شنبه, ۴ اسفند, ۱۴۰۳ / 22 February, 2025
مجله ویستا

جایگاه سیاست در آثار خواجه نصیرالدین طوسی


خواجه نصیرالدین طوسی از نوابغ فرهیخته این دوره بسیار آشفته و بزرگ ترین نماینده فرهیختگان و حکما در رشته های حکمت, ریاضیات, اخلاق, ادبیات, منطق, طبیعیات و دیگر علوم روز بود وی پس از تحصیل علوم شرعی و ادبی به تحصیل علوم مختلف عقلی یعنی حکمت الهیات, ریاضیات و طبیعیات پرداخت و در زمان کوتاهی جامع الاطراف در همه علوم زمان خود گشت و سِمَت پیشوایی بر آنها یافت

خواجه نصیرالدین طوسی از نوابغ فرهیخته این دوره بسیار آشفته و بزرگ‏ترین نماینده فرهیختگان و حکما در رشته‏های حکمت، ریاضیات، اخلاق، ادبیات، منطق، طبیعیات و دیگر علوم روز بود. وی پس از تحصیل علوم شرعی و ادبی به تحصیل علوم مختلف عقلی یعنی حکمت الهیات، ریاضیات و طبیعیات پرداخت و در زمان کوتاهی جامع الاطراف در همه علوم زمان خود گشت و سِمَت پیشوایی بر آنها یافت.خواجه نصیرالدین طوسی در سال ۵۹۷ ه. ق در سرزمین طوس از توابع نیشابور ایران متولد و در سال ۶۷۲ دار فانی را وداع گفت. سرزمین ایران در قرن هفتم علاوه بر داشتن وقایع عظیم سیاسی - اجتماعی نظیر حملات وحشیانه مغولان و استیلای آنان و انقراض دولت نسبتاً مستحکم اسماعیلیان و خلافت عباسیان و آشفتگی‏های فراوان در ایران و جهان اسلام، بزرگان و حکیمان و فرهیختگان زیادی را در دل خود داشت. خواجه نصیرالدین طوسی از نوابغ فرهیخته این دوره بسیار آشفته و بزرگ‏ترین نماینده فرهیختگان و حکما در رشته‏های حکمت، ریاضیات، اخلاق، ادبیات، منطق، طبیعیات و دیگر علوم روز بود. وی پس از تحصیل علوم شرعی و ادبی به تحصیل علوم مختلف عقلی یعنی حکمت الهیات، ریاضیات و طبیعیات پرداخت و در زمان کوتاهی جامع الاطراف در همه علوم زمان خود گشت و سِمَت پیشوایی بر آنها یافت. وی آثار و تألیفات زیادی در قالب کتب، رسائل، فوائد، ترجمه و تحریر در علوم رایج به رشته تألیف در آورد که شمار آنها از صد می‏گذرد. درخشندگی وی در علوم عقلی و نقلی موجب شد، همه علما و اندیشمندان اسلامی یا از راه‏های دور از وی استفاده کنند و یا نزد وی جمع شده و حلقه‏های علمی تشکیل داده و به تحقیقات علمی در رشته‏های مختلف بپردازند. توجه به نظریات و دیدگاه‏های سیاسی وی و جایگاه سیاست در آثار و تألیفات وی از آن جهت اهمیت دارد که وی علاوه بر این که مفسر بزرگ فلسفه سیاسی ابونصر فارابی است و فلسفه سیاسی خود را به تناسب مبانی اعتقادی خود در قالب نظام سیاسی امامت طرح نمود، در زمینه مدیریت جامعه سیاسی و سیاست گذاری آن نیز دارای نظریات خاصی است که قابلیت به کارگیری آنها در هر نظام سیاسی جهت حفظ و ایجاد ثبات و پایداری آن نظام بوده و نیز قابلیت طراحی یک نظام سیاسی مطلوب را داراست.در این مقاله آن دسته از آثار و تألیفات و آن بخش‏هایی از آثار وی معرفی شده‏اند که بیان‏گر دیدگاه‏های سیاسی و نظام سیاسی فلسفی و جایگاه سیاست می‏باشند. آنچه محل توجه در نظریات سیاسی خواجه طوسی می‏باشد، نونگاهی است که خواجه طوسی به سیاست دارد. وی در تحلیل ماهیت و حقیقت سیاست، به جای آن که صِرفاً در فضای ذهنی به تحلیل آن بپردازد، به واقعیت عینی سیاست که در عالم خارج توسط سائسان و حاکمان محقق شده، نظر افکنده و از آنها به یک تحلیل نظری رسیده است. به عبارت دیگر وی نه مطلق سیاست را به بحث می‏گذارد بلکه سیاستی را که در عالم خارج واقعیت دارد، بحث می‏کند. وی با نظر به مبانی ارزشی خود و هدف و غایتی که برای انسان و زندگی و حیات تعریف می‏کند، چنین سیاست‏هایی را در یک تقسیم بندی کلی به سیاست مثبت و مطلوب و متعالی و سیاست منفی و نامطلوب تقسیم می‏کند. نزد وی سیاست مطلوب و متعالی در دولت هادی و حق و دولت امامت جریان می‏یابد و روابط و نهادهای اجتماعی بر اساس آن پی‏ریزی و شکل می‏گیرند و سیاست نامطلوب و منفی در دولت‏های باطل اعم از ظالم و جاهل و فاسد و گمراه جریان می‏یابد. اینک به معرفی تعدادی از آثار وی می‏پردازیم:

