شنبه, ۱۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 1 February, 2025
عشق از نگاه جبران خلیل جبران
جبران خلیل جبران در ششم دسامبر سال ۱۸۸۳ م در روستای بشری واقع در شمال لبنان چشم به جهان گشود. پدرش خلیل جبران مردی شرابخوار، بد خو و بیمسئولیت بود اما در مقابل مادرش «كامله رحمه» زنی بسیار دیندار، پاكدامن و مدیر و مدبر بود.
در سال ۱۸۹۴ م (یا سال ۱۸۹۵ بنا به گفته برخی از ادبا و محققان) به دلیل فقر اقتصادی مادر جبران مجبور میشود با چهار فرزندش (پترس، جبران، مریانا، سلطانه) و بدون همراهی پدر به امریكا مهاجرت كنند كه به محض ورود در شهر بوستون در محلهیی كثیف معروف به «محله چینیها» اقامت میگزینند.
پس از آن جبران در سال ۱۸۹۸ به صلاحدید خانواده و برای یادگیری زبان عربی راهی بیروت میشود و در مدرسه «الحكمه» تحت تعلیم كشیش «یوسف الحداد» قرار میگیرد. زمانی كه جبران در بیروت مشغول فراگیری علم است، نامهیی از خانواده مبنی برخبر بیماری خواهرش سلطانه دریافت میكند و بدین ترتیب در نیمه دوم آوریل سال ۱۹۰۲ م پیش از آنكه تحصیلاتش را به پایان رساند، بیروت را به مقصد بوستون ترك میكند، اما دو هفته پیش از آن یعنی ۴ آوریل خواهرش به مرض سل از دنیا رفته بود. پس از خواهرش، برادرش پترس در تاریخ ۱۲ مارس سال ۱۹۰۳ م و پس از او نیز مادرش در ۲۸ ژوئن سال ۱۹۰۳ م به مرض سل از دنیا میروند.
پس از آن جبران فعالیتهای ادبی و هنری خود را باردیگر در بوستون از سر میگیرد و در سال ۱۹۰۴ م نقاشیهای خود را در نمایشگاه «فرید هولاند دای» به نمایش میگذارد اما با شكست مواجه میشود. در همین نمایشگاه است كه با ماری هسكل مدیر مدرسه «میس هسكل» آشنا میشود.
ماری، با حمایت مالی خود جبران را در تاریخ ۱۳ ژوئن سال ۱۹۰۸ راهی پاریس میكند تا در آنجا فنون نقاشی را بیاموزد و به او قول میدهد كه ماهیانه ۷۵ دلار برای جبران بفرستد. جبران به محض ورود آپارتمانی را برای اقامت اجاره و در آكادمی «لوسیان» نامنویسی میكند و فراگیری هنر نقاشی را در نزد «جان پل لورانس» آغاز میكند.
در همین سالها پدرش خلیل از دنیا میرود و پس از آن جبران در تاریخ ۲۱ اكتبر سال ۱۹۱۰ پاریس را ترك كرده و به بوستون باز میگردد اما بوستون با افق تنگ، دیگر جذبهیی برای جبران نداشت از این رو در آوریل سال
۱۹۱۱ م تصمیم میگیرد به نیویورك نقل مكان كند. براین اساس در نیویورك در یكی از محلههای قدیمی روستای «گرینویچ» در ساختمان قدیمی شماره ۵۱ خیابان دهم غربی، كارگاه كوچكی را برای خود اجاره میكند و در همانجا سكونت میگزیند.
جبران در این سالهابه مطالعه كتاب «چنین گفت زردشت» نیچه (فیلسوف آلمانی) میپردازد و برای بسیاری از روزنامهها و مجلات از جمله «مرآه الغرب»، «المهاجر» و مجله «الفنون» كه در سال ۱۹۱۳ م توسط نسیب عریضه و نسیم دیاب تاسیس شده بود، مقاله مینویسد. در همین سالهاست كه انجمن «الرابطه القلمیه» را تاسیس و ریاست آن را برعهده میگیرد. در همین سالها جبران از نوعی بیماری جسمی رنج میبرد كه سرانجام او را از پا در آورده و راهی بیمارستان «سنت وینسنت» میكند و او در تاریخ دهم آوریل سال ۱۹۳۱ م چشم از جهان فرو میبندد.
جنازه جبران را ابتدا بطور موقت در بوستون به خاك میسپارند و سپس در تابستان خواهرش مریانا و ماری هسكل بنا به وصیت جبران جنازهاش را به زادگاهش بشری انتقال داده و در دیر مارسركیس به خاك میسپارند و موزهیی از آثارش را در آنجا تاسیس میكنند. از این ادیب برجسته لبنانی آثار چندی برجا مانده است كه عبارت است از:
«الموسیقی»، «عرائس المروج» (عروسان دشتها)، «الارواح المتمرده» (روحهای سركش)، «الاجنحه المتكسره» (بالهای شكسته) و «دمعه و ابتسامه» (اشكی و لبخندی) «The mad man» )دیوانه(، المواكب (كاروانها)، العواصف «تندبادها»، «The Forerunner» (پیشرو)، «البدائع و الطرائف» (تازهها و طرفهها)، «The prophet» (پیامبر)، «Sand and foam» (ماسه و كف)، «Jesus son of man» (عیسی پسر مسیح)، «The Earth Gods» (خدایان زمین)، «The wenderer» (سرگردان) و «The Garden of the prophet» (باغ پیامبر).
● عشق از نگاه جبران خلیل جبران
از جمله دیدگاههای جبران این است كه وی عشق را تنها استحكام پیوند زناشویی میداند و براین اساس معتقد است كه در امر ازدواج بایستی تنها عامل عشق و محبت بین زن و مرد مود توجه قرار گیرد نه چیز دیگر. جبران میگوید:
«دانستم كه سعادت زن به مجد و شرف، كرم و بردباری مرد نیست، بلكه به عشق و محبتی است كه روح زن را به روح مرد پیوند میزند و عواطف زن را در قلب مرد میریزد و زن و مرد را همچون عضو واحدی در كالبد زندگی قرار میدهد.»
عشق جبرانی همانند شهدی است كه به همراه خون در رگهای عاشق جاری میشود، عشق متنوع است و در حالتهای گوناگون متجلی میشود، عشق جبرانی متعدد الاشكال ولی وحدت التاثیر است. افكار عشقی و عاطفی جبران در ارتباط با تجلی عشق، اینچنین در قلم وی جاری میشود:
«محبوب من! اگرچه پرتو عشق به اشكال مختلف از آسمان فرود میآید اما تاثیر آن در عالم خاكی یكسان است، عشق نوری است كه دل انسان را روشن میكند، عشق همان شعله و اخگری است كه از آسمان هبوط میكند تا تیرگی و پلیدی را از جان انسانها بزداید، زیرا تمام عناصر عشق در نهاد انسان و بشریت مشترك است.»
پس تجلی عشق در افكار جبران، گاه در قالب خرد، زمانی به صورت عدل و گاهی نیز به شكل امید متجلی میشود.
اما اینكه عشق چگونه به وجود میآید، آیا به اختیار انسان است یا خیر، جبران معتقد است: عشق تنها با اراده خداوند و با الهام خاصه حضرت حق است كه در وجود انسان متبلور میشود در حالیكه خود انسان هیچگونه دخالتی در این رابطه ندارد.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست