جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

حیات سیاسی, حیات اجتماعی و زندگی روزمره


حیات سیاسی, حیات اجتماعی و زندگی روزمره

می توان کنشگران را بر حسب فعالیت سیاسی به سه دسته کنشگران حرفه ای سیاست, کنشگران آماتور سیاست و بی خبران و منفعلان عرصه سیاست تقسیم بندی نمود

می توان کنشگران را بر حسب فعالیت سیاسی به سه دسته : کنشگران حرفه ای سیاست، کنشگران آماتور سیاست و بی خبران و منفعلان عرصه سیاست تقسیم بندی نمود. کنشگران حرفه ای سیاست، در واقع بازیگرانی هستند که شغل و حرفه آنها سیاست ورزی است و همواره در وسط میادین سیاسی در حال عرض اندام هستند. کنشگران آماتور را می توان تماشاچیانی دانست که در کنار میدان سیاسی در حال نظاره و تشویق کنشگران حرفه ای هستند و دسته سوم نیز خارج از میادین سیاسی به زندگی روزمره خود مشغول اند.

دو گروه اول علاوه بر زندگی روزمره خود، نوعی حیات سیاسی را نیز تجربه می کنند اما نکته ای که در این میان می تواند جالب باشد رابطه میان حیات سیاسی و زندگی روزمره افراد است. این یادداشت این رابطه را در میان حیات سیاسی و زندگی روزمره کنشگران حرفه ای سیاست دنبال نمی کند گرچه بررسی این رابطه مطمئنآ می تواند حاوی نکات بدیعی باشد بلکه به بررسی این رابطه در گروه دوم می پردازد.

بسیار می شنویم که ایرانیان مردمانی سیاسی هستند. چندین خوانش مختلف می توان از این جمله داشت :

ـ یکی اینکه مردم ایران سیب زمینی نیستند و نسبت به مسائل سیاسی شاخک هایی حساس دارند و هرگز در اینگونه موارد بی تفاوت نمی مانند و دیگر اینکه مردم ایران مردمانی سیاست زده هستند و به همه مقولات از جمله سیب زمینی رنگ و بویی سیاسی می دهند. هرکدام از این برداشت ها صورت مساله را متفاوت خواهد کرد اما با اندک تاملی در تاریخ معاصر حیات سیاسی ایران و کنش های سیاسی ایرانیان می توان بر این مطلب صحه گذاشت که توده جامعه ما هیچ وقت نسبت به مسائل سیاسی بی تفاوت نبوده است و اگر چیزی تغییر کرده است، شکل و فرم رویارویی با مسائل سیاسی بوده است. حیات سیاسی ایرانیان، گاه با رویکردی شدید و انقلابی همراه بوده است و گاه با انفعال و سکوت و غر زدن و البته انفعال و سکوت هم می تواند نوعی کنش سیاسی محسوب شود ولی در هنگام گفتن این جمله که ((مردم ایران مردمانی سیاسی هستند)) باید دقت داشت که بسیاری از مردم شاید خیلی از مسائل سیاسی را همراه با دقت و توجه به جزئیات پی گیری نکنند. در واقع مردم جامعه ما بیش از آنکه سیاسی باشند، مردمانی حساس و انتقادی هستند پس بهتر است به جای اینکه مردم ایران را مردمی سیاسی یا سیاست زده بنامیم آنها را مردمانی بدانیم که نسبت به مسائلی که در سرنوشت شان دخالت دارد منفعلانه عمل نمی کنند.

