یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

گفت وگو با آن سوفی موتر درباره اجرای ۱۰ سونات ویولون از بتهوون


گفت وگو با آن سوفی موتر درباره اجرای ۱۰ سونات ویولون از بتهوون

آن سوفی موتر, یکی از تأثیرگذارترین موسیقی دانان و نوازندگان نسل خودش است او اولین بار با حمایت های رهبر ارکستر معروف, هربرت فون کاریان, به عنوان کودک نابغه در سالن کنسرت دیده شد از آن پس شاهد اجراهای زیادی از او هستیم و سالن های کنسرت سراسر جهان از او تقاضای اجرا کردند

آن سوفی موتر، یکی از تأثیرگذارترین موسیقی دانان و نوازندگان نسل خودش است. او اولین بار با حمایت های رهبر ارکستر معروف، هربرت فون کاریان، به عنوان کودک نابغه در سالن کنسرت دیده شد. از آن پس شاهد اجراهای زیادی از او هستیم و سالن های کنسرت سراسر جهان از او تقاضای اجرا کردند.او در سن ۳۴ سالگی با لامبرت اورکیس یکی از مهم ترین طرح های خود در زمینه موسیقی، یعنی اجرای ۱۰ سونات ویولون بتهوون در سراسر جهان را با موفقیت انجام داد. مصاحبه ای که در این باره با او انجام شد را پیش رو دارید.

▪ اولین سؤال این است که چرا شما این کار را انجام دادید؟

ـ این طرح بسیار رضایت بخش بود و در پایان آن می توانستم ۱۵ سال با بتهوون زندگی کنم. این فرصتی بود که کمتر نصیب یک نوازنده سولیست می شود. اکثراً یک کنسرتو و تریپل کنسرتو از آثار او برای ویلون اجرا می شود. او نوشتن سونات های ویلونش را در سن ۲۷ سالگی شروع کرد. بنابراین من با فردی بسیار جوان، عاقل، دلربا و سرزنده روبرو شدم که لزوماً نباید فکر کرد بتهوون است. آن بتهوونی که ما می شناسیم فردی عصبی و گوشه گیر و میانسال است. مردی بسیار جنگنده حتی در زبان موسیقی اش. اما بتهوون صورت های زیادی دارد.

▪ شما می گویید این ۱۰ سونات در طی ۱۵ سال نوشته شده و شما در مدت تمریناتتان ۱۵ سال با بتهوون زندگی کردید. این آیا تأثیری هم روی شناختتان از بتهوون داشته؟

ـ بله. کاملاً. من او را به عنوان یکی از شاگردان هایدن که سبک خاص خودش را به وجود آورد شناختم و این دوره با اتمام سونات ۱۰ او پایان یافت. ما قبلاً سونات اپوس ۹۶ (سونات شماره ۱۰) بتهوون را اجرا کردیم ولی این اثر به دوران پختگی و بلوغ بتهوون تعلق داشت.

زمانی که او می بایست با تمام مشکلات زندگیش، ناشنوایی اش مبارزه می کرد. می توانیم در این اثر احساس کنیم که در آخر هم او نتوانست آن چه را که می خواهد به دست آورد، اما راهی را که زندگی به او آموزش داده بود، دنبال کرد. هنوز هم می توان در آن زیبایی پیدا کرد و این خیلی ترحم انگیز است.

▪ اجازه دهید برگردیم به مباحث پایه ای، شاید خیلی پایه ای، مثلاً اینکه سونات فرمی از موسیقی مجلسی است که معمولاً برای یک یا دو ساز سولو نوشته می شود.

ـ بله درست است.

▪ و در این مورد خاص پیانو و ویلون بودند؟

ـ بله.

▪ و بتهوون فقط ۱۰ سونات به این شکل نوشته است.

ـ بله.

▪ شما در هر شهر چگونه اجرای این ۱۰ سونات را تقسیم کردید؟

ـ آنها را در سه شب اجرا کردیم. برنامه هر شب سونات های مرتبط به هم بودند. مثلاً دو سونات اپوس۱۲ داریم و سه سونات به هم پیوسته وجود دارند که نمی توان آن ها را از هم جدا کرد. زیرا یکی از آن ها مکمل دیگری است. در شب اول اپوس ۲۳ و ۲۴ را اجرا کردیم، زیرا بسیار به یکدیگر وابسته اند و برنامه شب دوم به سه سونات که برای آلکساندر، سزار روس، نوشته بود، اختصاص یافت.

شب آخر به گروهی از سونات ها که «اندازه بزرگی» داشتند، اجرا شدند. منظورم از «اندازه بزرگ» ایده های بزرگ و خسته کننده و غنی موسیقیایی که برای بیان آن ها به چهار موومان احتیاج بود.

▪ خانم موتر، در کل این سه شب کنسرت چند ساعت طول کشید؟

ـ حدود ۵ ساعت و نیم.

