جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

عصمت پیامبر اعظم ص


عصمت پیامبر اعظم ص

بازخوانی اندیشه شهید مطهری پیرامون مصونیت پیامبر از گناه

از جمله مباحث مهم و محوری که در بحث نبوت مطرح می‌شود، بحث پیرامون عصمت پیامبران(ص) است. سخنان آقای محمد مجتهد شبستری در باب انتظار ما از پیامبران و بویژه بحث درخصوص عصمت پیامبر گرامی اسلام، بهانه‌ای شد تا در این نوشتار به بازخوانی و بازاندیشی عصمت پیامبران بپردازیم؛ با تاکید بر این نکته که تکیه این نوشتار بر اندیشه استاد شهید، مرتضی مطهری است.

چنان که در طلیعه هر بحثی، مرسوم است که به فهم مشترکی از موضوع و واژگان کلیدی آن بحث، دست می‌یازند، ما نیز در این نوشتار، ابتدا به مراد از عصمت؛ از لحاظ لغوی و اصطلاحی می‌پردازیم. چنان که گفته شده است، عصمت در لغت، به‌ معانی متعددی به کار رفته است که می‌توان ازجمله آنها را دفع‌کردن، نگاه داشتن و وسیله نگاهداری عنوان کرد که به تعبیر دقیق‌تر می‌توان همه معانی به کار رفته در باب عصمت را در واژه‌های بازداشتن، منع و جلوگیری خلاصه نمود. این لفظ (عصمت) با مشتقات خود، ۱۳ مرتبه در قرآن استعمال شده و از لحاظ ریشه و منشا لغوی، در قرآن نیز به همان ‌معانی پیش گفته به‌ کار گرفته شده است که برای نمونه می‌توان به آیات ۶۷ سوره مائده، ۳۲ سوره یوسف(ع) و ۴۳ سوره هود(ع) اشاره کرد، اما در رابطه با معنای اصطلاحی واژه عصمت نیز می‌توان گفت که عصمت، عبارت است از: مصونیت گروهی از بندگان صالح خدا از گناه و اشتباه. منشا این مصونیت - چنان که متکلمین به آن اشاره کرده‌اند لطف، توفیق و تفضلی از طرف خداوند نسبت به معصوم(ع) است که باعث می‌شود تا او از روی اختیار و در عین قدرت بر انجام گناه، مرتکب معصیت و خطا نگردد. در حقیقت، علت عصمت پیامبران، ملکه‌ای نفسانی است که از جنس تقوا، عدالت یا علم راسخی است که در روح و جان آنها موجود است. بنابراین، می‌توان گفت که عصمت، ویژگی‌ای است که انسان را از انجام گناه و ارتکاب خطا و اشتباه باز می‌دارد، اما درخصوص عصمت انبیا، متکلمان اسلامی بر برخورداری پیامبران از عصمت، اتفاق نظر دارند؛ هرچند در تعیین حدود و ثغور آن اختلافاتی وجود دارد، اما چنان که خواهد آمد، متکلمان شیعه به عصمت مطلق برای پیامبران معتقد هستند.

حال پیش از آغاز بحث، طرح این مقدمه، لازم می‌نماید که مساله عصمت انبیا ازجمله مسائل مهم کلامی به شمار می‌رود که در اغلب کتاب‌های کلامی به‌ آن اشاره شده است؛ چنان که متکلمان، در ارتباط با عصمت انبیا، دلایل عقلی و نقلی متعددی ذکر کرده‌اند که ما در اینجا با توجه به منابع کلامی موجود به برخی از این دلایل و همچنین نظرات استاد شهید مرتضی مطهری می‌پردازیم.

متکلمان شیعه به عصمت مطلق پیامبران اعتقاد دارند. آنها صدور گناه، خواه کبیره و خواه صغیره، در تمام عمر پیامبران (قبل از بعثت و پس از آن) را ممتنع می‌دانند و بر این مدعای خودشان، ادله عقلی و نقلی اقامه کرده‌اند.