حیات سیاسی، پیوندی ناگسستنی با زندگی روزمره دارد و این پیوند با گسترش رسانه ها عمیق تر نیز شده است. کافی است در یک مهمانی خانوادگی مشغول خوردن چایی بعد از شام باشیم تا چراغ مباحث سیاسی روز روشن شود. روزنامه ها، گرچه گاهی در نظافت های شب عید کاربرد بیشتری می یابند ولی به هر رو در هر خانه ای حضور دارند و تیترهای ریز و درشت آنها خود را به چشم اعضای خانواده تحمیل می کند. جوک های سیاسی نیز از رونق فراوانی برخوردارند و از همه مهم تر حضور تلویزیون در محیط خانه منبع بزرگی برای بازتولید حیات سیاسی در خانواده هاست. فرزندان دهه شصت، امروز، دانشجویانی هستند که در محیط های دانشگاهی هرچه بیشتر با مسائل سیاسی برخورد دارند و در هر خانواده و فامیلی چندین دانشجو وجود دارد که باز می تواند منبعی برای تولید حیات سیاسی باشند و همچنین نباید از پدران و مادرانی غافل شد که گرچه شاید امروز درگیر کار و تامین معاش هستند ولی دیروز کنشگران فعال عرصه انقلاب بوده اند و بزرگترین رخدادهای سیاسی معاصر را رقم زده اند.

یکی از جلوه های حیات سیاسی، پدیده انتخابات است. جامعه ای که در وضعیت انقلابی قرار دارد، اقتضای کنش های انقلابی را فراهم می کند ولی در جامعه ای که در وضعیت تثبیت و توسعه است، اوج کنش های سیاسی را می توان در اتفاقی به نام انتخابات مشاهده کرد. به بیان واضح تر، انتخابات، اوج کنش سیاسی در جامعه مبتنی بر ثبات و توسعه است. مقوله ای مانند شرکت در راه پیمایی ۲۲ بهمن را شاید بتوان به مثابه نوعی کارناوال و جشن ملی تلقی نمود ولی شرکت در انتخابات یک کنش سیاسی صرف است. حال می توان این سوال را مطرح کرد که چه چیز شهروندان یک جامعه را به پای صندوق های رای می کشاند؟ آیا می توان تنها تبلیغات را عامل این حضور دانست؟ آیا اینکه مردم را موجوداتی بدانیم که در برابر تبلیغات منفعلانه عمل می کنند تلقی درستی از کنش های انسانی است؟ گرچه نمی توان از امر تبلیغات که شور و نشاطی برای این حضور فراهم می کند غفلت نمود اما نگارنده این یادداشت بر آن است تا توجه را به مفهومی به نام ((سرمایه سیاسی)) جلب کند. به واقع آنچه که سرانجام مردم را در یک روز تعطیل به پای صندوق های رای می کشاند نه یک جشن و کارناوال است و نه یک فعالیت روزمره و نه ناشی از یک هیجان چند روزه توسط تبلیغات بلکه این مشارکت نتیجه همان بازتولیداتی است که در زندگی روزمره به سرمایه شعور سیاسی افراد افزوده شده است. برای درک بهتر این مفهوم می توان زندگی روزمره را به عنوان بانکی تصور نمود که یکی از حساب های آن، حساب جاری شعور سیاسی است. هرچقدر در طول زندگی روزمره در این حساب، سرمایه گذاری شود در روز انتخابات این سرمایه، خود را به نمایش خواهد گذاشت و از آن بهره برداری خواهد شد.

اگر خانواده را معیار تحلیل خود قرار دهیم، با خانواده هایی نیز برخورد می کنیم که هیچ گونه کنش سیاسی از خود بروز نمی دهند. با این رویکرد، می توان عدم کنش سیاسی و انفعال آنها را در زندگی روزمره آنها رد گیری نمود. با بررسی زندگی روزمره این خانواده ها می توان دریافت که عدم مشارکت آنها در حیات سیاسی، غالبآ ناشی از سرمایه اندک آنها در شعور سیاسی است. در این خانواده ها کتاب و روزنامه و مباحث سیاسی رواج ندارد و تلویزیون همواره مشغول به پخش رقص و آواز کانال پی ام سی ماهواره است و بعد از مهمانی ها نیز بساط رقص و پایکوبی و مشروب خواری پهن است. به واقع این خانواده ها در حساب جاری سیاست خود در طول زندگی روزمره هیچ پس اندازی از سرمایه سیاسی نداشته اند که آن را در انتخابات بروز دهند. کودکان از بدو کودکی با مشاهده کنش های سیاسی بزرگترها راه و رسم مشارکت و اهمیت حیات سیاسی را فرا می گیرند. مسلمآ در خانواده هایی که دچار فقز سرمایه سیاسی هستند این تربیت صورت نخواهد گرفت.