▪ ۵ساعت و نیم برنامه طی سه شب! این شما را خسته نکرد؟

ـ از نظر ذهنی اصلاً! اما از نظر جسمی قطعاً خسته کننده بود. بعد از کنسرت می توانستم استخوان هایم را بشمارم.

▪ خستگی در چه بود؟ در دستانتان؟ در گردن؟ یا کلاً خسته شده بودید؟

ـ در درجه اول خستگی از گفت وگوهای بین پیانو و ویلون ناشی می شد. فراموش نکنیم که این سونات ها، سونات پیانو و ویلون نام داشتند و در سونات های اول واقعاً پیانو ساز اصلی بود. بعدها بتهوون بر اثر حس رقابت طلبی قسمت های ویلون را دقیقاً هم اندازه با قسمت های پیانو کرد و برای من به عنوان ویلون نواز سولیست بسیار لذت بخش است که می بینم چگونه نقش ویلون از همراهی کننده محض در سونات ۴ موومانی اپوس ۲۳ به نقشی برابر با پیانو تبدیل شده است و بالاخره صدای این سونات شبیه آهنگ های بتهوون می شود.

▪ شما احساس پیوند شخصی با بتهوون دارید؟

ـ خیلی زیاد. بله، خیلی خیلی زیاد. نه تنها به خاطر اینکه با دیدگاه تازه ای قسمت های ویلون را نوشته و به ویلون اهمیتی در حد پیانو داده است، بلکه به دلیل اهداف و آرزوهای انسانی او. او همیشه رؤیاپردازی می کرد. زمانی که رابطه ایده آل زناشویی را بیان می کند در حال فکر کردن به فیدلیوست. عشقی ابدی در حدی که بتوان در راه معشوق خود را قربانی کرد یا در سمفونی نهم به برادری فکر می کند، رابطه اخوت. شاید اینها برداشت های صحیحی نباشد، اما با این وجود تلاشی در رسیدن به مفهوم این آثار است.

▪ من شنیده ام که حتی در بین اجراها هم تمرین برایتان بسیار مهم بوده است؟

ـ بله، برای من خیلی اهمیت داشت.

▪ آیا شما کمال گرایید؟

ـ بله. اما برای بعضی از غیرموسیقی دان ها این قابل فهم نیست که چرا من و لامبرت پیوسته تمرین می کنیم. این تمرین ها به خاطر این نیست که ما تاکنون قطعات را یاد نگرفته ایم. بلکه هر شب باید به خود و شنوندگان ثابت می کردیم که در اجرای ما روح وجود دارد. می بایست هر روز این قله را فتح می کردیم. اگر آن را شب قبل با موفقیت فتح کرده بودیم، این دلیلی بر موفقیت روز بعدمان نبود. زمانی که به روی سن قدم می گذاشتیم، باید از اول این کار را می کردیم.

▪ چه چیز شما را برمی انگیخت که این قله را هر روز فتح کنید؟ چرا این کار را کردید؟

ـ خوب، لحظه های بسیار خوبی بود. یک رابطه ای بود که بین موسیقی دان و شنونده به وجود می آید. شنوندگان سومین شریک های مهم کنسرت ها هستند. آن ها هستند که می خواهند کار شما را بشنوند و قضاوت می کنند. سکوت آنها مانند خاکی است که موسیقی می تواند در آن بارور شود.

▪ شما چه تجربه ای به دست آوردید؟ زمانی که روی سن بودید، به چه چیز فکر می کردید؟

ـ بستگی دارد. اگر همه چیز خوب پیش رفته بود، پیانو کوک بود، سالن از نظر اکوستیک مشکلی نداشت و تماشاگران هم با دقت گوش می دادند، مطمئناً پرواز می کردم. روزهایی هم بود که باید زیاد کار می کردم و با مشکلات خیلی خیلی زیادی مبارزه می کردم. البته آن هم خیلی خوب بود و به من احساس خوشایند پیشرفت می داد.

▪ من خوانده ام که پدر و مادر شما موسیقی دان نبودند، اما زمانی که شما ۵ ساله بودید درخواست کردید ویلون یاد بگیرید. محرک شما چه بود؟

ـ آهنگ هایی که می شنیدم. در خانه ما بسیار موسیقی گوش می کردیم و من به خوبی یکی از آثار مندلسون با اجرای منوهین را به خاطر می آورم. احتمالاً آن، نقطه آغازین بود و به من تحمل و صبر بسیار داد.

▪ شما زمانی که یک سری از این کنسرت های ۱۰ سونات بتهوون را تمام می کردید، چه احساسی داشتید؟ آیا خوشحال بودید؟ آیا خسته بودید؟

ـ بستگی داشت که کنسرت تا چه حد خوب پیش رفته باشد. اگر کنسرت خوبی بود، خب طبیعتاً من خیلی خوشحال بودم زیرا این قطعات خارق العاده اند و احساس شادی و امیدواری زیادی به شنوندگان، اجراکنندگان و تمام دوستداران بتهوون می دهند



همچنین مشاهده کنید