سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

سور حاکم سوگ ملت


سور حاکم سوگ ملت

نگاهی به جشن های دو هزار و پانصدمین سال شاهنشاهی ایران

۲۰ روز از آغاز فصل خزان سال ۱۳۵۰ گذشته بود. همه رسانه های دنیا معطوف به ایران بود. در ایران هم غوغایی به پا شده بود. در کنار خرابه های تخت جمشید که نشان از تمدنی بزرگ در ۲۵ قرن پیش داشت، سران بیش از ۶۰ کشور دنیا گرد آمده بودند تا بزرگ ترین میهمانی شاهانه تاریخ را رقم زنند. جایگاهی مخصوص میهمانان در نظر گرفته بودند و پادشاهان و روسای جمهور بر صندلی های سلطنتی مخصوص تکیه زده بودند. گروهی اسب سوار که هم اسبان و هم سواران زیب و زیور سربازان هخامنشی داشتند و گویا روز قبل از تهران حرکت کرده بودند، از راه رسیدند و در مقابل جایگاه ایستادند. یک سوار که نامه یی در دست داشت پیاده شد و ضمن ادای احترام به سوی شاه ایران محمدرضا پهلوی رفت و نامه را که به ظاهر پیام ملت ایران خطاب به شاه بود به دست وی داد. شاه در پاسخ به این پیام ملت، سخنرانی خود را شروع کرد. به این ترتیب جشن دو هزار و پانصدمین سال پادشاهی ایران آغاز شد و یک هفته به درازا کشید. میهمانی که شاید تشریفاتی ترین و پرهزینه ترین میهمانی تاریخ بشر باشد. شاه به ۲۵۰۰ سال قبل برگشته بود و با کوروش سرسلسله پادشاهان هخامنشی سخن می گفت. او خطاب به کوروش شاه شاهان وعده هایی را که همیشه می داد تکرار کرد؛

«کوروش،

ما امروز در برابر آرامگاه ابدی تو گرد آمده ایم تا به تو بگوییم؛

آسوده بخواب که ما بیداریم،

و برای نگاهبانی میراث پرافتخار تو همواره بیدار خواهیم بود.

سوگند یاد می کنیم که آن پرچمی را که تو ۲۵۰۰ سال پیش برافراشتی همچنان افراشته و در اهتزاز نگاه خواهیم داشت.

سوگند یاد می کنیم که بزرگی و سربلندی این سرزمین را به عنوان ودیعه یی مقدس که گذشتگان ما به ما سپرده اند با اراده یی پولادین حفظ خواهیم کرد و این کشور را سربلندتر و پیروزتر از همیشه به آیندگان خویش خواهیم سپرد.

سوگند یاد می کنیم که سنت بشردوستی و نیک اندیشی را که تو اساس شاهنشاهی ایران قرار دادی، همواره پاس خواهیم داشت و همچنان برای مردم جهان پیام آور دوستی و حقیقت خواهیم بود.»

سپس ضمن اشاره به خطرات و تهاجماتی که همواره ایران را تهدید می کرده و فداکاری ایرانیان برای حفظ میهن شان، به تجلیل از حکومت خود پرداخت؛ «اکنون ما در اینجا گرد آمده ایم تا با سربلندی به تو بگوییم پس از گذشت ۲۵ قرن امروز نیز مانند دوران پرافتخار تو، نام ایران در سراسر گیتی با احترام و ستایش بسیار درآمیخته است. امروز نیز همانند عصر تو، ایران در صحنه پرآشوب جهان پیام آور آزادگی و بشردوستی و پاسدار والاترین آرمان های انسانی است... کوروش، آسوده بخواب، زیرا ما بیداریم و همواره بیدار خواهیم بود.»

