دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

"فلافل فروشی، کاربری خاص شهرمن"



      "فلافل فروشی، کاربری خاص شهرمن"
عباس کیانی

گوشه­ گوشه ­ی شهر شاهین­ شهر راکه ببینید، یک کاربری تجاری خاص توجه شماراجلب می­کند. کاربری­ای که دیگرمختص تنها چندشهرکشورمان شده است. شهرهایی چون آبادان واهواز. وآن کاربری فلافل فروشی­ های شهراست...

به اسم مغازه­ها و دکه های فلافل فروشی که دقت کنید، غالبا دوکلمه آبادان وبرزیل را خواهید دید.الگوی ایستادن افراد، طرز ساندویچ به دست گرفتن ونوع سس انتخابی، همه وهمه ویژگی های مشتری را مشخص می­کند. درمیان این حرکات نوع پیچاندن ساندویچ هم اهمیت می یابد. نوع ارتباط وبرخورد مغازه­دار ویا دکه­دار درجذب مشتری بسیار مهم تلقی می­شود. حتی مشاهده کرده ام که ساندویچ فروش، مشتری اش را به چالش سس های تند دست سازش دعوت می­کند.

  مشتریان دودسته اند،آن هایی که پای ثابت اند و مشتریانی که گهگاهی به فلافل فروشی هامی­آیند.  مشتریانی که سفارشی ساندویچ برایشان تهیه می­گردد وآن هایی که عادی محسوب می­شوند.

 نکته­ی قابل تامل درمورد استقرارفلافل فروشی ها این است­که فلافلی­ها برخلاف سایر کاربری­ها وشاید فروشندگانش برخلاف سایرفروشندگان تمایل دارندکه درکنار هم باشند. شاید این تمایل به بودن درکنارهم را بتوان  بهتر درفلافلی هایی  دید  که بصورت دکه هستند. خوردن فلافل هم درمیان تجمع فلافل فروشی ها به شدت دلچسب تر است. این نحوه­ی قرارگیری دکه ها درکنار هم و عدم ترسی که فروشندگان ازجذب مشتری دارند نکته­ی قابل تامل دیگری می­باشد. این خود به­گونه ای می­تواند حق انتخاب مشتریان را بیشتر کند.

صداهایی که درچنین محل هایی شنیده می­شود، در سه دسته جای می­گیرند:

1. صدای آهنگی که از ضبط صوت پخش می­شود.

2. صدای فروشنده ومشتری و آن تعارفات همیشگی ولی منحصربه فرد.

3. صدای خود ساندویچ فلافل، ازسرخ شدن فلافل در تابه ی پر از روغن تا صدای پیچاندن کاغذ به دور ساندویچ.

همه­ی این صداهادرکنار آن مزه ی خوب ساندویچ است که می­تواند تداعی کننده­ی یک خاطره­ی خوش دریک روز شرجی وبه قول معروف خرما پزان باشد.

حال می­خواهم به داستان فلافلی های شهرکمی شهرسازانه تر بنگریم. بدین منظور ازمفهوم دو واژه­ی اسکان رسمی وغیررسمی استفاده می­کنم. فلافل فروشی ها به لحاظ مکانی که درآن ساندویچ راعرضه می­کنند به دودسته تقسیم می­شوند، آنان که درمغازه ها و کیوسک ها بطورثابت دارای مکانی برای کسب درآمدند وآن هایی که گاری به دست درخیابان ها درگذرند. دسته ی اول ثابت­اند واز بابت جا آسوده خاطرمی­باشندولی دسته ی دوم، همان دسته ای هستندکه هنگام خوابیدن شهر به خیابان ها می­آیند وشهررا باسروصداهایشان بیدار می­کنند.

همیشه ترس و واهمه ای از مامورین اماکن درآن ها هست. به همین دلیل اگر به وسایل وگاری هایشان بیشتردقت کنید پی خواهیدبردکه وسایل آن ها به گونه ایست که درعرض حداکثر 5دقیقه بطورکامل جمع می­شود. همین ترس از مامورین آنان را درمکانیابی برای استقرار گاری هایشان بی همتا ساخته است. آنان همان کسانی هستند که فضاهای مرده­ی شهر رازنده کرده­اند. نمونه موردی آن هم درشاهین­شهر می­باشد. گوشه­ای ازشهر پشت پارکینگ بازار خرازی، فضای وسیعی مدت ها رها شده بود. ازطرفی هم مامورین اماکن دیگربه آنان اجازه­ی تجمع درمحل سابق(خیابان فرودوسی مقابل پاساژملت) را ندادند، ولی آنان به سرعت مکان دیگری را که پرتردد ولی مرده محسوب می شد را شناسایی کرده و شب ها­ی دیگر درآن جا استقراریافتند، وآن گوشه ی مرده­ی شهر را بدیل به یک فضای زنده کردند.