رویکرد این یادداشت به دو سطح زندگی سیاسی و زندگی روزمره است اما فارغ از حیات سیاسی که معطوف به تعیین سرنوشت و تصمیمات کلان جامعه است و جدای از زندگی روزمره که بیشتر معطوف به زندگی شخصی و خانوادگی افراد است نوعی حیات دیگر را نیز می توان مشخص نمود که مابین این دو سطح از زندگی قرار دارد. این سطح از زندگی را می توان سطح زندگی اجتماعی و شهروندی دانست و به نظر می رسد که در جامعه ما این سطح از زندگی کم رنگ ترین سطح زندگی است. زندگی اجتماعی را می توان آن دسته از کنش هایی دانست که افراد به عنوان شهروند از خود نشان می دهند. اگر کنشگران آماتور سیاسی در گوشه و کنار میادین سیاسی ایفای نقش می کنند ولی کنشگران اجتماعی در سطح زندگی اجتماعی خودشان باید گلادیاتورهای میدان باشند و در وسط میدان مشغول کنش سیاسی باشند. همچنین این سطح از زندگی مربوط به زندگی روزمره و سبک زندگی و حوزه خصوصی زندگی افراد نیز نمی شود و کنشگر در آن به مثابه همسایه، هم محله، شهروند و خیرین اجتماعی ظاهر می شود. شاید مردم جامعه ایران در عرصه حیات سیاسی و حیات روزمره خود کنش گران فعالی باشند اما بی تفاوت نبودن نسبت به آداب زندگی مدنی از جمله رعایت نظافت بهداشتی و صوتی، حفظ محیط زیست، آداب آپارتمان نشینی، توجه به فرودستان جامعه و وسواس به رعایت قوانین زندگی شهری چیز دیگری است که به نظر می رسد در جامعه ما نسبت به دو سطح دیگر زندگی کمتر مورد توجه واقع شده است. شاید بتوان این طور تحلیل کرد که ما ایرانیان، زندگی اجتماعی را تنها به زندگی سیاسی تقلیل داده ایم و اینگونه می اندیشیم که تنها با حضور در گوشه و کنار میادین سیاسی می توانیم تمامی مشکلات خود را حل و فصل نماییم. تنها کنش دغدغه مندانه ما محدود می شود به اینکه سالی یک بار در انتخابات شرکت کنیم و حل همه مشکلات مان را از سیاست مداران بخواهیم. گسترش و رواج فرهنگ آداب زندگی اجتماعی مانند حیات سیاسی نیاز به حساب بانکی و پس انداز سرمایه های خاص خود دارد. تلویزیون و سایر رسانه ها باید هرچه بیشتر بر غنای سرمایه اجتماعی افراد و خانواده ها بیفزایندحال می توان به نکته مهمی اشاره کرد که همانا کم رنگ و بودن و مظلوم بودن حوزه فرهنگ در جامعه ماست که امروزه دغدغه های همه مسئولین از جمله رهبری را می توان در این مورد مشاهده کرد.

توجه به امر فرهنگی تنها می تواند از دل توجه به امر اجتماعی برون آید. تا زمانی که توجه ما معطوف به زندگی اجتماعی نباشد طبق معمول همه چیز به امری سیاسی تقلیل خواهد یافت. تا زمانی که زندگی اجتماعی دیده نشود امر فرهنگ نیز در محاق خواهد ماند و این مطلب نیز شاید همان پروبلماتیک مطالعات فرهنگی در جامعه ماست. مطالعات فرهنگی در صدد به رسمیت شناختن خویش است در حالی که هنوز امر اجتماعی در جامعه ما نتوانسته است تعریفی از خود ارائه دهد و تنها چیزی که در معادلات آکادمیک و غیر آکادمیک ما به شکلی پر رنگ خود را به رخ می کشد امر سیاسی است.

www.elyas۲۲۰.blogfa.com/post-۲۰.aspx



همچنین مشاهده کنید