شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

عقده قدرت


عقده قدرت

بلافاصله پس از رویداد ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ جهان وارد شرایط جدیدی شد كه آمریكا مدعی رهبری آن بود طی چند سال گذشته امریكا ابتدا با رهبری ائتلاف جهانی ضدتروریسم به افغانستان حمله كرد و سپس با بی توجهی به سازمان ملل و افكار عمومی جهانی عراق را مورد تهاجم قرار داد

بلافاصله پس از رویداد ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ جهان وارد شرایط جدیدی شد كه آمریكا مدعی رهبری آن بود.طی چند سال گذشته امریكا ابتدا با رهبری ائتلاف جهانی ضدتروریسم به افغانستان حمله كرد و سپس با بی توجهی به سازمان ملل و افكار عمومی جهانی عراق را مورد تهاجم قرار داد.

اكنون در پنجمین سالگرد حادثه ۱۱ سپتامبر هم بن لادن رهبر القاعده و هم صدام رئیس جمهور سابق عراق كه علی القاعده باید جزو اهداف اصلی آمریكا می بودند، زنده هستند.

اكنون این پرسش مطرح است كه آیا اقدامات سیاسی نظامی امریكا در سراسر جهان طی دو سال گذشته صرفا متاثر از حادثه ۱۱ سپتامبر و در تلافی آن بوده یا از آبشخورهای دیگری سرچشمه می گیرد.

گزارش تحلیلی زیر كه توسط تام باری تحلیلگر ارشد مركز مطالعات بین قاره ای نوشته شده است این مسئله را بررسی می كند.

برای فهم سیاست خارجی جدید آمریكا و سیر قدرت این كشور در طول تاریخ لازم نیست كه مباحث مطرح شده در مجله سیاست خارجی آمریكا یا حلقه های سیاسی را دنبال كنیم. استراتژی كلان در حال ظهور سیاست خارجی آمریكا را به آسانی می توان از اظهارات پرزیدنت بوش و مقامات ارشد دولت او فهمید.

طبق گفته بوش كه به جهان اعلام كرده ایالات متحده یك جنگ بی پایان علیه بدكاران را آغاز كرده، استراتژی كلان سیاست خارجی آن كشور یك دستور كاری است كه با وضوح اخلاقی مشخص شده است. وضوح اخلاقی او درباره محور شرارت و هشدار او درباره این كه شما یا با آمریكا هستید یا با تروریست ها بیانگر یك رهیافت اعلام نشده برای استفاده از قدرت آمریكاست.

استراتژی كلان آمریكا كه توسط دولت بوش تدوین شده فراتر از جنگ علیه تروریسم است و هدف آن محك زدن سیاست خارجی و نظامی آمریكا در جهان تك قطبی است. آنطوری كه مقامات ارشد آمریكایی توضیح داده اند، ایالات متحده قصد دارد سیاست های خود را برای جلوگیری از ظهور یك رقیب احتمالی دنبال كند.

پرزیدنت بوش در یك سخنرانی مهم سیاست خارجی در وست پوینت در ماه ژوئن سال ۲۰۰۲ با كنارنهادن رهیافت واقع گرایی سنتی به امور امنیتی امریكا یك دستور كار برتری طلبانه و نو امپریالیستی درخصوص امنیت بین المللی را تشریح كرد.

او در این سخنرانی تصریح كرد كه ایالات متحده آمریكا دیگر نه تنها به ائتلاف قدرت های بزرگ برای تضمین امنیت جمعی توجه ندارد، بلكه با حفظ "توانمندیهای نظامی آمریكای فرای هرگونه چالش" از ظهور هرگونه رقیب جهانی نیز جلوگیری خواهد كرد. بنابراین مشخص می شود كه مهمترین چیزها درباره سیاست های اصلی دولت بوش در اظهارات مقامات آن نهفته است كه تمامی ویژگی ها و ابعاد سیاست جدید خارجی و نظامی آمریكا را به خوبی بیان می كنند.