● پیشینه

این جشن بنا بود چندین سال قبل اجرا شود اما بنا به دلایل مالی و سیاسی چند بار به تعویق افتاد. فکر این جشن را شجا ع الدین شفا در سال ۱۳۳۷ در سر شاه انداخت. محمدرضاشاه از این پیشنهاد خوشش آمد و دستور اجرای آن را صادر کرد. ابتدا خبر این تصمیم از سوی روزنامه ها و مطبوعات ایران اعلام شد و هنگام برگزاری آن را سال ۱۳۴۰ دانستند. پیش از پایان سال ۱۳۳۹ وزارت دربار در اطلاعیه خود زمان برگزاری این جشن را به تعویق انداخته و به سال ۱۳۴۲ موکول کرد. لیکن در تاریخ یادشده نیز این جشن برگزار نشد. جواد بوشهری رئیس شورای مرکزی جشن در تاریخ ۲۵/۱/۱۳۴۳ در مصاحبه یی اعلام کرد این جشن در آبان ماه سال ۱۳۴۴ مقارن با جشن تاجگذاری برگزار می شود. اما این تاریخ نیز تغییر کرد و سرانجام در تاریخ ۲۶/۵/۱۳۴۷ بار دیگر وزارت دربار اطلاعیه یی صادر کرد و در آن تصمیم نهایی را در این مورد چنین اعلام کرد؛ «به فرمان مطاع مبارک شاهنشاه آریامهر جشن های بیست و پنجمین سده شاهنشاهی ایران به مدت هشت روز از تاریخ ۲۰ مهرماه ۱۳۵۰ برگزار خواهد شد.»

● اهمیت این جشن

از آن تاریخ ۳۸ سال گذشته است. آن رژیم سقوط کرده و سال هاست محمدرضا پهلوی مرده است اما تامل در ماهیت برگزاری این جشن ها از چند جهت امروز برای ما سودمند است.

۱) شناخت روحیه نوستالژیک حاکمان وقت ایران و اثرات منفی آن در جامعه

۲) درک این واقعیت تاریخی که چطور اوج اقتدار موجب سقوط حتمی می شود.

۳) خطر ثروت بادآورده نفت که در عین تقویت مالی حکومت آن را بر باد داد.

چهار سال قبل از آن شاه بعد از ۲۶ سال حکومت تاجگذاری کرد و به این مناسبت سراسر شهرهای ایران را چراغانی کردند و طاق نصرت بستند و مراسم ویژه برگزار کردند. هر سال نیز به مناسبت تولد خودش و ولیعهد و سالگرد تاجگذاری و سالگرد کودتای ۳۲ و... جشن و مراسم برپا می شد. اما جشن ۲۵۰۰ ساله قابل مقایسه با آنها نبود.از تاریخ ۲۰ مهرماه ۱۳۵۰ به مدت یک هفته در کنار تخت جمشید بزرگ ترین و مجلل ترین میهمانی دنیا برپا شد. در این میهمانی ۲۰ پادشاه و امیر عرب، پنج ملکه، ۲۱ شاهزاده، ۱۶ رئیس جمهور، سه نخست وزیر، چهار معاون رئیس جمهور و دو وزیر امور خارجه از ۶۹ کشور جهان شرکت کردند. همه چیز در این جشن از نوع بهترین در دنیا بود. طراحی لباس میزبانان، غذاها و سفره آرایی، تزیین محیط، چادرهای مسکونی، لوازم و تجهیزات مصرف شده و... همه از عالی ترین و مرغوب ترین نوع انتخاب شده بودند.

● وضعیت مبارزان و منتقدان

شاه در این مقطع از زمان خود را در اوج قدرت می دید. بعد از اعتراض روحانیت در سال ۴۲ و تبعید آیت الله (امام) خمینی(ره) به عراق، مخالفت چشمگیری دیده نشده بود. تمامی گروه های مبارزی که در آن سال ها دست به فعالیت زده بودند دستگیر شده یا اعدام شده بودند یا در گوشه های زندان ها زندگی می گذراندند. جمعیت های موتلفه اسلامی، حزب ملل اسلامی، گروه فلسطین، گروه های مسلح منشعب از حزب توده و روحانیت مبارز و... همه سرکوب شده بودند. برخی اعتراضات مثل حرکت دانشجویان برای گرانی بلیت اتوبوسرانی بود ولی رژیم سریع با دستگیری و سپس رسیدگی به موضوع از گسترش آن جلوگیری کرد. آیت الله سعیدی در خرداد ۴۹ به ورود امریکاییان در ایران اعتراض کرد که سریعاً بازداشت شده و در زندان به شهادت رسید. بهمن ماه سال ۴۹ مخفیگاه چریک های فدایی خلق در سیاهکل لو رفت و تعداد زیادی از آنها دستگیر شدند. همچنین عده یی از جوانان مذهبی که بعدها نام مجاهدین خلق را برای خود انتخاب کردند سازمانی چریکی تشکیل داده بودند که ساواک توانست در آنها نفوذ کند و در شهریور ۵۰ دستگیری وسیعی از آنها صورت گرفت به طوری که تقریباً تشکیلات آنها از هم پاشید و تنها احمد رضایی و چند نفر از دستگیری مصون ماندند. ساواک اوضاع را به شدت کنترل کرده و هر مخالفتی را در نطفه سرکوب می کرد.در نتیجه شرایط یأس آوری بود. نعمت آزرم درباره جشن های شاهنشاهی شعری با عنوان «شبچرانی» در آن روزها سرود که زبانزد شد. این شعر احساس مبارزان و روشنفکران و شرایط آن دوران را به خوبی نشان می دهد.