درخصوص دلیل عقلی در ارتباط با لزوم عصمت انبیا (ع) از ارتکاب گناهان می‌توان گفت که یکی از این ادله عقلی را خواجه نصیرالدین طوسی در این عبارت بیان کرده است: «و یجب فی النبی العصمه لیحصل الوثوق فیحصل الغرض؛ پیامبر باید معصوم باشد تا مورد وثوق و اعتماد باشد و در نتیجه، غرض نبوت حاصل شود.» راهنمایی بشر به سوی حقایق و وظایفی که خداوند متعال برای انسان‌ها تعیین کرده، هدف اصلی از بعثت انبیاست و در واقع، آنها نمایندگان الهی در میان انسان‌ها هستند که باید سایر افراد بشر را به راه راست و مستقیم هدایت کنند. در این صورت، اگر این نمایندگان و سفیران الهی، پای بند به دستورات خداوند تبارک و تعالی نباشند و خود برخلاف محتوای رسالتشان عمل نمایند، مردم، رفتار آنها را متناقض با گفتارشان تلقی کرده و دیگر به گفتارشان هم اعتماد نمی کنند و در نتیجه، هدف از بعثت انبیا؛ آن گونه که خداوند در نظر داشته، محقق نخواهد شد. بنابراین، حکمت و لطف الهی، اقتضای این را دارد که پیامبران، افرادی پاک و معصوم از گناه باشند و حتی کار ناشایستی از روی سهو و نسیان هم از ایشان سر نزند. چنان که استاد فرزانه، شهید مرتضی مطهری در این خصوص می‌فرمایند: ازجمله مختصات پیامبران، عصمت است. عصمت، یعنی مصونیت از گناه‌ و اشتباه، یعنی پیامبران نه تحت تاثیر هواهای نفسانی قرار می‌گیرند و مرتکب گناه می‌شوند و نه در کار خود دچار خطا و اشتباه می‌شوند. برکناری‌ آنها از گناه و از اشتباه، حد اعلای قابلیت اعتماد را به آنها می‌دهد. چنان که شهید مطهری در ادامه، بیان می‌کنند، مصونیت از اشتباه، مولود نوع بینش پیامبران است. اشتباه، همواره از آنجا رخ می‌دهد که انسان به وسیله یک حس درونی یا بیرونی، با واقعیتی‌ارتباط پیدا می‌کند و یک سلسله صورت‌های ذهنی از آنها در ذهن خود فراهم می‌سازدو با قوه عقل خود، آن صورت‌ها را تجزیه و ترکیب می‌کند و انواع تصرفات در آنها می‌نماید، آن گاه در تطبیق صورت‌های ذهنی به واقعیت‌های‌ خارجی و در ترتیب آن صورت‌ها گاه خطا و اشتباه رخ می‌دهد، اما آنجا که ‌انسان، مستقیما با واقعیت‌های عینی به وسیله یک حس خاص مواجه است وادراک واقعیت، عین اتصال با واقعیت است، نه صورتی ذهنی از اتصال با واقعیت؛ دیگر خطا و اشتباه، معنا ندارد. پیامبران الهی از درون خود با واقعیت هستی، ارتباط و اتصال دارند. در متن واقعیت، اشتباه فرض نمی‌شود. برای مثال، اگر ما صد دانه تسبیح را در ظرفی بریزیم و باز صد دانه دیگر را و این عمل را صد بار تکرار کنیم، ممکن است ذهن ما اشتباه کند و خیال کند این عمل، ۹۹ بار یا ۱۰۱ بار تکرار شده است، اما محال است که خود واقعیت اشتباه کند و با این که عمل بالا ۱۰۰ مرتبه تکرار شده است، مجموع دانه‌ها کمتر یا بیشتر بشود. انسان‌هایی که از نظر آگاهی‌ها در متن جریان واقعیت قرار می‌گیرند و با بن‌ هستی و ریشه وجود و جریان‌ها متصل و یکی می‌شوند، دیگر از هر گونه اشتباه،‌ مصون و معصوم خواهند بود.

