یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

جنگی که پایانی ندارد


جنگی که پایانی ندارد

نگاهی به فیلم« فرمانده دسته » ساخته نیل مارشال

یکبار یاسوجیرو اوزو، فیلمساز متبحر ژاپنی فیلمی ساخت که عنوان آن «طعم چای سبز روی برنج» بود. «فرمانده» بر این اساس می‌توانست نامی مثل «رنگ قرمز دل و روده‌ها بر کوهستان» باشد، چرا که این عنوان بیش از هر جمله دیگری فیلم را توصیف می‌کند.

موضوع داستان یک تعقیب و گریز طولانی است. یک دسته از سربازان رومی پشت خطوط دشمن گیر می‌افتند. آنها توسط یک قبیله بدوی که در نقاط مرتفع کوهستانی اسکاتلند زندگی می‌کنند تهدید به مرگ می‌شوند چرا که به نقاط ممنوعه پا گذاشته‌اند.

آنها فرار می‌کنند و فرار می‌کنند و می‌پرند و از صخره‌ها بالا می‌روند و از گوزن‌های آنجا تغذیه می‌کنند. بعد فرار می‌کنند و فرار می‌کنند و دوباره و دوباره این کار را انجام می‌دهند.

● شخصیت‌پردازی ضعیف

افراد بسیار زیادی در فیلم هستند که شخصیت‌پردازی نمی‌شوند و برای همین وقتی جسد بدون سر آنها را می‌بینید یا جسم در همه کوبیده‌شان جلوی دوربین می‌آید، نمی‌توانید به خاطر بیاورد که چه کسی هستند و چه نقشی در داستان فیلم دارند.

نه آنکه این موضوع خیلی مهم باشد، اما باعث می‌شود تا چشم‌انداز‌های زیبایی که از رنگ‌های سفید و خاکستری و آبی و سبز گرفته تا نارنجی در آنها دیده می‌شود و طبیعت چشم‌نوازی را به تماشا می‌گذارند، با رنگ سرخ خون پوشیده شده و چشمان را شکنجه دهد.

شاید شما فقط به نماهای سینمایی و گاه انتزاعی فیلم توجه کنید و آنها را زیبا بیابید. خب، بهتر است دوباره فکر کنید. کارگردان – نویسنده این فیلم یعنی نیل مارشال (کسی که فیلم هبوط وی یکی از بهترین آثار سینمای وحشت در قرن حاضر است) سر به سر خشونت عریانی می‌گذارد که انتهای آن چیزی جزء پایانی وحشیانه نیست. او از نمادهایی استفاده می‌کند که فیلم وی را کارتونی و چیزی شبیه فیلم «شیطان مرده است» جلوه می‌دهد.

ترشحات سرخی که صورت جنگجویان را می‌پوشاند برای این به کار گرفته می‌شوند که حالت واقع‌گرایانه و گرمی به فیلم دهند تا بتوانند یک قتل عام کامل را به نمایش بگذارند.

● لانگ‌شات و دیگر هیچ

فیلم با هلی‌شات طولانی در منطقه‌ای کوهستانی را که در شمال انگلستان آغاز می‌شود و با نمایش یک دسته گروهان روحی که میان صدها وحشی گرفتار می‌شوند. سپس سردسته آنها را که یک زخم سرخ روی سینه دارد می‌بینیم که توسط وحشی‌ها تعقیب می‌شود.

وی که هانگر نام دارد و مایکل فاسبینور نقشش را بازی می‌کند، راوی فیلم نیز هست و خودش را چنین معرفی می‌کند:

«این نه آغاز و نه پایان داستان من است». این درست است چرا که یک ربع بعد، ما به همان نقطه آغاز ماجرا باز می‌گردیم که در یک لانگ‌شات رها شده بود.

● موضوع امروزی در دنیای قدیم

موضوع درباره قتل عام لژیون نهم روم است که به خاطر هوسرانی ژنرال تیتوس و اشتباه فرماندهان روی می‌دهد. سربازان باقی مانده تحت فرماندهی یک فرمانده گروه، از کوه‌ها می‌گذرند تا به زادگاه‌شان بازگردند در حالی که یک گروه مرگبار آنها را مثل سگ‌های وحشی تعقیب می‌کنند. یک نسخه هجو شده از «بوچ کسیدی و ساندانس کید» که میان صخره‌ها و بوته‌ها تعقیب می‌شوند.

نکته برجسته ماجرا، شخصیت ماده گرگ گونه زنی لال با بازی اولگا کوری لنکو است که اتین نامیده می‌شود و با خیانت به لژیون رومی آنها را به کام مرگ می‌فرستد.

«فرمانده دسته» به نوعی تداعی‌کننده فیلم جوخه در ۱۱۷ سال پس از میلاد مسیح است که در لانگ شات‌ها و هلی‌شات‌ها محصور شده است. بنابراین کاراکترها در چشم‌اندازهای وایداسکرین فیلم گم می‌شوند و به چشم مخاطب نمی‌آیند.

● رفرنس‌هایی از جنگ‌های اخیر

نکته جالبی که در این فیلم وجود دارد و در بسیاری دیگر از فیلم‌های جنگی به تقریب دیده می‌شود، رفرنس‌هایی از جنگ‌های اخیری است که در افغانستان و عراق انجام شده و به صورت جملاتی بروز داده می‌شوند. این جملات از رسانه‌های مدرن امروزی انتخاب شده‌اند و برای مثال می‌توان به اینها اشاره کرد:

«این نوعی از جنگ است، یک جنگ بی‌افتخار، جنگی که پایانی ندارد.»

یا دیالوگی که سرباز دور از خانه می‌گوید:

«اینجا سوراخی در دنیاست.»

به حتم، این شما را شگفت‌زده نخواهد کرد اگر اطلاع پیدا کنید که فیلم دارای درجه خشونت بالایی است و در رده‌بندی سنی بالایی قرار دارد که البته این خشونت در گفتارهای آن نیز دیده می‌شود و مختص به خشونت‌های رفتاری نیست.

سربازان رومی بمب‌های کوچک و بزرگ پرتاب می‌کنند وقتی که با زبان انگلیسی امروزی صحبت می‌کنند و سعی دارند که به آن ریشه لاتینی و سلتی بدهند.