شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

زندگی آشکار امام عصر تا زمان غیبت


زندگی آشکار امام عصر تا زمان غیبت

به اذن الهی همان طور که به علت فشار و اختناق فرعونیان, آثار حمل مادر موسی ع مخفی بود, مادر امام زمان ع نیز هیچ آثاری از حمل در خود نداشت

به اذن الهی همان طور که به علت فشار و اختناق فرعونیان، آثار حمل مادر موسی(ع) مخفی بود، مادر امام زمان(ع) نیز هیچ آثاری از حمل در خود نداشت. شب نیمه شعبان، امام عسکری(ع) از عمه بزرگوار خود حکیمه خاتون خواهش کرد که برای کمک در به دنیا آمدن نوزاد آن شب را در منزل امام بماند. حکیمه خاتون بسیار متعجب شد، چون هیچ نشانه‌ای از بارداری در وجود نرجس نبود، لیکن به فرمان امام(ع) به نزد نرجس رفت، پیش از طلوع آفتاب نشانه‌های وضع حمل پدید آمد و حکیمه خاتون مشاهده کرد حجابی از نور میان او و نرجس فاصله شد، حکیمه خاتون وحشت کرد و به نزد امام رفت و جریان را به عرض رسانید، امام لبخندی زد و فرمود: چند لحظة بعد به اتاق برگرد، خواهی دید که نوزاد متولد شده است. وقتی حکیمه خاتون به اتاق بازگشت، طبق فرمودة امام مشاهده کرد نوزادی چون قرص ماه به سجده افتاده و انگشت سبابه را به سوی آسمان بلند کرده و پروردگار را تقدیس و تحمید می‌گوید.

۱) ولادت امام مهدی

۱ـ۱) معرفی امام عصر(ع)

دوازدهمین پیشوای آسمانی حضرت حجت‌بن الحسن المهدی(ع) در اوان سپیده دم جمعة نیمة شعبان سال ۲۵۵ هجری قمری، در شهر «سامرا» در خانة امام یازدهم(ع) چشم به جهان گشود.

پدر گرامی او پیشوای یازدهم حضرت امام حسن عسگری(ع) است و مادرش بانوی بزرگوار «نرجس» که «سوسن» و «صیقل» نیز نامیده شده و دختر «یوشعا» پسر قیصر روم و از نسل «شمعون» یکی از حواریون مسیح(ع) است. حضرت نرجس چنان با فضیلت بود که «حکیمه» خواهر امام هادی(ع) که خود از بزرگان بانوان خاندان امامت است او را سیدة خود و سیدة خانواده خود و خود را خدمتگزار او خطاب کرد. (هیأت تحریریه موسسه در راه حق، ۱۳۷۰، ص ۲۵)

۲ـ۱) داستان پیوند آسمانی امام حسن عسکری(ع) و نرجس خاتون

نرجس خاتون دختر پادشاه روم و از نسل شمعون الصفا یکی از حواریون عیسی(ع) بود. وقتی به سن رشد رسید، پدرش می‌خواست او را به عقد پسرعموی‌اش درآورد، مجلس جشن آراسته شد، اما به محض اینکه خواستند مراسم عقد را اجرا کنند، همه چیز به لرزه درآمد و داماد از تخت به زیر افتاد. این ماجرا سه بار تکرار شد، بزرگان و روحانیون مسیحی این امر را شوم دانستند و مجلس را ترک گفتند. آن شب نرجس افسرده و اندوهگین به خواب رفت.

در خواب پیامبر عزیز اسلام(ص) و عیسای مسیح(ع) را دید که او را به عقد ازدواج امام حسن عسکری(ع) درآوردند. او در خواب شگفتی‌های دیگری دید و به دعوت حضرت فاطمه زهرا(س) مسلمان شد، اما اسلام خود را از خانواده و اطرافیان خویش پنهان داشت تا آنگاه که میان مسلمانان و رومیان جنگ درگرفت و قیصر خود به همراه لشکر روانة جبهه‌های جنگ شد.

«نرجس» در خواب فرمان یافت که به طور ناشناس همراه کنیزان و خدمتکاران به دنبال سپاهی که به مرز می‌روند، برود و او چنین کرد و در مرز برخی از جلوداران سپاه مسلمانان آنان را اسیر ساختند و بی‌آنکه بدانند او از خانوادة قیصر است، او را همراه با سایر ایران به بغداد بردند. این واقعه در اواخر دوران امامت امام دهم حضرت هادی(ع) روی داد و کارگزار امام هادی(ع)نامه‌ای را که امام به زبان رومی نوشته بود به فرمان آن گرامی در بغداد به «نرجس» رساند و او را از برده‌فروشی خریداری کرد و به سامرا نزد امام هادی(ع) برد، امام(ع) آنچه نرجس در خواب های خود دیده بود به او یادآوری کرد و بشارت داد که او همسر امام یازدهم و مادر فرزندی است که بر سراسر جهان مستولی می‌شود و زمین را از عدل و داد پر می‌سازد. آنگاه امام هادی(ع) «نرجس» را به خواهر خود «حکیمه» که از بانوان بزرگوار خاندان امامت بود، سپرد تا آداب اسلامی و احکام را به او بیاموزد.

