جمعه, ۲۹ تیر, ۱۴۰۳ / 19 July, 2024
مجله ویستا

طنین آرمان های دیروز : یادی از یک مدرسه فراموش شده



      طنین آرمان های دیروز : یادی از یک مدرسه فراموش  شده
محمد تهامی نژاد

تصویر: خرداد 1344 از سمت چپ  به ترتیب: نفر دوم خلخالی ، دکتر معتمدنژاد،دکتر مصباح زاده ، فتوره چی،  تهامی نژاد، حمیدی ، خانم  عدنانی ، رشید مألوف روزنامه نگار لبنانی، بیژن مهاجر ، ؟ ، خندانی ، رضا واقفی و خانم ها کلباسی و ملیحه مطهری در مدرسه  روزنامه نگاری. ( عکس از روزنامه کیهان اینترنشنال -13 ژوئن 1965ص3)

 

روز   26  آذر 1343 با یک تاکسی پنج زاری خودم را  از خیابان ری به فردوسی رساندم  تا در امتحان مدرسه روزنامه نگاری شرکت کنم. یک مجموعه مغازه های کرکره دار همسایه مدرسه بودکه دیوار هایی سیمانی داشت . بالای سردر ، نوشته بود کیهان و وسط آن یک نقشه کره زمین بود که با نئون ساخته بودند .از در باریک چوبی اش  گذشتم و  از پلکانی باریک بالا  رفتم .

  دوست دوران سربازی ام بهروز حکیمی هنوز کار ثابتی پیدا نکرده بود و بهمن قربانی در رادیو نیروی هوایی کار می کرد .

 دوتا ورقه امتحانی بدستم دادند که پرسش هایی درباره دستور زبان فارسی واطلاعات عمومی داشت و باید صحت ویا سقم خبر را می نوشتم . از جمله این که :

 "طبق گزارشات واصله از الجزایر ، پرزیدنت بن بلا بزودی تاجگذاری خواهد کرد ".

در پایان  امتحان ، متوجه شدم که  بهروز و بهمن، متاسفانه " بهر" را" بحر"   و" سردر جیب مفارقت " را  "سر در جیب تفکر " نکرده بودند .

 روزشنبه 28 آذر نتیجه به دیوار بالای راهرو زده شده بود. شاگرد سوم بودم . مدرسه روزنامه نگاری باحضور 25 دیپلمه و بیست لیسانسیه (که شانزده نفرشان خانم ها  بودند ) از اول زمستان 43 شروع بکار کرد. کلاس در طبقه دوم بود . پنجره های طبقه دوم به طرف خیابان باز می شد ولی کلاس ما در سمت شرق بود که تنها یک پنجره در ته کلاس رو به پشت بام  های سمت لاله زار داشت. از همان آغاز با  آقای دکتر کاظم معتمد نژاد و دکتر ابوالقاسم منصفی   آشنا شدم که به عنوان مسؤل  در سرتاسر دوره حضور داشتند . دکتر معتمدنژاد ، نسبت به دکتر منصفی متوسط القامه بنظر می رسید و صاحب چهره ای مهربان  با یک لبخند دائمی بود. تا آنجا که فهمیدم کار مدرسه ، پرورش روزنامه نگار بود،نه تربیت کارمند یا خبرنگار برای روزنامه ای خاص  و این مسئله مهمی بود که لااقل به من فهماند وارد یک حرفه جدّی شده ام که تمام زندگی ام را در بر خواهد گرفت چه در روزنامه باشم چه نباشم. خبر نوشتن روی  ورقه  کاغذ کاهی های بزرگ  که از چاپخانه می رسید  و صفحه بندی بر اساس اهمیت خبر ، کار دائمی من بود. در اسفند سال 1343 برای آموزش ماشین نویسی به «مؤسسة انگلیسی ِنژاد» معرفی شدم. دکتر معتمد نژاد می گفت باید خبر را با ماشین تحریر بنویسید.