● شبچرانی

شب بد؛ شب دد؛ شب اهرمن/ وقاحت - به شادی دریده دهن

شب نور باران؛ شب شعبده/ شب خیمه شب بازی اهرمن

شب گرگ در پوستین شبان/ شب کاروان داری راهزن

شب سالروز جلوس دروغ/ شب یادبود بلوغ لجن

شب کوی و برزن چراغان شده/ فضاحت ز شیپور ها نعره زن

شب شبچرانی به فرمان دیو/ شب سور اهریمن و سوگ من

در میان مردم ناراضی از حکومت بازار شایعه و جوک های سیاسی رواج بسیار یافته بود. «آسوده بخواب ما بیداریم» ترجیع بند بسیاری از طنز های سیاسی بود. هرچه کمبود بود با این پیشوند بیان می کردند. آسوده بخواب که گوشت کیلویی فلان است. آسوده بخواب که ما نان نداریم و...

در تیرماه همین سال امام خمینی(ره) در نجف طی یک سخنرانی به تفصیل در این باره موضع گیری کرده و از همه اقشار دعوت کرد نسبت به آن اعتراض کنند. ایشان در این سخنرانی ابتدا شمه یی درباره جریانات صدر اسلام و مزایای حکومت اسلامی توضیح داد. نمونه حکومت اسلامی را عملکرد حضرت امیر در پنج سال حکومتش دانست و گفت برای چنین حکومتی باید جشن گرفت و برای ساقط شدنش عزا(صحیفه امام، ج۲، ص ۳۶۱)؛ «با همه زحمت هایی که از برای حضرت امیر فراهم شد، سلبش عزای بزرگ است. و همین غدورهف پنج ساله و شش ساله مسلمین تا به آخر باید برایش جشن بگیرند؛ جشن برای عدالت، جشن برای بسط عدالت، جشن برای حکومتی که اگر چنانچه در یک طرف از مملکتش، در یک جای از مملکتش، برای یک زن معاهد- یک زحمت پیش بیاید، یک خلخال از پای او درآورند، حضرت، این حاکم، این رئیس ملت، آرزوی مرگ بکند، که مرگ برای من- مثلاً- بالاتر از این است که در مملکت من یک نفر زنی که معاهد هست خلخال را از پایش درآورند.

این حکومت حکومتی است که در رفتنش مردم باید به عزا و سوگواری بنشینند و برای همان پنج روز و پنج ساله حکومتش باید جشن بگیرند. این حاکم حاکمی است که با ملت یکرنگ است بلکه... سطح روحی اش بالاتر از همه آفاق است، و سطح زندگی اش پایین تر است از همه ملت.» ایشان در همین سخنرانی از سکوت علما و روحانیون در برابر پدیده جشن به شدت انتقاد کرد و از آنها خواست حداقل هر کدام یک نامه به حکومت بنویسند و آنها را از این کار بازدارند؛ «اگر از تمام مملکت ایران، علمای ایران- که اقلاً ۱۵۰ هزار نفر معمم در ایران دارد و آن همه ملا و مرجع و حجت الاسلام و آیت الله دارد- اگر اینها اعتراض کنند و این مهر سکوت را بردارند و این امضا را (که به سکوت آنها امضا حساب می شود)، این مهر را بردارند، سکوت را بردارند، همه آنها را از بین می برند؟، آنها اگر می خواستند از بین ببرند اولش خوب بود مرا از بین ببرند، نبردند هم؛ صلاح شان نمی دانند. ای کاش صلاح شان بود، من می خواهم چه کنم این زندگی را؟ مرگ بر این زندگی من. آنها خیال می کنند من از این زندگی، خیلی خوشی دارم می برم که تهدید من می کنند. چه زندگی است که من دارم. هر چه زودتر بهتر. بیایند، هر چه زودتر بهتر. خوب، «عًنٍدî أکٍرîمً الٍأکٍرîمین» انسان می رود. آنجا کریم است؛ خدا کریم است. لااقل گوش انسان از این طور چیزهایی که می شنود، هر روز می شنود، هر روز ناله مردم را می شنود، هر روز اطلاع می دهند که دخترها را چه کردند، دخترها را کشتند بعضی شان را، سر ناهار ریختند آن قلدرها و چماق کش ها، ریختند سر ناهار، دیگ نمی دانم، غآب یا غذایف جوش را ریختند بر سر این بیچاره ها. چه شده است؟ گفتند مثلاً مرده باد زید، زنده باد زید. این آدم کشتن دارد؟،»

