یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

روانشناسی فانتزی


روانشناسی فانتزی

در آخرین فیلم فریدون جیرانی, پارك وی, شاید صریح ترین شكل رویكرد به موقعیت های روانی و آدم های روان پریش صورت گرفته باشد البته این رویكرد باز از جنس علمی نیست و مانند غالب آثار, بهانه ای است برای شكل گیری بخشی از مختصات ژانر فیلم كه وحشت است

● نگاهی به فیلم پارك وی ساخته فریدون جیرانی

فریدون جیرانی از معدود فیلمسازان سینمای ایران است كه در كارنامه كارگردانی اش، رد پای قابل توجهی از تمركز بر مسائل روانی و بیماران مبتلا به آن پیدا می شود، به نحوی كه از میان ده فیلمی كه تا كنون ساخته است ، هفت اثر به نوعی در ارتباط با پریشانی های روانی شخصیت های اصلی یا فرعی داستان هستند.

اگر از فیلم های صعود، صورتی و ستاره می شود صرف نظر كنیم، در فیلم های قرمز، شام آخر، آب و آتش، سالاد فصل، ستاره بود، ستاره است و پارك وی این رویكرد به چشم می آید. از این جهت، آثار جیرانی ، مجموعه نسبتاً قابل توجهی برای بررسی های موردی در باره این نوع معضلات محسوب می شوندكه فارغ از ضعف یا قوت خود آثار،نقطه عزیمت جدی است برای تحلیل مطالعات روانی در سینمای ایران.

دراین یادداشت، نگاهی گذرا به این بحث خواهیم داشت. روان شناسان در تعریف روان رنجوری به رفتاری اشاره داشته اند كه به صورت كلی شكل ناسازگارانه انعطاف ناپذیر دارد و با مواردی از قبیل اضطراب بیش از حد، تعارض های هیجانی، ترس های غیرمنطقی و ... همراه است. بدین ترتیب شخص مبتلا به آن دچار اختلال روانی می شود كه مشخصه آن تفكر آشفته، التهاب هیجانی و رفتار ناسازگارانه است. این بحث دامنه اش به مواردی مانند اختلال روانی عضوی، شخصیت، هراس و ... می رسد. در فیلم های جیرانی از این دست اختلال ها فراوان است و تأثیر آن درمناسبات دراماتیك و شخصیتی كاراكترها شكلی بنیادین دارد.

در فیلم قرمز، شخصیت اصلی فیلم مبتلابه پارانویا است . افراد پارانویایی اغلب فكر می كنند دیگران قصد دارند آنها را به تله بیندازند و مجازات كنند. سوءظن شدید شخصیتی كه محمدرضا فروتن نقش او را ایفا می كند به همسر خود تا حد مراقبت و نگرانی از شغل پرستاری او گسترش پیدا كرده است و همین مسأله موجب جدایی آن دو از یكدیگر و نهایتاً آسیب رسانی مرد به خانواده اش می شود.

جیرانی در ریشه یابی وضع نابهنجار مرد، به عقبه شخصیتی او می نگرد و رفتار غلط پدر در خانواده را عامل از دست رفتن اعتماد به نفس شخصیت اصلی فیلم و در نتیجه حس سوءظن شدید به محیط پیرامون از جمله همسرش می انگارد.

در فیلم شام آخر، ۳ شكل از رفتارهای غیرطبیعی مشاهده می كنیم. نخست رفتار خشن و سوءظن آمیز مردی به همسرش كه استاد دانشگاه است، دوم رویكرد مهرآمیز شخصیت جوان فیلم به همین استاد كه مادر نامزد اوست و از او سالها بزرگتر است و سوم واكنش روان پریشانه دختر آن استاد به مادرش و مرد جوان كه منتهی به قتل هر دو می شود.

دراین جا نیز مثل فیلم قرمز، ناهنجاری های روانی، بافت اصلی درام را تشكیل می دهد، آن سان كه نوع اول آن درام را آغاز می كند ، روان رنجوری دوم درام را امتداد می دهد و پریشان حالی دختر جوان درام را به پایان می رساند. در عین حال جیرانی تلاش كرده است، برای هریك از این حالات غیرطبیعی، پیش زمینه های انگیزشی نیز مطرح كند. مثلاً علت علاقه پسر جوان به زنی كه در جایگاه مادر اوست، تا حدی به موقعیت پسر در خانواده اش و فقدان حضور مادر بر می گردد؛ و یا اقدام به قتل از سوی دختر جوان در پایان فیلم، فاش شدن حس گناهكاری مادر در قالب مجازات را نشان می دهد.