آری امر خدا چنین محقق شد که مهدی موعود از دامان چنین مادری متولد شد و نژاد آن حضرت از سوی مادر به عیسی‌بن مریم(ع) برسد، همان طور که از سوی پدر به پیامبر اسلام(ص) رسید. (هیأت تحریریه موسسه در راه حق، ۱۳۷۰، صص ۲۹-۲۶)

۳ـ۱) میلاد مبارک حضرت ولی عصر(ع)

از آنجا که خلفا و کارگزاران حکومت برطبق احادیث معتبر منتظر تولد دوازدهمین امام و فرزند پاک امام حسن عسکری(ع) بودند و می‌دانستند که به دست او جور و ستم از ریشه نابود خواهد شد، لذا خانة امام عسکری(ع) را به شدت تحت کنترل قرار می‌دادند تا اگر فرزندی در آن خانه متولد گشت، او را به سرعت نابود کنند، غافل از اینکه «می‌خواهند نور خدا را با دهان‌هایشان خاموش کند، در حالیکه خداوند نور خود را کامل می‌کند، اگرچه کافران نپسندند.» (۱)

به اذن الهی همان طور که به علت فشار و اختناق فرعونیان، آثار حمل مادر موسی(ع) مخفی بود، مادر امام زمان(ع) نیز هیچ آثاری از حمل در خود نداشت. شب نیمه شعبان، امام عسکری(ع) از عمه بزرگوار خود حکیمه خاتون خواهش کرد که برای کمک در به دنیا آمدن نوزاد آن شب را در منزل امام بماند. حکیمه خاتون بسیار متعجب شد، چون هیچ نشانه‌ای از بارداری در وجود نرجس نبود، لیکن به فرمان امام(ع) به نزد نرجس رفت، پیش از طلوع آفتاب نشانه‌های وضع حمل پدید آمد و حکیمه خاتون مشاهده کرد حجابی از نور میان او و نرجس فاصله شد، حکیمه خاتون وحشت کرد و به نزد امام رفت و جریان را به عرض رسانید، امام لبخندی زد و فرمود: چند لحظة بعد به اتاق برگرد، خواهی دید که نوزاد متولد شده است. وقتی حکیمه خاتون به اتاق بازگشت، طبق فرمودة امام مشاهده کرد نوزادی چون قرص ماه به سجده افتاده و انگشت سبابه را به سوی آسمان بلند کرده و پروردگار را تقدیس و تحمید می‌گوید.

در این هنگام امام عسکری(ع) ندا داد: عمه جان، پسرم را نزد من بیاور، حکیمه خاتون نوزاد را به نزد امام(ع) برد. امام (ع) نوزاد را در آغوش فشرد و بر اندام او دست کشید و زبان مبارک را در دهان نوزاد نهاد و سپس در گوش وی اذان و اقامه گفت.

پس از ولادت این نوزاد فرخنده امام عسکری(ع) ده هزار رطل نان و ده هزار رطل گوشت برای او صدقه داد و سیصد گوسفند عقیقه نمود و گوشت آن را برای شیعیان و خواص بنی‌هاشم فرستاد و به ایشان مژدة ولادت امام دوازدهم (ع) را ابلاغ فرمود و به آنها فرمان داد که این خبر را میان خود مخفی نگاه دارند. (سیاح، ۱۳۸۵، صص ۲۲-۲۰)

۴ـ۱) القاب و کنیه

حضرت مهدی(ع) به نام‌های متعددی نامیده شده است. این تعدد اسامی به جهات و مناسبت‌های گوناگونی صورت گرفته است و این شأن و منزلت بزرگان است. به طوری که اسامی متعدد ایشان بیانگر صفات گوناگون و جوانب خاصی است که در وجود آنها می‌باشد.(قزوینی، ۷۶، ص ۲۴)

شیخ مرحوم ثقه‌الاسلام نوری(ع) در کتاب نجم الثاقب یکصد و هشتاد و دو اسم برای آن حضرت ذکر کرده و ما در اینجا به اختصار به ذکر چند اسم از آن اسماء مبارکه تبرک می‌جوییم.

الف‌) بقیه الله

روایت شده که چون آن حضرت خروج کند، پشت کند (تکیه کند) به کعبه... و اول چیزی که تکلم می‌فرماید این آیه امت «بقیه الله خیرلکم ان کنتم مومنین» (۲) . آنگاه می‌فرماید:

منم بقیه الله و حجت او و خلیفة او بر شما پس سلام نمی‌کند بر او سلام‌کننده‌ای مگر آن که گوید: «السلام علیک یا بقیه الله فی ارضه». (قمی(ره)، ۸۶، ص ۷۵۳)

ب) حجت

علت نامیده شدن‌اش به «حجت» آن است که وجود مقدس‌اش حجت خدا بر دو عالم می‌باشد و به اوست که خداوند متعادل بر بندگان‌اش احتجاج خواهد فرمود. (قزوینی، ۷۶، ص۴۷)

ج) قائم

یعنی برپا شونده در فرمان حق تعالی، چه آن حضرت پیوسته در شب و روز مهیای فرمان الهی است که به محض اشاره ظهور فرماید. روایت شده که آن حضرت را قائم(ع) نامیدند برای آنکه به حق قیام خواهد نمود. در روایت صقربن‌ابی‌دلف که به حضرت امام محمدتقی (جواد (ع)) عرض کردم که چرا آن جناب را قائم(ع) نامیدند؟ فرمود برای آنکه به امامت (قیام) خواهد نمود بعد از خاموش شدن ذکر او و مرتد شدن اکثر آنها که قائل به امامت آن جناب بودند. (قمی(ره)، ۸۶، ص ۷۵۴)

