پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

گفتاری گذرا پیرامون شعر متعهدانه ایران


گفتاری گذرا پیرامون شعر متعهدانه ایران

ایرج میرزا با این که یکی از شاهزادگان قاجاری است، وقتی که شرائط مملکت پس از مشروطه و ایجاد اختلاف بین اقشار مردم و نابسامانی‌های وحشتناک ناشی از نفوذ قدرت‌های بیگانه و ضعف …

ایرج میرزا با این که یکی از شاهزادگان قاجاری است، وقتی که شرائط مملکت پس از مشروطه و ایجاد اختلاف بین اقشار مردم و نابسامانی‌های وحشتناک ناشی از نفوذ قدرت‌های بیگانه و ضعف حکومت مرکزی بالا می‌گیرد، فریاد برمی‌آورد:

فکر شاه دگری باید کرد

شاه ما گنده و گول و خرف است

او در این شعر، سلطان احمدشاه قاجار، آخرین شاه دودمان قاجار را که جوانی چاق و کوتاه قد و گویا عیاش بوده و با دسیسهٔ برنامه‌ریزان حکومت‌ بعدی به فرنگستان فرستاده شده بود، با تلمیح به یک نکتهٔ نحوی زبان عرب، مورد انتقاد قرار داده و می‌افزاید:

تاج و تخت و همه را ول کرده

در هتل‌های اروپ معتکف است

نشود منصرف از سیر فرنگ

او همان احمد لاینصرف است

و نمونه‌های بسیار دیگر از شعر شاعران آن دوران که یا ارزش شعری و سیاسی نداشته‌اند و یا تنها ارزش شعری داشته‌اند، نه اجتماعی و سیاسی. این دوره به طور کلی برزخی است که شاعران برای گذراندن آن به زمان احتیاج داشتند.

رضا شاه مثل هر دیکتاتور و میلیتاریست دیگر، به شعر بی‌علاقه بود و حتی آن را تحقیر می‌کرد و شاعری را کاری بیهوده و کاهلانه و ضدبرنامه‌های ترقی‌خواهانه می‌دانست. تنها به فردوسی گوشه چشمی نشان داده می‌شد که آنهم از صداقت خالی بود. به هر حال پس از تبعید رضاشاه و استقرار شاه جدید جوان است که به پیروی از سیاست‌های دیکته شده و آزادی های نسبی و گذرا، شاعران توانستند بار دیگر به عرصه آمده و فریاد بیدارگر خود را از حلقوم برآورند.

***

نیما یوشیج (علی اسفندیاری) متولد سال ۱۲۷۶ شمسی در دهکدهٔ زیبای یوش نور مازندران و متوفای سال ۱۳۳۸ تهران، شاعری است که در عرصهٔ شعر حرکتی حساب شده و انقلابی را باعث شد و نام او به عنوان پدر شعر نو در تاریخ ادبیات ایران ثبت گردید.

او قبل از این‌که در عرصهٔ اجتماع و سیاست ـ که اصولاً اهل آن نبود ـ فریاد اعتراض برآورد، در زمینهٔ ساختار شعری و آنچه که هویت شعر را مشخص می‌نمود، اعتراض‌گر و اصلاح‌گرا و به تعبیری انقلابی بود. مقصود انقلاب ادبی است که زمزمهٔ آن از سالها پیش از نیما بر سر زبان‌های شاعران و شعر دوستان زمانه بود.

کسانی چون ادیب‌الممالک فراهانی ـ که قبلاً ذکر او آمد ـ و ایرج میرزا و دیگران، منادی تغییرات بنیادین اما مبتنی بر اصول و قواعد پذیرفته شدهٔ شعر ایران بودند. ولی نیما از چهارچوب این قواعد و اصول به طور مشخصی عدول کرد.

کار نمایان نیما همین سنت شکنی و پاره کردن ریسمان‌ها یا زنجیرهای بافته شده طی اعصار و قرون متمادی افاعیل عروضی و اوزان به قول خودش مرده و قواعد دست و پاگیر لازم الاتباع عروضی است والا در مسأله و مقولهٔ اعتراضات اجتماعی، نه زبان او در آن شرایط، زبان مناسبی برای بیان رنج‌های طبقات ستمدیدهٔ اجتماعی بود و نه بیان این‌گونه مسائل جزو ضروریات شعر، به‌خصوص شعر آزاد است.

شجاعت نیما یوشیج بیشتر شجاعت ادبی است تا شجاعت سیاسی. شنیده‌ام و یا خوانده‌ام که او از ترس مخالفین شعرش چاقوی میوه‌خوری یا کارد آشپزخانه با خود همراه می‌برده است! با این وجود در تعداد معتنابهی از سروده‌هایش فریاد یک شاعر دردمند مردم‌دوست ملی را نیز احساس می‌کنیم، ولی این سنخ از اشعارش لزوماً بهترین اشعارش نیستند. مثلاً در تجمعات اعتراض‌آمیز دانشجویی یا کارگری که قبل از انقلاب و یا در زمان شکل‌گیری آن تشکیل می‌شد، شعر بسیار معروف «آی آدم‌ها» خوانده یا دکلمه می‌شد:

آی آدم‌ها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید

یک نفر در آب دارد می‌‌سپارد جان

یک نفر دارد که دست و پای دائم می‌زند

روی این دریای تند و تیره و سنگین که می‌دانید.

...

آی آدم‌ها که بر ساحل بساط دلگشا دارید

نان به سفره، جامه‌ها بر تن

یک نفر در آب می‌خواند شما را