چهارشنبه, ۲۳ خرداد, ۱۴۰۳ / 12 June, 2024
رقص و بوی باران در زمستان
کار جهان همان میهمان بودن و رفتن است و چه باور خیامی داشت و چه خلاف آن؛ نوبت رفتن است و سلسله جنبان هستی هم یک به یک را به سرای عدم میبرد و انگار تنها همان آوا و ترانه است که بازمی ماند. همشهریان و همزبانان من در میان چهرههای موسیقی این دیار خوش درخشیده و خوش نواختهاند. حسین یوسف زمانی هم از آن افراد بود. تازگیها ۸۰ سالش شده بود.
سال۱۳۱۲ در سنندج- یکسال پس از مرگ سید علیاصغر کردستانی - پای به گیتی نهاده بود و از همان مدرسه موزیک نظام آرشه بر ویولن کشید و راهی تهران شد و دیگر به جای نغمهها و شنیدن آواز سید علی اصغر کردستانی، در کنسرواتوآر عالی موسیقی ردای تحصیل بر تن کرد و بعد هم نیم قرن بیشتر، در ارکسترها نواخت.
برادر بزرگ وی حسن یوسفزمانی هم از همان نوابغ کار بود و هر دو هم در ساخت و شناخت و ثبت فولکلور موسیقی کردها، زحمتها کشیدند و نوای مَظهَر خالِقی خواننده مشهور کردِ هم از همان یادگارهاست...دیدار اول... قلهک،منزل محمد قاضی، دی ۱۳۷۴. تهران. روزی که برف میبارید و خیال باز ایستادن هم نداشت... دیدار دوم هم مراسمی بود که آهنگ واران واران - باران باران - را اجرا کرد والحق حس خیس شدن را به شنونده القا کرد .... دیدار سوم استودیوی بل ۱۲ آبان ۱۳۷۸. با چهرهای تکیده و رنجور با همایون شجریان از ریتمها میگفت.
شجریان بزرگ هم ناآرام و شاید کمی مضطرب به منوچهر ریاحی و دستگاه ضبط مینگریست آنهم با نگاهی معنادار و پرنفوذ که تو گویی گرهی در گلو داشت و حسرتی در فریاد و اینجا بود که نوایی خوش سر داد و در چهارگاه شعر فریدون مشیری را خواند..بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک.... و مدتی بعد هم کاست بوی باران انتشار یافت.... و یکی پس از دیگری در سفرهایم به ایران، دیدارمان تازه میشد و گاه از شعرهایی میخواند و میگفت که دوست داشت روی آنان آهنگی بگذارد تا اجرا شوند....آخرین دیدارم با وی به همراه عثمان احمدی - شاعر برجسته کرد - بود که هر دو راهی فرانسه بودیم و او هم در میهمانخانهای، بنا به تقاضای دوستان، ویولن را بردوش کشید و آهنگ - ای نسیم سرد پائیز، چه بیرحمی، چه دل سنگی - را اجرا کرد که قبلا مظهر خالقی نواخته بود! و بعد از کرج تا تهران او راند و برایم از خاطراتش میگفت.
از اینکه روزگارانی در میان کردها، سخن از طرب و موسیقی و نغمه و آواز و ممنوع و ساز داشتن به مثابه آلت قتاله بود و مفسده....اما باز هم وجود و حضور نوازندگان شوریده و شیدا؛ این پردههای تاریک را کنار نهاد و هرکدام نوای خوش غمزدایی از چرخ نیلوفری نواختند و زدند و به گوش هر که در عالم رسید آواز پنهانشان...بعدها مراسمی در بزرگداشتش در سال ۱۳۸۸ برگزار شد که صرفا کنار همشهری استاد آوازم - صدیق تعریف - دیدمش و قرار گذاشت تا سر ضبط کاست مهتاب، به دیدارش بروم که دیگر رخ نداد... و امروز هم میخواستم به دیدارش بروم؛ آخر حرمت و حق نان و نمک دارم و در رسم جوانمردی کردها، بیوفایی هم شرط نیست... اما به در بیمارستان نرسیده، پرده سفید ۲ متری، روی سرش کشیده شده و انگار مرد هزار آوا و نغمه، چند ساعتی است در سرمای زمستان رفته است....
عرفان قانعی فرد
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
دورههای مدیریتی دانشگاه تهران
ویزای تضمینی ایتالیا کانادا
انتخابات ریاست جمهوری انتخابات مسعود پزشکیان ایران انتخابات ریاست جمهوری 1403 سعید جلیلی انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم شورای نگهبان محمدباقر قالیباف ریاست جمهوری انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۳ علیرضا زاکانی
آتش سوزی قوه قضاییه قتل تهران هواشناسی شهرداری تهران پلیس محیط زیست وزارت بهداشت آموزش و پرورش سازمان هواشناسی ازدواج
خودرو وام ازدواج قیمت خودرو قیمت دلار ایران خودرو قیمت طلا سایپا بورس بانک مرکزی دولت سیزدهم بازار خودرو قیمت سکه
سریال تلویزیون سینما رسانه ملی سینمای ایران تئاتر کتاب شهادت محمدعلی بهمنی شهید
فناوری دانش بنیان دانشگاه آزاد اسلامی ماهواره فضا آتشفشان
رژیم صهیونیستی غزه جنگ غزه روسیه فلسطین آمریکا بریکس حماس چین نوار غزه فرانسه طوفان الاقصی
فوتبال تیم ملی فوتبال ایران تیم ملی ایران پرسپولیس استقلال تیم ملی بازی یورو 2024 لیگ برتر باشگاه استقلال جواد نکونام فدراسیون فوتبال
همستر کامبت همستر اپل ایلان ماسک سامسونگ گوگل مریخ سازمان فضایی ایران وزیر ارتباطات ناسا
سرطان کاهش وزن کودک سازمان غذا و دارو چاقی مغز ویتامین فشار خون استرس