جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

آمریکا, دشمن جدید و ضرورت جنگ


آمریکا, دشمن جدید و ضرورت جنگ

در سپتامبر سال گذشته زمانی که ژنرال پترایس دکترای روابط بین الملل دانشگاه پرینستون و رایان کراکر سفیر آمریکا در عراق در برابر کمیته نیروهای مسلح سنا قرار گرفتند از القاعده به عنوان دشمن اصلی آمریکا در عراق نام برده می شد در حالیکه همزمان به نقش ایران نیز در خصوص مشارکت در ناآرام کردن اوضاع عراق اشاراتی بعمل آمد این بار اما اوضاع بکلی دگرگون بود

در سپتامبر سال گذشته زمانی که ژنرال پترایس( دکترای روابط بین الملل دانشگاه پرینستون)و رایان کراکر سفیر آمریکا در عراق در برابر کمیته نیروهای مسلح سنا قرار گرفتند از القاعده به عنوان دشمن اصلی آمریکا در عراق نام برده می شد در حالیکه همزمان به نقش ایران نیز در خصوص مشارکت در ناآرام کردن اوضاع عراق اشاراتی بعمل آمد. این بار اما اوضاع بکلی دگرگون بود.

پترایس و کراکر که در روز ۸ اپریل در برابر کمیته نیروهای مسلح و نیز کمیته روابط خارجی سنا برای ادای توضیحات و دادن گزارش و پاسخ به سئوالات قرار گرفتند صفحه جدیدی را در معادلات قدرت در عراق باز کردند. اگر به یاد داشته باشید چند سال پیش صدام حسین و وفاداران به حزب بعث دشمنان اصلی آمریکا را در عراق تشکیل می دادند. پس از حمله ماه مارچ ۲۰۰۳ این دشمن جای خود را به القاعده داد و بالاخره چند روز قبل دشمن جدیدی جایگزین القاعده شد: "گروههای ویژه" (Special Groups).

پترایس که در گزارش خود بارها به "گروههای ویژه" به عنوان معضل اصلی آمریکا در عراق اشاره کرد، در جائی گفت: "ایران خشونت را در عراق دامن زده است. این امر به روش تخریبی خاصی و با حمایت مرگبار ایران از گروههای ویژه صورت می گیرد." او ادامه داد که شعله ور شدن خشونت در درگیری های اخیر (اشاره به وقایع بصره) نقش مخرب ایران را بیش از پیش برجسته کرده است. ایران مسئول تامین مالی، آموزش، مسلح کردن و هدایت نیروهائی است که به گروههای ویژه معروفند." ژنرال پترایس اما دقیقا مشخص نکرد که این نیروها از چه زمان و نزد چه کسانی به این نام معروف شده اند،چرا که جهان برای اولین بار است که با نام گروههای ویژه آشنا می شود.

ژنرال پترایس در ادامه سخنان خود گفت که وی تمام حواس خود را بر روی گروههای ویژه متمرکز نموده و سناتورها را توجه داد که رهبران ایران به تعهدات خود مبنی بر عدم حمایت از گروههای ویژه عمل نکرده اند.

تکیه فوق العاده پترایس بر گروههای ویژه بکلی القاعده را از معادله خارج کرده و گوئی دیگر دشمنی به این نام در عراق وجود خارجی ندارد و اگر هم وجود داشته باشد ظاهرا مزاحمتی برای آمریکا ایجاد نمی کند. باین ترتیب مشخص نیست اینک القاعده در عراق مشغول چه کاری است.

در این جلسه توجیهی سناتور مک کین نماینده و برگزیده جمهوریخواهان برای دور نهائی رقابت های انتخاب ریاست جمهوری امسال که در یکی از سئوالات خود به القاعده به عنوان یکی از فرق شیعه اشاره می کند از پترایس می پرسد برای جلوگیری از ادامه حملات به منطقه سبز چه سیاستی باید اتخاذ گردد؟ پترایس در پاسخ می گوید که نیروهای امنیتی عراق باید کنترل اوضاع را در مقابله با گروههای ویژه بدست گیرند. سناتور لیبرمن از مدافعان پروپاقرص حمله به ایران و پایه گذار دو لایحه برای باز گذاشتن دست جورج بوش برای اقدام نظامی علیه ایران از پترایس سئوال می کند: "آیا ایرانیان هنوز به تجهیز عناصر افراطی در عراق که مشغول کشتن آمریکائی ها هستند ادامه می دهند؟"

"صحیح است سناتور" پاسخی است که پترایس به او می دهد. وی هم چنین ادامه می دهد، "گروههای ویژه در خشونت های هفته های اخیر نقش داشته اند و هم آنها هستند که مهارت پرتاب راکت و خمپاره را به منطقه سبز دارند."

لیبرمن بار دیگر می پرسد: "آیا این درست است که گروههای ویژه که توسط ایران حمایت می شوند مسئول قتل صدها سرباز آمریکائی و هزاران شهروند عراقی هستند؟" پترایس جواب می دهد: "قطعا چنین است."

ضمن اینکه بنظر می آید که تلاش بی وقفه آقای پترایس با پشتیبانی عناصر اولترا راست در حکومت آمریکا اینست که مسئولیت شکست سنگین آمریکا در عراق را تماما متوجه ایران کنند گزارش چند روز پیش آسیا تایمز جالب توجه بود.