د) م ح م د

اسم اصلی و نام اولی الهی آن حضرت است، چنانچه در اخبار متواتره خاصه و عامه است که رسول خدا(ص) فرمود که مهدی هم‌نام من است. (قمی(ره)، ۸۶، ص ۷۵۴)

۶۵۲۵۹;) مهدی(ع)

مشهورترین اسماء و القاب آن حضرت است در نزد جمیع فِرَق اسلامیه علت نامیده شدن‌اش به مهدی آن است که خدای تعالی وی را به امور پنهانی که هیچ کس را بر آنها اطلاعی نیست، هدایت و ارشاد کرده است. (قزوینی، ۷۶، ص۴۵)

ز) منتظَر

یعنی انتظار برده شده که همة خلایق منتظر مقدم مبارک اویند. (قمی(ره)، ۸۶، ص ۷۵۵)

ح) صاحب‌الامر

علت نامیده شدن ایشان به «صاحب‌الامر» آن است که او امامی برحق است که خدای عزوجل، طاعت‌اش را بر بندگان واجب کرده است. (قزوینی، ۷۶، ص ۴۷)

۲) صفات و خصال حضرت مهدی(ع)

از بررسی روایات و مطالعة حکایات نیک‌بختانی که توفیق زیارت آن امام را یافته‌اند، نیز برمی‌آید که قامت و رخسار نازنین امام عصر(ره)، در کمال و زیبایی و اعتدال بوده و جزء جزء سیمای مبارک دل‌ربا و خیره‌کننده است.

آن حضرت افزون بر همة زیبایی‌های ظاهری، جامع همة کمالات روحی و سجایای اخلاقی نیز هست و همین امر نیز موجب شده که ایشان از نظر خلق و خو شبیه‌ترین مردم به پیامبر گرامی اسلام(ص) باشد.

الف) ابتدا با روایاتی که دربارة سیمای ظاهری حضرت نقل گردیده‌اند، اشاره می‌کنیم:

جابربن عبداله انصاری از پیامبر گرامی اسلام(ص) نقل فرموده‌اند:

«مهدی از فرزندان من است. اسم او اسم من و کنیة ‌او کنیه من است. او از نظر خَلق و خُلق شبیه‌ترین مردم به من است.» (۳)

از پیامبر گرامی اسلام(ص) در توصیف آن حضرت روایت شده است که فرمود:

«مهدی(ع) طاووس اهل بهشت است. چهرة او مانند ماه درخشان است. بر {بدن} او جامه‌هایی از نور است.» (۴)

حضرت رضا(ع) در بیان صفات و ویژگی‌های امام عصر(ع) می‌فرماید:

«قائم، کسی است که در سن پیرمردان و با چهرة جوانان قیام کند و نیرومند باشد تا بدان‌جا که اگر دست‌اش را به بزرگ‌ترین درخت روی زمین دراز کند آن را از جای برکند و اگر بین کوه‌ها فریاد

برآورد، صخره‌های آن فرو پاشد.» (۵)

«ابراهیم بن مهزیار» نیز که به شرف ملاقات امام مهدی(ع) رسیده است در بیان خصال آن امام می‌گوید:

«او جوانی نورس و نورانی و سپید پیشانی بود با ابروانی گشاده و گونه‌ها و بینی کشیده و نیکو چون شاخة سرو و گویا پیشانی‌اش چون ستاره‌ای درخشان بود و بر گونة راست‌اش خالی بود که مانند مشک و عنبر بر صفحه‌ای نقره‌ای می‌درخشید و بر سرش گیسوانی پرپشت و سیاه و افشان بود که روی گونه‌اش را پوشانده بود و سیمایی داشت که هیچ چشمی برازنده‌تر و زیباتر و باطمأنینه‌تر و باحیاتر از آن ندیده است.»(۶)

ب) در مورد خصال اخلاقی حضرت مهدی(ع) به طور خاص روایت متعددی از طریق شیعه و اهل سنت نقل شده است که در این‌جا به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:

«اِبن حماد» در کتاب خود از یکی از راویان اهل سنت در مورد ویژگی‌های امام مهدی(ع) چنین نقل می‌کند:

«نشانة مهدی(ع) این است که بر کارگزاران {دولت خویش} سختگیر، بسیار بخشنده و با مستمندان مهربان است.» (۷)

امام صادق(ع) در پاسخ این پرسش که امام چگونه شناخته می‌شود؟، می‌فرماید:

«{امام را} با آرامش و وقار و نیز با حلال و حرام و نیازمندی مردم به او، در صورتی که خود او به

هیچ کس نیاز ندارد {می‌توان شناخت.} (۸)

امام رضا در بیان ویژگی کلی امامان معصوم(ع) سخنان ارزشمندی دارد که براساس آن می‌توان به توصیف امام مهدی(ع) نیز پرداخت به آن حضرت می‌فرماید:

«او به مردم سزاوارتر و از پدران و مادران‌شان برای آنها دلسوزتر است. او از همة مردم در برابر خدا متواضع‌تر و در عمل به آنچه خود بدان فرمان می‌دهد، سخت‌کوش‌تر و در دوری گزیدن از آنچه که خود از آن نهی می‌کند، خوددارتر است.» (۹)

آن حضرت در ادامه می‌فرماید:

«او با دو نشانه شناخته می‌شود، دانش بی‌کران و استجابت دعا و اینکه او از همه رویدادهایی که واقع می‌شوند، پیش از وقوع‌شان خبر می‌دهد، همه اینها به سبب پیمانی است که از سوی پیامبر خدا با او بسته شده و وی آن را به وسیلة پدران خود از آن حضرت به ارث برده است.» (۱۰)

