یکشنبه, ۱۳ خرداد, ۱۴۰۳ / 2 June, 2024
بن بست زبان
اوژن یونسکو و نمایشنامه "درس"از نمایندگان بارز و شناخته شده انگاره تئاتر ابزورد محسوب میشوند. انگارهای که در تئاتر بر اساس یک واکنش اجتماعی به نحلهای فکری بدل شد و در ادامه توانست در آثار نویسندگان مختلفی ریشه بدواند.
یونسکو در نمایشنامه "درس" سراغ یکی از نشانههای این گونه تئاتری یعنی معناگریزی رفته است. او در این نمایش معناگریزی را در ابعاد مختلف زندگی انسانی به بحث مینشیند. از نقدی که بر تاریخ علم گرفته شروع میکند تا به بیهویتی ارتباط میان انسانها میرسد.
بحث او در تاریخ علم، بحثی گسترده است که این نوشتار قصد ورود به آن را ندارد، بلکه نگارنده خواهد کوشید به چگونگی معنا گریزی در این نمایشنامه بپردازد و آن را با آنچه به یونسکو به عنوان دیالوگ در این نمایشنامه مورد استفاده قرار داده به بحث بگذارد.
درباره کارکرد دیالوگ یا به قول پروفسور فرهاد ناظرزاده کرمانی "گفتا شنود" مطالب مختلفی بیان شده است. دکتر ناظرزاده از قول ارسطو درباره لکسیس یا سخن مایه در کتاب درآمدی به نمایشنامهشناسی مینویسد: "سخن مایه مفهومی تماشاگانی و واژه بنیاد است؛ هم به واژگان نمایشنامه مربوط میشود و هم به چند و چون بیان آن در نمایش..... لکسیس وسیله ارتباطی است، و اندیشهها و احساسهای شخصیتهای نمایشنامه و در نهایت خردمایه نمایشنامهنویس را به تماشاگران انتقال میدهد."
دکتر ناظرزاده در بخشی دیگر از کتاب خود اشاره میکند: "گفتاشنود از زیرگونههای زبان است، و از این روی در دانش زبانشناسی و نیز نشانهشناسی و نظریه نشانهشناسیک بررسی و پژوهش شده است. از نگریستار نشانه شناسان، هر واژه: نشانهای است شنیداری که در ذهن به نشانههای دیداری تبدیل میگردد،... و جریان دریافت و فرایافت پدید میآید."
گفتاشنود در بطن خود دارای طرحی به هم پیوسته است و نمیتوان روالی خارج از طرح نمایشنامه را برای آن در نظر گرفت.
با این تعریف کوتاه وارد نمایشنامه درس میشویم. نمایشنامه درس بر پایه گفتار بیوقفه شکل میگیرد و آنچه نمایشنامه قصد دارد بیان کند از این میان شکل میگیرد. هر نشانه کلامی که در ذهن منجر به برقراری ارتباط میشود بنا بر ساختار سوسور اولین پیشگام نظریههای نشانهشناسی از دو جزء دال و مدلول تشکیل شده است. دال صورت آوایی واژه است و مدلول شکل معنایی که از این دال در ذهن ایجاد میشود. البته بعدها چارلز سندرس پیرس با اندکی تفاوت تعریف دیگری از ساختار نشانهای ارائه کرد.
زبانهای مختلف در برخورد با مدلولهای یکسان دارای دالهای مختلف هستند. برای مثال واژه دیوار در زبانهای متفاوت عبارات مختلفی را در بر میگیرد. حال ممکن است یک ایرانی به فرانسه برود و بخواهد درباره دیوار صحبت کند. هر دو شخصیت ایرانی و فرانسوی میدانند دیوار چیست، اما چون مشخصه آوایی این معنا در ذهن آنها فرق میکند و اگر هر یک اصرار داشته باشد که به زبان خود سخن بگوید، ارتباطی بین آنها رخ نخواهد داد و از سویی دیگر گفتههای آنها بیمعنا میشود.
