پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

نقد ادبی در یونان باستان پس از ارسطو


راهی را كه افلاطون و ارسطو در نقد ادبی به سوی فراز و كمال پیمودند پس از این دو به سوی فرود و نشیب گرایید و دیگر در یونان باستان , چه در آتن , چه در اسكندریه و چه در سایر مراكز فرهنگی و ادبی, منتقد یا نظریه پرداز ادبی قابل مقایسه با این دو به وجود نیامد, و نقد ادبی دچار فترت و سستی شد و راه قهقرا پیمود در این دوره ذوق ادبی و قریحه ی آفرینش تراژدی و حماسه در یونان به تدریج فرو نشست و به خاموشی گرایید, و شعر و ادبیات آن عظمت و شكوه پیشین را از دست داد

نقد ادبی نیز در دوران پس از ارسطو, بیشتر به بحث های كلامی و نحوی تمایل پیدا كرد و شرح حال نویسی , گردآوری آثار , تدوین و تصحیح متون ادبی ,جای نقد و بررسی, و نظریه پردازی های ادبی را گرفت. هومر شناسی و تشریح و تفسیر و تحلیل آثار هومر رواج و رونقی بیش از حد یافت و بحث های بی پایان لغوی و نحوی در باره ی اشعار هومر بین دوستداران ادبیات و علاقمندان به مباحث ادبی شیوع فراوان پیدا كرد.با احداث كتابخانه ی بزرگ اسكندریه كه دارای منابع فراوان و اصیل ادبی بود, كار تصحیح و ویرایش متون در این دوره نسبت به دوران گذشته رونقی به سزا گرفت و منتقدان و نظریه پردازان ادبی به مصححان و ویراستاران كتب و رساله های ادیبان پیشین تبدیل شدند.نخستین منتقد بزرگ قابل ذكر, پس از ارسطو, تئو فراستوس ارسوسی نخبه ترین شاگرد و پیرو ارسطو است كه پس از مرگ استاد, جانشین او شد و مدرس حكمت و فلسفه ی مكتب مشائیان گردید . نام حقیقی او تورتاموس است و تئوفراستوس لقبی ست كه ارسطو, به دلیل تیزهوشی و استعداد سرشار وی , به او داد. او پس از مرگ ارسطو, سال ها رئیس « دبیرستان» و بنیان گزار مكان هایی بود كه در آنجا خطیبان و سخنوران خطابه های خود را قرائت می كردند. تئوفراستوس رساله ای در باره ی فن شعرنگاشته كه از بین رفته و فقط عنوان ها و سرفصل های آن باقی مانده است. هم چنین اثری به نام « درباره ی كمدی» داشته كه این اثر هم به طور كامل مفقود شده است.اریستوكسنوس تاراسی منتقد مهم دیگر این دوره است . او نیز از شاگردان برجسته ی ارسطو و رقیب جدی تئوفراستوس برای احراز پست ریاست « دبیرستان» بود. او نویسنده ای خلاق و خوش قریحه بود و مهم ترین اثر ادبی او « آثار ادبی بردگان» نام داشت كه از بین رفته است. او هم چنین سه كتاب مهم در باره ی موسیقی نگاشت كه با عنوان « آواشناسی» مشهور است و معتبر ترین سندی است كه درباره ی موسیقی یونان موجود است.دیمتریوس فالرونی از شاخص ترین استادان مكتب اسكندریه, منتقد مطرح دیگر این دوره است. او دوست و شاگرد تئوفراستوس بود و از نخستین كسانی بود كه به جمع آوری افسانه های ازوپ پرداخت و كتابی هم در این باره نوشت. چندین رساله و كتاب در باره ی آثار هومر به او منسوب است كه از اغلب آن ها اثری به جا نمانده است.زنودوتوس افسوسی, رئیس كتابخانه ی اسكندریه از معتبر ترین مصصحان و ویراستاران متون ادبی و دیوان های شعر های شاعران و ادیبان پیش از خود است. از مهم ترین فعالیت های ادبی او تهیه ی نسخه های انتقادی و تصحیح شده از ایلیاد و ادیسه ی هومر است. او اساس كار خود را برای تصحیح این متون بر مقابله ی دقیق و انتقادی نسخه های قدیمی قرار داد و مطالب اضافی و الحاقی را كه بر اثر دخالت های نا به جای نسخه نویسان و كاتبان وارد این دو منظومه شده بود, پیراست و از آن ها خارج كرد, و همین كار بزرگ و با ارزش را در باره ی آثار آناكرئون و پیندار هم انجام داد. در حقیقت باید او را از نخستین فراهم آورندگان متون انتقادی تصحیح شده به شیوه ی علمی , همراه با وسواس و دقت بسیار به شمار آورد.اساس كار او در ویرایش و پالایش اشعار هومر از ملحقات و اضافات وارد شده در آن ها , جهات و موجبات عینی, از جمله نا هماهنگی و عدم تناسب گفتار با شخصیت مورد نظر است.زنودوتوس« نسب نامه ی ارباب انواع » اثر هزیود را نیز تصحیح كرد و فهرستی از واژه های دشوار اشعار هومر همراه با معنی لغات تهیه و تدوین نمود.آریستوفانس بیزانسی, از منتقدان مهم این دوره, نیز كتابدار كتابخانه ی اسكندریه بود و به تصحیح و ویرایش متون ادبی از جمله , آثار هومر, هزیود,آلكائیوس, آناكرئون , پیندار, و متون فلسفی از جمله, آثار افلاطون و ارسطو پرداخت, و مجموعه ای از آثار این نویسندگان تدوین كرد. او مطالبی هم درباره ی اوریپیدوس و آریستوفانس كمدی نویس نوشت و كتابی در لغت شناسی با نام « لكسیس» تدوین كرد. ابداع نقطه گذاری را كه در نگارش رسم الخط یونانی به كار می رود به او نسبت می دهند . او در متن رساله های خود نیز نشانه هایی به كار برده , كه در نسخه هایی كه اینك در دسترس اند دیده می شوند.زوئیلوس از اهالی آمفی پولیس یكی از مشهور ترین منتقدان پس از ارسطو بود. او كه حدود سه تا چهار قرن پیش از میلاد می زیست, زبانی بس تند و گزنده داشت كه مصداق بارزی از فصاحت كلبی بود. او رساله های بسیار نیشدار و تندی در نفی آثار افلاطون و هومر نوشت و در آن ها نقد را آمیخته با هجو كرد.رساله ی انتقادی او در باره ی ایلیاد و ادیسه ی هومر دارای ۹ بخش بوده و در طی آن زوئیلوس كوشیده تا تناقضات , نقاط ضعف, جنبه های نامعقول و مجعول افسانه هایی را كه هومر در باره ی رب النوع ها , ایزدها , الهگان و شخصیت های اساطیری سروده , افشا و رد كند. او بدون توجه به جنبه های تاریخی و اوضاع و احوال زمانه ی نگارش این منظومه ها و آداب و عقاید رایج در آن دوران , به نقد جنبه های باور نكردنی یا ضد و نقیض این آثار پرداخته, و این بی توجهی مهم ترین نقطه ضعف انتقاد های او از دیدگاه نقد علمی است.نقطه ضعف دیگر او زبان تند و تیز و انتقاد های گزنده و بیرحمانه ی اوست كه نقد را با مسخره كردن و رسوا نمودن در هم آمیخته و هتاكی و هزالی را چاشنی نقد خویش نموده است.انتقادهای او بر هومر چنان تند و زننده بود كه باعث انزجار و تنفر هواداران هومر شد, به طوری كه سخنان او را به ضربه های شلاق یا آذرخش تشبیه كردند كه بر آثار هومر فرود آمده و به همین دلیل به او لقب « تازیانه ی هومر» دادند, و همین تازیانه های بیرحمانه ی او بر پیكر شعر هومر باعث برانگیخته شدن خشم هواداران هومر و شوریدن آن ها بر ضد او شد و سرانجام به قتل یا خودكشی او انجامید .روش انتقادی او بیشتر به مجادله و محاجه شبیه بود و در آن مو شكافی های نكته سنجانه, جانشین نقد و داوری بیطرفانه و علمی شده بود. به همین دلیل آن طور كه مشهور است در تاریخ ادبیات یونان باستان هیچ نامی منفورتر از نام زوئیلوس نیست