۱ـ۲) گواهان و مشاهده‌کنندگان امام مهدی(ع)

از هنگام تولد امام قائم(ع) تا شهادت پدرش حضرت عسکری(ع) بسیاری از بستگان و یاران ویژة امام یازدهم(ع) موفق به دیدار او شدند یا از وجود او در خانة امام(ع) آگاه گشتند. اصولاً روش امام عسکری(ع) چنین بود که در عین پنهان داشتن فرزند ارجمند خویش، در فرصت‌های مناسب یاران مورد اطمینان را از وجود او آگاه می‌فرمود تا آنان خبر را به شیعیان برسانند و پس از او در گمراهی نمانند برای نمونه به مواردی اشاره می‌کنیم:

۱) «احمدبن اسحاق» که از بزرگان شیعه و پیروان ویژة امام حسن عسکری(ع) است، می‌گوید:

«خدمات امام حسن عسکری(ع) شرفیاب شدم و می‌خواستم در مورد جانشین پس از او پرسش کنم، آن گرامی بدون آنکه سؤال کنم، فرمود:

«ای احمد، همانا خدای متعال از آن هنگام که آدم را آفرید، زمین را از حجت خالی نگذاشته و نیز تا قیامت خالی نخواهد گذاشت و به جهت حجت خدا، از اهل زمین رفع بلا می‌شود و باران می‌بارد و برکات زمین خارج می‌گردد.»

عرض کردم: ای پسر رسول خدا(ص) امام و جانشین پس از شما کیست؟ آن حضرت با شتاب به درون خانه رفت و بازگشت در حالی که پسری سه ساله که رویی همانند ماه تمام داشت بر دوش خویش حمل می‌کرد، فرمود:

«ای احمدبن اسحاق، اگر نزد خدای متعال و حجت‌های او گرامی نبودی، این پسرم را به تو نشان نمی‌دادم. همانا او همنام رسول خدا(ص) و هم کنیه اوست. او کسی است که زمین را از عدل و داد پر می‌سازد. همچنانکه از ظلم و جور پر شده باشد. ای احمدبن اسحاق مَثَل او در این مدت، مَثَل «خضر»(ع) و «ذوالقرنین» است، سوگند به خدا غایب می‌شود، به طوری که در زمان غیبت او از هلاک نجات نمی‌یابد، مگر کسی که خداوند او را بر اعتراف به امامت وی ثابت قدم بدارد و موفق سازد که برای تعجیل فرج او دعا کند.» (۱۱)

۲) بانوی گرامی و پرهیزکار «حکیمه» عمة امام، «نسیم»، خادم امام عسکری(ع)، «ابوجعفر محمدبن عثمان عمری»، «حسین بن الحسن علوی»، «عمروالاهوازی»، «ابونصر خادم»، «کامل بن ابراهیم»، «علی بن عاصم کوفی»، «عبدالله بن العباس علوی»، «اسماعیل بن علی»، «یعقوب بن یوسف ضراب»، ... و «ابوسهل نوبختی» از جمله کسانی هستند که از تولد امام موعود(ع) اطلاع یافته و از آن خبر داده‌اند. (هیأت تحریریه موسسه در راه حق، ۱۳۷۰، صص ۳۴-۳۳)

۳) «حاجزبن یزید وشاء» وی از کسانی بود که حضرت مهدی(ع) را به هنگام نماز گزاردن بر پیکر حضرت عسکری(ع) مشاهده نموده بود و بعدها نیز از وکلای حضرت مهدی(ع) گردید. (قزوینی، ۷۶، ص ۲۵۶)

۴) «جعفر بن علی» عموی حضرت مهدی(ع) یکبار در زمانی که می‌خواست بر پیکر امام حسن عسکری(ع) نماز گذارد و حضرت مهدی(ع) جامة وی را گرفته و به او گفتند: «عمو، کنار برو، من برای نماز خواندن بر پدرم از تو سزاوارترم». جعفر آن حضرت را یکبار دیگر دید و آن زمانی بود که پس از وفات امام حسن عسکری(ع) دربارة میراث منازعه می‌نمود. حضرت مهدی(ع) از محلی که وی متوجه آن نشد برای او آشکار شدند و فرمودند:

«ای جعفر، چرا متعرض حقوق من می‌شوی؟»

جعفر بار سوم نیز حضرت را دید و آن زمانی بود که «نرجس خاتون» مادر گرامی حضرت از دنیا رفته بود، «نرجس خاتون» وصیت کرده بودند که ایشان را در منزلی که امام هادی(ع) و امام عسکری(ع) در آن مدفون بود، به خاک سپارند، اما جعفر به نزاع برخاست و گفت:

«آنجا منزل من است و نباید نرجس خاتون در آنجا به خاک سپرده شود.»

در این هنگام حضرت مهدی ظاهر شدند و به وی فرمودند: «ای جعفر... مگر خانة توست؟ سپس غایب شدند از آن پس جعفر دیگر ایشان را ندیدند.» (۱۲)

۵) از دیگر کسانی که آن حضرت را ملاقات کرده‌اند: «علی بن مهزیار»، «محمدبن عثمان» نایب دوم امام(ع)، عده‌ای از اهل قم که در سامرا به زیارت حضرت آمده‌اند و گروهی که برای نماز گزاردن بر پیکر امام حسن عسکری(ع) آمده بودند. (قزوینی، ۷۶، صص ۲۵۸-۲۵۷)

۳) ایفای نقش امامت در زمان غیبت صغری

۱-۳) شرایط اجتماعی و سیاسی بعد از شهادت امام حسن عسکری(ع)

دوران ۲۵۰ سالة امامت شیعی که با وفات پیامبر گرامی اسلام(ص) در سال ۱۱ قمری آغاز گردید و با شروع غیبت صغری و قطع رابطة مستقیم امام معصوم(ع) با جامعه اسلامی در سال ۲۶۰ قمری پایان پذیرفت، به مقاطع مختلف با ویژگی‌ها و خصوصیات متفاوت قابل تقسیم است.

