شنبه, ۱۶ تیر, ۱۴۰۳ / 6 July, 2024
مجله ویستا

مرد هزارچهره


مرد هزارچهره

سیمای مظفر بقایی در اسناد لانه جاسوسی امریکا

● شروع ارتباط

مطابق اسناد به دست آمده از سفارت امریکا در سال ۱۳۵۸، ماموران سفارت در تهران از تاریخ ۲۹ آبان ۱۳۲۹ یعنی در زمان حکومت سپهبد رزم آرا در پی شناخت مظفر بقایی و حزب زحمتکشان او و ارتباط با وی بوده اند.۱

در این زمان جبهه ملی تشکیل شده بود و بقایی همراه سایر اعضای جبهه به نمایندگی مجلس دوره ۱۶ انتخاب شده بود. در این گزارش که عنوان خیلی محرمانه دارد، شرح حالی مختصر از بقایی و فعالیت های سیاسی او آمده و به ضدیت وی با رزم آرا و همچنین کمونیسم اشاره شده است. ضمن این گزارش به تحلیل شخصیت او پرداخته و می گوید؛ «شکی نیست که دکتر بقایی شدیداً جاه طلب است و بیشتر ناظران امریکایی احساس می کنند او از هرگونه فرصتی برای پیشبرد مقاصد خود جهت ایجاد یک زندگی سیاسی استفاده خواهد کرد. فرصت طلبی حتی در زندگی شخصی، بر او فائق می شود. او علناً اعلام داشته همسر خود را بدان علت طلاق داده است که سیاستمداران به عنوان اشخاص مجرد بهتر می توانند فعالیت کنند.»

وابسته کارگری سفارت در تیرماه ۱۳۳۰ یعنی زمانی که دکتر مصدق به نخست وزیری رسیده است دو بار با دکتر بقایی در سفری که به آبادان داشته دیدار و گفت وگو داشته است. در این دیدارها که درباره بحران نفت بوده عیسی سپهبدی از نزدیکان بقایی نیز حضور داشته است. از این دیدارها گزارش مستقیمی در اسناد لانه مشاهده نمی شود. فقط در سند شماره ۵۲۹ مورخ ۲۶ مهر۱۳۳۰ رایزن سفارت خلاصه یی از گفت وگوها را گزارش کرده است. موضوع این گفت وگو درباره حزب زحمتکشان بقایی و وضعیت کارگران است و اینکه چگونه می توان آنها را در رقابت با حزب توده جذب کرد. همچنین درباره وضعیت مالی حزب بقایی صحبت شده است.۲

به نظر می آید سفارت در آن زمان که دوره جنگ سرد است از نفوذ حزب توده در میان کارگران شرکت نفت و سایر مناطق کارگری ایران نگران بوده و برای مهار این جریان تلاش می کرده است. در همین رابطه فینیچ وابسته کارگری سفارت کمتر از یک ماه بعد در ۱۹ آذر بار دیگر در دیداری با عیسی سپهبدی یار نزدیک بقایی این بحث را دنبال می کند.

سپهبدی به وابسته سفارت نکته یی می گوید که درخور تامل است. او آمادگی برای برخورد فیزیکی با نیروهای چپ را به مامور سفارت گوشزد می کند، که مساله یی فراتر از اختلافات سیاسی و ایدئولوژیکی در آن دوران بود؛ «هرچند مسابقه بین حزب کارگران ایران(زحمتکشان) و کمونیست ها ایدئولوژیکی است نه فیزیکی، در عین حال ممکن است لازم باشد که همه نیروهای دموکراتیک در ایران، کمونیست ها را به طور فیزیکی مجازات کنند تا آنها را وادار به درک معتبر بودن ایدئولوژی، اهمیت و قدرت مخالفان شان بنمایند.»۳ در این دیدار سپهبدی از مامور سفارت تقاضای تجدید دیدار می کند که چهار روز بعد این ملاقات در منزل سپهبدی انجام می شود.

● تظاهر به ضدیت با امریکا

در همین زمان در مطبوعات چپگرا بقایی و حزبش را به طرفداری از امریکا و کمک مالی گرفتن از آن متهم می کنند. بقایی در واکنش به این تبلیغات، علیه امریکا مطالبی ایراد کرده و به شدت به آن دولت حمله می کند. در گفت وگوی مامور سفارت با سپهبدی در ۲۴ آذر بر سر این مواضع ضدامریکایی بقایی بحث می شود. سپهبدی به فینیچ می گوید؛ «به نفع روابط حسنه بین ایران و امریکاست که امریکا هدف حمله قرار گیرد. تا بدین ترتیب هرگونه امکان اینکه ایرانیان باور بکنند ایالات متحده امریکا پشتیبان حزب کارگران است رد بشود.»۴

