پنجشنبه, ۲۷ دی, ۱۴۰۳ / 16 January, 2025
مجله ویستا

مشکل این است که خوب حرف نمی زنیم


مشکل این است که خوب حرف نمی زنیم

ضعف ارتباط پزشکان با بیماران و گرایش آن ها به روش های درمانی غیراستاندارد

گاهی صحبت‌‌های مردم در مهمونی‌ها، تاکسی، خلاصه هر جای دیگه‌ای به جز مطب و بیمارستان که در واقع رابطه کاری باهاشون داریم، باعث می‌شه آدم به نکاتی برخورد کنه که واقعا می‌تونه‌ جای تامل باشه...

همین هفته پیش عروسی یکی از دوستان بود و بحث جالبی پیش اومد که شاید مطرح کردنش اینجا خالی از لطف نباشه.

بحث از اینجا شروع شد که عموی عروس خانم از من درباره «فرا درمانی» و اینکه آیا به عنوان یک پزشک به این روش درمانی معتقد هستم یا خیر سوال کردند. من در جواب گفتم اصولا در پزشکی، مساله اعتقاد شخصی نیست و پزشکان در کاربرد یا توصیه روش‌های درمانی تابع کارآزمایی‌ها و بررسی‌های تاییدشده هستند و هر چیزی که در این چارچوب قرار بگیره و از نظر علم پزشکی با مطالعه و مدرک پذیرفته شده باشه، پزشکان مجاز به توصیه اون روش‌ها به دیگران یا حتی به‌ کارگیری اون‌ها در درمان بیمارانشون هستند.

از اونجایی که شخصا مطالعه‌ای در مورد «فرا درمانی» نداشتم و مقاله‌ای در این مورد ندیده بودم، نظر قاطعی ندارم. در عین حال گفتم اثر مثبت نیروی ذهن و روحیه خوش و همین‌طور اعتقادات مذهبی در روند درمان بیماری‌ها کاملا اثبات شده است. اینجا بود که ایشون گفت که به علت پروستاتیت (یا به قول خودش التهاب پروستات) زیرنظر ارولوژیست تحت درمان بوده اما از زمانی که با «فرا درمانی» آشنا شده به صورت کاملا سرخود و بدون اطلاع پزشک معالج، تمام داروهاش‌رو قطع کرده و فقط با پیروی از این روش درمانی داره درمان بیماری‌اش‌رو ادامه می‌ده.

● چرا سرخود درمان قطع می‌شود

حقیقتا هدفم از مطرح کردن این مطالب اینجا، بحث در مورد «فرا درمانی» و موثر بودن یا نبودن این روش درمانی نیست، بلکه نکته مهم که برام جالب بود، قطع دارو به صورت کاملا سرخود و بدون اطلاع پزشک معالج توسط این آقا بود و اینکه، کاملا واضح و روشنه که امروز، درصد خیلی بالایی از مردم جامعه، علاقه وافری به روش‌های درمانی جایگزین و در واقع درمان‌هایی غیر از درمان‌های معمول طبی تاییدشده برای درمان خودشون دارند. گاه جاذبه این روش‌ها به قدری است که حتی برای شروع چنین رو‌ش‌هایی، پزشک معالج خودشون‌رو هم در جریان قرار نمیدن و باهاش مشورت نمی‌کنند.

بارها برای خود من پیش اومده، بیمارانی‌رو دیده باشم که خیلی راحت، سرخود و بدون دونستن نظر پزشک معالجشون تن به چنین روش‌های درمانی دادند و درمان طبی متداول بیماریشون‌رو رها کردند. چه بسا در بسیاری از این موارد، متحمل آسیب جدی هم شده‌اند.

هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنیم مرد مسنی‌رو که به علت خون‌ریزی مری توی بیمارستان اندوسکوپی شد و با اسکلروتراپی خون‌ریزی‌اش بند اومد، اما بارها به علت کم‌خونی و با رنگ پریده و هموگلوبین پایین مراجعه کرد و هر بار خون بهش تزریق می‌کردیم، ولی اندوسکوپی مجدد، اثری از خون‌ریزی نشون نمی‌داد تا اینکه با هزار ترفند تونستیم ازش شرح‌حال بگیریم و اعتراف کرد که طبق توصیه یکی از اقوام و با توجه به اینکه پیامبر اسلام(ص) تاکید زیادی روی حجامت و اثر اون روی بیماری‌های مختلف داشته‌اند،‌ (شخصا در مورد صحبت این مساله و دیدگاه پیامبر اسلام در این مورد اطلاع یا مطالعه خاصی ندارم و فقط نقل قول می‌کنم)، هر روز حجامت می‌کرده و مقدار زیادی به قول خودش خون سیاه از بدنش خارج می‌کردند. یا خانم جوانی‌رو به یاد دارم که به علت لنفوم تحت شیمی درمانی بود و در بهترین شرایط و زمانی که بیماری‌اش کاملا تحت کنترل و در حال بهبودی بود، خودسرانه درمان‌اش‌رو قطع می‌کنه و برای به اصطلاح انرژی درمانی، به فرد مشهوری که اسمش بین مردم پیچیده بود، مراجعه می‌کنه. پول کلانی هم خرج می‌کنه، اما متاسفانه بیماریش به سرعت پیشرفت می‌کنه و وقتی می‌فهمه فریب خورده که دیگه خیلی دیر شده است.

● آشفته بازار و مردم گرفتار

چه آشفته‌بازاریه این بازار درمان‌های جایگزین. چرا که علاقه وافر مردم به این روش‌ها و اصلا روش‌های درمانی غیرمتداول، باعث شده این مساله مورد توجه و سوءاستفاده افراد سودجو هم قرار بگیره و تنها چیزی که این بین بیشترین ضرر و آسیب‌رو می‌پذیره، سلامت بیماران هست. چند وقت پیش از یکی از همکاران که طرح خودش‌رو توی یکی از شهرهای جنوبی می‌گذروند، شنیدم مدتی یکی از پزشکان اون شهر تحت عنوان «حجامت بدون جراحت و به وسیله دارو»، به بیمارانش قرص ریفامپین تجویز می‌کرده و اون بنده خداها وقتی می‌دیدند رنگ ادرارشون نارنجی و متمایل به سرخ می‌شه، فکر می‌کردند داروی آقای دکتر اثر کرده و خون کثیف بدنشون داره از طریق کلیه دفع می‌شه! و مطبش همیشه پر از مراجعان مشتاق به انجام این متد درمانی جدید بوده! اما واقعا چرا همچین اتفاقی باید بیفته و مردم تا این حد، به روش‌های درمانی غیرمتداول رو بیارن و از درمان‌های به اصطلاح علمی و پروتکل‌های استاندارد، فراری باشن!

این سوال چیزیه که ذهن من‌رو برای مدت‌ها مشغول خودش کرده، و خیلی در موردش فکر کردم. با مقایسه برخورد درمانی خیلی از پزشکان و افرادی که به هر نحو، چه صادقانه یا چه از روی سودجویی، مشغول تجربه روش‌های طب جایگزین روی بیماران بودند و همین‌طور افرادی که به هر نحو دیگری، به جز درمان‌های متداول در درمان بیماران دخالت می‌کردن، به یک نکته مهم رسیدم، و اون اینکه اکثر ما پزشکان به هزار دلیل، از جمله تعداد زیاد بیمارانمون، مشکلات زندگی، یا هر گرفتاری و درگیری دیگر و خستگی، خوب با بیمارمون «حرف نمی‌زنیم» و خشک و خالی نسخه‌ای می‌نویسیم و می‌دیم دست بیمار. به ندرت پیش میاد که در مورد روند درمان، عوارض داروها و همین‌طور چشم‌انداز پاسخگویی به درمان با بیمارمون صحبت کنیم و کاملا توجیه‌اش کنیم! بیماران ما تشنه توجه و توضیحات ما هستند و این حق مسلم اون‌هاست که از کم و کیف درمان بیماری خودشون کاملا مطلع باشند و این دقیقا یکی از تفاوت‌های مهم بین ما پزشکان و کسانی است که به روش‌هایی، به جز درمان‌های رایج ما، چه به درستی و چه از روی سودجویی با بیمارانمون تماس دارند. اکثر اون‌ها وقت زیادی‌رو صرف صحبت کردن با بیمار و توضیح متد درمانی خودشون می‌کنند و از این طریق، می‌تونند امیدرو در دل بیمار زنده کنند و چشم‌انداز روشنی از درمان بیمار در ذهنش بسازند و در خیلی از موارد، به طور قابل‌توجهی باعث ارتقای وضع روحی بیمار بشن. پس چرا ما پزشکان که کاملا به درستی روش‌های درمان خودمون ایمان داریم، وقت کافی برای ایجاد امید در بیمارانمون و همین‌طور علاقه‌مند کردن اون‌ها به روش درمانی خودمون و توضیح کافی و قانع‌کننده در مورد ابهاماتشون و خیلی اوقات ترس‌ها نگذاریم؟ این نکته، مساله مهمی است که واقعا جای تامل داره.

دکتر حمیدرضا امیرذهنی