در این میان دوران چهل سالة امامت امام هادی و امام حسن عسکری(ع) که از سال ۲۲۰ قمری آغاز و تا سال ۲۶۰ قمری امتداد می‌یابد، به لحاظ واقع شدن در آستانه دوران غیبت صغری جایگاه خاصی داشته و از ویژگی‌های متفاوتی برخوردار است.

یکی از این ویژگی‌های این دوران شدت مراقبت و محدودیت‌های فراوانی است که از سوی حکام جور نسبت به این دو امام بزرگوار اعمال می‌شد. (شفیعی سروستانی، ۸۵، ص۵۱)

اگرچه حاکمان ستم‌پیشه اموی و عباسی بیش‌ترین سختگیری‌ها را نسبت به امامان شیعه روا می‌داشتند و آنها را از هر جهت در تنگنا قرار می‌دادند، اما در دوران امامت حضرت هادی و حضرت عسکری(ع) این سختگیری‌ها شدت بیشتری یافت و محدودیت‌های بیشتری برای این دو امام ارجمند در نظر گرفته شد تا آنجا که در سال ۲۴۳ قمری به دستور متوکل عباسی حضرت هادی(ع) به اجبار از مدینه به «سامرا» (عسکر) که در آن زمان مرکز خلافت بود، آورده شدند و تا زمان شهادت، یعنی سال ۲۵۴ قمری در این شهر تحت نظر قرار داشتند.

حضرت امام حسن عسکری(ع) نیز بیش از نیمی از ایام عمر شریف خود را در سامرا گذرانیدند و از سال ۲۴۳ قمری در سن یازده سالگی به همراه پدر به این شهر آمدند تا سال ۲۶۰ قمری که چشم از جهان فرو بستند، امکان خروج از این شهر را نیافتند.

با توجه به شرایط و موقعیتی که حضرت امام حسن عسکری(ع) در آن قرار داشت، روشن است که موضوع تعیین و انتخاب جانشین آن حضرت، یعنی آخرین امام از نسل پیامبر اکرم(ص) که براساس روایات تردیدناپذیر بنیاد ظلم و بیداد را برخواهند کند، از چه اهمیت و حساسیتی برخوردار است.(شفیعی سروستانی، ۸۴، صص۵۳-۵۲)

اگر دشمنان اهل بیت(ع) کوچکترین ردپایی از فرزند امام حسن عسکری(ع) و جانشین ایشان به دست می‌آورند، قطعاً در پی نابودی آن حضرت برمی‌آمدند و اجازه نمی‌دادند که سلسله امامت استمرار پیدا کند.

بنابه گواهی تاریخ پس از شهادت جانگداز امام حسن عسکری(ع) خلیفة وقت معتصم عباسی عده‌ای را به منزل آن حضرت فرستاد تا خانه و اطاق‌ها را بازرسی کنند و نشانی از فرزند او بجویند، اما هرچه جست‌وجو کردند، کمتر یافتند. سرانجام میراث امام حسن عسکری(ع) را میان مادر و برادرش جعفر تقسیم کردند. جعفر پس از برادر بزرگوار خود ادعا کرد که امامت حق اوست و با این ادعای باطل مردم را به سوی خود فرا خواند، اما در جریان نماز گزاردن بر جنازة حضرت عسکری(ع) امام زمان(ع) در یک چشم برهم زدن در برابر مردم ظاهر شده و ادعای او را باطل نمود، به علاوه خود جعفر و همة مردم به خوبی می‌دانستند که او شایستگی‌های لازم برای امامت را ندارد، لذا دیری نپایید که جعفر دست از این ادعای دروغ خود برداشت و به راه صواب بازگشت و امامت حضرت مهدی(ع) را پذیرفت. لذا از {برخی معتقدند} او از لقب (کذّاب) به (توّاب) معروف شد. (سیاح، ۱۳۸۵، صص ۲۵-۲۴)

۲ـ۳) تلاش‌های بی‌ثمر برای دستگیری و قتل حضرت مهدی(عج)

حضرت مهدی(ع) پس از وفات پدرشان حضرت عسکری(ع) در مدتی که مقدار آن دقیق معلوم نیست در سامرا سکونت داشتند. بسیاری از کسانی که به دیدارشان مشرف گردیدند و اموال را به آن بزرگوار تسلیم نمودند در سامرا این توفیق را یافتند.

طبیعی است که قدرت مسلط زمانه، وجود حضرت مهدی(ع) را برای خویش خطری محسوب می‌داشت و از وجود این خطر و نیز از خطر خط شیعی که به خلافت عباسیانی که بر مسند حکمرانی نشسته بودند، اعتراف و اقرار نداشت ـ غافل نبود.

روی این جهات بود که سفیران حضرت مهدی(ع) روشی مخصوص پیش گرفته بودند که با پرهیز و احتیاط آمیخته بود تا هر نوع شکی را از خویشتن دفع نمایند و از تعرض قدرت مسلط زمانه در امان بمانند.

