جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

داری تنها می شوی پیرمرد


داری تنها می شوی پیرمرد

دفاعی دلسوزانه از دایی

با نگاه کردن به رفتار اجتماعی مردی مانند علی دایی از خود می پرسیم که دایره حقوقی که او برای خودش قائل می شود، چقدر گسترده است؟

میان حقوق، خواسته ها و توقعات یک مرد، با آنچه آمال و آرزوهایش نام می گیرد، تفاوتهای آشکاری هست. حقوق را دایره ای از حقیقتها شکل می دهد و آرزوها فقط ساخته هایی است بر بال خیال. اما دایی انگار تمام خواسته هایش را حقوق خود می داند و آرزوهایی را که در عالم مربیگری برای خود قائل می شود، لازم الاجرا می پندارد.

بلندپروازیهای دایی، ما را خوشحال می کند یا غمگین؟ تلاشهای او برای پریدن بیشتر و بالاتر، ما را به اوج می رساند یا احساس ترس را در وجودمان زنده می کند؟!تمام این پرسشها زمانی به شکل ابری سنگین روی سرمان می ایستد که به یاد می آوریم علی دایی نه بلندپروازی می کند و نه آن چنان جاه طلب است!او فقط تشنه قدرتی است که وی را بالاتر از دیگران نشان دهد. اینکه امروز می تواند با شخصی کردن انتخاباتش در تیم ملی و استفاده از قدرت خود در رأس کادر فنی، تیمهای مختلف را از هر نوع مورد لطف قرار دهد، برای او بیش از هر چیز ارضا کننده و رضایت بخش به نظر می رسد. چه کسی تاب و تحمل رفتار علی دایی را می آورد؟

او در حال تنها شدن است. خیلی زود به دور خود دیواری مستحکم می کشد و از کنار تمامی مردانی که می توانند کمترین کمکی در روزهای بزرگ به او برسانند، کنار می رود. دایی دیروز با انتخاب ۵ بازیکن از سایپا (تیم یازدهم جدول رده بندی سال پیش) و چهار بازیکن از سپاهان، عملاً گروهی از مخالفان را پیش روی خود قرار داد. اما در این نبرد، علی دایی بی سنگر ماند... سنگر او کیست؟ بازیکنانی که نمی توان روی توان فنی آنها کمترین حسابی باز کرد؟ یا مردانی که در تیم فوتبال نه شناخته شده هستند و نه در جامعه فوتبال کشور مورد احترام قرار می گیرند. علی دایی خودش را تنها می گذارد.

کنفرانس مطبوعاتی دایی گویای عزلت او بود. می خواستیم به تار و پود فکری اش رسوخ کنیم و بدانیم پیش از آنکه وارد سالن کنفرانس شود، به چه چیز می اندیشید. می خواست چه هدفی را دنبال کند؟ می خواست کدامین حق را به دست آورد و کدامین سره را از ناسره تمیز دهد؟ اما دایی گم شده بود... میان لجاجتی کودکانه و تفکری نوپا و خام که مجابش می کرد رودرروی دوست و دشمن بایستد. اینکه می دانست دوستان نه چندان دوراندیش و آینده نگر او در فدراسیون فوتبال (مانند نایب رئیسان) با ابزار زور و جبر تمامی منتقدان را خاموش می کنند، به او شهامت می داد تا تازیانه شفاهی اش را بر تن و اندام منتقدان بزند. دایی وقتی بر امیر قلعه نویی تاخت، با چه کسی لجاجت کرد؟ دایی پاسخ انتقاد را می داد یا علیه خودش دشمنی تازه می تراشید؟ دایی علیه قطبی موضع می گرفت و از او بابت پیشنهاد دادن باقری گلایه می کرد، بی آنکه بداند مردانی که امروز به آنان می تازد، درست یا غلط، منطقی یا بی منطق، محبوب ترین مردان، میان ۵۰ میلیون ایرانی هستند.

علی دایی در کنفرانس مطبوعاتی اش به چه چیز رسید؟ فریاد زدن برای به دست آوردن محبوبیتی تازه را جستجو می کرد یا فقط در تلاش بود رؤیاپردازانه، خودش را در برابر تمامی اتفاقات اخیر محق نشان دهد؟ علی دایی نه تنها حقی را به کف نیاورد که تنها شد... تنهای تنها!در اوج جوانی، مانند شقیقه هایش که سپیدی زمانه خیلی زود بر آن نشسته، پیر می شود و تنها! دایی را باید با تمام وجود دوست می داشتیم... دایی باید برای ایران، مردی باشد مایه فخر در جهان و الگویی فراتر از یک سرزمین! اما دایی در ایراد گلایه هایش از نداشتن مجسمه و تندیسی در پایتخت یا فراموش شدن نامش در نامگذاری میادین و خیابانها و بزرگراه ها گلایه می کند... دایی چرا این قدر گاهی از خودش پشیمانمان می کند؟

بازگویی زندگی علی دایی در فوتبال ایران، روز به روز و شاید هم ساعت به ساعت سخت تر و دشوارتر می شود. او که تحصیلکرده ای از بزرگترین و معتبرترین دانشگاه ملی ایران است، امروز شاگرد بودن خود را هم زیر علامت سؤال می برد. در حالی همواره از برانکو ایوانکوویچ تمجید می کرد که امروز در مسیر مخالفش گام بر می دارد. برانکو در اولین قدم پس از سرمربیگری تیم ملی، به استقبال باشگاه های لیگ برتر رفت و حداقل در رفتار خود تظاهر کرد مشتاق برقراری ارتباطی دوستانه است. اما دایی همین یک قدم را هم بر نداشت. شاید امروز علی دایی پس از مرور آنچه سیاه کرده ایم، باز هم همه چیز را نشانه ای از خصومت با شخص خود بداند، اما واقعیت این است که از تنها ماندنش می ترسیم. یک سال دیگر این موقع از سال، با چنین سرعت ویرانگری در انتقاد از منتقدان و ایستادگی برابر هر کلام، او چه کسی را کنارش خواهد داشت؟

او خود را محق می داند تا همه کس با هر مقام و منزلت و جایگاهی به او احترامی قائل شود... ما خود را محق می دانیم نگران جایگاه و تشخص مردی باشیم که باید شخصیت اول فوتبال ایران می ماند.

روزی خوزه مورینیو پس از عنوان قهرمانی در لیگ جزیره به همراه چلسی گفت: «نمی دانم... شاید بعد از قهرمانی و جشنی که در باشگاه داشتیم، الکس فرگوسن هم برایم یک پیام تبریک به تلفن همراهم فرستاده بود. من تقریباً از تمام همکارانم در لیگ انگلیس پیام تبریک داشتم!» و البته می خواهیم از علی دایی بپرسیم آیا پس از اولین قهرمانی اش در قامت سرمربی با تیم ملی ایران، کسی از جمع مربیان لیگ ایران برای او پیام تبریک فرستاد؟ دایی به این پرسش چه پاسخی می دهد؟

پیام یونسی پور



همچنین مشاهده کنید