دکتر علاء الدبن  پازارگادی  ( در اولین جلسه آشنایی با مطبوعات 19/11/43) در بارة کتاب سال کیهان سخن گفت و از آلماناک ( یعنی تقویم) ها شروع کرد و گفت اطلاعات عمومی از خواسته های دنیای  جدیداست . اولین کتاب سال روزنامه کیهان از اردیبهشت سال 1341 منشر شد که البته اغلاط زیادی داشت که دارای کرونولوژی تاریخ جهان و ایران ، کرونولوژی اروپا کرونولوژی سازمان ملل متحد وبیوگرافی و صفحات تبلیغات بود .  بعد از سخنرانی  و حضور پرجذبه ایشان ، یک مجموعه کتاب سال کیهان در اختیار مان قرار گرفت ( ایشان در چهارمین جلسه هم حضور یافت) . در دومین جلسه آشنایی با  مطبوعات(19بهمن1343) آقایان عباس یمینی شریف و  جعفر بدیعی  مدیر و مؤسس کیهان بچه ها  ، از تاریخچه نشریات برای کودکان در ایران   گفتند . ( طبق قانون مطبوعات در ایران هر شخص فقط می توانست یک هفتگی و یک ماهیانه داشته باشد).  ابتدا آقای بدیعی گفت:بچه ها پایه واسا س جامعه اند وکار برای آنها نیزاساسی است.

در سال 1323-24 مجله ای به نام کودک منتشر می شد که آقای بنی احمد نقاشی ها را می کشید و آقای یمینی شریف ،قصه وقسمت های مختلف آن را می نوشت . در سال های جنگ کتاب نونهالان مخصوص بچه ها منتشر می شد.در سال 1320 امتیاز" بازی " را آقای بدیعی گرفت ولی توزیع خوبی نداشت . در ششم دیماه 1335 مجله کیهان بچه ها با داستان نارنج طلا منتشر شد و تیراژ خوبی  پیدا کرد و در یک هفته دو چاپ ومجموعأ ده هزار نسخه منتشر شد . در فروردین 1336 اطلاعات بچه ها منتشر شد . تهران مصور کوچولو ها با مخالفت مؤسسه کیهان منتشر نشد . اطلاعات، نام اطلاعات کوچک را انتخاب کرد و بعد شد اطلاعات دختران و پسران . آقایان گفتند وجود نقاشی در کارهای مربوط به کودکان بسیار مهم است ، لیکن  کشیدن نقاشی بسیار گران تمام می شود. به همین خاطر از روی نقاشی های خارجی کپیه می شود و به آن ها رنگ ایرانی  میدهند .

  آقای حسین عدل ، سردبیر روزنامة کیهان که  مدتی هم در تحریریه یکی از دستیارانشان بودم ،روزنامه نگاری ی عملی درس می داد. یعنی پیدا کردن خبر ونوشتن دائم . حتی، ما را می فرستادند به خیابان تا مشاهده، یادآوری ونگارش را تمرین کنیم. عبدالرحمن فرامرزی، از  تجربیات خود می گفت و  جستجو در نوشته هایش، مرا با سبک نگارش، لحن اش [و موضوع فلسطین؟] آشنا کرد. آقای دکتر محمد دبیر سیاقی [دستیار علامه دهخدا  و پیگیر لغت نامه ) درست نویسی و ساده نویسی تدریس می کردند  [بعد از دکترمحمد استعلامی]و مطالبی که همیشه با خط قرمز  در ذیل ورقه  های من می نوشتند فوق العاده آموزنده بود.

 دکتر معتمد

 آقایان دکترکاظم معتمدنژاد و دکتر ابوالقاسم منصفی ، تحصیل کرده فرانسه بودند. معتمد ن‍ژاد فن روزنامه نگاری را درس می داد. از جمله این که هر خبر دارای سه قسمت لید ( شروع) شرح وپایان است. لید خبر، خودش یک خبر خلاصه است که  حاوی  برجسته ترین بخش خبر است . دکتر معتمد (نژاد) می  گفت خبر روزنامه ، برعکس فیلم وداستان است که قسمت مهم در آخر قرار می گیرد در اینجا خبر را به صورت  هرم معکوس می  نویسند چون باید خواننده را به خرید و خواندن روزنامه تشویق کرد. در تنظیم خبر باید قسمت های مختلف را با "انتر تیتر"از هم جدا ساخت . البته جالب ترین بخش هر پاراگراف باید به صورت انتر تیتر در آید تا خواننده اگر فرصت خواندن متن را ندارد آن را بخواند . در تنظیم خبر ، تذکر زمان واقعه بسیار  اهمیت دارد. تنظیم خبر به استعداد خبرنگار بستگی دارد . خبرنگار ، شبیه افسری است که باید از تمام استعداد هایی که در اختیار دارد استفاده کند . او باید نیروی ضربتی داشته باشد و نیروی ضربتی در اولین جملاتی خلاصه می شود که در ابتدای اخبار گذاشته میشود تا خواننده بدون که خودش بخواهد خبر را بخواند . اگر حمله به خواننده خوب آغاز شود ، خواننده تسلیم می شود - کلمات نباید مرده باشد -  هر خبر  ، همیشه باید به صورت شوک برای خواننده  در آید .(28/1/1344)  خبر باید به سوالات شش گانه پاسخ بدهد : کجا ،کی، چه زمان ، چه ، چرا  ومنبع خبر باید روشن شود . چه کسی این خبر را در اختیار روزنامه گذاشته؟ آنها باید از نظر شغل و خصوصیاتشان معرفی شوند.(28/1/44) انواع لید که تا کنون در ایران امتحان نشده است :