خلیفة جابر عباسی به دفعات عدیده تلاش نمود که حضرت را دستگیر نموده از بین ببرند ولی هر بار ناکام ماند.

حکومت جائر معتضد عباسی در جست‌وجوی حضرت مهدی(ع) حضرت نرجس خاتون را دستگیر نمود، ولی بر خود آن حضرت نتوانستند دست یابند. (قزوینی، ۷۶، ص ۲۵۹)

برای روشن شدن شرایط سیاسی و اجتماعی آن زمان ماجرایی را که شیخ طوسی از فردی به نام «رشیق» که از ماموران معتضد عباسی است، نقل می‌کند، بازگو می‌نماییم:

«روزی معتضد، خلیفة عباسی، ما را خواست و گفت شنیده‌ام در خانة حسن عسکری(ع) فرزندی است، به خانة او بروید و اگر پسری را دیدید، او را بکشید و سرش را برای من بیاورید.

ما به سرعت به منزل امام شتافتیم، خانة زیبایی دیدیم که در گوشة آن اتاقی نظر ما را جلب کرد. پرده را بالا زدیم، اطاق بسیار بزرگی دیدیم که پر از آب بود و در میان آن فرشی قرار داشت که جوانی روی آن به نماز ایستاده بود. با دیدن او یکی از ماموران خواست او را دستگیر کند. به محض ورود به اطاق در آب فرو رفت. به زحمت او را بیرون آوردیم و او بیهوش شد. مامور دوم هم در آب فرو رفت. او را نیز به زحمت بیرون کشیدیم و بیهوش گردید. ساعتی بعد که به هوش آمدند، همگی سوار مرکب‌های خود شده به سوی جایگاه خلیفه رفتیم و ماجرا را برای‌اش توضیح دادیم. او هم مانند ما از ترس می‌لرزید و گفت: هیچ کس از این ماجرا باخبر نشود. اگر این ماجرا را برای کسی بگویید، شما را خواهم کشت. ما هم تا وقتی خلیفه زنده بود، جرأت نکردیم این ماجرا را بازگو کنیم.» (۱۳)

۳ـ۳) تلاشی دیگر برای به زندان افکندن حضرت مهدی(ع)

وقتی که معتضد مشاهده کرد این تلاش بی‌ثمر ماند، خواست که عملیاتی وسیع‌تر و قوی‌تر را عملی نماید. «رشیق» از تلاشی دیگر جهت به بند کشیدن حضرت سخن می‌گوید، چه بسا او خود در سپاه حاضر بوده است.

«.... آنگاه لشکر فراوانی را گسیل داشت. وقتی وارد خانه شدند از آن سرداب صدای قرائت قرآن شنیدند. کنار در سرداب جمع شده آن را محاصره نمودند تا حضرت مهدی(ع) صعود نکند و از آن خارج نشود. فرماندة آن سپاه ایستاده بود تا همة لشکر رسیدند. در این هنگام امام (ع) از راهی که بر در سرداب بود، خارج گردید و از جلوی آنها گذشت تا غائب گردید.

فرماندة سپاه گفت: در سراب بریزید و او را بگیرید.

گفتند: مگر از مقابل دیدگان شما نگذشت و رفت؟!

گفت: من ندیدم! شما چرا او را نگرفتید؟

گفتند: ما گمان کردیم شما او را دیدید!» (۱۴)

این موارد شمه‌ای از گواهی تاریخ است از تعقیب‌ها و جست‌وجوهایی که سبب گردید، حضرت مهدی(ع) پنهان‌زیستی داشته و در پردة غیبت به سر برند. وجود این شرایط منجر به آغاز غیبت صغری گردید. اما پنهان‌زیستی امام عصر(ع) سبب نگردید که در وظایف امامت ایشان خللی ایجاد شود. ایشان همچنان به وظایف امامت خویش عمل می‌نماید تا زمینة ظهور ایشان فراهم گردد.

۴ـ۳) ایفای نقش امامت در زمان غیبت صغری(خردسالی)

امامت و خلافت پس از وفات امام حسن عسکری(ع) به حضرت مهدی(ع) منتقل گردید.

آن هنگام حضرت‌اش در جوی از استتار و اختفا می‌زیستند و ایشان را جز خواص شیعه نمی‌دیدند.

آن بزرگوار در آن هنگام بر زندگانی مردم و محیط بر آنچه رخ می‌داد، مشرف بوده زمام رهبری و سروری را در دست و ادارة کارهای خواص و عوام از شیعیان و تدبیر امور آنان و پاسخ دادن به سؤال‌ها و حل مشکلات‌شان و غیر آن ر ا بر عهده داشتند.

ایشان امر و نهی فرموده، عزل و نصب و دور و نزدیک می‌نمودند، گفتی که در اجتماع حاضرند و از ایشان هیچ چیزی پنهان نیست.

آن حضرت همچنین با سفیران و وکلا خود پیوستگی تمام داشته آنان را به اوامر و تعلیمات لازمه ارشاد و بر آنچه در موقعیت‌های مختلف بر آنان واجب بود، راهنمایی و به اتخاذ و تدابیر ـ آن هنگام که نیاز اقتضا می‌نمود ـ امر می‌فرمودند.