این شیوه عمل نشان از نوعی فریبکاری و حیله گری در امر سیاسی دارد. آن هم حیله با مردم هموطن خود و تبانی با یک کشور بیگانه. تامل در این نکته بر هوشیاری خواننده می افزاید که به صرف ادعای ضدامریکایی بودن یا حتی حمله به امریکا نمی توان درباره ماهیت افراد داوری کرد. در اسناد لانه جاسوسی بسیاری از این شیوه ها و پیچیدگی های سرویس های امنیتی امریکا شناخته می شود. در تاریخ پنجم آبان ۱۳۳۱ وابسته کارگری سفارت از پنجمین دیدار خود با مظفر بقایی در منزل وی گزارش داده است. درحالی که گزارشی از این دیدارها در اسناد منتشرشده به چشم نمی خورد. در ۱۴ بهمن ۳۱ سندی با طبقه بندی «خیلی محرمانه» گزارش دیگری درباره مظفر بقایی ارائه کرده است. اما جای شگفتی است که از این تاریخ تا ۱۴ آذر ۱۳۳۳ هیچ سندی درباره بقایی نیست. در حالی که در این فاصله کودتای امریکایی- انگلیسی ۲۸ مرداد ۳۲ اتفاق افتاده است و نقش بقایی در این کودتا امروزه روشن شده است.

● بعد از کودتا

مطابق همین اسناد منتشرشده از سال ۳۳ تا آستانه انقلاب به تناوب سفارت امریکا با بقایی ارتباط داشته و با او مشورت می کرده اند. در ۱۷ خرداد ۱۳۴۱ ماموران سفارت توسط منصور رفیع زاده به منزل بقایی دعوت می شوند. آنها با تعویض اتومبیل سعی می کنند به طور مخفیانه به منزل بقایی بروند به نحوی که ساواک نیز متوجه این دیدار نشود. لازم به یادآوری است منصور رفیع زاده که بعدها از عناصر بالای ساواک می شود از دوستان نزدیک بقایی بوده است که برای ادامه تحصیل به امریکا می رود و در آنجا به ریاست ساواک در امریکا می رسد و گفته شده وی رابط میان ساواک ایران و سازمان سیا در امریکا بوده است. حتی منصور رفیع زاده در خاطرات خود اظهار داشته برای استخدام شدن در ساواک با بقایی مشورت کرده و پس از موافقت و تشویق او به این کار مبادرت ورزیده است.

در ۸ مهر۱۳۵۰ در یک سند با عنوان منبع کنترل شده امریکایی و طبقه بندی سری به گزارشی درباره بقایی برمی خوریم. در این گزارش که به مناسبت فعال شدن حزب زحمتکشان بقایی تدوین یافته است می خوانیم؛ «(بقایی) در یک زمان یا زمان های مختلف ضدشاه، ضدامریکا، ضدکمونیست بوده است... گفته اند که او به طور پنهانی (با ترتیب زمانی) توسط روسیه، انگلستان، شاه و ساواک کشف و مورد حمایت قرار می گرفت. در مرداد ۱۳۵۰ منبع متوجه شد که دکتر بقایی توسط ساواک اجازه یافته است- احتمالاً تشویق شده است که حزب زحمتکشان را فعال کند. به دکتر بقایی گفته شد برای ستاد مرکزی حزب دفتری اجاره کند.

این امکان وجود دارد که دکتر بقایی در سال ۱۳۵۰ حزبش را در حالی که برای ساواک قابل قبول باشد به عنوان وسیله یی برای انحراف انرژی های سیاسی چپ به کانال های مسوول به کار اندازد.»۵

بقایی در سال ۱۳۵۳ نامه یی سرگشاده خطاب به شاه می نویسد و از تاسیس حزب رستاخیز انتقاد می کند. این نامه باردیگر مورد توجه سفارت امریکا قرارگرفته و گزارشی درباره وی در ۲۸ اسفند ۱۳۵۳ در سفارت تهیه می شود. بقایی با روی کار آمدن کارتر و طرح مساله حقوق بشر از سوی وی در سال ۱۳۵۶ باردیگر فعال شده و با نوشتن نامه به سولیوان سفیر امریکا در ایران از مواضع کارتر استقبال کرده و از ملاقات با وی به منظور تبادل نظر اظهار خوشوقتی کرده است.

