جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

کوشکی و پولادی قربانی شدند


کوشکی و پولادی قربانی شدند

پشت پرده گرد و خاک کم نظیر قلعه نویی

سر و صدای سکوها آن قدر زیاد بود که کسی متوجه نمی شد در رختکن استقلال چه خبر است، با این حال گوشها تیز می شود تا خبری از داخل رختکن به بیرون درز کند. لیدرها پس از درگیری شدید چند روز پیش، اجازه ورود به تونل را ندارند. هنوز امیر قلعه نویی فراموش نکرده بود که چطور مخالفان انصاری و واعظ آشتیانی در تمرین استقلال گرد و خاک کردند و بازیکنان او را مورد ضرب و شتم قرار داده بودند.

امیر زمانی که از لابه لای بازیکنان وارد رختکن می شود به مدد جباری می گوید:« کسی بیاید داخل پدرت را در می آورم، هیچ کسی حق ندارد بیاید تو، حتی مدیرعامل!»

تهدید آن قدر جدی بود که مدد جباری اگر با اسلحه هم تهدید می شد، نمی گذاشت غریبه ای وارد رختکن شود، بازیکنان سعی می کنند از تیررس امیر قلعه نویی دور بمانند، امیر با نگاهی زیر چشمی دنبال متهم اول می گردد. صدای فریاد امیر همه را شوکه می کند: «آقا بیژن تو آفت این تیمی!خودت را مسخره کردی، ما را هم مسخره خودت کردی!من نمی دانم چه کسی به تو گفته فوتبالیست من اگر به جای تو کیسه شن گذاشته بودم آن توپ را دفع می کرد!دربی بازیکن با تجربه می خواهد نه اینکه بازیکن جوگیر!»

ژنرال خیلی عصبانی است به شکلی که صمد که همیشه نقش آرام بخش امیر را ایفا می کرد جرأت نمی کند به اوحرفی بزند.

امیر که جرعه ای از بطری آب معدنی می نوشد دوباره فریاد می زند: «من نمی دانم دفاع یعنی چه؟ بابا پدر من هم می فهمد که زمانی که توپ روی دروازه تیم برنده می آید و خطر دروازه راتهدید می کند باید بازیکنان تیم خودی آن توپ را دفع کنند، نه اینکه نظاره گر باشند که چطور توپ وارد دروازه می شود. آقای کوشکی تو فوتبالیست نیستی!تو باید چند سال بشینی فوتبال نگاه کنی تا بفهمی دفاع یعنی چه!»

مدافع مغضوب استقلال سرش را بین زانوهایش فشار می دهد تا فریادهای تحقیر آمیز را با صدایی آرامتر گوش کند. توانایی حرف زدن ندارد؛ چشمانش سرخ شده و نمی تواند حرف بزند تنها سرش را به نشانه تأسف تکان می دهد.

امیر که متوجه سرخوردگی بازیکن خودش می شود سرش را بر می گرداند و رو به آرش برهانی می ایستد و می گوید: «فکر کردی یک گل زدی باید بقیه سجده ات کنند. من نمی دانم تو چطور فوتبالیستی هستی!وقتی رفتی پشت دروازه با توپ جمع کن ها روپایی زدی متوجه می شوی چطور باید بقیه را در کنار خودت ببینی!»

در رختکن باز می شود تا نگاه امیر به سمت در ورودی برگردد؛ مهرداد پولادی با توپی پر به فضای رختکن وارد می شود و گوشه ای می ایستد. امیر با صدای بلند آقا مدد را صدا می زند: «مگر من نگفتم کسی تو نیاید. این آقا برای چه داخل رختکن آمده است؟ مثل اینکه هیچ کس اینجا مرا اندازه تدارکات تیم قبول ندارد!»

مهرداد پولادی که امیر را عصبانی می بیند با قیافه ای حق به جانب می گوید: «امیر خان ببخشید چرا من در ترکیب نبودم. مگر من چه چیزی از بقیه بازیکنانی که امروز داخل ترکیب بودند کم دارم. من اصلاً نمی فهمم چرا این قدر مورد غضب شما قرار گرفتم!»