● خشکسالی و فقر

برگزاری جشن همزمان با اوج خشکسالی در ایران بود. با توجه به اینکه بخش عمده مردم ایران در روستا زندگی می کردند و اقتصاد کشاورزی بیش از سایر بخش ها در زندگی مردم موثر بود خشکسالی و سیاست های کلان اقتصادی شرایط بسیار بدی را برای جامعه پیش آورده بود.در گوشه و کنار روزنامه ها گاه این خبرها به چشم می خورد. از جمله در مناطق جنوب کشور به ویژه سیستان و بلوچستان وضع به صورتی درآمده بود که مردم فرزندان خود را به بهایی بسیار اندک می فروختند تا از گرسنگی نمیرند. بسیاری روستاییان دام های خود را می کشتند چون قادر به علوفه دادن به آنها نبودند. الاغ هایشان را در بیابان رها می کردند.

خبر این مسائل نیز در گوشه و کنار مطبوعات در کنار اخبار تدارکات جشن منعکس می شد و خواننده را سخت برآشفته می کرد.اجرای برنامه اصلاحات ارضی به دلیل فقدان یک سیاست جامع کشاورزی، حال و روز کشاورزان و روستاییان را بهبود نبخشیده بود. بسیاری از آنها به دلیل فقر و بیکاری راهی شهرهای بزرگ تر شده بودند. امکانات بهداشتی و رفاهی در شهرها تکافوی شهروندان را نمی کرد. این کمبودها و مشکلات در سال های قبل نیز بود اما برگزاری جشن های شاهنشاهی و هزینه های سرسام آور آن، چون خاری در چشم بیننده این شرایط عمل کرد. در آن زمان تهران با سه چهار میلیون نفر که پایتخت بود هنوز سیستم فاضلاب نداشت. گازکشی نشده بود و بسیاری خدمات شهری اش در حد ابتدایی بود. با وجود مشکلات اقتصادی در تمامی استان ها و شهرستان ها، مقامات محلی برای تثبیت موقعیت خود می کوشیدند در چراغانی و تزیین شهر و جشن و سرور از یکدیگر سبقت بگیرند. برای این کار از تولیدگران، تجار و کسبه پول می گرفتند تا برای جشن هزینه کنند.

● پارادوکس باستان گرایی

فلسفه برگزاری جشن ۲۵۰۰ساله آن طور که اعلام شد این بود که به جهانیان نشان دهیم ما کشوری هستیم با سابقه تمدنی بزرگ. ما ۲۵۰۰ سال تاریخ داریم و در آن دوران باستان بخش عظیمی از جهان در قلمرو امپراتوری ایران اداره می شد. درحالی که کمتر کشوری چنین پیشینه یی دارد. در حال حاضر نیز ایران در راه توسعه و به سوی تمدن بزرگ در حال حرکت است. شاه در اکثر سخنرانی هایش از آینده درخشان و سیمای تمدن بزرگ سخن می گفت که چشم انداز کشور بود. به رغم تبلیغات وسیع در این جهت که ایران در جهت پیشرفت و توسعه گام نهاده است، اکثر لوازم و تجهیزات به کار گرفته شده برای برگزاری جشن شاهانه از خارج وارد شده بود.