به عنوان بخشی از خانه تكانی در حال انجام در دستگاه سیاست خارجی دولت بوش، وزارت دفاع امریكا در اوایل سال ۲۰۰۲ تعطیلی موسسه حفظ صلح نظامی (PKI) را اعلام كرد.

این مؤسسه با ۲۰۰هزار دلار بودجه عملیاتی تنها مؤسسه دولتی آمریكا بود كه به مطالعه چگونگی تضمین صلح در دولتهای شكست خورده یا شرایط پس از جنگ اختصاص داشت. بوش در یك نطق انتخاباتی در سال۱۹۹۹ با رد نقش آمریكا در عملیات حفظ صلح اعلام كرد "این توان یا خواسته ما نیست."

ناظران نزدیك در داخل و خارج پنتاگون اعلام كردند كه اعلام تعطیلی موسسه حفظ صلح بیانگر اهانت رامسفلد وزیر دفاع و سایر تندروها به جناح مخالف آرام - جناح لیبرال بین الملل گرا - روابط بین المللی بود.

تصمیم دولت بوش برای بی توجهی به امضای معاهده تاسیس دیوان بین المللی جنایی توسط دولت كلینتون نیز به یك مسئله جهانی تبدیل شد.

اظهارات جان بولتون، معاون سابق كنترل تسلیحات وزارت امور خارجه آمریكا و نماینده فعلی این كشور در سازمان ملل مبنی بر این كه امضای نامه مخالفت با اساسنامه دیوان جنایی بین المللی " شادترین لحظه خدمت دولتی من بود" بیش از پیش انگیزه ایدئولوژیكی نبرد دولت آمریكا بر چند موانع چندجانبه گرایی بر سر راه قدرت این كشور را نشان می دهد.

همچنین زمانی كه دولت بوش مخالفت خود را با پروتكل كیوتو در زمینه تغییرات آب و هوا اعلام كرد تصمیم این كشور برای تحت الشعاع قراردادن تمامی اقداماتی كه هدف آن ایجاد الگوهای بین المللی در مورد مصرف سوخت های فسیلی است. از طریق عوض كردن روبرت واتسون، رئیس موجه مجمع بین الدولی تغییر آب و هوا به منظور تحت تاثیرقراردادن اعتبار این مجمع آشكار شد.

قدرت نفتی سیاسی در شكل دهی سیاست آمریكا در یك یادداشت شركت اگزان موبیل كه به خارج درزكرده و در آن قبلا از كاخ سفید خواسته شده بود" اكنون می توان واتسون را به درخواست آمریكا عوض كرد" آشكار شد.

چنین جزئیاتی، تغییرات بنیادی در گفتمان سیاسی ریاست جمهوری بوش را نشان می دهد. آنچه برای تیم سیاست خارجی بوش مهم است آینده قدرت آمریكاست.

تندروها و محافظه كاران آمریكایی كه اكنون بر دولت آمریكا سیطره دارند قصد دارند به منظور تبدیل قرن بیست و یكم به قرن جدید آمریكا استراتژی مداخله جهانی آمریكا را دچار یك تنظیم مجدد اساسی كنند. آنها معتقدند كه استراتژی های قدیمی واقع گرایی و بین الملل گرایی لیبرال كه به ترتیب در قرن بیستم موجب برتری آمریكا شد اكنون در دورانی كه قدرت آمریكا با هیچ ابرقدرت دیگری مواجه نیست از مد افتاده و كارایی ندارد.

واقع گرایی - همراه با سیاست های موازنه قوا، ائتلاف قدرت های بزرگ، بازدارندگی و سدبندی - دیگر در یك جهان تك قطبی كه خصیصه آن عدم توازن قوا از جنبه های مختلف بین آمریكا و سایر كشورهای جهان است، كارآیی ندارد. همچنین استراتژی های روشنفكرانه ویلسون و روزولت برای ایجاد اتحادهای اقتصادی و سیاسی زیر سیطره آمریكا نیز از بسیاری جهات منسوخ شده و با ساختار قدرت جهانی عصر حاضر همخوانی ندارد.

همینطور است استراتژی های ژئوپلتیكال لیبرال همچون سیاست های گسترش دمكراسی و مداخله گرایی انسانی دهه ۱۹۹۰ كه بر نظام های فراگیر و قاعده مند تصریح می كرد. از نظر تیم سیاست خارجی بوش، آمریكا اكنون باید قدرت را بدون مانع همكاران، متحدین و مقررات - و بدون عذرخواهی از وضعیت امپریالیستی خود اعمال كند.

آنچه لازم است یك استراتژی كلان برتری جویانه است. هیچ كشوری از چنین قدرت بلامنازع - اقتصادی نظامی، تكنولوژیك، دیپلماتیك و فرهنگی - در چنان قلمروی برخوردار نیست. آمریكا باید خود را از عقده قدرت خود - قصور لیبرال و ابهام درباره برتری خود - خلاص كند و با شدت یك استراتژی كلان نوامپریالیستی را دنبال كند.

عناصر این استراتژی نوامپریالیستی مداخله بین المللی بنیان خود را در دو واقعیت غیرقابل تردید مناسبات بین المللی پس از جنگ سرد یعنی عمق قدرت آمریكا و فقدان مدعیان رقیب رهبری جهان برخوردار از یك قدرت نظامی می یابد. نوامپریالیست ها معتقدند كه اگر كسی ابتدا به منافع ملی و امنیت ملی آمریكا و سپس درباره هدف هرگونه استراتژی كلان فكر كند باید طرفدار آن باشد تا قدرت آمریكا تا آن حد كه چارلز كروتامر، تحلیلگر نو محافظه كار آن را "جنبش تك قطبی" نامیده عمق پیدا كند.

●از استیلا تا برتری

از دهه ۱۸۸۰ آمریكا جاه طلبی های استیلاطلبانه برای شكل دهی به چگونگی نظام های سیاسی و اقتصادی بین المللی داشته است. امریكا در ابتدا این امر را به عنوان یك شریك عمده بریتانیای كبیر و سپس با اتكای به خویش به عنوان یك قدرت نظامی و تكنولوژیك جهانی با نقش رهبری كه در شكست قدرت های محور و تنظیم یك نسخه ایدئولوژیك از چارچوب مناسبات بین المللی كاپیتالیستی تحت مدیریت یك نظام چندجانبه تحت مدیریت آمریكا، انجام می داد.

كشورهای سرمایه داری صنعتی آمریكا را به عنوان یك سلطه جویی بی خطر تلقی می كردند كه یك نظام اقتصادی را مدیریت می كند كه در پرتو آن تمامی بازیگران عمده از جمله كشورهای محور سابق بهره مند می شوند و یك چتر نظامی فراهم كرده كه امنیت را برای آنها بدون هیچگونه هزینه مالی تامین نموده است.

اما رقابت ایدئولوژیك و نظامی جنگ سرد قلمرو جغرافیایی سیطره آمریكا را محدود كرد. اگرچه سیاست های شطرنجی ابرقدرت های رقیب آن دوران را توصیف می كرد، اما هنوز نسخه های برجسته ای از چندجانبه گرایی، همكاری بین المللی و مقررات بین المللی كه توسط معماران نظام مدیریت جهانی سازمان ملل متحد تنظیم شده بود نیز تا حد زیادی بر شكل دهی گفتمان رسمی امور جهانی مؤثر بود.

سفیدها تحت رهبری استیلاجویانه آمریكا و سرخ های تحت نفوذ امپریالیستی اتحاد جماهیر شوروی امور جهانی را به شدت در سیاستهای موازنه قوا نگه می داشتند. موازنه قوای دو قطبی آمریكا را تحت كنترل داشت و انگیزه های یكجانبه خواهی و مداخله جویانه آن را مهار می كرد و در عین حال این كشور را به اتكا بر "قدرت نرم" كمك و دیپلماسی برای حفظ وفاداری به آن نظام متعهد می كرد.

از دهه ۱۹۸۰ به موازات این كه آمریكا استمرار تضعیف قدرت شوروی و اعتبار رقیب سوسیالیستی را احساس كرد، موانع واقع گرایانه سیاسی قدرت آمریكا نیز سست شد. در همان زمان، دولت ریگان - كه از یك روند شدید راستگرایی در ایجاد وحدت بین ضدسوسیالیست ها، میلیتاریست های امنیت ملی، محافظه كاران اجتماعی، ایدئولوگ های بازار و نو محافظه كاران برخوردار بود - یك تهاجم نظامی و ایدئولوژیك آغاز كرد.

اظهارات قاطع او مبنی بر این كه هیچ جایگزینی برای "دمكراسی های بازار آزاد" وجود ندارد، حركت او از استراتژی "سدبندی" به استراتژی "بازپس رانی" و برنامه جدید نظامی او سیر قدرت جهانی دولت بوش را پیش بینی و رهبری كرد. اگرچه نظامی گری دولت بوش بار دیگر موجب مخالفت بین المللی شبیه مخالفت های دوران جنگ ویتنام علیه رهبری امریكا شد (و سخن از امپریالیسم آمریكا به میان آورد) اما تشدید حمایت از لیبرالیسم اقتصادی و سیاسی نوع آمریكایی در واقع نفوذ استیلاطلبانه آمریكا را تقویت كرد.

پایان جنگ سرد سیاست خارجی آمریكا را بدون یك میراث مشخص رها كرد. در وضعیت فقدان هسته مركزی ضدكمونیستی سیاست خارجی، هیچ جناح سیاسی - اعم از چپ، لیبرال، میانه رو، محافظه كار و راست - نمی توانست مشتاقانه یك نسخه جدید برای مداخلات جهانی آمریكا تنظیم كند.

ایده نظم نوین جهانی دولت بوش پدر كه با تمسخر راست ها مواجه شد و سیاستهای چندجانبه گرایی جسورانه و مشاركت استراتژیك بین المللی گرایی دولتهای كلینتون را موجب شد. جناح چپ به شدت تمركز خود را بر سیاست های ارتجاعی مخالف اجماع محافظه كاران نئولیبرال در خصوص تجارت آزاد معطوف كرد و در عین حال ضمن حمایت از اجماع لیبرال های میانه بر مداخله گرایی انسانی به انتقاد از آن پرداخت.

راست ها اگرچه تا حد زیادی دیدگاه خود را بر سیاستهای ارتجاعی علیه لیبرالیسم مد نظر دولت كلینتون معطوف كردند و اگرچه تا حد زیادی از هسته ضدكمونیسم بی بهره بودند، اما واكنش آنها در عوض پیشنهاد یك نسخه جدید برای سیاست خارجی و نظامی آمریكا بود.

مسئله اختلافی و هشداردهنده در مورد استراتژی كلان جدید آمریكا سه عنصر ماهیتا متفاوت سیاست خارجی و سیاست نظامی آمریكا یعنی ضدچندجانبه گرایی تهاجمی، جنگ طلبی و مطلق گرایی اخلاقی است. جمع این سه عنصر اكنون در واژه ضدتروریسم نمود یافته كه به جای هسته ضدكمونیسم به عنوان یك اصل محوری سازمان دهنده و وحدت بخش استراتژی جدید آمریكا عمل می كند.

یك سیاست خارجی شكل دهی شده توسط عنصر ضدتروریسم همچون سیاست خارجی قبلی آمریكا كه بر محور ضدكمونیسم بنا شده بود یك اجماع دوحزبی را تضمین می كند و طنین عمومی دارد. این سیاست منطقی را برای اتحادهای استراتژیك با شركای ناخوشایند (از اسرائیل گرفته تا عربستان سعودی) فراهم می كند، افزایش بودجه های نظامی را توجیه می نماید و یك منطق تهاجمی برای یك جنگ بی پایان علیه شرارت را عرضه می دارد.

در چارچوب واقع گرایی جدید در حال ظهور در واشنگتن، اكنون تمركز به ائتلاف و اتحاد سودآور با قدرت های كوچك منطقه ای همچون پاكستان و قدرت های بزرگ دست دوم همچون روسیه متمركز شده است.

دكتر علی صباغیان


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید