سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

بررسی نظام نشانه شناختی محله منظریه تهران (گزارش کلاسی انسان‌شناسی شهری)



      بررسی نظام نشانه شناختی محله منظریه تهران (گزارش کلاسی انسان‌شناسی شهری)
شایسته مدبری فرد

مقدمه: انسان ها در روزمرگی های خود ˓  فعالیت ها ˓ تنش ها و روابط مختلف همواره در یک بستر و محیط قرار میگیرند . این محیط میتواند خانه افراد یا اقوام و بستگان باشد میتواند مساجد و اماکن تفریحی و دیدنی باشد میتواند محل های کار و خرید و فروش باشد و مهم تر از همه میتواند شهر باشد .برای رسیدن به این محیط ها ابتدا باید از محیط شهری عبور کنند و بعد به مقصد برسند . گذر از محیط شهر تجربه های بسیاری را برای افراد رقم میزند و شاید در جهان امروز افراد بیشترین وقت خود را در محیط های شهری میگذرانند . به همین خاطر بیشترین صحبت های روزانه و گپ و گفت و گو هایی که با دوستان و نزدیکان خود دارند مقدار زیادی به تجربه های شهری اشان برمیگردد . تجربه هایی مثل آلودگی های صوتی و زیستی شهر ˓. ترافیک  ˓ روابطی که با افراد غریبه داشتند  و اتفاقات ساده و پیچیده ای که در وسایل عمومی در سطح شهر داشتند . پس شاید یکی از بهترین منابع اظلاعات برای فهم چگونگی زندگی مردم  برخورد آن ها با شهر باشد . حال در این شهر گسترده هر فردی بیشترین نزدیکی را  در محله ای دارد که در آن زندگی میکند .

محله ای که من حدود 16 سال در آن زندگی میکنم محله منظریه واقع در شمال تهران منطقه سه است . از سه راه میتوان به این محله دسترسی پیدا کرد .راه اول : خیابان دولت خروجی چهار راه قنات و در انتهای چهارراه قنات به منظریه میرسیم.البته این راه ورود ممنوع است و برای افراد پیاده مناسب است . راه دوم : خیابان دولت خروجی دیباجی جنوبی کوچه برادران شهید جوزانی وردوی منظریه . راه سوم : اتوبان صدر خروجی  منظریه /کامرانیه  . البته کوچه پس کوچه های زیادی هم به این محله دسترسی دارد .  از این محله تاریخچه ی دقیقی که به ثبت رسیده باشد وجود ندارد شاید به این دلیل که محله ی آرام و به دور از فعالیت های سیاسی یا اجتماعی خاص بوده . طبق پرسش و پاسخی که با اهالیان منطقه داشتم این منطقه دارای خانه ها ی باغ دار و باغچه های بزرگ بوده که اکنون هم مقدار زیادی از آن ها باقی مانده اند و ممکن است نیمی از دیوار خیابان را دیوارهای کاهگلی و درختان پربار و سرسبز قدیمی تشکیل دادند. که البته دیگر بخاطر قدمت بالا سکونت در این خانه ها امکان پذیر نیست . در خیابان منظریه بیشتر خانه ها باغ دار با متراژ خیلی بالا بوده اند ولی در کوچه هایش خانه ها متراژ کمتری داشتند . به عنوان مثال کوچه ای که خانه ی ما در آن قرار دارد )کوچه ی گل اول شرقی ( متراژ تمام زمین ها 300 متر است و قبل از اینکه تمام خانه های این کوچه تخریب شوند خانه ها دو طبقه و با سنگ های سفید بوده اند  و حیاط ها به یکدیگر مشرف بوده اند . هر چقدر که کوچه های از خیابان منظریه فاصله میگیرند و به انتهای خیابان میرسیم متراژ زمین ها کمتر میشود . درواقع از تراکم و تمرکز خانه باغ ها کم میشود و به تراکم و تمرکز خانه های کوچکتر اضافه میشود .

من برای انجام این پژوهش از تجربه زیسته خودم استفاده کردم البته اگر امکان مصاحبه با محلی ها را داشتم خیلی بهتر میشد ولی حاضر به مصاحبه نشده اند .همان طور که هنگام عکاسی هم یا اجازه ی عکاسی ندادند یا سوال های متعدد پرسیدند .با استفاده ی تجربه ی زیسته خودم سعی در پاسخ به این سوال داشتم که نظام های نشانه شناختی محله ما چگونه است و چگونه بر زندگی ما تاثیر گذاشته .

چه عناصر و المان هایی در محدوده محل زندگی شما نقش شهری را بازی میکنند ؟

چهارساله بودم که وارد این محل شدم . حس و حال خودم را به خوبی به یاد دارم . با اینکه خانه ی جدیدمان از خانه ی قبلی اصلا دور نبود ولی احساس میکردم   وارد شهری جدید شده ام . این تازگی مربوط به فضا خانه ها و کوچه بود وگرنه از نظر همسایه و تیپ ظاهری آدمهایش با خانه ی قبلی یکسان بود .  از کوچه ی تنگی که خانه ی قبلی امان در آن قرار داشت رهایی پیدا کرده بودم و به کوچه ی پهن خانه ی جدید آماده بودم . کوچه ای که  انتهایش به یک میدان کوچک قدیمی میرسید و نام میدان گل بود .(عکس شماره :1-2) و این نام برای من همیشه این را تداعی میکرد که وسط باغچه ی میدان همیشه پر از گل است در صورتی که فقط چند درخت در آن وجود داشت . پدرم برای اولین بار از راه دیباجی جنوبی به خانه امان آمد . و تا مدت ها این روند ادامه داشت در نتیجه من تا چند وقت هیچ اطلاعات و خبری از محله منظریه نداشتم . محله ای که تازه به آن وارد شده بودیم هیچ نشانه ای خاصی نداشت که بتوان با آن موقعیت خود را پیدا کنی و بعد ها زمانی که کلاس اول دبستان بودم راننده سرویس برای پیدا کردن خانه امان چند دقیقه گم شد . اما تا چشمم به پارک ارغوان خورد خانه ی خودم را جهت یابی کردم . پارک ارغوان که در خیابان دیباجی جنوبی قرار دارد تنها نشانه ای بود که با استفاده از آن میتوانستم خانه ام را پیدا کنم .

وقتی که وارد کوچه ی گل میشدیم ملاکی که میتوانستم با آن خانه ام را پیدا کنم رنگ در بود . همانطور که گفتم کوچه ای که در آن زندگی میکردم متراژ تمام خانه ها 300 متر بود و خانه ها از نظر معماری شبیه هم بودند و اکثر درها رنگ سفید داشتند . از تمام آن سفیدی ها فقط خانه ی ما بود که دری صورتی داشت . و هر وقت به کسی آدرس اش را میدادم میگفتم : خیابان دیباجی جنوبی - کوچه ی شهید مالکی - گل اول - پلاک 16 -در صورتی. تا مدت های زیادی من آدرس خانه امان را اطرف دیباجی میدادم و بعد ها متوجه شدم آدرس پستی خانه از سمت منظریه است . علت اش این بود خیابان دیباجی در خیابان اصلی دولت که همه آن ها بلد هستند قرار داشت و به همین خاطر آدرس را بهتر و آسان تر پیدا میکردند . این ادرس برای آدم هایی که ماشین داشتند بسیار مناسب بود . بعد ها که با محله جدید بیشتر آشنا شدم متوجه محله ی منظریه شدم . محله ای که پیاده روی در آن مرسوم تر بود چون از طرف خیابان اصلی ورود ممنوع بود در نتیجه تقریبا تردد ماشین در آن کم بود . فقط برای وارد شدن به خیابان اصلی میتوانستیم از کوچه پس کوچه ها وارد منظریه و بعد به سمت خیابان اصلی (دولت) برویم . به همین دلیل هیچ وقت آدرس خانه امان را از منظریه نمیدادم . به جز زمانی که شخص مورد نظر قصد داشت از اتوبان به سمت خانه بیاید در این شرایط از منظریه آدرس میدادم . البته میشود از اتوبان صدر به دیباجی جنوبی و رفت ولی خروجی منظریه نزدیک تر و سرراست تر بود