۱. اخلاق ناصری‏۲

«علم اخلاق» به تبیین معانی خیر و شر، فضایل و رذایل، انواع و اقسام آن‏ها و چگونگی تحصیل آن ها می‏پردازد و مقصد نهایی آن، تلبس و تخلق افراد به خیرات و کمالات و پرهیز از رذایل و شرور از نفوس خود است. فلاسفه اسلامی به اعتبار ارتباط حکمت و فلسفه نظری و عملی، به طرح و بیان اقسام حکمت عملی که اخلاق و تهذیب نفس یکی از اقسام آن است پرداخته‏اند. از میان اندیشمندان، خواجه نصیرالدین طوسی به جهت شرایط سیاسی اجتماعی زمان خود، توجه خاصی به این بخش از حکمت با اقسام سه گانه خود کرده و در این راستا اثر مهم اخلاق ناصری را نگاشته است. قابل ذکر است که قبل از اخلاق ناصری، مهم‏ترین کتاب اخلاقی، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق ابوعلی مسکویه بود، اما این کتاب فقط به قسم اول حکمت عملی یعنی تهذیب نفس پرداخته و دو قسم دیگر یعنی تدبیر منزل و سیاست مدن که هر دو مورد نیاز اجتماع سیاسی آن روز بوده، مورد توجه قرار نداده است، از این رو محقق طوسی به خواهش ناصرالدین عبدالرحیم ابی‏منصور، محتشم قهستان - از سرزمین‏های تحت حکمرانی اسماعیلیان - ابتدا آن را ترجمه کرد، اما با توجه به نقص آن، با محور قرار دادن بخش اخلاق ، آن را در قالبی دیگر ریخته و دو قسم دیگر یعنی تدبیر منزل و سیاست مدن را به آن افزوده آن را اخلاق ناصری نام نهاد. خواجه طوسی این کتاب را به سه مقاله تقسیم کرده که هر مقاله دارای فصول متعددی است. در مقاله اول، با عنوان تهذیب اخلاق، از مبادی و مقاصد علم اخلاق بحث می‏کند. قسم اول آن که اختصاص به مبادی دارد، دارای فصول ذیل است: فصل اول به معرفت موضوع علم اخلاق پرداخته و نفس انسانی را از آن جهت که افعال جمیل و محمود یا قبیح و مذموم همراه با اراده از او صادر می‏شود، به عنوان علم اخلاق معرفی می‏کند. وی اخلاق را یک علم دانسته که اکثر مبادی آن متعلق به علم طبیعی است؛ در فصل دوم، ضمن بیان نوع جوهریت نفس انسانی، شأن نفس انسانی را شأن ادراک معقولات به ذات خویش و تدبیر و تصرف در بدن محسوس می‏داند. سپس با بیان مراتب معرفت نفس انسانی، ابتدا به اثبات جوهریت و بساطت آن (و نه جسم و جسمانی بودن آن) و بعد به اثبات ابدیت نفس ناطقه انسان و رابطه آن با بدن می‏پردازد؛ در فصل سوم، با بیان معانی مختلف نفس و شمول آن بر نفس نباتی، حیوانی و انسانی ، قوای هر یک و کار آن‏ها را بیان کرده، آنگاه با تقسیم قوه نفس انسانی (یعنی نطق) به نظری و عملی و تعریف آن دو، به توجه قوه نطق به معرفت حقایق موجودات و احاطه به اصناف معقولات در عقل نظری، و توجه قوه نطق به تصرف در موضوعات و تمیز میان مصالح و مفاسد افعال و استنباط صناعات از جهت تنظیم امور معاش در عقل عملی پرداخته و قوای مبادی افعال انسان را قوه ادراک معقولات، قوه شهویه و غضبیه دانسته است که کار اوّلی را تمیز میان مصالح و مفاسد افعال، دومی را مبدأ جذب منافع و طلب لذایذ و سومی را مبدأ دفع مضار و اقدام بر احوال، بیان کرده است؛ فصل چهارم، درباره اشرف بودن انسان از دیگر موجودات بحث می‏کند. در این فصل، مراتب شرافت در جمادات، نباتات