جمعه, ۲۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 10 May, 2024
مجله ویستا

شمشیر طلایی که به سرقت رفت


شمشیر طلایی که به سرقت رفت

پس از استعفای رضاشاه در مجلس شورای ملی درباره سرنوشت جواهرات سلطنتی برخی از نمایندگان سئوالاتی طرح کردند و منابع دولتی اظهار داشتند که تصرفاتی در آن نشده است

پس از استعفای رضاشاه در مجلس شورای ملی درباره سرنوشت جواهرات سلطنتی برخی از نمایندگان سئوالاتی طرح کردند و منابع دولتی اظهار داشتند که تصرفاتی در آن نشده است. حال آنکه بعداً طبق گزارش رسمی اداره بیوتات سلطنتی معلوم شد در چند نوبت به ویژه هنگام عروسی ولیعهد بخشی از جواهرات سلطنتی که به دربار فرستاده شده بود، به خزانه عودت داده نشده و مورد دستبرد قرار گرفته است.

علاوه بر آن، در دوران سلطنت محمدرضا شاه نیز مردم مطلع شدند که شمشیر طلای مرصع به گوهرها و سنگهای گرانبها که به منظور برگزاری مراسم و تشریفات تدفین رضاشاه به مصر ارسال شده بود، به ایران بازگشت داده نشده است و فاروق پادشاه مصر آن را ضبط نموده و هرچه از وی مطالبه کرده‌اند، از تحویل آن امتناع کرده است.

این قضیه مکتوم بود تا اینکه رژیم سلطنتی مصر واژگون گردید. در این موقع مجله «روزالیوسف» چاپ قاهره طی مقاله‌ای این موضوع را برملا ساخت.

مجله خواندنیها در شماره ۱۰۲ سال ۱۲ خود زیر عنوان «چگونه ملک فاروق شمشیر جواهرنشان رضاشاه را بالا کشید» شرحی نگاشته که عیناً ملاحظه می‌فرمائید:

مجله «روزالیوسف» در شماره اخیر خود (مرداد ۱۳۳۱) این خبر را انتشار داده است: مقامات مسئول مصری اخیراً که شروع به تصرف املاک و اموال و کاخهای ملک فاروق، پادشاه سابق مصر کرده‌اند، با یک نامه رسمی از طرف وزارت دربار ایران مواجه گردیده‌اند که تفصیلات یکی دیگر از ماجراهای فاروق، پادشاه سابق مصر و از بین رفتن قطعه‌ای از جواهرات سلطنتی ایران را فاش می‌سازد.

جریان قضیه از این قرار است در روزهای جنگ جهانگیر دوم، جسد رضاشاه برای دفن به مصر فرستاده شد، شاه در آن وقت خارج از کشورش در حال تبعید وفات یافته بود و مصر و ایران نیز بر اثر ازدواج سلطنتی روابط کاملاً دوستانه داشتند.

فاروق، پادشاه سابق مصر دستور داد که برای به خاک سپردن شاه سابق ایران کلیه شعائر و رسومی که برای دفن سلاطین مصر به عمل می‌آید، مراعات شود.

ایران نیز قبلاً موافقت خود را با دفن جسد شاه سابق در مقابر سلطنتی مصر اعلام داشته بود زیرا مقامات انگلیسی با بازگشت دادن جسد شاه سابق به ایران مخالفت می‌ورزیدند.

از طرف دولت و دربار ایران یک هیأت دیپلماتیک فوق‌العاده برای شرکت در تشییع جنازه شاه سابق به قاهره اعزام شد.

جسد شاه آورده شد و در پیشاپیش آن شمشیر طلایی مرصع به جواهرات گرانبها حمل می‌گردید. این شمشیر از طلای کاملاً خالص بوده و جواهرات روی آن از احجار کریمه و کمیاب بود.

مراسم دفن خاتمه یافت و جسد رضاشاه مانند سلاطین مصر مومیایی گردید... هیأت عزا که از طرف ایران به قاهره اعزام شده بود خود را برای مراجعت به ایران آماده ساختند و فقط در انتظار دریافت شمشیر طلایی شاه بودند.

