یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

دیپلماسی موشکی


دیپلماسی موشکی

اگر به نیم سده پیش بازگردیم و روزگاری را که دوابرقدرت گاهی چهره در چهره و گاهی دوش به دوش هم قرار می گرفتند و به طعنه و تطمیع هم می پرداختند و سپس امروز را ببینیم که حتی لفظ ابرقدرت خریدار ندارد, در می یابیم که جهان تا به کجا دگرگون شده است

اگر به نیم سده پیش بازگردیم و روزگاری را که دوابرقدرت گاهی چهره در چهره و گاهی دوش به دوش هم قرار می گرفتند و به طعنه و تطمیع هم می پرداختند و سپس امروز را ببینیم که حتی لفظ ابرقدرت خریدار ندارد، در می یابیم که جهان تا به کجا دگرگون شده است.در عصری که زور در بازو خلاصه می شد و کشورها بر حسب ایدئولوژی های غالب، اردوبندی می شدند و به کارزار هم می رفتند،دیپلماسی ادامه جنگ بود منتها با ابزار دیگر! امروزه اما ساختار نظام بین المللی نه تنها از قطبیت خارج شده و اصولاً وابستگی های چندجانبه و تعدد حوزه های ژئواکونومیکی را می باید در غیاب روایت کهنه از قطب بندی ها استفاده کرد بلکه حتی الگو و مدل های رفتاری نیز تغییر یافته اند.سابقاً رسم بر این بود که کشورها را به دو نوع تجدیدنظر طلب یا هوادار وضع موجود تقسیم کنند و اگر کشوری را موافق نظم مسلط نمی یافتند به اتهام تجدید نظر طلبی به دار تادیب بیاویزند و از مزایای صلح محروم کنند. تا پیش از تشکیل نخستین جبهه فرادوقطبی که جنبش عدم تعهد نام گرفت،امکان به رخ کشیدن استقلال و استغنا از دوقطب ژئواستراتژیک وجود نداشت.نه فقط به لحاظ نظامی، دوابرقدرت انحصار ادوات نظامی و مشروعیت کاربرد آنرا به دست داشتند بلکه در زمینه علم و تکنولوژی نیز با صدای بم سخن می گفتند. شکست شوروی در جنگ سرد تنها نظامی نبود؛اقتصادی و علمی هم بود. اقتصادی بود نه چون بر سوسیالیسم و اقتصاد دولتی بنا شده بود که این یک سوی ماجرا است؛ اقتصادی بود چون تناسب و نسبتی که باید، در هزینه های نظامی و تکنولوژی اجتماعی رعایت نشد. جماهیر شوروی به رغم همه کاستی های رفاهی و اقتصاد پویایی که البته در سالیان بدوی حیات شوروی برقرار بود،مبالغ بیشماری صرف روزآمدگی تکنولوژی نظامی می کرد تا در کورس با ایالات متحده عقب نماند.در حالی که آمریکا دهه ۱۹۸۰ را با از سر گذراندن بحران اقتصادی دهه پیشین،در همه حوزه ها سرافرازانه آغاز کرد، شوروی در بستر با مرگ دست و پنجه نرم می کرد. می دانیم تصویری که هنوز در ذهن مردم جهان از هیبت فیلم های اکشن هالیوودی و تبلیغات جامعه مولد آمریکایی باقی مانده از همان دوران است و در برابر، عمده عیبی که از شوروی رونمایی می شود و امپراتوری کمونیسم را در تابلویی سخیف به تصویر می کشد، به قهقرای همان دهه بازمی گردد.اتفاقی که امروز برای آمریکایی که گمان می رفت برنده بلامنازع جنگ سرد است، تکرار می شود.

اندیشمندانی در غرب که با ماهیت دگرگون شونده بین المللی آشنا بودند، ایالات متحده را از نظامی گری پرهیز می دادند اما ظاهراً پایان جنگ سرد و باده پیروزی چنان ابرقدرت سابق را مست کرده بود که سیر نزولی آمریکا را در رتبه بندی های جهانی نمی دید.همان رتبه هایی که روزی در تسخیر آمریکا بودند، یکی پس از دیگری از دست می رفت. کاهش تولید اقتصادی آمریکا در نسبت با چین و هند و برزیل و اروپا که یکی در صنعت نساجی و دیگری در مصرف سالانه انرژی و آن یک در تولید موادغذایی و مصنوعات الکترونیکی آمریکا را پس انداخته بودند به کنار؛ تولید علم و بازده تکنولوژیک آمریکا در مقایسه با دهه های پیشین نیز سقوطی فاجعه بار داشته است و در تصدیق این موضوع ،مجله علمی Physical Review درصد مطالبی که معنون به دانشگاه های آمریکا بوده را از ۶۱ درصد در سال ۱۹۸۳ به ۲۹ درصد به سال ۲۰۰۶ شمرده است.

بنابراین در شرایطی که اقتصاد آمریکا در موازات دانایی این کشور به سراشیب افتاده و جهان نه تک قطبی و چندقطبی بلکه شائق به تقسیم بندی های جدیدتری همچون شمال و جنوب یا دوگانه کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه؛صنعتی و در حال صنعتی شدن و امثال آن است و این همه، فضیلت و محوریت اقتصاد و ژئواکونومی به جای تمرکز بر دارایی ها و توانمندی های نظامی را به رخ می کشند،بدیهی است که ابزارهای دیپلماسی و مهمتر از آن رفتارهای ساختاری و سمت گیری های کلان نیز تغییر یافته باشند.

«چارلز کوپچان» عضو شورای روابط خارجی آمریکا، در ادامه این دگردیسی های مفهومی و میدانی، دسته سومی از کشورها را در اثر«Power in transition» معرفی می کند که تابوی طرفداری از وضع موجود یا اتخاذ مشی تجدیدنظر طلبی را می شکند و آنچه که او «دولت خوش خیم»(Benign State) می نامد را خلق می کند؛کشورهایی همچون ژاپن و آلمان که مگر تهدید منافع درجه اول خود،به گود جنگ های نظامی وارد نمی شوند.نه تنها ژاپن و آلمان که بسیاری از کشورها،اکنون در زمره واحدهایی قرار می گیرند که کمتر در معرض منازعات نظامی و پیروی از الگوهای قدیمی رفتار در سیستم اقتصاد جهانی هستند.گفتن اینکه امروزه در سیستم اقتصاد جهانی زندگی می کنیم البته تازگی ندارد اما تمایز گذاری میان «نظام بین المللی» و «نظام جهانی» تداعی گر اهمیت بازیگران غیردولتی و غیرملتی است که اگرچه در نظام بین المللی سهیم نیستند اما مهمترین بازیگران نظام اقتصاد جهانی هستند و همین سبب شده تا رفتارهای حاکم بر سیستم بین المللی و لاجرم خوی کشورهای ملت پایه نیز دگرگون شود.هنگامی که محیط، تغییراتی بدین ژرفا را می پذیرد، ابزارهای رفتار نیز همپای الگوهای رفتار، پذیرای تطور می شوند.از شبکه های تلویزیونی تا موشک های هدایت شونده اکنون در رده ابزارهای دیپلماسی هستند؛نه تنها موظف به سرگرمی و درهم کوبیدن مواضع دشمنان. ته نشست این تحول در ظرف واقعیت، یک معنا بیشتر ندارد؛دنیای دقیق تر و پویا تری که مرز رسانه ها،موشک ها و دیپلمات ها را مخدوش می سازد.در چنین شرایطی، وزارت خانه های دفاع و خارجه در عمل نیز وظیفه واحدی دارند و آن پیشبرد دیپلماسی است.اگر بنا بر زیستن کشورهای خوش خیم در نظام اقتصاد جهانی است،باید درک درستی از ابزارها و قابلیت های نظامی داشت و این درک به کف نمی آید مگر آنکه پیش از آن، شعاع دیپلماسی را فراخ تر از گذشته نگریست.

دیاکو حسینی