حتی تقریباً اکثر کارهای خدماتی میهمانی نیز در دست خارجیان بود. مجله هفتگی خواندنی ها در شماره های مهر تا آبان خود گزارش هایی از تدارکات جشن منتشر می کرد. در شماره ۶ ،۱۳ مهرماه و شماره ۴ ،۱۲ آبان ۱۳۵۰ خود درباره وضعیت میهمانی تخت جمشید نوشته بود؛ سران کشورها در محیطی قرار گرفتند که بی شباهت به محیط افسانه یی هزار و یک شب نیست. بیش از ۵۰ چادر مخصوص برای پذیرایی رهبران جهان خریداری شده. این چادرها مجهز به اتاق خواب، سالن استراحت، همه نوع وسایل و تجهیزات مدرن برای ساکنان و یک تلفن مخصوص برای تماس با کشورهای خارج بود. به طوری که در هر چادر تلفن به کشور مربوطه مستقیم وصل بود. تزیین و آماده سازی چادرها بر عهده یک هیات فرانسوی با صد مهندس و دکوراتور بود که ۱۵۰۰ کارگر و مهندس ایرانی زیرنظر آنان کار می کردند. برای آرایش خانم ها و آقایان آرایشگران معروف دنیا الکساندر، کارینا و الیزابت به شیراز آمده و در یک چادر اقامت داشتند و متخصصان معروفی برای باغبانی و درختکاری از خارج آورده بودند. حتی برای آشپزی نیز از متخصصان رستوران های معروف مثل ماکسیم پاریس دعوت شده بود. ظرف ها و تجهیزات نیز از بهترین نوع خارجی بودند.

به کارخانه اسپور که معروفیت جهانی دارد سفارش داده شده تعداد ۱۰ هزار بشقاب مخصوص سلطنتی نقش دار به یادبود جشن های ۲۵۰۰ساله ساخته شود. این تعداد محدود در سراسر جهان توزیع می شود. دو هزار عدد از این بشقاب ها به ایران وارد شد. تزیینات بشقاب با طلای ۲۲ انجام شده بود. وسط بشقاب علامت شاهنشاهی معاصر ایران و اطراف آن را اشکالی از هنرهای هخامنشیان تشکیل می دهد. خواندنی ها، ۲۰ مهر۱۳۵۰ کیهان، ۲۱ مهر ۱۳۵۰ نوشت؛ «چهار میلیون لامپ رنگی و سفید از انگلستان، آلمان، ایتالیا و ژاپن خریداری شده است.»

همچنین موسسه ویلتون ایروین انگلیس لامپ ها و مجسمه های پلاستیکی فراوانی به مبلغ ۸۶۲ هزار دلار تهیه کرده بود که برای تزیین خیابان های تهران و شیراز به کار می رفتند. به گزارش خبرگزاری فرانسه، ۵مه ۱۹۷۱ یکی از مراسم این جشن این بود که اسب سوارانی با لباس های دوره کوروش از مقابل شاه رژه می رفتند. برای این کار لباس های مخصوص سفارش داده شده بود. از جمله چهار هزار عدد زین و برگ شامل افسار، دهانه و سپر محافظ اسب تهیه شده از چرم خالص به یک کارخانه ایتالیایی سفارش داده شده بود. کیهان ۲۴ مهر ۱۳۵۰؛ موسسه تزیین و دکور مارلس جین گفته قراردادی که با ایران برای تزیین تهران و اصفهان بسته بزرگ ترین قرارداد این شرکت تاکنون است. بولتن ویژه خبرگزاری پارس، ۴/۷/۱۳۵۰، ص یک؛ شاید تنها قلمی که تولید ایران بود قالیچه های ابریشمی بود که برای هدیه به سران کشورها تهیه شده بود.

خواندنی ها نوشته بود؛ سفارش دادند ۴۰ قالچیه ظریف بافته شود که روی هرکدام تصویر یکی از پادشاهان و روسای جمهور میهمان در جشن نقش بسته بود. این تصویرها با لباس رسمی و نشان هایی بود که هریک بر سینه داشتند. در هر قالیچه بیش از صد رنگ به کار رفته بود. هر قالیچه به میهمان مربوطه اهدا شد. یک فندک طلا همراه با کتاب فلسفه انقلاب منتخب سخنرانی ها و نوشته های شاه نیز جزء هدایا بود. خواندنی ها، شماره ۸ ، ۲۰/۷/۱۳۵۰؛ همزمان با برگزاری جشن ها تمامی خیابان های اصلی تهران به طرز عجیبی چراغانی و تزیین شده بود. وسط خیابان ها و کنار پیاده روها، بالای ساختمان ها همه جا نورانی بود. لامپ های رنگی با طرح های اسلیمی به شکلی زیبا طراحی شده بود.این وضع درحالی بود که در همین پایتخت از خیابان مولوی به پایین، مردم با وضعیت رقت باری زندگی می کردند. منطقه میدان اعدام و شوش گودنشین هایی بود که از امکانات شهری بی بهره بودند. بیکاری و فقر در این محلات مشکل اصلی بود، تا چه رسد به شهرها و روستاهای دورافتاده.