لیکن انتظار این هیأت به طول انجامید و کسی برای آنها شمشیر را باز نیاورد. در این وقت یکی از اعضای این میسیون سراغ شمشیر را از یکی از درباریان مصری که در این مراسم حضور داشت گرفت، مرد درباری دور و برخود را نگاهی کرده و گفت:

«نمی‌دانم شمشیر را کجا گذاشتند، ولی به هر حال، محفوظ است، یا اینجا... و یا آنجاست... حالا فردا می‌بینم.» فردا گذشت، پس فردا هم به آن پیوست و از مدتی که برای بازگشت میسیون تعیین شده بود چند روزی سپری شد، میسیون ایران مجدداً با دربار مصر تماس گرفت. از طرف دربار چند ساعت مهلت خواستند و پس از این مدت، کارمندان دربار به اعضای هیأت ایران پاسخ دادند:

«مولای ما اعلیحضرت پادشاه، خودشان شمشیر را در اتاق مخصوصشان نگه داشته‌اند. ما در اولین فرصت استفاده و ایشان را یادآوری خواهیم نمود که شمشیر را به سفارت ایران بازگردانند... زیرا اعلیحضرت اکنون مشغول هستند!!».

میسیون اعزامی ایران به تهران بازگشت و ماجرای شمشیر را برای شاه ایران، شوهر خواهر ملک فاروق بازگفتند... شاه ایران به کلی هاج و واج ماند و دستور داد نامه‌ای به دربار سلطنتی در مصر و نامه دیگری هم به سفارت ایران در قاهره نوشته و تقاضا کنند که در ارسال شمشیر برای شاه تسریع نمایند.

شاه ایران دستور داد که در این نامه‌ها تأکید شود او از نظر قیمتی بودن شمشیر آن را مطالبه نمی‌کند، بلکه از این جهت آن را می‌خواهد که یادگار پدرش می‌باشد.

دربار سلطنتی مصر جوابی به دربار ایران نداد، سفارت ایران در قاهره به کلیه وسائل ممکنه دیپلماسی و غیردیپلماسی برای دریافت شمشیر متشبث شد اما نتیجه‌ای نتوانست به دست آورد.

چند ماه گذشت و شاه ایران را امور کشورش از یاد شمشیر بیرون برد، در این وقت بود که تدریجاً روابط دربارهای مصر و ایران رو به تیرگی گذاشت، با وجود این سفارت ایران از هر فرصتی استفاده کرده و موضوع شمشیر طلایی جواهرنشان را یادآور شده و آن را مطالبه می‌نمود.

سرانجام جنگ به پایان رسید و تصمیم گرفته شد که جسد شاه سابق به ایران بازگشت داده شود.

میسیون رسمی دولت ایران یک بار دیگر در قاهره حضور یافتند. سفارت ایران برای دربار سلطنتی و مقامات مربوطه وزارت خارجه پیغام داد که حتماً لازم است در موقع حمل جسد شاه سابق، طبق رسوم سلطنتی و درباری ایران، شمشیر باشد... به آنها جواب داده شد که البته، همین طور است و باید از شمشیر طلایی در این مراسم استفاده کرد. اعضای کمیسیون نفسی به راحتی کشیدند.

وقت تشییع جنازه فرا رسید. ملک فاروق در این مراسم حضور نیافت و از شمشیر مرصع طلائی هم خبری نشد. سفیر ایران در مصر سراغ شمشیر را گرفت، به او جواب دادند که دربار خیلی شمشیر را جستجو کرده اما آن را پیدا نکرده‌اند و ملک فاروق هم اصولاً درباره این شمشیر اطلاعی ندارد... قضیه به همین جا ختم شد. تا اینکه در هفته گذشته پس از برکناری ملک فاروق وقتی که اموال او از طرف دولت بازرسی و مصادره گردید، دولت و دربار ایران مجدداً شروع به مطالبه شمشیر طلائی و مرصع به جواهرات و سنگهای قیمتی و کمیاب را نمودند... مطالبه‌ای که سودی نداشت.

به نقل از:

خواندنی‌ها، سال ۱۲