بخش عمدهای از بحث زبانشناسی نمایشنامه درس درباره همین مفاهیم است. یونسکو میگوید توجه بیش از حد به علم و در بند قوانین و ساختههای ذهنی انسانی بودن سبب میشود که ارتباط احساسی از میان برود. پروفسور تنها غریزه را میشناسد و علم را. بنابراین نمیتواند درک کند که درد دندان دختر یعنی چه. همین است که ما را در ارتباط به بیمعنایی و فاجعه میرساند که نکته مهم نمایشنامه و آن چیزی است که یونسکو و دیگران در نمایشنامههای ابزورد آن را پیگیری میکردند.
ما در نمایشنامه درس با سه مرحله زبانی روبهرو هستیم. بخش اول از ابتدای نمایش آغاز میشود و تا درس تفریق ادامه پیدا میکند. بخش دوم از مرحله آموزش تفریق آغاز و به درس زبانشناسی میرسد و بخش نهایی نیز از بعد از زبانشناسی تا مرحله قتل دختر را در بر میگیرد.
خوبی نمایشنامه درس در این است که در عین بیمعنایی که ابزوردیسم مد نظر دارد، سرشار از انگیزه و نظریه برای مطالعه است. از همین روی میتوان به بهانه اجرای داریوش مهرجویی از این نمایشنامه پنجرههای مختلف را به روی آن گشود.
در بخش ابتدایی این نمایشنامه استاد و دانش آموز زبان یکدیگر را میفهمند. زیرا آنها درباره چیزهایی صحبت میکنند که جزو قراردادهای اجتماعی است. سلام و علیک و تعارفات معمولاً چیزهایی است که دختر و استاد به وسیله آنها با یکدیگر صحبت میکنند. در اینجا هر دو شخصیت از جایگاه زبانی موقعیتی یکسان دارند. آنها در این زبان از یک طبقه هستند. پس ارتباط نخستین برقرار میشود. آنها با دالهایی مشخص یکدیگر را به مدلولهایی مشخص و شناخته شده ارجاع میدهند که به این وسیله زنجیری ارتباط میان آنها کامل می¬شود. این ارتباط تا بخش آموزش عمل جمع در ریاضیات نیز ادامه پیدا میکند. دختر مدلولهای مشخص ذهن استاد را میشناسد و به آنها عمل میکند. او قراردادها را حفظ کرده است. اما در مرحله آموزش تفریق یونسکو این قضیه را به عمق میبرد.
حال با دختری روبهرو هستیم که منطق ریاضی را نمیشناسد. استاد نیز میخواهد با توجه به منطق ریاضی به او تفریق را آموزش دهد. استاد منطق ریاضی را میداند. یعنی مدلولی مشخص را در ذهن آماده کرده است. حال میخواهد با دالی که دختر میشناسد با وی سخن بگوید. یونسکو در بخش نخستین به ما نشان داد که دختر دال ریاضی یعنی قراردادها را به خوبی میشناسد. اما چون مدلول متصور در ذهن وی با مدلول ذهن استاد یکسان نیست ناگهان ارتباط به دلیل آنچه در نظریههای ارتباطی پارازیت نامیده میشود قطع میشود. حال دختر در مقابل استاد دچار آسیبپذیری میشود و استاد از او پیشی میگیرد. در اینجا دوباره کارکردهای اجتماعی موضوعی است که یونسکو آنها را به بازی میگیرد. استاد در طبقهای واقع شده که از منظر طبقاتی از دانش آموز پیش است و بنابراین میتواند به او تحکم کند.
پس حال او حاکم مطلق زبان میشود و قصد دارد مدلول ذهنی خود را به دانش آموز حقنه کند. در اینجا بازی قدرت با زبان شکل میگیرد. زبان دانشآموز حقیر و زبان استاد به مرتبه والا میرسد. این قضیه پیش میرود تا استاد به درس زبانشناسی میرسد و در اینجا یونسکو بخش دیگری از انتقاد خود را نسبت به زبان وارد اثر میکند.