و حیوانات را بیان کرده و حد اعلای آن‏ها را در جمادات به حصول قوه قبول نفس نباتی و در نباتات به بروز برخی از خواص حیوانی و در حیوانات به پذیرش تعلیم در افعال می‏داند. سپس مراتب کمالی نوع انسان را به اراده و فکر و اندیشه و بعد تأمل بسیار در علوم و معارف و در آخر معرفت حقایق دانسته که چنین مرحله‏ای اختصاص به کسانی دارد که به واسطه وحی و الهام، از حضرت حق، معرفت به حقایق و احکام پیدا می‏کنند و به همین جهت وجود انبیا و اولیای الهی را در جهت تکمیل نفوس نوع انسانی لازم می‏داند؛ فصل پنجم، اختصاص به بیان وجود کمال و نقصان برای نفس انسانی و تقسیم افعال انسان به خیر و شر و وجوه آن دارد که جهت خیر و سعید بودن فعلی را در به کارگیری درست قوه ناطقه و اراده سعی در رسیدن فضایل دانسته و جهت شریر و شقی بودن فعلی را در اهمال مراعات قوه ناطقه و سعی در طرف ضد آن و یا به کسلی و اعراض آن می‏داند که اگر در کسی مشترکات انسانی با حیوانات و مرکبات غلبه پیدا کند، زمان انحطاط او به مراتب بهایم یا فروتر از آن فرا رسیده است؛ بدین جهت افعال خاص انسان را در طلب علوم حقیقی و معارف کلی و همت بر اکتساب سعادت و اقتنای خیرات می‏داند؛ در فصل ششم و هفتم، با تقسیم کمال انسانی به کمال علمی - که شوق به سوی ادراک معارف و نیل به علوم و در نهایت معرفت مطلوب حقیقی دارد - و کمال عملی - که اول آن مرضی گرداندن اخلاق خود و درجه بعدی اکمال غیر است - حاصل آن دو را خلیفه خداوند در میان خلق شدن می‏داند. وی در ادامه تقسیمات متعدد خیرات را بیان کرده و سپس به سعادت (به عنوان غرض تکمیل نفس) و اجناس آن که حکمت، شجاعت، عفت و عدالت است و مراتب آن که در مرتبه اول همراه با شائبه و آلام و حسرات است و در مرتبه دوم خالی از شوائب و آلام و حسرات و بلکه منور به انوار الهی و مستفیض به افاضات الهی گردیده تا به نهایت مدارج سعادت می‏رسد، می‏پردازد. قسم دوم مقاله اول که مقاصد علم اخلاق را شامل می‏شود، در ده فصل ارائه شده است: در فصل اول، حقیقت خلق را ملکه‏ای در نفس دانسته که مقتضی صدور فعلی به سهولت بدون نیاز به فکر و اندیشه‏ای باشد و ترکیب آن را طبیعت و عادت می‏داند، یعنی مزاج شخص به گونه‏ای باشد که مستعد حالی باشد و با انس گرفتن به کاری، به سهولت و بی‏اندیشه از او صادر شود؛ در فصل دوم، صناعت تهذیب اخلاق را شریف‏ترین صناعات دانسته، چرا که ثمره چنین صناعتی، اکمال اشرف موجودات این عالم است، در فصل سوم، با بیان حقیقت قوای سه‏گانه نفس انسانی، اعتدال در قوه ناطقه را در اکتساب معارف یقینی - نه گمانی و پنداری - و قوه غضبیه و شهویه را در انقیاد و مطاوعت نفس عاقله دانسته، آنگاه با ذکر اجناس فضایل به تعاریف آن‏ها می‏پردازد؛ در فصل چهارم و پنجم، به ذکر انواع که تحت اجناس چهارگانه فضایل یعنی حکمت، شجاعت، عفت و عدالت است پرداخته و بعد اضدادی را که اجناس فضایل دارند بر شمرده و تعاریفی برای انواع اجناس و اضداد آن‏ها ارائه می‏دهد.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 5 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.