دومین دلیل عقلی که می‌توان بر عصمت انبیا(ع)، اقامه کرد، این است که اینان علاوه بر این که موظفند محتوای وحی و رسالت خود را به مردم ابلاغ نمایند و راه مستقیم را به آنها نشان دهند، همچنین وظیفه دارند که به تزکیه و تربیت مردم بپردازند و افراد مستعد را تا آخرین مرحله کمال انسانی برسانند. به عبارت دیگر، پیامبران، علاوه بر وظیفه تعلیم و راهنمایی، وظیفه تربیت و راهبری را نیز بر عهده دارند که چنین مقامی، شایسته کسانی است که خودشان به عالی‌ترین مدارج کمال انسانی رسیده باشند و دارای کامل‌ترین ملکات نفسانی؛ همچون ملکه عصمت باشند. علاوه بر این، اساسا نقش رفتار مربی در تربیت دیگران، مهم‌تر از نقش گفتار اوست و کسی که از نظر رفتار، نقایص و کمبودهایی داشته باشد، گفتارش نیز تاثیر مطلوب را بر مخاطب خود نمی‌گذارد. بنابراین، می‌توان از این دلیل عقلی بر لزوم عصمت پیامبران، این گونه نتیجه‌گیری کرد که هنگامی هدف الهی از بعثت پیامبران به عنوان مربیان جامعه، به گونه کامل تحقق می یابد که ایشان از هرگونه لغزشی در گفتار و کردار، مصون باشند.شهید مطهری در باب مصونیت از گناه در رابطه با پیامبران، تعبیر لطیفی دارد. ایشان، قائل به این است که انسان، یک موجود مختار است و کارهای خود را براساس منافع و مضار و مصالح و مفاسدی که تشخیص می‌دهد، انتخاب می‌کند؛ از این رو تشخیص،‌ نقش مهمی در اختیار و انتخاب کارها دارد. محال است که انسان، چیزی را که بر حسب تشخیص او مفید هیچ گونه فایده‌ای نیست و از طرف دیگر، زیان و ضرر دارد، انتخاب کند، مثلا انسان عاقل علاقه‌مند به حیات، دانسته خود را از کوه پرت نمی‌کند یا زهر کشنده را نمی‌نوشد.

افراد مردم از نظر ایمان و توجه به آثار گناهان، متفاوت هستند، به هر اندازه که ایمانشان قوی‌تر و توجهشان به آثار گناهان، شدیدتر باشد، اجتنابشان از گناه، بیشتر و ارتکاب آن کمتر می‌شود. اگر درجه ایمان به حد شهود و عیان برسد؛ به حدی که آدمی، حالت خود را در حین ارتکاب گناه، حالتشخصی ببیند که می‌خواهد خود را از کوه پرت کند یا زهر کشنده‌ای را بنوشد، در اینجا احتمال اختیار گناه به صفر می‌رسد، یعنی هرگز به طرف گناه نمی‌رود. چنین حالتی را عصمت از گناه می‌نامیم. پس عصمت از گناه، ناشی از کمال ایمان و شدت تقواست.

ضرورتی ندارد برای این که انسان به حد معصومیت برسد یک نیروی خارجی به صورت جبری او را از گناه باز داردضرورتی ندارد برای این که انسان به حد مصونیت و معصومیت از گناه برسد، یک نیروی خارجی، به صورت جبری، او را از گناه باز دارد یا شخص‌ معصوم به حسب سرشت و ساختمان، مسلوب‌القدرت باشد. اگر انسان، قدرت بر گناه نداشته باشد یا یک قوه‌ای جبری، همواره جلوگیری او از گناه باشد، گناه نکردن او برایش کمالی شمرده نمی‌شود؛ زیرا او مانند انسانی است که در یک زندان، حبس شده و قادر به خلافکاری نیست. خلاف نکردن چنین‌ انسانی را به حساب درستی و امانت او نمی‌توان گذاشت.

بنابراین، در خاتمه بحث از دلایل عقلی پیرامون عصمت پیامبران می‌توان گفت اگر پیامبری در دریافت یا ابلاغ وحی، مرتکب خطا شود، وثاقت و اعتبار خویش را در سایر موارد از دست می‌دهد؛ چراکه از آن پس، مردم در هر چه که او به عنوان وحی عرضه می‌کند، احتمال خطا خواهند داد و با این احتمال، دیگر نمی‌توان بر سخنان و تعالیم او اعتماد ورزید. در نتیجه، حجت بر مردم، تمام نمی‌شود و غرض از بعثت حاصل نمی‌گردد.

حال به دلایل نقلی که در کتب کلامی بر لزوم بعثت انبیا اشاره شده است، می‌پردازیم.