در اینجا همانگونه که استاد در یکی از دیالوگهایش میگوید باید مراقب باشیم که واژهها پس از پرواز بر گوش کر فرود نیایند زیرا کارکرد خود را از دست میدهند. (نقل به مضمون) این همان نگاه بخش آموزش زبانشناسی در نمایشنامه درس است. رومن یاکوبسن معتقد است که ما در هر گفتوگو با یک فرستنده روبهرو هستیم و یک گیرنده که این ارتباط از طریق مجرای ارتباطی کامل میشود. در این نمایش عموما استاد فرستنده است و شاگرد گیرنده و مجرای ارتباطی آنها نیز درسهایی است که بیان میشود. در بخش نخستین چون مجرا درست است نشانههای فرستاده شده از سوی استاد به دختر میرسد. یعنی دختر قوانین نشانهای را در علم جمع ریاضی خوب میشناسد.
اما در بخش تفریق چون به دلیل نارسایی رسانهای مجرای ارتباط ناکامل میماند آنچه نشانههای فرستنده نام میگیرد به گیرنده نمیرسد و ناقص می¬ماند. بازی که در بخش سوم زبانی این نمایشنامه نیز ادامه مییابد و در نتیجه حاصل به خشونت و تباهی گیرنده میانجامد.
در بخش آموزش زبانشناسی هیچ ارتباطی شکل نمیگیرد. در واقع واژههای استاد بر گوش کر مینشیند. زیرا دندان درد دانش آموز منجر به ایجاد پارازیت شده و این پارازیت چونان مانعی در مجرای ارتباطی واقع شده است. به این ترتیب استاد با قدرت زبانی که پیدا کرده به متکلم وحده تبدیل شده و دختر را منکوب میکند. اینجاست که یونسکو اشاره میکند که ارتباطات انسانی باید از حد واژهها که نشانههایی قراردادی هستند فراتر برود. ارتباط یک نفره و عدم درک زبان منجر به خشونت میشود.
البته نمایشنامه درس تنها به این نکته محدود نمیشود. دیالوگی در نمایشنامه از قول خدمتکار به بیان میآید که ریاضیات به زبانشناسی و زبانشناسی به قتل و جنایت منجر میشود که این ما را به حوزه نقد علم از دوران دکارت به امروز میرساند و به طور مستقیم به فجایع جنگ جهانی دوم ارتباط پیدا میکند.
خوبی نمایشنامه درس در این است که در عین بیمعنایی که ابزوردیسم مد نظر دارد، سرشار از انگیزه و نظریه برای مطالعه است. از همین روی میتوان به بهانه اجرای داریوش مهرجویی از این نمایشنامه پنجرههای مختلف را به روی آن گشود.
رامتین شهبازی
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
دورههای مدیریتی دانشگاه تهران
انتخابات ریاست جمهوری انتخابات انتخابات ریاست جمهوری 1403 انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم وزارت کشور محمود احمدی نژاد علی لاریجانی ریاست جمهوری ستاد انتخابات کشور سعید جلیلی انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۳ مجلس شورای اسلامی
ایران هواشناسی شهرداری تهران تهران فضای مجازی پلیس قتل سازمان هواشناسی دستگیری مشهد وزارت بهداشت سلامت
دولت سیزدهم قیمت دلار قیمت طلا بانک مرکزی خودرو برق قیمت خودرو مسکن بازنشستگان ایران خودرو بازار خودرو دلار
سینمای ایران سینما تلویزیون موسیقی رسانه ملی تئاتر احسان علیخانی حامیم دفاع مقدس شهید
موبایل دانشگاه آزاد اسلامی فناوری
رژیم صهیونیستی اسرائیل غزه فلسطین جنگ غزه چین آمریکا روسیه جو بایدن دونالد ترامپ اوکراین یمن
پرسپولیس فوتبال استقلال لیگ برتر لیگ برتر ایران باشگاه پرسپولیس رئال مادرید مس رفسنجان لیگ برتر فوتبال ایران باشگاه استقلال پیکان جواد نکونام
اپل منظومه شمسی فیلترینگ هوش مصنوعی تلگرام مریخ گوگل سامسونگ ناسا
خودکشی گرمازدگی سیگار کاهش وزن بارداری رژیم غذایی سازمان غذا و دارو افسردگی