آب و آتش فیلم دیگری از جیرانی است كه با ایجاد یك موقعیت غریب، ذهن تماشاگر را به سوی رفتارهای نابه هنجار یكی از شخصیت های فیلم سوق می دهد، شخصیتی كه زنی را كه همراه با او زندگی می كند به شدت دوست دارد و در عین حال او را در اختیار دیگران قرار می دهد. تعارض این عشق دیوانه وار با آن خیانت پیشگی غیرمسئولانه ، شخصیتی عجیب و هولناك از این آدم می آفریند، تا آن جا كه در نهایت اسباب مرگ دختر را رقم می زند. البته ابهامی در آدم های داستان فیلم آب و آتش وجود دارد ، تا حد زیادی موقعیت سنجی این آدم ها را به لحاظ مسائل انگیزشی دچار اشكال كرده است و مخاطب راه به نیازها و رفتارهای منطقی این شخصیت ها نمی برد.

در سالاد فصل، باز با یك موقعیت پیچیده روبرو هستیم كه البته بخشی از این پیچیدگی به ژانر فیلم بر می گردد كه حال و هوایی معمایی ‎/جنایی دارد و مانند سایر فیلم های جیرانی با مسائل عاطفی آمیخته شده است. افتادن دختری در دام یك نقشه عجیب، مخاطب را با یكی از شخصیت های طراح آن نقشه آشنا می كند كه زنی بیمار است و دائماً در حال خوردن قرص های آرام بخش است. در آغاز او قرار است خود را درنقش آدمی به شدت روانی جا بیندازد و ترس دختر جوان را موجب شود، اما به موازات پیشرفت روایت، متوجه می شویم او واقعاً یك بیمار است و نیازی به نقش بازی كردن ندارد.

ضعف در پایان بندی درام، موجب شده است این شخصیت نیز فاقد استحكام لازم باشد و مثل بسیاری از موقعیت های دیگر فیلم ، در باور مخاطب نگنجد.

در سه گانه جیرانی با عنوان ستاره ها، دو فیلم ستاره بود و ستاره است، واجد شخصیت های روانی هستند . در فیلم اول ، شخصیت اصلی فیلم كه یك دختر خبرنگار است ،در مسیر تحقیقات خود درمورد مرگ یك بازیگر، با مردمیانسالی روبرو می شودكه مدعی است عاشق آن بازیگر بوده است و تماشاگر را با خود تا روی سن نمایش می برد و تا پایان نیز خیلی مشخص نمی شود واقعیت از چه قرار است.

در واقع روانی بودن این مرد، بیشتر بستری برای نقب زدن به مشكلات بازیگری در ایران است تا یك جور موقعیت سازی برای مطالعات روان شناسانه. همین شرایط درمورد فیلم دوم نیز وجود دارد . در ستاره است، پای بازیگر معروفی به منزلی مشكوك باز می شود كه در آن زنی دیوانه همراه با جسد یك مرد زندگی می كند. مشكل روانی زن معلوم نیست كه چیست؛ اما تهاجم رفتاری اوعلیه بازیگر ، پیش زمینه ای را فراهم می آورد تا دغدغه هایی در مورد واقعیت و خیال و وهم و دروغ درباره زندگی خصوصی و اجتماعی بازیگران سینما مطرح شود. این روند تا آن جا پیش می رود كه خود بازیگر نیز در مقاطعی دچار توهم می شود و از پدیده هایی غیرواقعی ، تصورات واقع نمایانه می كند.

در آخرین فیلم فریدون جیرانی، پارك وی، شاید صریح ترین شكل رویكرد به موقعیت های روانی و آدم های روان پریش صورت گرفته باشد. البته این رویكرد باز از جنس علمی نیست و مانند غالب آثار، بهانه ای است برای شكل گیری بخشی از مختصات ژانر فیلم كه وحشت است. در پارك وی زنجیره ای از روان پریشی های دومینو شكل به چشم می خورند: مادری روانی ، پسری روانی و نهایتاً عروسی روانی .