● بازخورد

درحالی که شاه و اطرافیان سخت مشغول تدارک جشن و پذیرایی از میهمانان بودند، از اینکه در ذهن و دل مردم چه می گذرد غافل ماندند. آنها به این فکر می کردند که با چنین جشن و میهمانی بزرگی حکومت خود را بیمه کرده اند. از این پس سیل سرمایه گذاری خارجی به ایران سرازیر شده و از نظر اقتصادی نیز ایران پیشرفت های چشمگیری خواهد داشت. در آن صورت نارضایتی هم مهار شده و مخالفان سرسخت منزوی و سرکوب می شوند. اما آنچه در عمل اتفاق افتاد نه همان بود که آنان گمان می کردند.این مراسم با همه عظمتش در چشم ملت، نوعی تحقیر خود و بزرگداشت غریبه بود. این همه هزینه و تشریفات برای پادشاهان و سران کشورهای دیگر که بعضی شان چهره های منفوری بودند چه ضرورتی داشت؟ پاسخ های داده شده ربطی به ملت نداشت. تبلیغات و تشریفات تنها در دل ملت کینه می کاشت؛ کینه یی که در آن مقطع بروز و ظهوری نداشت و حاکمیت را می فریفت.آنها که مخالف رژیم بودند با برگزاری این جشن پرهزینه در راه خود مصمم تر و قاطع تر شدند. مردمی که سیاسی نبودند ولی از اوضاع اقتصادی یا اجتماعی رنج می بردند، این همه هزینه برای تشریفات و تبلیغات را اسراف و بیهوده می دانستند و نسبت به سیاست های رژیم بدبین و متنفر شدند.

صنعتگران، مبتکران و نخبگان جامعه این جشن را تحقیر خود می شمردند. از اینکه همه کالاهای مصرفی در جشن از خارج کشور تهیه شده بود، مدیریت کارها و حتی خدمات در انحصار خارجی ها بود سخت آزرده شده و این رفتار را نفی هویت و شخصیت ایرانی می دیدند. از این رو تاکید رژیم بر ایران باستان توخالی می نمود و بازتاب منفی داشت. در مجموع کسی از میان ملت به این باور نرسید که برگزاری این جشن به نفع ملت و منافع ملی ماست و این باور، فاصله مردم را با حاکمیت دوچندان کرد. این نکته قابل تامل است که در این سال دو سازمان عمده چریکی قلع و قمع شد. اکثریت قریب به اتفاق کادرهایشان دستگیر و اعدام شدند. اگر رژیم سیاست معقولی در جهت جلب افکار عمومی داشت دیگر برخاستن و جان گرفتن این مبارزات و جذب نیرو برای آنها بسیار دشوار و غیرممکن می شد. اما حکومت با اعمال سیاست های غلط، خود برای مخالفانش نیرو بسیج می کرد چنان که بلافاصله پس از سرکوب نه تنها این دو سازمان خود را بازسازی کرده و قد علم کردند بلکه گروه های کوچک و بزرگ دیگری نیز در گوشه و کنار کشور ایجاد شد که هم زندان ها را پر کردند و هم صحنه جامعه از کنترل ساواک به تدریج درآمد و شد آنچه به خیال شاه هم نمی آمد.بخش تراژیک ماجرا اینجاست که وقتی سال ۵۷ شاه از ایران رفت هیچ کدام از آن کشورهایی که نان و نمک او را خورده بودند از جمله امریکا حاضر نبودند به او پناهی دهند تا سال های آخر عمر را در آرامش به سر برد.

اسب سوارانی با لباس های دوره کوروش از مقابل شاه رژه می رفتند. برای این کار لباس های مخصوص سفارش داده شده بود. از جمله چهار هزار عدد زین و برگ شامل افسار، دهانه و سپر محافظ اسب تهیه شده از چرم خالص به یک کارخانه ایتالیایی سفارش داده شده بود.

سران کشورها در محیطی قرار گرفتند که بی شباهت به محیط افسانه یی هزار و یک شب نیست.

بیش از ۵۰ چادر مخصوص برای پذیرایی رهبران جهان خریداری شده.

این چادرها مجهز به اتاق خواب، سالن استراحت، همه نوع وسایل و تجهیزات مدرن برای ساکنان و یک تلفن مخصوص برای تماس با کشورهای خارج بود.

مهدی غنی