بر همین اساس شیعیانی که در مسیر اوامر حضرت‌اش راه می‌سپردند، در قضایای فقهی، مالی و اجتماعی با آگاهی به «نواب خاص» مراجعه می‌نمودند و پاسخ مسایل خود را می‌یافتند.(قزوینی، ۷۶، ص ۲۷۰)

کرامات و معجزاتی که در دوران غیبت صغری از ناحیة امام مشاهده می‌شد، موجب استواری ایمان شیعیان در نقاط مختلف دور و نزدیک بود. بسیار اتفاق می‌افتاد که پیروان از راه‌های دور و نزدیک به «سامرا» و بغداد می‌آمدند و توسط نائبان خاص با امام(ع) تماس می‌گرفتند و کراماتی مشاهده می‌کردند. معجزات امام در این دوره به قدری زیاد است که ذکر همة آنها به مباحثی تفصیلی احتیاج دارد. مرحوم شیخ طوسی(ره) می‌گوید: معجزاتی که از آن حضرت در زمان غیبت صغری به وقوع پیوسته است، بیش از حد احصاست. (هیأت تحریریه موسسه در راه حق، ۱۳۷۰، ص۶۵)

در ذیل به نمونه‌هایی از مراجعات مردم به نواب حضرت در مشکلات عمومی و خصوصی‌شان اشاره می‌شود.

۱) «عیسی بن نصر» می‌گوید: «علی بن صیمری» برای امام نامه‌ای نوشت و کفنی برای خود درخواست کرد. پاسخ آمد تو در سال ۲۸۰ هجری یا در سن هشتاد سالگی به آن نیاز خواهی داشت، و او ـ همچنانکه امام فرموده بود ـ در همان سال درگذشت و پیش از وفات‌اش امام کفن را برای‌اش ارسال فرمود. (۱۵)

۲) در دوران نیابت نایب سوم جناب «حسین بن روح» شیخ بزرگوار «علی بن الحسین بابویه» (پدر شیخ صدوق) از جناب ایشان خواست که از مولایمان حضرت بقیه الله الاعظم(ع) بخواهد تا از خدا بخواهند که به وی فرزند پسری عنایت فرماید.

پس از سه روز پاسخ آمد که:

آن حضرت برای «علی بن حسین» دعا فرموده‌اند و به زودی برای وی فرزندی پربرکت به دنیا خواهد آمد و پس از اولین فرزند نیز فرزندانی دیگر برای وی متولد خواهد گردید.

در همین سال خدای تعالی، محمدبن علی بابویه ملقب به شیخ صدوق(ره) را به پدرش عطا نمود و پس از وی فرزندانی دیگر برای او متولد شد.

شیخ صدوق عالمی جلیل‌القدر و حافظ احادیث و بر احوالات راویان بینا بود. در میان اهل قم کسی مانند او در حافظه و دانش بسیار دیده نشده است. (۱۶)

۳) «علی بن محمد» می‌گوید: از ناحیة امام فرمانی رسید که شیعیان را از زیارت قبور ائمه در «کاظمین و کربلا» نهی فرمود. چند ماه نگذشت که وزیر خلیفه «باقطانی» را خواست و به او گفت: «بنی فرات» (که وابستگان وزیر بودند) و اهالی برس (مکانی بین حله و کوفه) را ملاقات کند و به آنان بگوید مقابر قریش در کاظمین را زیارت نکنند زیرا خلیفه دستور داده است، مامورین مراقب باشند هرکس به زیارت ائمه برود، دستگیر نمایند.» (۱۷)

منبع: سایت - باشگاه اندیشه - به نقل از اداره کل پژوهش و آموزش سیما

پی نوشت:

۱ توبه / ۳۲

۲ هود / ۸۶

۳ صدوق، محمدبن علی، کمال‌الدنی و تمام النعمه، ج ۱، باب ۲۵، صص ۵۳۵ـ۵۳۴، ح ۱، به نقل از شفیعی سروستانی، ص ۴۱

۴ همو، همان، ج ۲، باب۵۷، ص ۵۶۰، ح ۱۸، به نقل از همان، ص ۴۲

۵ کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، ج ۲، باب۳۵، ص ۶۹، ج ۷۸، به نقل از شفیعی سروستانی، ص۴۳

۶ صدوق، محمدبن علی، کمال‌الدین و تمام النعمه، ج ۲، باب ۴۳، صص ۱۸۱-۱۸۰، به نقل از همان، ص ۴۴

۷ معجم الاحادیث امام المهدی(ع)، ج ۱، ص ۲۴۲، ح ۱۵۲، به نقل از همان، ص ۴۶

۸ نعمانی، محمدبن ابراهیم، کتاب الغیبه، باب ۱۳، ص ۲۴۲، ح ۴۰، به نقل از همان، ص ۴۷

۹ حائری یزدی، علی، الزام الناصب فی اثبات الحجة الغائب، ج ۱، ص ۲۴، به نقل از شفیعی سروستانی، ص ۴۷

۱۰ همو، همان، به نقل از همان، ص۴۷

۱۱ صدوق، محمدبن علی، کمال‌الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۵۷ـ۵۵، به نقل از هیأت تحریریه موسسه در راه حق، صص ۳۲-۳۱

۱۲ صدوق، محمد بن علی، کمال‌الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۴۴۲، به نقل از قزوینی، صص ۲۵۷-۲۵۶

۱۳ طوسی، غیبت، ص ۱۴۹، به نقل از سیاح، صص ۲۶-۲۵

۱۴ مجلسی، محمدباقر، ج ۵۲، ص ۵۳ـ۵۲، به نقل از قزوینی، ص ۲۶۵

۱۵ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج ۵۱، به نقل از هیأت تحریریه موسسه در راه حق، ص ۶۶

۱۶ طوسی، ابن جعفر محمدبن حسن، الغیبت، به نقل از تحریریه موسسه در راه حق، ص۶۶

۱۷ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۵۱، به نقل از همان، ص ۶۷

منابع و مآخذ

ـ ابن الحماد المروزی، ابوعبدا... النعیم، الفتن، تحقیق سهیل زکار، چاپ اول.

