سه شنبه, ۲ مرداد, ۱۴۰۳ / 23 July, 2024
داستان آزمایشگاه توماس ادیسون
ادیسون در سنین پیری پس از اختراع لامپ، یکی از ثروتمندان آمریکا به شمار میرفت و درآمد سرشارش را تمام و کمال در آزمایشگاه مجهزش هزینه میکرد که ساختمان بزرگی بود.
این آزمایشگاه، بزرگترین عشق پیرمرد بود. هر روز اختراعی جدید در آن شکل میگرفت تا آماده بهینهسازی و ورود به بازار شود. در همین روزها بود که نیمههای شب از اداره آتشنشانی به پسر ادیسون اطلاع دادند، آزمایشگاه پدرش در آتش میسوزد و درحقیقت کاری از دست کسی برنمیآید و تمام تلاش ماموران فقط برای جلوگیری از گسترش آتش به دیگر ساختمانهاست. آنها تقاضا کردند که موضوع به نحو قابل قبولی به اطلاع پیرمرد رسانده شود. پسر با خود اندیشید که احتمالا پیرمرد با شنیدن این خبر سکته میکند و لذا از بیدار کردن او منصرف شد و خود را به محل حادثه رساند و با کمال تعجب دید که پیرمرد در مقابل ساختمان آزمایشگاه روی یک صندلی نشسته است و سوختن حاصل تمام عمرش را نظاره میکند.
پسر تصمیم گرفت جلو نرود و پدر را آزار ندهد. او میاندیشید که پدر در بدترین شرایط عمرش به سر میبرد. ناگهان پدر سرش را برگرداند و پسر را دید و با صدای بلند و سرشار از شادی گفت: پسر تو اینجایی؟ میبینی چقدر زیباست! رنگآمیزی شعلهها را میبینی؟ حیرتآور است! من فکر میکنم که آن شعلههای بنفش به علت سوختن گوگرد در کنار فسفر به وجود آمده است! وای! خدای من، خیلی زیباست! کاش مادرت هم اینجا بود و این منظره زیبا را میدید. کمتر کسی در طول عمرش امکان دیدن چنین منظره زیبایی را خواهد داشت! نظر تو چیست پسرم؟ پسر حیران و گیج جواب داد: پدر تمام زندگیات در آتش میسوزد و تو از زیبایی رنگ شعلهها صحبت میکنی؟ چطور میتوانی؟ من تمام بدنم میلرزد و تو خونسرد نشستهای؟ پدر گفت: پسرم از دست من و تو که کاری بر نمیآید. ماموران هم که تمام تلاششان را میکنند.
در این لحظه بهترین کار لذت بردن از منظرههایی است که دیگر تکرار نخواهد شد! در مورد آزمایشگاه و بازسازی یا نوسازی آن فردا فکر میکنیم! الآن موقع این کار نیست! به شعلههای زیبا نگاه کن که دیگر چنین امکانی را نخواهی داشت! فردا صبح ادیسون به خرابهها نگاه کرد و گفت: «ارزش زیادی در بلاها وجود دارد. تمام اشتباهات ما در این آتش سوخت. خدا را شکر که میتوانیم از اول شروع کنیم.» توماس آلوا ادیسون سال بعد مجددا در آزمایشگاه جدیدش مشغول کار بود و همان سال یکی از بزرگترین اختراعات بشریت یعنی «ضبط صدا» را تقدیم جهانیان کرد. آری او «گرامافون» را درست یک سال پس از آن واقعه اختراع کرد. ارزش زیادی در بلاها وجود دارد، چون تمام اشتباهات در آن از بین میرود.
تعمیرکار درب برقی وجک پارکینگ
دورههای مدیریتی دانشگاه تهران
فروش انواع ژنراتور دیزلی با ضمانت نامه معتبر
ویدیوهای آموزشی هفتم
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی دولت دولت سیزدهم رهبر انقلاب مجلس محمدجواد ظریف انتخابات رئیس جمهور
تهران قوه قضاییه هواشناسی قتل شهرداری تهران سازمان هواشناسی سیاست تب دنگی شورای شهر تهران پلیس پشه آئدس وزارت بهداشت
خودرو واردات خودرو قیمت خودرو قیمت دلار حقوق بازنشستگان ایران خودرو بازار خودرو سایپا قیمت طلا برق مالیات بازنشستگان
سعید راد سینمای ایران سینما فضای مجازی دفاع مقدس درگذشت تلویزیون بازیگر عاشورا کربلا محرم تئاتر
فناوری دانشگاه دانش بنیان شرکت دانش بنیان حوزه علمیه دانشگاه تهران سازمان امور دانشجویان
رژیم صهیونیستی جو بایدن غزه کامالا هریس دونالد ترامپ اسرائیل یمن فلسطین آمریکا روسیه ترامپ چین
پرسپولیس فوتبال استقلال لیگ برتر نقل و انتقالات باشگاه پرسپولیس نقل و انتقالات لیگ برتر المپیک 2024 پاریس سپاهان لیگ برتر ایران باشگاه استقلال المپیک
همستر کامبت سامسونگ بیماری گوگل فیلترینگ ایلان ماسک سرعت اینترنت مایکروسافت تلفن همراه تلگرام
رژیم غذایی فشار خون دیابت سرطان ویتامین بارداری استرس افسردگی سازمان نظام پزشکی