زمانی که در اتوبان صدر هستم وقتی به خانه های کوتاه قد و قدیمی و آژانسی سر کوچه رحمانی نزدیک میشوم)عکس شماره :85) متوجه میشوم که اینجا جایی است که باید پیاده شوم . البته یافتن خروجی منظریه از اتوبان ممکن است برای فردی که با این مکان ها ناآشناست سخت باشد . زیرا خانه های کنار اتوبان پل هوایی ها و کلا فضای حاشیه ای اتوبان در تمام ایستگاه ها به شدت به یکدیگر شبیه هستند به همین دلیل نشانه ی شاخصی ندارد و فقط در اثر تجربه ی چند سال زندگی و طی کردن مسیرها از خانه به مدرسه و غیره میتوانی این نشانه ها را برای خود در نظر بگیری .با اینکه نزدیک 16 سال است که در این محل زندگی میکنم ولی بارها اتفاق افتاده است که ایستگاه را رد کنم و به تازگی برای خود علامت جدیدی تعیین کردم : ایستگاهی که صندلی های اتوبوس اش به میله  چسبیده و پشت آن دیواری وجود ندارد ایستگاه منظریه است . ولی زمانی که از سمت دولت و دیباجی جنوبی می آیی برای افراد غریبه پارک ارغوان نشانه ی بسیار خوبی به حساب می آید . به همین دلیل من و اعضای خانواده سعی میکنیم همیشه از سمت دیباجی که دارای نشانه های ملموس تری است آدرس بدهیم .

آیا محل زندگی شما خوانایی شهری دارد؟

خانه ی قبلی امان فاصله زیادی با اینجا نداشت و شاید بشود گفت حدود یک ربع پیاده از هم فاصله دارند . ولی به دلیل اینکه هنگام نقل مکان من بسیار کوچک بودم محله ی جدید تازگی بسیاری برایم داشت ولی احساس غربت نمیکردم . به دلیل سن کمی که داشتم هیچ وقت تنها به خیابان نمیرفتم و فقط هر روز صبح با مادرم به پارک ارغوان میرفتیم و تا آن زمان تنها نشانه ای که برای یافتن خانه امان داشتم همین پارک بود . اعضای خانواده مان تسلط کامل به این محل داشتند چرا که خیابان اصلی خانه جدید با خانه قدیم مشترک بود و هیچ وقت تجربه گم شدن در این محله را نداشتند . مگر در کوچه های تو در توی خیابان منظریه که در آن شرایط هم میتوانی به سرعت مسیررا پیدا کنی چون تمام کوچه به یکدیگر راه دارند . برادرم مدرسه اش دقیقا در کوچه جدیدمان بود که البته مدرسه را خراب کرده بودند و به یکجا دیگر انتقال دادند و یادم می آید مادرم به برادرم میگفت : هیچ فکر میکردی که روزی خانه ات به مدرسه ات انقدر نزدیک شود ؟ پس تمام اعضای خانواده مسلط به محله ی جدید بودند جز من که چهار سال بیشتر نداشتم .