ـ ابن طاووس، سیدعلی بن موسی، الملاحم و الفتن، مترجم محمد جواد نجفی.

ـ ابن الحنبل، احمد، المسند، ۳ ج.

ـ باقی، عمادالدین. (۱۳۶۲)، در شناخت حزب قاعدین زمان. تهران: انتشارات دانش اسلامی.

ـ باهنر، ناصر. (۱۳۸۱)، «از دین تلویزیونی تا آرمان تلویزیون دینی». هفته‌نامه سروش. اسفندماه. ص۸۶.

ـ باهنر، ناصر. (۱۳۸۲)، «راهبردهای آموزش دینی در تلویزیون با مطالعه در تطبیق رسانه‌های دینی»، فصلنامه پژوهش و سنجش، ویژه‌نامه آموزش.

ـ البحرانی، السید هاشم، البرهان فی تفسیر قرآن.

ـ البحرانی، السید هاشم، محجه.

ـ البخاری، ابوعبدا... محمدبن اسماعیل، الصحیح البخاری.

ـ بنی هاشمی، سید محمد. (۱۳۸۴)، راز پنهانی و رمز پیدایی. چاپ اول، تهران: نیک معارف.

ـ بنی هاشمی، سید محمد. (۱۳۷۵). معرفت امام عصر(ع). چاپ اول، تهران: نیک معارف.

ـ تاجری، حسین. (۱۳۵۸). انتظار بذر انقلاب (یادی از قیام جهانی مهدی(ع)). تهران: بدر.

ـ ترمذی، محمدبن عیسی، الجامع الصحیح.

ـ ترمذی، محمدبن عیسی، السنن.

ـ تفسیر عیاشی.

- جعفری، محمدصابر، (۱۳۸۷)، اندیشه مهدویت و آسیب‌ها. چاپ سوم، تهران: بنیاد فرهنگی مهدی‌موعود(ع).

ـ جمعی از نویسندگان، (۱۳۷۹)، انتظار در اندیشه‌ها، تهران: انتشارات بنیاد فرهنگی حضرت مهدی‌ موعود(ع).

ـ جمعی از نویسندگان، (۱۳۸۴). شمیم (گزیده‌ای از مباحث مهدویت). چاپ اول. تهران: بنیاد فرهنگی مهدی موعود(ع).

- حائری یزدی، شیخ علی. چهره درخشان امام زمان(ع) (ترجمه الزام الناصب فی اثبات حجه‌ا...الغائب(ع))، مترجم، سید محمد جواد مرعشی نجفی، ۳ ج، چاپ اول، قم: علمیه.

ـ الحاکم النیسابوری، محمدبن عبداله، المستدرک علی الصحیحین فی الحدیث.

ـ حرعاملی، محمدبن حسن، (۱۳۶۶)، اثبات الهداه بالنصوص و المعجزات، ۷ ج، تصحیح سید هاشم رسولی محلاتی، مترجم احمد جنتی، چاپ اول: تهران، دارالکتب اسلامیه.

ـ حرعاملی، محمدبن حسن، (۱۳۱۴ ه.ش). وسائل‌الشیعه الی التحصیل مسائل الشریعه.

ـ حکیمی، محمدرضا. (۱۳۶۰)، خورشید مغرب. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.

ـ حیدری، معصومه. (۱۳۸۱)، نظرسنجی از مردم ۳۰ شهر کشور درباره برنامه «به سوی ظهور». گروه سنجش افکار. شماره تحقیق ۱۶۶/۸۱.

ـ الحمیری، ابوالحسن، قرب‌الاسناد.

ـ خلیل بیگی، نغمه. (۱۳۸۵). «بررسی بازنمایی‌های مهدی در سری چهارم برنامه «به سوی ظهور». پایان‌نامه مقطع کارشناسی ارشد رشته تحقیق در ارتباطات دانشکده صدا و سیما.

ـ خمینی(ره)، روح‌ا... (۱۳۷۹)، ولایت فقیه، چاپ دهم. تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره).

ـ خمینی(ره)، روح‌ا...، صحیفه نور (مجموعه رهنمودهای امام خمینی (ره)).

ـ روضه الکافی.

ـ سادات مدنی، علی‌اصغر (۱۳۷۳). نشانه‌های ظهور. (بحثی پیرامون علائم حتمیه ظهور). تهران: منیر.

ـ الساده، مجتبی. (۱۳۸۷). شش ماه پایانی. (تقویم حوادث شش ماهه پیش از ظهور) ترجمه محمود مطهری‌نیا. چاپ پنجم، تهران: موعود عصر(ع).

ـ سلیمان، کامل. (۱۳۷۶). روزگار رهایی (ترجمه یوم الخلاص). ۲ج. ترجمه علی‌اکبر مهدی‌پور. چاپ سوم. تهران: آفاق.

ـ سرایی، علی، (۱۳۸۵)، بشارت به منجی موعود. چاپ دوم، تهران: موعود عصر(ع)

ـ سیاح، احمد، (۱۳۸۵)، صفات و خصال حضرت مهدی(ع)، چاپ اول