یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

چیرگی گفتمان عوام گرایانه در ایران


چیرگی گفتمان عوام گرایانه در ایران

نه هر که چهره برافروخت, دلبری داند نه هر که آیینه سازد, سکندری داند نه هر که طرف کله کج نهاد و راست نشست کلا هداری و آیین سروری داند رخدادهای ایران در سال ۱۳۸۷ در حوزه های سیاست, اقتصاد, فرهنگ و جامعه در ابعاد ملی, منطقه ای و بین المللی قابل تصور است

نه هر که چهره برافروخت، دلبری داند ‌؛نه هر که آیینه سازد، سکندری داند ‌؛نه هر که طرف کله کج نهاد و راست نشست ‌؛کلا‌هداری و آیین سروری داند.رخدادهای ایران در سال ۱۳۸۷ در حوزه‌های سیاست، اقتصاد، فرهنگ و جامعه در ابعاد ملی، منطقه‌ای و بین‌المللی قابل تصور است. آنچه می‌توان پیش‌بینی کرد، در این میان، شاید اندک‌شمار نباشد اما من می‌خواهم از رخدادی بنویسم که البته مربوط به سال نو نیست و پیشینه‌ای دراز‌دامن دارد؛ اما در دو سال اخیر، در عرصه‌های داخلی و روابط بین‌المللی ایران شدت و حدت گرفته است. این رویداد به نظر من گسست تدریجی گفتمانی در داخل کشور از یک‌سو و در روابط خارجی ما از سوی دیگر است. ادبیات سیاسی- اجتماعی ایران در قلمروی نظام حکومتی و به‌ویژه دولتی به‌شدت در حال تغییر است. این دگرگونی، آرام‌آرام، جامعه را نیز تحت تاثیر خود گرفته است.

در یک نگاه گذرا، ویژگی‌های غالب گفتمان جدید رسمی ایران از این قرار است: ‌

۱) رویایی و خیال‌پردازانه است. ‌

۲) خودخواهانه، خودهمه‌انگارانه و افراطی (رادیکال) است. ‌

۳) پرخاشگرانه، عتاب‌آمیز، آمرانه و در مواردی تحقیرکننده است. ‌

۴) اغراق‌آمیز است (هم در مورد ایران و هم برخی کشورها) ‌

۵) دستخوش پرگویی افراطی است. ‌

۶) تناقض‌آمیز است (نابرخوردار از سازگاری و منطق درونی) ‌

۷) در مواردی نامفهوم و آشفته است. ‌

۸) دچار درآمیختگی میان <مواضع رسمی> و <مطالب تبلیغاتی و خطابی> است. ‌

۹) با انگاره‌ها و مفهوم‌های مابعدالطبیعی (متافیزیکی) و عرفانی در دو سطح ملی و بین‌المللی، مخلوط و ممزوج شده است. ‌

۱۰) از قیود علمی، محاسباتی، آماری (به وجه مستند و درست) و شاخص‌ها و استانداردهای جهانی، فاصله می‌گیرد؛ سطحی و ظاهرگرا است. ‌

۱۱) گرایش به <ساده‌سازی> مفهوم‌ها و مقوله‌های پیچیده و بغرنج دارد. ‌

۱۲) به‌‌کارگیری واژگان نظامی و جنگی، به صورت وسیع و چشمگیر.

می‌دانیم که داده‌های فراوان و مصداق‌های پرشمار در مورد هر شاخص و ویژگی، در رسانه‌های گروهی- که مواضع رسمی و غیررسمی را بازتاب می‌دهند- فراوان است. کافی است با پژوهشی میدانی، ذیل هر عنوان، داده‌های زیادی گردآوری شود تا به قول مهدی اخوان‌ثالث <تا که هرگز خردلی هم در دلی باقی نماند شک>! راه دیگر آن است که این گزاره‌ها در حد <فرض‌ها( >حدس‌ها) از سوی ناقدان <ابطال> شود تا صاحب این قلم به عینه دریابد که سخن ناسنجیده گفته و دعوی ناصواب به میان آورده است. ‌