 اول : لید های معمولی که فقط به یک موضوع اشاره می شود :

  لیدفشنگی -  مانند تیری خارج می شود و در خواننده تأثیر می گذارد . و برای وقتی است که جا و وقت زیاد برای خبر وحود ندارد ( پرزیدنت کندی علیه برتری نژادی اعلام جنگ داد) .

لید ثاقب -  نافذ ، مته ای  ، از لید فشنگی کوتاه تر است .  یک وزیر کابینه امروز به علت سوء استفاده توقیف شد

 لید حیرت انگیز  - به صورت توصیفی نوشته می شود : یکی از مخوفترین دزد های تهران امروز در حالی که سیم های برق را قطع می کرد خشک شد .

لیدهایی راجع به چند موضوع

لید های شمارشی ...

لید های ابتکاری و جالب

لید های سؤالی

لید های تعارضی

لید مکالمه ای (14/2/44)

لید خطابی

لید تمسخر آمیز

لید نقلی

لید نتیجه ای

انواع شروع خبر (24/2/44)

 مهمترین سبک خبر نویسی در ایران  سبک کرونولوژیک است  که سبک غلطی است . در این سبک، خبر از ابتدا تا انتهای واقعه  پشت سر هم نوشته می شود و توجهی به اهمیت خبر ندارد . این نوع  خبر به صورت هرم  نوشته میشود که کم اهمیت ترین بخش خبر در ابتدا و مهمترین بخش آن در انتها قرار می گیرد . البته برخی  گزارش ها را می توان به صورت کرونولوژیک هم نوشت .

 مطبوعات نوین

  دکتر منصفی واحد تئوری روزنامه نگاری و مطبوعات نوین  را داشت که از وضعیت خبررسانی در گذشته وحال شروع شد (12/11/43) و به شرح چگونگی تفاوت روزنامه نگاری آزاد در اروپا و دخالت دولت های شرق در امر روزنامه نگاری پرداخت. هر روزنامه دارای سه فعالیت تخصصی ( تولید خبر و انتشار روزنامه ) و فعالیت صنعتی ( چاپ) و فعالیت اقتصادی)  توزیع وفروش روزنامه است . ضمن این که انتشار روزنامه یک معجزه واقعی روزانه است.

 (19/11/43)روزنامه های نوین نمی توانند از راه در آمد عادی خود به حیات خویش ادامه دهند . به همین دلیل بخش مهمی از صفحات خود را به آگهی اختصاص می دهند وبالاترین باری که بر دوش مطبوعات سنگینی می کند این است که (به علت هزینه بالا مثلأ چون کیهان حدود پانصد نفر کارمند دارد) مجبورند با آگهی در کنار هم زندگی کنند .(21/12/43)

 دکتر منصفی می گفت : اگرگنجشکی از هوا روی رمین بیفتد ، زود بلند می شود ولی اگر یک فیل از یک متری روی زمین پرتاب شود ، دیگر قادر به برخاستن نیست. اگر روزنامه ای توقیف شود هزینه های غیر ثابت اش روزی صدهزار تومان می شود و اگریک ماه توقیف باشد در حدود یک میلیون تومان ضررخواهد کرد که دیگر شاید هر گز نتواند روی پای خودش بایستد .

