یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

خاورمیانه,آبستن خشونت های هویتی


خاورمیانه,آبستن خشونت های هویتی

تنیدگی های خاورمیانه به منزله مجموعه امنیتی و پازلی به هم ریخته که چیدمان قطعات آن به دشواری میسر شده است,این واقعیت را گوشزد می کند که قدرت های اصلی آوردگاه باید در تجسم بخشیدن به مطالبات و ملزومات سیاسی خویش, چند و چون ترکیب ناهمگون بازیگران را مطمح نظر قرار دهند

تنیدگی های خاورمیانه به منزله مجموعه امنیتی و پازلی به هم ریخته که چیدمان قطعات آن به دشواری میسر شده است،این واقعیت را گوشزد می کند که قدرت های اصلی آوردگاه باید در تجسم بخشیدن به مطالبات و ملزومات سیاسی خویش، چند و چون ترکیب ناهمگون بازیگران را مطمح نظر قرار دهند.در غیاب کشورهای ملت پایه در خاورمیانه، هویت را باید تنها الگوی تحلیلی و تفهمی دانست که گاهی به نقطه جوش می رسد و تکاپوهای امنیتی را تسریع می کند و گاهی در وضع موجود گرفتار می شود و از پویش بازمی ماند.

اگر شکل بندی خاورمیانه ناموزون نمودار شده و اگر هویت مزید بر علت تنش های ستیزآمیز بوده است، ناشی از همین داربست غیرمتناسب است که قدرت های سلطه جو را وامی دارد تا با دستاویز قرار دادن آن اهداف خود را پی گیری کنند. کشور ملت پایه در باختر زمین معنا گرفت و محصول عهدنامه وستفالیا در ۱۶۴۸ بود و به گفته رولان برتون قوم شناس سیاسی، به دنبال تفاهم شاهان اروپا برای تقسیم سرزمین ها محقق گشت. اما کشورهای نوپای خاورمیانه که از دل امپراتوری عثمانی زاییده شدند و با موافقت قدرت های فاتح جنگ جهانی اول به هستی سیاسی قدم گذاشتند، فاقد بنیان واحد هویتی بوده و اساساً ناقص الخلقه تولد یافتند. مبنای سرزمینی کشور در این حوزه مکانی متناسب با باورهای هویتی تقسیم نشد و به تعبیر دیگر، کشور هرگز طبیعی زاده نشد. ملت مدرن در خاورمیانه سده بیستم اگرچه شتابان و سریع به وادی جامعه بین المللی راه پیدا کرد اما بلوغ هویتی همچنان در اسارت تلقی نادرست از ملت بودگی باقی ماند. قاطبه گروه های هویتی خاورمیانه خود را به زبان می شناختند و با عامل قبیله و طایفه و تبار و مذهب تعریف می کردند. سامانه حکومت نیز به تبع این ناپختگی، محفل و مجلسی شد برای زدوبندهای قومی و قبیله ای و کارویژه حکومت نه اداره بهینه سرزمین که تسویه حساب های هویتی بود. چنان که هر شاهد تیزبینی ناظر است، در کشورهای عربی هویت ملی هنوز دوام نگرفته و حکومت بر پایه فلسفه قبیله و احترام به رئیس و ریش سفید طایفه حرکت می کند. در عصر جهانی شدن ها و پیچیده شدن رویه زندگی، خرده هویت ها که آتش زیر خاکستر بود دوباره زبانه کشیده و آشکارا امروز عراق را در جهنمی گداخته مذاب می کند و سایر کشورهای مجاور را مهیای شعله کشیدن ساخته اند. چنانکه از لبنان و افغانستان گرفته تا ولزی ها در بریتانیا و اقلیت فرانسوی زبان کبک در کانادا و تامیل ها در سریلانکا به وضع مشابهی درآمده اند. شکاف های تکنولوژیک،فواصل طبقاتی و جریان آزاد اطلاعات موجب شده تا گروه های زبانی و قومی با همتایان خود در گوشه کنار جهان آشنا شوند و از کیفیت زندگی آنها اطلاع بیابند و پارامتری برای مقایسه آنچه هست با آنچه که باید باشد به اختیار بگیرند.از میان ۱۹۰ کشور جهان ۱۲۰ کشور دارای اقلیت های مهمی هستند اما می دانیم که در شمار ناچیزی از این کشورها اقلیت های استقلال طلب پدید آمده است. اغلب این گروه های هویتی نیز در جوامع توسعه نیافته تیغ استقلال از نیام کشیده اند. البته ناظران آگاه توجه داده اند که خاستگاه مطالبات هویتی را نمی توان یک کاسه تصور کرد و در ظرف واحدی بررسید.در تناسب و مناسب با میزان توسعه یافتگی، رشد نهادهای سیاسی و مشارکت مدنی و بسط یافتن زیرساختارهای پاسخگوی اقتصادی و اجتماعی علل استقلال خواهی و تشخص هویتی متمایز است. بی گمان در خاورمیانه اضافه بر همان فاکتور جهان شمول جهانی شدن باید انگشت اشاره را به سوی بافت فرسوده مدیریتی و التهاب معادلات امنیتی قدرت های منطقه ای و جهانی نشانه رفت که مجال بازتعریف هویت را در چارچوب کشور از ساکنین به اصطلاح خاورمیانه سلب کرده و هویت های زبانی و قومی را در گرداب منازعه قدرت ها پرتاب کرده است. طرح کردستان بزرگ که باید ریشه های آن را در سیاست خاورمیانه ای بریتانیا در آستانه ۱۹۲۰ و بیرون کشیدن سه کشور عراق،سوریه و ترکیه از رحم امپراتوری عثمانی و با توجه به جغرافیای انرژی منطقه جستجو کرد، امروز به وضوح مستمسکی برای مقاصد رقابتی ایالات متحده و اسرائیل تبدیل شده است.این حلقه فشار درون زنجیره موازنه قوای منطقه ای نه تنها معرف وجود هویتی مستقل نیست بلکه از آنجا که هویت اکراد در طول هزاران سال در قاموس هم زیستی با قومیت های متعدد منطقه آمیخته است،جاذبه کافی را برای تشکیل کشوری مجزا ندارد و صرفاً اهانتی به ریشه های ژرف هویت کرد زبان محسوب می شود. بریتانیا و بعدها قدرت های هژمون فرامنطقه ای سعی در نادیده انگاشتن این مسئله حیاتی داشتند که یک ملت می تواند شامل اقوام و زبان ها و گویش های مختلف باشد اما این نافی وجود هویت های زبانی و قومی در دو سوی مرزها نیست.در بریتانیا اقوام متلون انگلیسی،اسکاتلندی و ایرلندی در قالب یک ملت واحد تبلور یافته اند اما داعیه اتحاد با انگلیسی زبانان استرالیایی و آفریقایی و ایرلندی را ندارند.ایالات متحده نیز بدون ده ها زبان و نژاد و قوم ملتی نیرومند که با فرهنگی پایدار و پویا گرد هم آمده اند از هرگونه معنایی فارغ است. همچنین از هند، فرانسه،سوئیس و دها ملت دیگر می توان یاد کرد که با حضور ده ها بلکه صدها خرده هویت قومی و زبانی هویت یکپارچه ملی را آفریده اند.در غرب دانایی به این حقیقت حاصل شد که زبان و نژاد نمی تواند دال بر هویت باشد.