آریستارخوس ساموتراسی منتقد مشهور دیگر این دوران است كه نام او همراه است با نقد منصفانه, دقیق, همراه با وسواس علمی و بی طرفی عینی اشعار هومر. او نیز از مصصحان و ویراستاران متون ادبی كهن بود و روش انتقادی ـ علمی او در تصحیح متون, سبب پیدایش یك مكتب قوی و اثرگذار ویرایش و تنقیح در اسكندریه شد و شاگردان و پیروان فراوانی گرد او جمع شدند و محفل قدرتمندی از نقد و ویراستاری ادبی بنیان نهادند.آریستارخوس كار دو استاد بزرگ خود, زنودوتوس و آریستوفانس را دنبال كرد و با مقابله ی نسخه های قدیمی آثار هومر توانست متون شسته رفته و اصیلی از این آثار ارائه دهد و اشعار الحاقی را از دیوان هومر خارج نماید. نسخه هایی كه امروزه به عنوان كهن ترین نسخه های اشعار هومر در دست است مدیون كار پیگیرانه و خستگی ناپذیر او در تصحیح و ویرایش این اشعار است, و او بود كه هر یك از منظومه های ایلیاد و ادیسه را به ۲۴ سرود تبویب كرد و این بخش بندی هنوز هم به قوت خود باقی و متداول است.از مهم ترین ویژگی های نقد آریستارخوس التفات به مقتضیات عصر آفرینش اثر ادبی و اوضاع و احوال فرهنگی آن و آداب و رسوم و اعتقادات مرسوم است. او كوشید تا بر مبنای این ملاحظات آثار ادبی را تصحیح و ویرایش كند.هم چنین او تلاش كرد تا استعارات, كنایه ها, مجازها و تزیینات افراطی را كه وارد اشعار هومر شده بود و به عقیده ی وی حاصل دخل و تصرف ها و دست كاری های مصححان و نسخه براداران غیر امین بوده, به طور كامل و با وسواسی خشك و انعطاف ناپذیر از این اشعار بپالاید و آن ها را پاك و منزه گرداند.آریستارخوس در نقد و تفسیر آثار شاعران گذشته, وجود هر گونه معنای رمزی, سمبلیك و استعاری را رد می كرد و تلاش می كرد تا به كمك شاهد های ظاهری و با توجه به معانی متداول , موارد دشوار فهم و پیچیده ی اشعار هومر و دیگر شاعران را تفسیر و تبیین كند.دیدوموس نیز از منتقدان بزرگ این دوره است كه به دلیل توانایی شگفت انگیزی كه در كار نقد اشعار هومر داشته به او لقب « خالكنتروس» یا « غول افكن» داده بودند.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.