دوشنبه, ۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 20 January, 2025
مجله ویستا

صحنه چرخانی در محوری عمودی


صحنه چرخانی در محوری عمودی

درباره شعر محمدرضا اصلانی و نسبت آن با موج نو

شعر آوانگارد در کشور ما حیاتی تکه‌تکه دارد. این روند منقطع بی‌شک بازخورد حیات تکه‌تکه جامعه روشنفکری ماست که نتوانسته به استقرار اجتماعی دست یابد و نهادهایی مطمئن برای تثبیت شایع خود پیدا کند. این شعر مثل دیگر جریان‌های شعری (نظیر شعر رمانتیک، شعر اجتماعی و سیاسی، شعر عرفانی و...) روز بازاری نداشته است.

جای شعر پیشرو در ادبیات امروز، جایی است به اندازه و به شمایل جامعه روشنفکری: کوچک اما لازم، تکرو و غالبا عبوس و بی‌نیاز نسبت به پاسخ‌دهی به واسطه اسنوبیسم ذاتی خود.

و «محمدرضا اصلانی» یکی از شاعران آوانگاردی است که صاحب کتاب «صور و اسباب در شعر امروز ایران» او را در شاخه «موج نوی اصیل» – «نثرگرایان اصیل» و در کنار شاعرانی چون احمدرضا احمدی، م. نوفل، شهرام شاهرخ‌تاش، محمدرضا فشاهی و تیرداد نصری جای می‌دهد، البته معلوم نیست که منظور از «اصیل» و «غیراصیل» و «نثرگرایان» در مقابل «نظم‌گرایان» چیست، آیا نویسنده اصالت را تطبیق با معیارهای ذهنی خود قلمداد نکرده است؟ اما از زاویه‌ای دیگر همین قید «اصیل» می‌تواند ما را به شعر اصلانی در آن مقطع به‌خصوص متوجه کند، خصوصا آنکه حتی «م. آزاد» در همان سال‌ها با وجود ابراز تبرا از چنین اشعار و جریاناتی، شعر اصلانی را از دیگر همتایان خود منفک کرده و این امتیاز را درد او می‌داند و او را در مقابل شاعران بی‌دردی قرار می‌دهد که مسایل‌شان، مسایلی روزمره و کوچک است. (تاریخ تحلیلی شعر نو، شمس لنگرودی، ج۳، ص۲۹۵ به بعد).

اصلانی جز شعر، دستی هم در نقد داشت و البته هم وزن و حتی شاید بیش از ماجرای شاعری‌اش، سینماگر است و صاحب فیلم مهمی چون «شطرنج باد» (۱۳۵۵). شاعران زیادی در کنار و با او به راه افتادند اما همگی جا ماندند و اصلانی تا به حال، پا به پای زمان پیش آمده است. چرا؟ می‌توان حجت م. آزاد را دوباره‌گویی کرد و گفت: درد! دردی که اصلانی در آثارش زندگی می‌کند. اما من برای این پتانسیل سرشار تعریف دیگری دارم و آن را ارتباط مستقیم اصلانی با خود زندگی و تلاش برای معناآفرینی بی‌واسطه در نظر می‌گیرم.‌ گرچه تجربه اندوزی در آثار اصلانی نمود بارزی دارد و او را به جریان‌های آوانگارد منتسب می‌کند اما او هرگز مقهور تئوری و چارچوب بسته این ایده‌ها نمی‌شود.

اصولا شعر اصلانی مثل اغلب موج نوگرایان رها شده و بی‌تصمیم نیست و تصاویر و تعابیر او در بافتی منضبط و فکر شده حرکت می‌کنند، گویی که او تنها در اجزای شعرش (نگاه سوررئالیستی، تصاویر مهجور، ترکیب‌های نامتعارف و...) یک موج نویی است، اما در ترکیب این اجزا هرگز فردیت و ذهنیت متشکل خود را از دست نمی‌دهد و از سوی دیگر سوزی نوستالژیک – بجا یا نابجا – جای جای، به جلوه است در ساز و کار شعرش. تصویر و تلاش برای عینی کردن این تصاویر از مشخصه‌های بارز اصلانی است که با توجه به دغدغه‌های سینمایی او بسیار موجه جلوه می‌کند. شاید بتوان اصلانی را از جهاتی متشخص‌ترین شاعر موج نو – در کنار احمد رضا احمدی – به حساب آورد که شعرش شناسنامه خودش را دارد چراکه شاعران موج نو اغلب به فرمول‌هایی زبانی و بیانی دست یافته بودند اما اصلانی به این دستاوردها قانع نبود و با تجربه‌هایی نو به نو اجازه نمی‌داد که شعرش اتوماتیزه شود. مثلا شاید او اول کس یا یکی از اولین کسانی باشد که جرات کرد به بینامتنیت دست پیدا کند و با استفاده از تکه‌های روزنامه، در بافتی تصویرگرایانه به شعر برسد و از فضاهای مورد انتظار در موج نو فاصله بگیرد. این فاصله‌گیری تنها در سطح اثر باقی نمی‌ماند و اندیشه‌های شاعرانه را هم تحت‌تاثیر خود داشت، چه، رویکرد غالب در موج نو به عرفان و دغدغه‌هایی از این دست اعتنا داشت، اما اصلانی با احضار روزمرگی‌ها و عینی کردن شعر خود، از ورطه‌ای نجات می‌یابد که شاعران موج نوی دیگر را در خود بلعید و پس نداد.

اصلانی در کارنامه شعری‌اش ابتدا «شب‌های نیمکتی، روزهای باد» را منتشر می‌کند سپس «بر تفاضل دو مغرب» و بعد «سوگنامه سال‌های ممنوع» و در این میان دو منظومه بلند از او در «جنگ طرفه» به چاپ می‌رسد. جالب است که اصلانی با کتاب «بر تفاضل دو مغرب» به مقدار زیادی از آرمان‌های موج نویی عدول می‌کند و این خود یک مشخصه برای تجربه‌گرایی ذاتی شاعر به حساب می‌آید.

شاعران موج نو چریک‌هایی بودند که شاعران اجتماعی را رها کردند تا به جنگ سنت شعری و زبان مسلط موجود بروند. شاعران اجتماعی با حربه معناگرایی به مجادله‌ای «روتر» گردن نهادند و شاعران آوانگارد به مجادله‌ای «زیرتر»، زبان و مناظر شاعرانه و تصاویر را به چالش گرفتند. این دو رویکرد، مرزهایی گریزنده دارند و ضرورت رفت و آمدی باشد اگر میان این دو، بسیار طاقت‌فرسا و‌گرانسنگ است. آیا از محمدرضا اصلانی این خاطرات را پرسیده‌اید؟

بهزاد خواجات