برداشت من این است که ویژگی‌های دوازده‌گانه بالا‌، علا‌ئم آشکار آشفتگی و تشتت در گفتمان ایران امروز است که پیش‌بینی می‌کنم در سال جدید نیز بر همین نمط در عرصه اندیشه‌ها و روان‌ها خواهد تاخت و ممکن است شتاب بیشتری بگیرد. ‌

پیامد چنین مفاهمه‌ای (اگر بتوان اسم آن را مفاهمه‌گذاشت)، نافهمی، بدفهمی، سوءتفاهم، ایجاد فاصله، گسست، بالا‌ رفتن دیوارهای بی‌اعتمادی و پایین آمدن سطوح کارآمدی و رضایت است. برای نمونه، اینکه گفته شود <همه فهمیده‌اند که امروز ایران قدرت اول جهان است( >اعتماد ملی، شنبه ۱۱ اسفند ۸۶)، <ایران باید خود را برای رهبری جهان آماده کند>، <ملت ایران یک قدرت بزرگ جهانی است و به اندازه همه قدرت‌ها وزن دارد>، <قدرت همه جهان یک طرف و قدرت ایران یک طرف- ایران اگر قدرتی بیشتر نداشته باشد، حداقل قدرتی برابر با قدرت همه جهان دارد> دقت کنید که این‌گونه گزاره‌ها در گفتمان جهانی و حتی در گفتمان ایرانی، گزاره‌هایی <نامفهوم> است و از مصادیق پاره‌ای از ویژگی‌هایی است که برشمردیم.

اینکه به عنوان مثال، قطعنامه‌ای علیه نقض حقوق بشر در کانادا بنویسند و در سازمان ملل مطرح کنند و برای آن درخواست رای کنند و از میان تمامی کشورهای جهان، فقط دو کشور به آن رای مثبت بدهند، در منطق دیپلماتیک امروز جهان، کاری <غیرقابل فهم> و <غیرمتعارف> است. این موارد، مشت نمونه خروار است. من به‌شدت نگران تکرار این‌گونه اعمال در سال نو هستم.

بی‌تعارف عرض می‌کنم- و از سر فروتنی و دردمندی- که سلوکی چنین، فرجامی جز هتک حرمت و حیثیت برای ایران ندارد. افزون بر اینکه بی‌حاصل و بی‌سرانجام است و به <منافع ملی> و <امنیت ملی> کشور آسیب می‌رساند؛ چنانکه تاکنون چنین کرده است. بنده مشکل بنیادین را در گسست تدریجی گفتمانی ایران در دو سطح ملی و بین‌المللی می‌دانم. ‌

دانشگاهیان، نویسندگان، روشنفکران، اندیشه‌وران، عالمان مستقل دین‌شناسی، اقتصاددانان، جامعه‌شناسان و دیگر نخبگان فکری این سرزمین، در حد وسع و میدان و توان‌خویش، در ارتقا و تعمیق فرآیند آزادی، استقلا‌ل، دموکراسی، حقوق بشر و توسعه درون‌زا می‌کوشند و به راه دشوار خود ادامه می‌دهند. ‌

من به آینده این فرآیند در ایران و برای ایران، در حال و آینده، با توجه به سرمایه‌های عظیمی که در اختیار داریم، بسیار امیدوارم و این مسیر درخشان را تنها گذرگاه نیل به آزادی، استقلا‌ل و پیشرفت در این سرزمین می‌دانم. ‌باید فرآیند خردگرایانه، اخلا‌ق‌مدارانه و دین‌گرایانه کنونی را با همت و تلا‌ش و استقامت و پایمردی افزون‌تر، همراه با بردباری و شکیبایی، گام به گام پیمود. اما نگرانی، همه از <وضع موجود> در فهم رخدادها، سیاستگذاری‌ها، مواضع، راهکارها و پیمودن مسیر سیاست و دیپلماسی در چارچوب ساختار قدرت کنونی است. ‌

سخن آخر من این است که ما مردم ایران می‌توانیم از تجربه‌های گذشته و حال پند و درس بگیریم و بکوشیم تا کشور در مسیر و مدار صحیح ‌خویش قرار گیرد؛ فراموش نکنیم که <خواستن، توانستن است.>

سیدعلی محمودی



همچنین مشاهده کنید