در عوض سنن و فرهنگ و انبوهی از خاطرات سیاسی مشترک است که بنیان ملت را استوار می سازد. در نبود این خودآگاهی بود که کلنل آرنولد ویلسون کمیسیونر غیر نظامی بریتانیا در بین النهرین در دیدار از سلیمانیه در ۱۹۱۸ قول مساعد داد تا از تشکیل کشور کردستان حمایت کند. این اقدام بریتانیا به جهات سیاسی و ممانعت از دستیازی ترکیه در حال ظهور به حوضچه های نفتی انجام گرفت. تا به امروز که معضل کردستان بزرگ با سیاست های چند پهلوی آمریکا و اسرائیل دوام یافته است، قوم کرد زبان به شدیدترین خشونت ها دچار شده که سبعانه ترین آنها کشتار حزن انگیز انفال در ۱۹۸۸ و قتل عام ۱۸۰ هزار کرد زبان به دستور رئیس جمهور پیشین عراق بود. بهره برداری سیاسی از ناخشنودی اقلیت کرد عراق و ترکیه،در مقطع فعلی دولت اسرائیل را در جایگاه برتری جای داده تا با دامن زدن به اختلافات پوشالی ایده "اسرائیل بزرگ "را واقعیت ببخشد.مبازرات چریکی اکراد شمال عراق که با سرکوب نظامی ترکیه و پشتیبانی آمریکا از حملات هوایی آنکارا مواجه شد گویای استفاده ابزاری قدرت های خاورمیانه از نارضایی اکراد است.آموزش شبه نظامیان پ.ک.ک بواسطه موساد در نواحی شمالی عراق و فعالیت شبانه روزی بیش از هزارتن از ماموران اطلاعاتی موساد در خرید زمین های عراق و استقرار رادارهای جاسوسی اسرائیل در برخی مناطق هم مرز با ایران و ترکیه به گزارش القدس العربی، همگی گواه از اهمیت ژئواستراتژیک کردستان به سود مقاصد نظامی و گسترش طلبانه این کشور دارد.مهم ترین عامل و زمینه پرداز چنین وضعیت نابسامانی را باید قصور دولت های منطقه و بی توجهی به سرمایه گذاری های فوری در امر آموزش و توسعه پایدار انسانی تلقی کرد.فقر مفرط و عدم بهره مندی از مزایای مشارکت فعالانه سیاسی در تشدید غلتیدن در بنیادگرایی هویتی و آمادگی در جذب و هضم کیک اغواکننده اما مسموم استقلال خواهی بر پایه هویت قومی و مذهبی اهمیت فراوانی دارد.ارجاع اکراد به عامل هویتی بی تردید در سایه خشونت های هویتی محقق شده است.این قبیل خشونت های فیزیکی و روانی که از کنارگذاری در پروسه سیاسی و تحقیر اقتصادی سرچشمه گرفته است،انبار باروت خاورمیانه را هر لحظه مستعد انفجار می کند.

دیاکو حسینی



همچنین مشاهده کنید