یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

یک نشانه ناخوشایند


یک نشانه ناخوشایند

در حاشیه برگزاری کنسرت استاد محمدرضاشجریان

هرکه را مردم سجودی می‌کنند زهر اندر جان او می‌آکنند چون که برگردد از او آن ساجدش‌ داند او کان زهر بوده موبدش‌/ «مولانا»

بدون شک کمتر هنرمند و موسیقیدانی قدر و قرب استاد بی بدیل آواز، محمدرضا شجریان را در ایران داشته است؛ هنرمندی که علاوه بر توانایی‌هایی شگرف هنری، با تدبیر، درایت و تیزبینی خاص خویش راه دور و دراز و پر پیچ و خمی را طی حدود ۵۰ سال با ظرافت تمام پیموده تا بدین پایه و مایه رسیده است.

در این موقعیت، سخن گفتن از جایگاه و پایگاه این استاد برجسته و محبوب و اعلام برتری ایشان، چون وصف خاصیت گرمایی خورشید و شرح دادن سود و صرفه هوابرای ادامه حیات، زائد و حشو می‌نماید، اما هنرمند تا هنگامی که در چارچوب قواعد اجتماعی، فعالیت هنری دارد، همواره در بوته نقد قرار می‌گیرد هر چند کارکرد این نقد در بلند و کوتاه بودن سایه هنرمند شدت و ضعف خواهد داشت اما به هرصورت نمی‌توان به کلی نقدها را نادیده گرفت.

طیف گسترده حامیان و عمق محبت و عشق ورزی خالصانه دوستداران استاد ‌ که بسیار هم زیبا و مغتنم است موجد اعتماد به نفس شایسته‌ای در ایشان شده اما به نظر می‌رسد این روند و این اقبال و موج فزاینده مخاطبان عاشق تا حدودی از حساسیت استاد نسبت به عملکرد، کیفیت اجرایی آثار، مواضع هنری و اجتماعی خود و اطرافیان ایشان کاسته است.

انصافا باید قبول کنیم که فروش بیش از ۲۲هزار بلیت در عرض کمتر از یک ساعت آن هم بدون تبلیغات و با وضعیت ایذایی اینترنت کم سرعت در ایران، اغواگر است.

جدا باید پذیرفت که حضور هزاران نفر که برای دریافت بلیت خریداری شده خود، هر بالا و پایینی را به جان می‌خرند و همچون تشنگان جویای جرعه‌ای آب، با ولع تمام به چشمه جوشان استاد هجوم می‌برند، بسیاری از ملاحظات و ملایمات را درایجاد ارتباط منطقی با مخاطبان زائل می‌کند و...

و باید تسلیم عقل حسابگر شد که حکم می‌کند در این شرایط چه نیازی به رسانه هست و چه حاجتی به جلب رضایت مخاطبان پرسشگر و هنردوستان و غیره؟!

شاید به زعم برگزار کنندگان و از دیدی غیر فرهنگی،با این وصف دادن اجازه حضور نمایندگان رسانه‌ها بستن دستمال به سری است که درد نمی‌کند اما براستی این واقعیات، واجد حقیقت هم هست؟

نگارنده این یادداشت به هیچ وجه گله مند ندادن اجازه حضور خبرنگاران در کنسرت نیست ؛ اما اگر نیک بنگریم این اقدام و برخوردهایی از این دست خود یک نشانه است و در حقیقت نوعی پیش آگهی که موجب و موجد نگرانی است؛ نگرانی برای جایگاه و شان استادی که خواه ناخواه الگوی همه هنرمندان عرصه موسیقی به شمار می‌روند.استاد شجریان فقط متعلق به خود و خانواده و فرزندان و دامادش نیست.استاد متعلق به یک ملت و یک فرهنگ است و انصافا حق زیادی هم به گردن این مملکت دارد و در عین حال خود مدیون همین مردم و همین آب و خاک و بیش از همه، مرهون همین رسانه‌ها: رادیو، تلویزیون، مطبوعات و... بوده و هست.

چو شد کار ممالک بر قرارش/ قوی‌تر گشت روز از روزگارش/ چوفرخ شد بدو هم تخت و هم تاج/ درآمد غمزه شیرین به تاراج/ اگرچه پادشاهی بود گنجش/ زبی یاری پیاپی بود رنجش/ نمی گویم طرب حاصل نمی‌کرد/طرب می‌کرد لیک از دل نمی‌کرد/ «نظامی»

خوشبختانه استاد شجریان نه تنها افتخار فرهنگ و هنر ایران بلکه هنرمندی فرامرزی است و همچون دیگر هنرمندان بزرگ و موسیقیدانان برجسته جهان نیازمند سازمان و تشکیلاتی است که بتواند برنامه‌های هنری و تعاملات ایشان را با مشاوره، مطالعه و کارشناسی دقیق سامان بخشد. شاید وابستگان نسبی و سببی ایشان واجد تخصص‌های مورد نیاز از جمله روابط عمومی، جامعه‌شناسی هنری، مدیریت و... باشند، اما ممکن است این امور تحت تاثیر عواطف و احساسات قوم و خویشی قرار گرفته و نتایج مطلوبی به دست ندهد.

سال‌هاست که رسالت سنگین حفظ و ارتقای جایگاه هنرموسیقی در ایران بر دوش چند هنرمند برجسته بویژه استاد شجریان قرارگرفته است؛ امید می‌رود استقبال گرم و پر شکوه هزاران هزار مخاطب دلشیفته، هنرمندان را از اهداف فرهنگی و رسالت اصلی خویش بازندارد.

گرهزاران طالبند و یک ملول/ از رسالت باز می‌ماند رسول‌/ « مولانا»

حمیدرضا عاطفی



همچنین مشاهده کنید