دکتر منصفی مطبوعات را به هفت دسته تقسیم می کرد :

 مطبوعات نوشته ، سمعی و بصری . ( روزنامه ، رادیو  وتلویزیون)

مطبوعات عمومی ، خصوصی  و اختصاصی

  ملی ، محلی ، بین المللی

مسلکی و خبری

یومیه ، غیر یومیه

رسمی ، نیمه رسمی و غیر رسمی

روزنامه ، مجله ، کتاب ، و اوراق تبلیغاتی . (21/1/44)

 

 دکتر منصفی  تفاوت های روزنامه ومجله را توضیح داد . و در باره تفاوت صفحات روزنامه های کثیر الانتشار کیهان واطلاعات گفت : کیهان واطلاعات به ترتیب روزی 12 و 16 صفحه منتشر می شوند. اما قطع این دو با هم متفاوت است کیهان با قطع60در 42 سانتیمتر مربع و اطلاعات با قطع 52در 39 منتشر می شود. با وجود این که اطلاعات چهار صفحه بیشتردارد هر ستون اطلاعات 135 سطر معمولی دارد ( 10 نازک) و هر صفحه هشت ستون دارد که جمعأ در 8 ستون 1080 سطر مطلب  جای می گیرد و هر صفحه 9 ستون دارد. جمع مطلب در هر صفحه 1440 سطر در هر صفحه و در 12 صفحه جمعأ17280 سطر می شود .

  مجلات این دو   مؤسسه  باهم رقابت چاپ صفحات رنگی  دارند که این رقابت به ضرر آنهاست .

تفاوت محتوای روزنامه ومجله (30/1/44) سازمان روزنامه ها و نسبت اجتماع رونامه خوان با رشد روزنامه (6/2/44) سازمان روزنامه : تحریریه 0 خبرنگاران درجه اول وتازه کار) ، اداری و فنی  (13/2/44) شرایط صاحب امتیاز در قوانین کشور ایران

صفات خبرنگار ( 3/3/44)

   خبرنگار با شامه تیز و دید قوی و حافظه خوب خبر را می نویسد اما در بارۀ  آن قضاوت نمی کند قضاوت را بسپارید به سرمقاله . ضمن این که خبرنگار وارد زندگی خصوصی مردم هم نمی شود (17/3/44) منصفی توصیه بیاد ماندنی ای داشت : موفق نشدن خبرنگار در تهیه خبر غیر ممکن نیست اما او را مأیوس نمی کند .یک خبرنگار فرانسوی مطلب جذابی تهیه کرد تحت این  عنوان : چگونه موفق به مصاحبه با چمبرلن نشدم" و از هیچ ، رپرتاژ‍ پر سروصدایی ساخت (24/4/44)  حساسیت گروه های    اجتماعی به اخبار ، متفاوت است (مرداد44) .

تاریخچه ها

 دکتر سمسار، در تاریخ 30/10/43 در باره تاریخچه روزنامه کیهان گفت این روزنامه تحت عنوان  آینده ایران در 22 آبان سال 1320 منتشر شد که در23 دیماه 1320 در اثر اختلاف نظر بین دولت  اول قوام السلطنه و نویسندگان روزنامه توقیف شد بعدأ در 6 خرداد 1321 با صاحب امتیازی   مصباح زاده ومدیریت فرامرزی ( بر عکس دفعه اول) منتشر شد. اولین ماشین های روزنامه  ساعتی پانصد رونامه چاپ می کرد و قدرت بر آوردن احتیاجات مردم را نداشت و بیشتر اوقات بازار سیاه پیدا می کرد . بخش مهمی از کلاس دکتر  رضوی به تاریخچه عکاسی در دنیا اختصاص داشت . که جزوه ای نوشته بودند .

سایر دروس

  فهمیدم  که در روزنامه نگاری نمی توان نظاره گر بی تفاوت بود  در دوره جدید، علاوه بر دکتر معتمد نژاد و منصفی، اساتید دیگری هم آمدند . دکتر مدنی که سر مقاله های صفحه اقتصادی روزنامه را می نوشت ، اقتصاد درس می داد  که کلاس پایه ای ی جذابی داشت .از جمله این که می گفت پول کهنه پول نو را از گردش خارج می کند. آقای دکتر  ملک اسماعیلی  حقوق اساسی تدریس می کرد وجزوه خیلی مفصلی نوشته بودند.

کلاس عکاسی دکتر رضوی همچنان ادامه داشت . ایشان یکروز هم ما را به  مؤسسه روزنامه نگاری دانشگاه تهران برد و در باره تاریخچه دانشکده  صحبت کرد . در حیاط آن مؤسسه پردارو درخت ، عکسی به یادگار گرفتیم که دکترمنصفی ودکتر رضوی در عکس حضور دارند

حروف سعدی وفردوسی

نام حروف سعدی و فردوسی بود .   در چاپخانه هنوز حروفچینی با دست انجام می شد .دور هر ستون  چیده شده را با نخ پرک می بستندو در کاسیه می چیدند   و  از روی آن ، نمونه اولیه ، برای تصحیح فرستاده می شد .بعد  هر صفحه سربی ، یک صفحه  روزنامه می شد و در دستگاه چاپ قرار می گرفت. در اولین روزهای ورود به چاپحانه ، یکی از حروفچین ها ، نام  وفامیل مرا به شکل یک سطر سربی در آورد.

عشق

    یکی از دانشجو های کلاس که سنی ازش گذشته بود  یکروز غروب بعد از کلاس با من هم قدم شد  و کشاندم به  رستورانی حوالی میدان بهارستان ، در آنجا  گریه کرد که عاشق یکی از دخترهای کلاس است و امیدواراست که با او ازدواج کند ....

امتحان برای ورود به دوره دوم 

مدرسه روزنامه نگاری ، بعد از سه ماه ، امتحان داشت  که تعدادی از دانشجویان  ازجمله  همان دانشجوی مسن عاشق پیشه  و دوستم مصطفی مدنی پذیرفته نشدند یا انصراف دادند.  مرحله [ ترم] دوم با برگزیدگان کلاس از جمله :خانم ها ملیحه مطهری ،  اسلامی ، کلباسی،  اردلان ، وآقایان ، فتوره چی ، خلخالی ، حمیدی ، رضا واقفی و...   ادامه یافت.

برنامه کلاس               

  شنبه :  هنر سینما (ابراهیم گلستان ) /کار عملی روزنامه نگاری  / عصر- استاد فرامرزی ، عکاسی (ر ضوی) 

 یکشنبه :درست نویسی ( استعلامی ) حروف چینی /  عصر : رائین ، موتمنی ، سید حسین عدل

دوشنبه : اصول زبان . تئوری روزنامه نگاری /  عصر : فیلم خبری ، فرامرزی ، عکاسی

سه شنبه : هنر سینما .  کار عملی فن روزنامه نگاری /  عصر : موتمنی آشنایی با مطبوعات

چهارشنبه : درست نویسی، ساده نویسی  /  عصر : بحث وگفتگو – رائین - ملک اسماعیلی .

کنفرانس ها

 کلاس علاوه بر دروس نظری و نوشتن های دائمی ، با یک  مجموعه کنفرانس  نیز  همراه شد از  جمله  مک کینلی رئیس خبرگزاری آسوشیتد پرس  در خاورمیانه  در باره این خبرگزاری سخنرانی داشت . وی گفت : تهران بعد ازبیروت مهمترین مرکز آسوشیتد پرس در خاورمیانه است و افزود  :" خبرنگاری از جالب ترین کارهائیست که یکنفر در دنیا می تواند داشته باشد . روزنامه نگاری یک آموزش دائمی است". در جلسات یک یا چند روزه، شخصیت هایی می آمدند و در بارة مطبوعات کنفرانس می دادند. پرویز رائین ( خبرنگار آسوشیتد پرس ) چند جلسه  در بارة خبرگزاری های بین المللی گفت  که  دو نوع اند یا دولتی اند یا تجارتی . خبرگزاری های چین ، تاس پارس ، خاورمیانه ، دولتی هستند . آسوشیتد پرس، یونایتدپرس و اینترنشنال کاملا تجاری هستند و صددرصد بودجه خودشان را تامین می کنند ،خبر گزاری های آلمان ، رویتر و فرانسه به علت عدم در آمد کافی تا شصت در صد بودجه شان توسط دولت تامین می شود . نود درصد بودجه خبرگزاری آلمان را هم دولت کمک می کند.  آسوشیتد پرس هشت هزار عضو( مشترک ) دارد .بودجه خبرگزاری فرانسه در بودجه سالیانه دولت فرانسه ذکر می شود .رویتر صد سال و آسوشیتد پرس 110 سال سابقه دارند  فقط یونایتد پرس وآسوشیتدپرس سازمان عکس دارند وعکس می فرستند . خبرگزاری فرانسه هم کم وبیش عکس می فرستد.

در خرداد 1344رشید مألوف سردبیر روزنامه الصفا در لبنان هم که به ایران دعوت شده بود ، سر کلاس ما آمد و گفت [این نحو] تأسیس مدرسه روزنامه نگاری در منطقه نظیر ندارد.

سینما و فیلم مستند و هنری

 ابراهیم گلستان هر صبح شنبه می آمد و از سینمای هنری می گفت. اماسینمای هنری اش با روزنامه نگاری  و واقعیت، پیوند داشت. روز چهارم خرداد سال 1344با اتوبوس رفتیم به استودیو گلستان در خیابان دروس. در آنجا فیلم از قطره تا دریای ابراهیم گلستان و فیلم خانه سیاه است را  روی پرده دیدم. این دو فیلم چه پیوندی با هم داشتند و چرا با هم نشان داده شدند؟ تا کنون چنین سینمایی را نمی شناختم . ماهی سپرده به تقدیر چیست؟ خانه سیاه است از کدام خانه حرف می زند؟ استودیو، در آهنی بزرگی  رو به حیاط  داشت. بعد ازپایان خانه سیاه است برای اولین بار خانم فروغ فرخزاد را کنار در  استودیو  دیدم . به دیوار تکیه داده بود. در باره فیلم پرسیدیم . گفت: حرف بخصوصی  ندارم . هرچه می خواستم بگم گفته ام ودیدید . فضای استودیو ، فیلم مستند و رابطه اش با روزنامه نگاری ، برایم جذاب بود.ولی او چه گفته بود؟ گلستان چه گفته بود؟ماهی سپرده به تقدیر چه بود؟

 تشویق کاربردی

 آبانماه سال 1344کلاس بپایان رسید و نفرات برتر معرفی شدند. خودنویسی در پایان سال تحصیلی از رئیس مدرسه جایزه گرفتم و به اتفاق دو دانشجوی دیگر ( حمیدی و رضا واقفی ) ( در آبانماه 1344) از یک بورس تحقیقاتی – سیاحتی شرکت نفت بهره مند شدیم  و به مدت ده روز در مناطق نفتخیز جنوب  مهمان شرکت نفت بودیم  . روز شنبه 15 آبان در کوپه درجه یک  وارد اهواز شدیم  با ماشین تشریفات وزارت نفت منتظرمان بودند. شب در مهمانی شام آقای مستوفی شرکت کردیم . بدون این که بلد باشیم چطور باید با کارد و چنگال غذا بخوریم . برنامه ریزی بسیار دقیق اجرا می شد . سه  روزنامه نویس تازه وارد بودیم که  از مرکزی به مرکز دیگر به مسئول روابط عمومی تحویل داده می شدیم .  با هواپیما ی شرکت نفت ، از اهواز به مسجد سلیمان واز آنجا به آغاجاری رفتیم . هواپیمای  دو موتوره ،کوچک و مثل پر، مواج بود. بندرشاهپور وگچساران را بازدید  کردیم و در بازگشت، حدود پانزده دقیقه در خارک متوقف شدیم و از آنجا به آبادان رسیدیم.  به جز آبادان ، همه جا در   Guest house  ساکن بودیم. از دست روابط عمومی می گریختم تا کوچه ها وزندگی های سپرده به تقدیر را ببینم. می گفتند در دوره انگلیسی ها،  روی در ورودی  گِست هاوس ها نوشته بود ورود ایرانی ها و سگها ممنوع. حاصل این سفر یک گزارش مفصل از مناطق نفتخیز جنوب ایران شد  که به چاپ نرسید . (1344)

 

بعد از کلاس ،دیگر آقای دکتر معتمد نژاد  را ( که به ایشان دکتر معتمد می گفتیم) در روزنامه ندیدم. اما در سرویس خارجی با کریم امامی و هوشنگ حسامی  بعد هم در سرویس اقتصادی با َآقای طاهری آشنا شدم. شیخ رهنما را هم در هیئت تحریریه شناختم که هروقت می آمد نوشته ای یا اعلامیه ای (در باره حقوق بشر) با خودش می آورد. تجربه مدرسه روزنامه نگاری به تأسیس مؤسسه ی عالی مطبوعات و روابط عمومی (دانشکده علوم ارتباطات) انجامید ، در آنجا به دیدار دکتر معتمدنژاد رفتم .درکی که از روزنامه نگاری عملی در مدرسه روزنامه نگاری بدست آوردم و آرمانی که دکتر معتمد نژاد  ، منصفی ، فروغ فرخزاد و ابراهیم گلستان در باره حیثیت روزنامه نگاری و قلم روزنامه نگار و سینما بر جانِ جوانی ام حک کردند، در همان روزنامه مستقیمأ به امتناع از نگارش مقاله تبلیغاتی انجامید و طنین آن در  سینمای مستند نیز  در من ادامه یافت.  

 

پرونده ی «کاظم معتمد نژاد» در انسان شناسی و فرهنگ
http://www.anthropology.ir/node/17955

پرونده ی «محمد تهامی نژاد» در انسان شناسی و فرهنگ
http://www.anthropology.ir/node/9139