هیچ کسی باور نمی کرد مهرداد پولادی این گونه سخن بگوید، امیر که باور نمی کرد بازیکن نیمکت نشینش این گونه با او در برابر جمع حرف بزند، مانند بمب ساعتی منفجر می شود و با فریادهای سرسام آور می گوید: «بچه تو کی هستی که برای من تعیین تکلیف می کنی؟ برو بیرون همین الآن. آقای نظری این آقا را با لگد بیرون کن تا بفهمد اینجا حرمت دارد مثل اینکه او اینجا را با چاله میدان اشتباه گرفته است. بچه پر رو!اصلاً انگار نه انگار که اینجا بزرگتر ایستاده هر چرت و پرتی که به دهنش می آید با وقاحت می گوید. من به بزرگتر از تو اجازه زبان درازی نمی دهم چه برسد به تو نیم وجبی!»

سرپرست تیم که متوجه اوضاع قمر در عقرب رختکن می شود، پولادی را به سمت در ورودی راهنمایی می کند تا اوضاع از این بدتر نشود. امیر که همچنان از دست پولادی بشدت ناراحت بود، با صدای بلند می گوید: «آقای نظری ایشان اخراج هستند، بگو خودش رو به مدیرعامل معرفی کنه تا تسویه حسابش رو بگیره!»

نظری جویباری به آرامی هر چه تمام پولادی را به بیرون می فرستد و به مدد می گوید: «کسی تو نیاید که امیرخان خیلی عصبانی است!»

زمانی که نظری بر می گردد؛ امیر آماده می شود تا برای مصاحبه به سالن کنفرانس برود؛ جلوی در رختکن (س گ ق) به طرف امیر می آید و از حرفهای رد و بدل شده بین خبرنگاران و سرمربی پرسپولیس وی را آگاه می سازد. امیر فاز دوم عصبانیتش را در سالن کنفرانس رو می کند تا همه متوجه شوند او که بابت از دست دادن امتیاز این بازی ناراحت است، پس از مشاجره بین او و چند تن از خبرنگاران پرسپولیسی امیر از خجالت قطبی و پرسپولیس با به زبان آوردن کلماتی نظیر«قطبی کسی نیست که درباره من حرف بزند؛ آنها فقط زیر توپ زدن را به خوبی اجرا کردند، از پرسپولیس یک سر و گردن بالاتر بودیم» به کار خود پایان می دهد.

در حین خروج از سالن کنفرانس یکی دیگر از نزدیکان امیر ماجرای فحاشی نیکبخت به قطبی را به اطلاع امیر می رساند. امیر که انگار منتظر چنین موقعیتی بوده به یکی از نزدیکانش می گوید: «به چند تا از خبرنگاران بگو از من در این باره سؤال کنند!»

دو سه نفر از خبرنگارانی که همیشه به دنبال جنجال هستند، سریع با این موضوع امیر را محاصره می کنند، قلعه نویی با زیرکی خاصی می گوید: «به من ارتباطی ندارد، اما اگر بازیکنی از استقلال چنین کاری می کرد، مطمئن باشید به بدترین شکل او را اخراج می کردم!»

قلعه نویی که می دانست خبرنگاران به دنبال شنیدن جمله ای جنجالی از زبان او هستند وقتی دوربینها خاموش شد، از خبرنگاران خواست این موضوع را ننویسند؛ قطبی مربی بزرگی نیست و گرنه از پس نیکبخت بر می آمد که این گونه علناً به او فحاشی نکند.

امیر قلعه نویی پس از تساوی مقابل پرسپولیس در بازی که تا دقایق پایانی برنده آن بود، قافیه را به حریف باخت، اما در پایان بازی آن چنان گرد و خاکی به راه انداخت که مدتها بود از سوی هیچ کسی روی نداده بود. مطمئناً حرفهای امیر درباره قطبی، نیکبخت و برخورد او با دو سه بازیکن تیمش در روزهای آینده اردوگاه آبی پوشان پایتخت را با حاشیه های غیر قابل پیش بینی رو به رو خواهد ساخت تا امیر دوباره با رنگ آرامش خداحافظی کند .

امیرجاملو



همچنین مشاهده کنید