پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

رویای صنایع ایرانی ۱


جهانی سازی, بارزترین وجه تمایز جهان دیروز و امروز است که پایه و اساس آن از فردای روز پایان جنگ جهانی دوم با جدی شدن ایده حل و فصل مسائل جهان از سوی یک خرد جمعی گذاشته شد

سازمان ملل متحد سامان دهنده نظام بین دولتها و نظم دهنده به ساختارهای سیاسی و اقتصاد جهان سرمایه داری شد. تعامل میان دولتها در سطوح منطقه، نظامهای سیاسی و اقتصادی منطقه ای را شکل بخشید و بحث جهانی شدن گسترش روز افزون سازمان های منطقه ای چون آسه آن (ASEAN) و اکو (ECO)، ادغام بازارهای مالی، اتحاد پولی ۱۲ کشور اروپایی (یورو)، ادغام بانکهای بزرگ جهان، تاسیس سازمان تجارت جهانی (WTO) و قدرت نمایی آن در عرصه تجارت بین الملل، آزادی بیشتر نقل و انتقال سرمایه بین کشورهای جهان و ادغام شرکتهای تولیدی بزرگ جهان و پیرو آن سرعت بخشیدن به فرآیند جهانی شدن اقتصاد را در پی داشت.همین موضوع باعث شد اقتصاد، مهمترین عنصر پیش برنده جهانی سازی شود و گردش سرمایه را که در نتیجه بازتر شدن فضای سیاسی جهان بود تسریع کند، موانع پیش روی تجارت بین المللی را کاهش دهد و فرصتهای جدیدی را برای تجارت، مهاجرت، سرمایه گذاری و کسب دانش فراهم آورد.بحث جهانی شدن همواره مخالفان و موافقان زیادی دارد که مخالفان، این عصر را عصر تحول عمیق سرمایه داری برای برخی انسان ها می دانستند و موافقان، آن را دست آویزی برای رشد فزاینده اقتصادی عنوان کردند.مساله جهانی شدن اقتصاد، قدرت کنترل دولتها بر نقل و انتقالات مالی و فناوری را کاهش می دهد و بخش خصوصی و تعامل میان ملتها را قدرت می بخشد؛ همچنین رقابت سرمایه را از محدوده های جغرافیای خاص خارج و در سطح جهان، بی قید و شرط و فراگیر می کند و نظامهای منطقه ای جدید را شکل می بخشد.جهانی شدن اقتصاد، علاوه بر عوارض مثبت در حوزه های مهم، پیامدهای منفی را هم به دنبال داشت.از سال ۱۹۶۰ تا ۱۹۹۰ کشورهایی که سرمایه های کلان نداشتند شاهد کاهش سهم خود در مبادلات تجارت جهانی از ۴ درصد به کمتر از یک درصد بودند.

در حالی که در ۳۰ آگوست ۲۰۰۰ در اجلاس مقدماتی نشست چشم انداز اقتصاد جهانی اعلام شد جهانی سازی سبب رشد اقتصادی جهان در آن سال با افزایش قابل توجهی نسبت به سال قبل یعنی ۷/۴ درصد شده است.بنابراین، رقابت روز افزون و بی قید و شرط جهانی شدن اقتصاد برای کشورهای ثروتمند درآمد بیشتر و برای ملتهای فقیر، فقر بیشتر می آورد. نهایت این که جهانی شدن بویژه در زمینه بازار اقتصاد جهانی، بعضی اختیارات ملتها را می گیرد و آنها دیگر اختیار چندانی برای تعیین شرایط آینده کشورشان ندارند.

از دیگر حوزه هایی که تحت تاثیر مساله جهانی شدن قرار می گیرد حوزه اطلاعات و مبادله آن میان افراد و حوزه های مختلف است. درفرآیند جهانی شدن فاصله از حالت مکانی و زمانی خارج شده و ماهیت عملکردی به خود می گیرد.سطح توانمندی های اطلاعاتی افراد شامل کسب اطلاعات، فناوری اطلاعات، استفاده بهینه از اطلاعات و... افزایش می یابد و جهانی می شود و بدون توجه به این که در چه مکانی و موقعیت جغرافیایی یا در چه فضای ملی باشند اطلاعات میان آنها جابه جا و کثرت گرا می شود.دلیل اصلی کثرت گرایی فزاینده دوره پست مدرن، اتحاد آن با فناوری معاصر است که در قالب جهان اطلاعاتی شبانه روزی ظاهر و جانشین جهان مدرن شده است. در این دوره، شعور ملی جای خود را به شعور جهانی می دهد.جهان به دوره جدیدی از نظام فرهنگی-اجتماعی وارد می شود که آن را جامعه اطلاعاتی می نامند. در جهان پست مدرن کسانی مطرح می شوند و جهان را متحول می کنند که اطلاعات را تولید کرده، انتقال داده یا به شیوه ای مفید از آن استفاده کنند که این یعنی ظهور طبقه جدید در جامعه.در دنیای كنونی که تحت تاثیر جهانی شدن ساختارهای آن شکل گرفته است دیگر ارزش پول جیب شما به وسیله داد و ستدهای الکترونیکی در کیلومترها دورتر تعیین می شود و این جهان دیگر جهانی نیست که در گذشته وجود داشته است. اینترنت و ماهواره با تبادل لحظه ای اطلاعات در حجم بسیار بالا زمینه بزرگترین انقلاب اطلاعاتی را در تاریخ بشر به وجود آوردند.وارد شدن اطلاعات در سیستم ها اعم از اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و... در همه سطوح جهانی، منطقه ای یا محلی مانند جریان خون در بدن است که برای ادامه حیات لازم است و توقف ورود اطلاعات در هر سیستمی منجر به مرگ آن می شود. از سویی دیگر جهانی شدن به معنی نیاز برای مدیریت اقتصادی جهانی است؛ اما نهاده های بین المللی موجود برای هماهنگ ساختن نظام دولتهای ملی طراحی شده اند که براین فرض استوار است که هر دولتی حاکم بر اقتصاد داخلی خود است. از این رو اختلافی ذاتی میان جهانی شدن اقتصاد و نهادهای بین المللی وجود دارد که زمینه های بالقوه تغییر مدیریت جهانی را به وجود می آورد و مدیریت، سازماندهی و عملکرد فعلی آنها را زیر سوال می برد.حرکت جهانی به سمت همگرایی میان ملتها در تولید، توزیع و مصرف پیش می رود که نیازمند سیاست های اقتصادی، فرهنگی و مدیریتی جدیدی در ابعاد جهانی است. نیاز به تشکیل یک قدرت مرکزی جهانی برای تصمیم گیری سیاسی با عنوان دولت جهانی یا هر نام دیگر در شرایط فعلی بشدت احساس می شود. این قدرت مرکزی جهانی قطعا ساختاری متفاوت از سازمان ملل فعلی خواهد داشت. در نگاه کلی به موازات شفاف تر شدن دیدگاه های موافقان و مخالفان جهانی شدن، نقش وظایف سازمان های سیاسی جهانی نیز روشن تر شده و زمینه ایجاد چنین سازمان هایی فراهم می شود. به نظر می رسد در جهان آینده قلمروها و فضاهای جدیدی تعریف می شوند که نه حد و مرزی می توان قائل شد و نه نقاط بحرانی آن را می توان پیش بینی کرد.