اگر یک لحظه شهر را درشب هنگام بدون آن ها تصور کنم، بسیار وحشتناک می­شود،کوچه ها وخیابان های تاریک وساکت. بی هیچ صدایی . اما آن ها حوالی 9شب آرام آرام سر وکله اشان پیدا می­شود. با گاری های مکعبی شکلشان، باصدای تلق و تلق قابلمه هایشان، با دستنویس های درشت که غالبا نوشته اند: فلافل آبادان، با چراغ های گازی که نورپردازی شبانه­ی شهررا جلوه ای خاص بخشیده است.آن­ها می آیند ومردم شهر را هم با خود به این خیابان ها می‌­کشانند. این بهترین نوع کاربری شبانه­ی زنده وپویایی است که درشهرم به چشم دیده ام. آنان می آیند وشهررا ازآن خواب عمیق بیدار می­کنند،گویی شهر تازه می خواهد شروع به کار کند.

کنارهر فلافل فروشی­ای را که بنگرید تجمع 5،6 نفره ای راخواهید دید که مشغول صحبت کردن، خوردن وخندیدن هستند. بارهادرکارگاه های شهریمان اصطلاحاتی چون کاربری شبانه وجاذب جمعیت راشنیده ایم وبه اصطلاح درطرح هایمان به کارگرفته ایم ولی افسوس که به نتیجه ای نرسیدیم باوجوداینکه این کاربری های شبانه فعال درکنار چشمان ماهستند ولی ما وامثال ما بدان ها توجهی نداریم.

صدای سرخ شدن، صدای برخوردشیشه های نوشابه به یکدیگر، بوی ترشیجات تند وحرارتی که از آن اجاق گازهای کوچک ایجاد می­شود، همان هایی هستندکه ادموند بیکن بدان اشاره می­کند ومی­گوید:" تمام احساسات انسانی برای درک بهترفضا بایستی به­کار گرفته شوند." شایدهم رمز موفقیت وجذب جمعیت فلافل فروشی ها درهمین نکات ساده نهفته باشد، اینکه این کاربری بسیاربا خلقیات وفرهنگ مردم شهرش سازگاراست.

تابه حال تصورم براین بود که تنها بافت وکالبداست که میتواند ارگانیک باشد ولی بامشاهده ودقت بیشتر بررفتارفلافل فروشی ها دریافتم که الگوهای رفتاری وحرکتی آن ها نیز ارگانیک است، چراکه کاملا بدون برنامه وطرح قبلی فقط وفقط بنابه اقتضای زمانی و مکانی است که تصمیم می­گیرند، یعنی کاملا براساس نیاز است که ازاینجا به آنجا می­روند.

اخیرا هم آن ها به حق انتخاب پی برده­اند، حقی که درشهرسازی بالاخص شهرسازی ایران تحت عنوان مشارکت، دست مایه­ی یک عده برای نیل به اهدافشان شده است. بسیاری از آن ها احترام به انتخاب مشتری را در ایجاد سلف سرویس هایی بروز داده اند.این هم یکی دیگر ازهمان اقتضاهایی است که مهرتاییدی برارگانیک بودن رفتار آنان است. خیلی ساده می­اندیشند وخیلی ساده هم نتیجه می­گیرند. برخلاف بسیاری از ما که نه تنها ازاین نوع کاربری ها حمایت نمی­کنیم،­ بلکه بعضا مدیریت غلط شهریمان تحت عناوینی همچون سدمعبر،­ دست فروشی و... حیات آن ها رادرمعرض تهدید ونابودی قرار داده است.­ اتفاقی که برای فعالیت های مشابه شهرم مثل بلالی ها­رخ داده است وآن ها دیگرنیستند.

درپایان می­خواهم بگویم که ماشهرسازان بایستی کمی چشم هایمان رابازترکنیم، کمی بیشتراطرافمان رابنگریم ودنبال یافتن راه حل مساله از درون خود مساله باشیم.