آسیا تایمز می نویسد یک تئوری این است که عماد معنیه که در ماه فوریه مورد سوء قصد قرار گرفته و کشته شد از سوی ایران مسئولیت یافته بود که سپاه مهدی را بازسازی کرده و به آن نقشی معادل حزب الله در لبنان را بدهد. مغنیه در این کار از تبحر بالائی برخوردار بود چرا که معمار سازمان دهی حزب الله لبنان از سال ۱۹۸۲ بود. نقشه مذکور این چنین طراحی شده بود که پس از سازماندهی کامل جیش المهدی مقتدی صدر کنار کشیده و با دریافت لقب آیت الله نقش یک رهبر دینی بانفوذ را که در تضاد با آمریکاست بازی کند. ظاهرا با مرگ مغنیه شرایط تغییر کرده و درگیری های بصره بر پیچیدگی اوضاع افزود.

عدم حمایت علنی ایران از مقتدی صدر، اظهار عقیده مقتدی در خصوص نصیحت به آیت الله خامنه ای برای عدم دخالت در امور عراق در مصاحبه با الجزیره و بالاخره سخنان آقای حسینی سخنگوی وزارت امور خارجه مبنی بر محکوم کردن عملیات حمله به منطقه سبز خبر از وقوع مسائلی در پشت پرده را می دهد. آسیا تایمز تا آنجا پیش می رود که احتمال یک زد و بند بین احمدی نژاد و نوری المالکی را برای سرکوب سپاه مهدی برای یکدست کردن نیروهای شیعه (مجلس اعلا و سپاه بدر و جناح نوری المالکی) هوادار ایران را بعید نمی داند. نشانه های دیگری نیز حدس و گمان ها را به این سو سوق می دهد از جمله لابی گروههای سنی مخالف ایران توسط سخنگوی جناح سنی پارلمان عراق و نیز لابی نخست وزیر سابق عراق ابراهیم الجعفری که به مخالفت با ایران شهره است و تماس های پی در پی آنان با نوری المالکی برای توقف حملات علیه مقتدی صدر، چیزیکه تا چندی پیش حتی تصور آن هم ممکن نبود. باید صبر کرد و دید روابط ایران و مقتدی چگونه متحول می شودزیرا کهاز اینجا بسیاری مسائل روشن خواهد شد.

اما ساده انگاری است اگر تصور شود گروهی از برجسته ترین و بانفوذترین سیاستمداران آمریکائی در جلسه ای گرد هم آمده، یک ژنرال چهار ستاره برای ادای توضیحات حاضر شود، بدعتی برای یافتن یک دشمن جدید گذاشته شود، گزارش پترایس و کراکر و نیز تمامی پرسش و پاسخ به سناتورها یک نقطه را هدف بگیرند و میدیا بنحوی هیستریک آنچه را که در این جلسه گذشته منعکس کنند و این همه تلاش برای هیچ؟

زمان به نفع آمریکا در حرکت نیست. هر چه زمان به جلو می رود بر نفوذ ایران در عراق افزوده می شود، سلاحهای جدید بخصوص موشکهای میان برد در ایران توسعه و تکامل می یابند و وخامت اوضاع اقتصادی در آمریکا بنحوی که از دهه ۱۹۲۰ تا کنون بی سابقه برآورد شده ابعاد جدیدی پیدا می کند. بدین ترتیب هر روزی که می گذرد نه تنها از اقتدار آمریکا کاسته می شود بلکه دورنما و افق شرایط در منطقه به زیان آمریکا و تاریک ترمی شود.

این همه در حالی است که روزانه ۴۰۰ میلیون دلار هزینه جنگ عراق بر دوش دولت آمریکا سنگینی می کند و در صورت عقب نشینی و خروج آن کشور هم چنانکه پترایس معتقد است ایران بلافاصله خلاء آمریکا را در آن کشور پر خواهد کرد. چنین حادثه ای کنترل ۲۵ تا ۴۰ درصد ذخائر نفت جهان را بدست حکومتی نه چندان دوست سپرده و قرن فاجعه باری را برای آمریکا رقم خواهم زد. با توجه به محدود بودن پنجره زمانی برای آمریکا به نظر شما آلترناتیو های آمریکا برای رویاروئی با این وضعیت چیست؟ در این میان دو عامل می تواند سیر حوادث را تغییر داده و جریان فکری فعلی حاکم بر سیاست خارجی آمریکا را به انفعال بکشاند. نخست شتاب گرفتن تغییر اوضاع اقتصادی آمریکا بنحوی که مرکز توجه را از خارج به داخل معطوف کند و دوم اوج گیری و پیروزی جناح اوباما که پیرو دکترین برژینسکی و حل اختالافات بین دو کشور از طریق گفتگوست. دو عاملی که شکل گیری آنها دور از انتظار نیست.

تغییر افکار عمومی در آمریکا به مدد پنجره اورتون ( در صورت تمایل این مقاله را نیز مطالعه بفرمائید)

http://www.shahirblog.com/detail.asp?id=۳۶۰

شهیر شهیدثالث