خیلی مشخص نیست مشكل اساسی این آدم ها چیست. شخصیت اصلی مرد فیلم (كوهیار ) متكی بر گذشته ای است كه در آن پدر از مادر جدا شده و با زنی دیگر به خارج رفته است و مادر نیز مردان متعدد را با خود به منزل می آورده است و پسر شاهد تمام این ماجراها بوده است كه تا سن ۱۸ سالگی چنان روانش رنجور می شود كه در تیمارستان بستری می شود. بنابراین علت بیماری او دو عامل در نظر گرفته می شود: نخست محیط بی بند و بار خانواده و دوم بحث ژنتیك (درجایی مستخدم خانه توضیح می دهدكه زمانی دراین منزل مشغول به كار شده كه تازه مادر را از بیمارستان روانی به خانه برگردانده بودند).

اما این عوامل ارتباط چندانی با نمودهای بیماری پسر (تمایل به زندگی در محیط سرد، میل به شكر فراوان در قهوه، اشتیاق به پرخوری همسرش، عادت مخرب تماشای یك فیلم تكراری ـ داستان عشق، وابستگی شدید به حضور همسر، ترس از غریبه ها حتی دوستان هم جنس همسرش ، كشتن بی دلیل آدم ها، ایستادن وسط خیابان و ...) پیدا نمی كنند و توضیحی نیز در باره این رفتارهای افراطی داده نمی شود. از همه اینها عجیب تر رفتار دیگران در قبال این آدم به شدت غیرطبیعی است. مثلاً زمانی كه به مادرش می گوید پدرزنش را با تبر كشته است، مادر از او می پرسدچرا این كار را كرده است! و طوری این سؤال را می كند كه گویی از یك آدم سالم می پرسد. از همه اینها غیرمنطقی تر، رویكرد نامادری رها است كه خودیك دكتر روان پزشك است.

جدا از این كه چطور این دكتر متوجه دیوانگی كوهیار و مادرش از همان صحنه های نخست نمی شود و تنها در حد یك درددل با همسرش به مقداری از شك هایش اشاره می كند (و چطور خود رها متوجه این قضیه از رفتار غیرطبیعی مادر در مجلس خواستگاری و نیز اصرارهای عجیب و غریب پسر در خوردن كباب و عجله به ازدواج و ... نمی شود؟)

خیلی غیرمنطقی است كه اصلاً چرا او با آن درجه از دانش روان شناسی و نیز ایمان و اعتقاد مذهبی ،حاضر به ازدواج با یك مرد دائم الخمر دارای یك دختر بزرگ شده است؟! در وجود این مرد تنبل لاابالی كه حاضر به تحقیق جدی در باره سرنوشت دختر خودش هم نیست چه جاذبه ای است كه نظر خانم روان شناس را جلب كرده است؟

به نظر می رسد نگاه جیرانی به این جور مسائل بر مبنای نوعی روان شناسی دلخواهانه بوده است كه ربطی به روان شناسی علمی و استاندارد ندارد و همان طور كه گفته شد ، بیشتر ابزاری است برای شكل گیری ویژگی هایی كه در ژانر وحشت از آن بهره گرفته می شود. می دانیم كه موقعیت های روان پریشانه یكی از بسترهای جدی در به هراس انداختن مخاطبان این نوع فیلم هاست ، كه از دل آن هم تعلیق استخراج می شود و هم مایه های خشونت آمیز كه مرز ژانر را به سمت فیلم های سلاخی (Shasher movies) نزدیك می كند.

تلاش جیرانی در چگونگی استفاده از این مایه های روانی برای كاربرد وحشت، البته امری جداگانه است كه تحلیلی متمایز می طلبد، اما به نظر می رسد با وجود استفاده نسبتاً فانتزی جیرانی از بحث روان شناسی در فیلم هایش (تنها فیلم قرمز نگاهی جدی تر به این مقوله داشت )، باز هم حضور متراكم این مفاهیم در آثار او، قابلیت تأمل های بیشتر را دارا است.

مهرزاد دانش