شنبه, ۳۰ تیر, ۱۴۰۳ / 20 July, 2024
مجله ویستا

میل به کوشش و تغییر


میل به کوشش و تغییر

یکی از سئوالات رایج در خصوص موفقیت اینست که چگونه می توان میل به کوشش را در خود ایجاد کرد؟ یا اینکه چگونه می توان در خود ایجاد انگیزه کرد و از روزمرگی و رکود رهایی پیدا نمود؟
کوشیدن …

یکی از سئوالات رایج در خصوص موفقیت اینست که چگونه می توان میل به کوشش را در خود ایجاد کرد؟ یا اینکه چگونه می توان در خود ایجاد انگیزه کرد و از روزمرگی و رکود رهایی پیدا نمود؟

کوشیدن یک قانون کلی است اما میزان آن در افراد و در موقعیت ها متفاوت است. در مباحث قبلی گفته شد تا انسان به نقطه عطف نرسد و دلیلی برای ادامه وضع موجود نبیند تغییر نخواهد کرد. تغییر معمولا با سختی مترادف است چون انسان به وضعیت و شرایط خود (حتی بدبختیها) انس می گیرد و شرطی می شود. مولوی در این خصوص تعبیر زیبایی دارد:

آب کم جو تشنگی آور بدست کابت جوشد از بالا و پست

تا زمانیکه فردی احساس تشنگی نکند بسراغ آب نخواهد رفت اما فردی که تشنه است آب را از زیر سنگ هم پیدا می کند. تازمانیکه فرد از وضعیت فعلی خود راضی است تغییر کاری شاق خواهد بود و بالعکس.

انسان بطور ذاتی بین بد و بدترُ بد را و بین سخت و سخت تر ُسخت را و بین آسان و آسانترُ آسانتر را انتخاب می کند. کار مغز ما ارزیابی و قضاوت و مقایسه کار پیش رو با مفاد ضمیر ناخودآگاه است. به عبارت دیگر ما تاجرانی هستیم که هر روز در حال تعامل با کائنات بوده به میزان آگاهی خود سود کسب می کنیم و به میزان اشتباهات و سستی های خود (ناشی از ناآگاهی) ضرر می دهیم. در اینجا اهمیت انتخاب معلوم می شود. انسان موجودی انتخاب گر آفریده شده است و وضعیت امروز ما انتخاب دیروز ما می باشد.

اگر این معادله ذهنی در ذهن شکل بگیرد که تحمل شرایط سخت فعلی ازانجام فنون موفقیت سخت تر است(نقطه عطف) و یا انجام تغییر از تحمل فلاکت آسانتر است سپس انجام فنون و تمرین های موفقیت قابل تحمل پنداشته شده و فرد بعنوان یک کار با صرفه بسوی آن می رود. در بین اعراب قدیم رسم بوده است هنگامیکه در بیابان از سفر و حرکت خسته می شدند یک کیسه پر از شن بر دوش می کشیدند و به حرکت ادامه می دادند و هنگامیکه کاملا خسته می شدند آنرا زمین می گذاشتند سپس شرایط قبلی برایشان قابل تحمل می شده است. این مثال نشان می دهد که قراردادهای ذهنی انسان حدود توانایی های وی را مشخص می کند. درس دیگری که از این مثال می گیریم اینست که مغز انسان قادر است در هر شرایط زمانی و مکانی برای موفقیت راه حل و تکنیک پیدا نماید.

رسیدن به نقطه عطف و درک لزوم تغییر که به ایجاد انگیزه و کوشش پیگیر منجر می شود تنها با آگاهی امکانپذیر است (رابطه بین آگاهی و موفقیت). آگاهی نیز با توسعه ارتباطات و تحقیقات و مطالعات صورت می پذیرد. همانطور که قبلا هم گفته شد با تغییر مفاد ضمیر ناخودآگاه می توان از سختی ها آسانی ساخت و باور ها وعادات و رفتار ها را بطور اساسی تغییر داد سپس محیط اطراف و شرایط زندگی کاملا دگرگون می شود. مغز انسان می تواند بهشتی از جهنم و جهنمی از بهشت بسازد.

محتویات ضمیر ناخودآگاه که ۹۰ درصد ذهن ما را تشکیل می دهد آخرین آگاهی های به ثبت رسیده و رسمیت یافته ما هستند که ملاک ارزیابی وعمل در زندگی هستند. آنچه را که می دانیم اما براساس آن بخوبی عمل نمی کنیم اطلاعاتی هستند که در ضمیر خودآگاه ما (۱۰ درصد ذهن ) وجود داشته اما هنوز در ضمیرناخودآگاه به ثبت نرسیده اند. تلاش برای آگاهی به معنای بروزرسانی و بهتر کردن این محتویات و اطلاعات است که باعث توانایی بیشتر و پیشرفت بیشتر می شود.