اولا باید گفت که قرآن کریم، گروهی از انسان‌ها را مخلص (خالص شده برای خدا) نامیده است که حتی ابلیس هم طمعی در گمراه کردن ایشان نداشته و ندارد و در آنجا که ابلیس، سوگند یاد کرده است که همه فرزندان آدم(ع) را گمراه کند، مخلصین را استثنا کرده است؛ چنان که در آیات ۸۲ و ۸۳ سوره ص می‌گوید: [«شیطان] گفت به عزتت سوگند همه آنها را گمراه خواهم کرد مگر بندگان خالص تو را» و بی‌شک، طمع نداشتن ابلیس در گمراهی ایشان به سبب مصونیتی است که از گمراهی و آلودگی دارند و گرنه دشمنی وی شامل ایشان هم می شود و در صورتی که امکان می‌داشت، هرگز دست از گمراه کردن اینان نیز برنمی‌داشت. بنابراین، عنوان مخلص، مساوی با معصوم خواهد بود و هرچند دلیلی بر اختصاص این صفت به انبیا نداریم، اما بدون تردید، شامل ایشان نیز می‌شود؛ چنان که قرآن کریم، در آیات ۴۵ و ۴۶ سوره ص تعدادی از انبیا را از مخلصین شمرده است و نیز علت مصونیت حضرت یوسف(ع) را که در سخت‌ترین شرایط لغزش قرار گرفته بود، در آیه ۲۴ سوره یوسف مخلص بودن وی دانسته است.

اما دلیل دوم نقلی که بر لزوم عصمت پیامبران، از سوی متکلمین آمده است، این که در قرآن کریم، اطاعت پیامبران را به طور مطلق، لازم دانسته و ازجمله در آیه ۶۳ سوره نساء می فرماید: «و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر آن که به توفیق الهی از او اطاعت کنند.» و اطاعت مطلق از ایشان در صورتی صحیح است که در راستای اطاعت خدا باشد و پیروی از آنان منافاتی با اطاعت از خداوند متعال نداشته باشد وگرنه، امر به اطاعت مطلق از خدای متعال و اطاعت مطلق از کسانی که در معرض خطا و انحراف باشند، موجب تناقض خواهد بود.

و در نهایت، این که قرآن کریم، مناصب الهی را به کسانی اختصاص داده که آلوده به ظلم و ستم نباشند و در پاسخ حضرت ابراهیم(ع) که منصب امامت را برای فرزندانش درخواست کرده بود، می‌فرماید: «پیمان من به بیدادگران نمی‌رسد.» و آشکار است که هر گناهی، حداقل، ظلم به نفس می‌باشد و هر گنهکاری در عرف قرآن، ظالم نامیده می‌شود؛ در نتیجه، پیامبران، یعنی صاحبان منصب الهی نبوت و رسالت نیز منزه از هر گونه ظلم و گناهی خواهند بود.

همچنین از آیات و روایات متعدد دیگری نیز می‌توان عصمت انبیاء(ع) را ثابت کرد که در این مجال، نمی‌گنجد. نیز برخی از بزرگان همچون آیت‌الله مصباح یزدی نیز ادله‌ای را بر عصمت پیامبران بیان کرده‌اند که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم.

۱) اگر گناهی از پیامبران سر می‌زد، استحقاق نکوهش آنان در زندگی فعلی دنیوی و مجازات اخروی آنان، بیشتر از گناهکاران امت بود و این امر، باطل است؛ پس صدور گناه از پیامبران، غیرممکن است.

۲) اگر گناهی از آنان سر زند، جزو کسانی‌اند که گواهی آنان پذیرفته نیست؛ زیرا خداوند در آیه ۶ سوره حجرات می‌فرماید، ای کسانی که ایمان آورده‌اید، اگر فاسقی نزد شما خبری آورد، تحقیق کنید.

۳) اگر گناه از پیامبر سر زند، لازم است که شامل وعده عذاب دوزخ شود که به اجماع امت و روایات و آیات قرآن، این هم باطل است که پیامبران، مستحق دوزخ باشند.

۴) پیامبر، مردم را به ترک معصیت، امر می‌کند و اگر خودش معصیت کار باشد، شامل آیات ۲و ۳ سوره صف می‌شوند که می‌فرماید ای کسانی که ایمان آورده اید چرا سخنی می‌گویید که عمل نمی‌کنید.

سیدجواد میرخلیلی



همچنین مشاهده کنید