یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

پوپولیست ها همیشه نمی خندند


پوپولیست ها همیشه نمی خندند

هاشمی رفسنجانی, سیدمحمد خاتمی یا محمود احمدی نژاد كدام یك قادر بودند با صدایی كشدار و چینی در گوشه های چشمی كه ریزشده, به دوربین های تلویزیون خیره شوند و كمی هم گردن به راست یا چپ كج كنند و به سبك و سیاق مردم كوچه و بازار همین كشور ابراز مهر كنند

مجری تلویزیون تا بناگوش خندید و بی‌واهمه گفت: «خیلی‌ها می‌گویند شما در حد و قواره رئیس‌جمهور شدن نیستید.» مكث هم نكرد تا بی‌وقفه پاسخ گوید: «در حد و اندازه رئیس‌جمهور شدن اگر نباشم، نوكری مردم را كه می‌توانم بكنم.»

و تنها چند ماه گذشت كه همان مصاحبه‌شونده، در قابی بزرگ‌تر از قاب تلویزیون به كرات خود را «نوكر مردم» لقب داد.به راستی كدام یك از روسای جمهور این كشور را توان به كار گرفتن چنین ادبیاتی بود تا ذهنیت اكثریت مخاطبان تعریف شده رسانه ملی را از اساس دگرگون كند و راهی به اما و اگرها و تردیدهایشان بگشاید؟

هاشمی‌رفسنجانی، سیدمحمد خاتمی یا محمود احمدی‌نژاد؟ كدام یك قادر بودند با صدایی كشدار و چینی در گوشه‌های چشمی كه ریزشده، به دوربین‌های تلویزیون خیره شوند و كمی هم گردن به راست یا چپ كج كنند و به سبك و سیاق مردم كوچه و بازار همین كشور ابراز مهر كنند؟

برای پاسخ به این پرسش كافی است، یك لحظه، فقط یك لحظه جای مصاحبه‌شونده را عوض كنید، اما جای مصاحبه‌كننده ثابت بماند. به نظر می‌رسد حتی خود مصاحبه‌كننده هم نمی‌تواند به هر كاندیدایی (مصاحبه‌شونده) بگوید: «شما در حد و قواره رئیس‌جمهور شدن نیستید.»

و از میان سه رئیس‌جمهور ایران تنها یك نفر است كه دست و دهان همان مجری تلویزیون در برابرش، همواره آزاد و باز است برای آنكه تا بناگوش بخندد و اگر ضرورت یافت تندوتند از بقال و قصاب سر كوچه آقای رئیس‌حرف بزند.

پوپولیسم را اگر قرار باشد به همان زبان پوپولیستی تعریف كرد یعنی همین كه سیاستمردی بتواند درست در روزهایی كه جمع كثیری از جمعیت یك كشور به گاه سخن گفتن حكومت‌گران آن كشور، گیج و گنگ‌اند و هیچ از ادبیات سیاسی و ثقیل سیاستمداران آن دوره سر در نمی‌آورند، ادبیاتی را به خدمت گیرد كه در دایره لغات آن جمعیت بیگانه و غریب نباشد.پوپولیسم را در اندیشه سیاسی شاید بتوان نوعی عوام‌گرایی و توده‌گرایی دانست كه از رهگذر آن، فردی بدون پشتوانه احزاب و با اتكا به بسیج افكار عمومی طبقه فرودست یا متوسط جامعه، بر كرسی تصمیم‌گیری حاكمیت سیاسی می‌نشیند و با استفاده از قدرت حامیانش در دل همین توده‌ها، نهادهای دموكراتیك را هدف تند انتقاد و اعتراض خود قرار می‌دهد.

اما به هر تقدیر فارغ از اما و اگرهای انتخاباتی كه منجر به روی كار آمدن پوپولیست‌ها می‌شود، در یك فرآیند دموكراتیك و بر اساس سازو‌كارهای یك انتخابات است كه دمواكرسی خود پدیدآورنده یك جریان ضددموكراسی در كشور می‌شود و آنكه با ردای پوپولیست پای به عرصه گذاشت در همان گام نخست تیر از كمان اعتراض به گوشه قبای مردان دموكراتی كه در ظهورش نقش داشتند رها می‌كند.

اینگونه است كه در یك برهه، روسای جمهور و سایر وابستگان مدیریتی دولت‌هایشان، در قاب كوچك تلویزیون حرف‌های بزرگ با مفهوم‌های پیچیده را تقدیم مخاطب می‌كنند تا آنجا كه حتی مجری و مصاحبه‌كننده هم در كش و قوس واژگان تخصصی و حرفه‌ای كه بیشتر از هدف‌گذاری‌ها و سازمان‌دهی‌ها و كارهای بنیادین نشان داشت، می‌ماند و حتی مجال شوخی یا تحرك اضافه برای مطایبه و قهقهه نمی‌یابد و همزمان جمع كثیری از جامعه نیز از بیان و كلام مسوولان و منتخبان خود چیزی سر در نمی‌آورند و خود را لابه‌لای این واژگان مدرن و مدنی، گمشده و فراموش شده می‌پندارند.

در برهه‌ای دیگر اما رئیس‌جمهور از مهرورزی و ایستادگی در برابر گردن‌كلفتی و اشرافی‌گری می‌گوید و به جای سخن گفتن از سند چشم انداز و آمایش سرزمین و گفتمان مدنی و دهك‌های اقتصادی، از پول نفت و ساده‌زیستی و صندوق‌های مهررضا و وام‌های ازدواج سخن می‌‌گوید.

بدین ترتیب گفتمان او مقبول می‌افتد و توده مردم خودشان را لابه‌لای واژه‌هایی از این جنس پیدا می‌كنند بی‌آنكه بدانند تنها زمان اندكی كافی‌ است تا در روزهایی كه نخبگان كنج عزلت و انزوا در عصر حاكمیت پوپولیستی برگزیده‌اند، دیگر قصابان و گوجه‌فروشان هم از شوخی‌های پوپولیستی سر در نمی‌آورند.

اینجاست كه اگرچه نمی‌توان پرونده گرایش جدی جامعه ایرانی به پوپولیست‌های نوظهور را بست اما در غریب افتادن پوپولیست‌های مردم‌گرا یان مردمی كه تنها زبان آنها را می‌فهمند هم نمی‌توان تردید كرد؛ همانگونه كه روزی گرایش جدی جامعه ایرانی به اصلاح‌گرایان به واسطه دست نیازیدن اصلاح‌طلبان به روزنه‌های تحقق شعارهای اصلاحی منجر به غریب افتادن صاحبان این نام در میان مردم افتاد این بار نیز پوپولیست‌ها به واسطه دست نیازیدن‌شان به روش‌هایی كه در معیشت مردم تغییر ملموس ایجاد شود، زودتر از رقبای دیروز، در میان هواداران خود، غریب افتاده‌اند.

حالا حتی اگر مصاحبه‌شونده هم جسارت پرسیدن پرسش دیروز خود را داشته باشد، این بار مصاحبه‌كننده است كه دیگر به پرسش مربوط به حد و اندازه یك رئیس‌جمهور به همان آسانی دیروز نمی‌خندد و به نظر می‌رسد در قاموس توده مردم هم یك رئیس‌جمهور توده‌گرا، مفهوم جدیدی یافته است.

مسیح علی‌نژاد