اسناد منتشرشده نشان می دهند وی از سال ۱۳۲۹ همواره مورد توجه امریکایی ها بوده و به تناوب با ماموران سفارت دیدار و گفت وگو داشته است. اما با شگفتی می بینیم هیچ کس متعرض او نمی شود. بلکه وی همچنان بعد از پیروزی انقلاب در ایران ماندگار شده و به مراودات سیاسی خود ادامه داده است. تا اینکه در سال ۱۳۶۵ پس از بازگشت از سفر طولانی به امریکا به طور تصادفی بازداشت می شود و با گیر افتادن اسناد زیادی از او ماهیت وی کاملاً آشکار شده و در زندان می ماند تا مرگ او فرا می رسد. گفته شده است طبق اسناد کشف شده وی ضمن همکاری با سرویس های اطلاعاتی انگلیس و امریکا در ایجاد شکاف میان رهبران نهضت ملی نفت نقش بسزایی داشته است. همچنین همکاری وی در کودتای سال ۳۲ محرز شده است. همکار و دوست نزدیک وی منصور رفیع زاده نیز در ساواک امریکا نقش های مهمی ایفا کرده و از عناصر برجسته ساواک بوده است. به رغم همه این مسائل فعال شدن حزب زحمتکشان در آستانه پیروزی انقلاب و بعد از آن و نقش آن در تنش ها و تفرقه های بعد از پیروزی از نقاط کوری است که پرسش و پژوهش در آن زمینه چه بسا فضاهای جدیدی را آشکار کند. اسناد ساواک به دست آمده پس از پیروزی انقلاب نیز مطالب بسیار زیادی درباره وی و حزب او و همکارانش ارائه می دهد که پس از مرگ وی به چاپ رسید. نکته مهم تر اینکه بقایی پس از انقلاب در ماجرای کودتای نوژه از سوی کودتاچیان برای اداره کشور پس از سرنگونی جمهوری اسلامی برگزیده شده بود. بقایی اوایل انقلاب اقدام به تاسیس حزب «جمهوریخواه» کرد و از این طریق کوشید به صحنه سیاسی وارد شود. هفته نامه «تهران مصور» جمعه ۱۰ فروردین ۱۳۵۸- یک روز مانده به رفراندوم جمهوری اسلامی- اقدام به چاپ بیانیه حزب جمهوریخواه کرد.

این حزب در بیانیه خود با عنوان «آزادی و امنیت برای همه» همه پرسی را کورکورانه خوانده و آن را تحریم کرده بود. احمد احرار (روزنامه نگار قبل از انقلاب) در جریان طراحی کودتای «نوژه» به عنوان مشاور در خدمت امریکا قرار می گیرد و وقتی از او می خواهند فردی را به عنوان «لیدر و سرکرده کودتاچیان» معرفی کند، مظفر بقایی را پیشنهاد می کند. احرار طی نامه یی که از فرانسه برای مظفر بقایی فرستاده به این نقش خود اعتراف کرده و نوشته است؛ «... وقتی از من استمزاج شد که چه دستی می تواند در شرایط امروزی ایران معجزه نشان دهد، ید بیضا و عصای موسی (دکتر بقایی) را توصیه کردم و چند روز نگذشت که جواب رسید؛ OK خیلی هم قرص و محکم...» پس از این موافقت، احمد احرار ماموریت می یابد برای ایجاد هماهنگی بیشتر بین کودتاچیان و دکتر بقایی به تهران بیاید.۶

همزمان وی با طرح وصیتنامه سیاسی به چرخشی سیاسی دست زد و مواضعی منتقدانه نسبت به رهبر انقلاب و در دفاع از جیمی کارتر رئیس جمهور امریکا اتخاذ کرد. اما کودتا شکست خورد و سر وی بی کلاه ماند. اما بیش از همه چیز سکوت درباره بقایی به رغم وجود مدارک و شواهدی دال بر سوابق سوء وی پرسش برانگیز است. شگفت انگیزتر اینکه چندی پیش به دنبال طرح انتقاداتی از سوی مهندس باهنر نایب رئیس مجلس خطاب به دولت دهم، وی از سوی حامیان دولت به مظفر بقایی تشبیه شد. درحالی که چنین تعبیرها و مشابه سازی ها برای کسانی که مظفر بقایی را نمی شناسند در واقع امر، نوعی تبرئه وی به شمار می آید زیرا وقتی مهندس باهنر با سوابق آشکار و روند سیاسی مشخصی که داشته است با عنصری مزور و معلوم الحال مثل بقایی مقایسه شود، آنچه در این سنجش شکل می گیرد پاک کردن سوابق سوء بقایی است. بقایی در ۲۷ دی ماه ۱۳۶۴ به دعوت منصور رفیع زاده (آخرین رئیس شعبه ساواک در امریکا) به امریکا سفر کرد. وی مدت ۱۵ ماه در امریکا ماند و سپس به ایران بازگشت. در اول فروردین ۱۳۶۶ در کرمان به طور اتفاقی دستگیر شد. از منزل وی اسناد و مدارکی کشف شد که موجب برملا شدن مسائل زیادی شد. وی در ۲۶ آبان ۱۳۶۶ بر اثر بیماری در بیمارستان مهر تهران درگذشت.

مهدی غنی

پی نوشت ها؛

۱- احزاب سیاسی در ایران، بخش دوم، مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، جلد سوم، ناشر مرکز نشر اسناد لانه، مهرماه ۱۳۶۷، ص۱۲۴

۲- همان، ص ۱۲۸

۳- همان، ص ۱۳۴

۴- همان، ص ۱۳۵

۵- همان، ص ۱۸۳

۶- مجموعه نیمه پنهان، جلد هجدهم، انتشارات کیهان، ص ۹۵