کلاس اول که رفتم هر وقت راننده آدرس خانه را جویا میشد میگفتم)) نمیدونم فقط میدونم تو همون خیابونیه که پارک ارغوان توشه (( و راننده تاکسی هم  سریع خانه ایمان را پیدا میکرد . بعد از پارک ارغوان نشانه هایی دیگری برای خود علامت گذاری کرده بودم که کوچه امان را پیدا کنم )کوچه شهید مالکی ( خیابان دیباجی جنوبی از نظر وجود مغازه تهی است . یعنی به صورت خیلی کم ممکن است یک سوپری یا داروخانه داشته باشد . اما روبه روی کوچه امان دو مغازه سوپر مارکتی و یک مغازه میوه فروشی یک ارایشگاه و داروخانه وجود داشت و کنار کوچه هم چند آژانس و املاک قرار داشتند به همین دلیل زمانی که به آن قسمت پرتراکم خیابان نزدیک میشدیم متوجه میشدم که به کوچه رسیدم . وقتی وارد کوچه میشدیم مقداری که جلو میرفتیم کوچه به دو کوچه ی دیگر یعنی گل اول و دوم تقسیم میشد و بیشتر مواقع راننده ها داخل گل دوم میشدند زیرا کوچه   گل دوم تقریبا روبه رو قرار گرفته بود .به همین دلیل بارها شده بود که به آن سمت بپیچند و بعد دوباره مجبور شوند برگردند زیرا خانه ی ما در گل اول قرار داشت .

برای من که بچه بودم  و نمیتوانستم تابلوها را بخوانم پیدا کردن خانه مان آن هم با این نشانه های مختصر کار آسانی نبود ولی تجربه گم شدن جز یکبار که در بالا توضیح دادم نداشتم . زیرا در بیشتر مواقع همراه با خانواده ام بودم . طبق پرسش هایی که از خانواده ام کردم و تا آنجایی که یادم می آید تا به حال نشده مهمانی یا فرد دیگری برای رسیدن به خانه امان دچار مشکل شود یا آن را گم کند . با اینکه خیابان ها و کوچه های ساده و کم نشانه ای را دارد ولی راهش سرراست و آسان است . به این معنا که پیچ در پیچ نیست . تمام تابلوها در قطعات بزرگ بر سر خیابان و کوچه نصب شده اند و به راحتی به چشم می آیند . فقط در بعضی از مواقع  سر پیچیدن در گل اول یا دوم دچار مشکل میشدند و اکثر مواقع به گل دوم میپیچیدند زیرا تابلوی مناسبی بر سر این کوچه ها نسب نکرده بودند . حدود دو سال است که نام این دو کوچه را تغییر داده اند و به آنها گل اول شرقی و گل اول غربی میگویند .  بر سر هر کدام از این کوچه ها تابلوهای مناسب و بزرگی نصب کرده اند که دیگر مشکل پیدا کردن کوچه برای کسی اتفاق نیافتد .

آیا تفاوتی بین شیوه های مختلف مکان یابی رسمی و غیررسمی مکان یابی در محل شما وجود دارد ؟

همان طور که در بالا توضیح دادم آدرس خانه مان از سمت دیباجی برای دیگران راحت تر و قابل دسترس تر است . اما اعضای خانواده از همیشه از جهت منظریه استفاده میکنند . به دو دلیل : اول اینکه خانواده ی ما برای رفت و آمد روزانه مثل سرکار رفتن و دانشگاه رفتن و غیره از وسیله نقلیه شخصی استفاده نمیکند و در نتیبجه مسافتی را پیاده طی میکنیم و محله ی منظریه از نظر پیاده روی بسیار مناسب و نزدیک تر است . دوم اینکه اتوبان صدر از خانه فقط ده دقیقه فاصله دارد و با وارد شدن به اتوبان میتوانیم سوار اتوبوس یا تاکسی شویم و به مقصد خود برسیم . نزدیکی اتوبان صدر به خانه این تصور را ایجاد میکند که پشت خانه به اتوبان چسبیده و ممکن است آلودگی صوتی مارا اذیت کند . ولی کوچه ی ما در عین اینکه به اتوبان صدر هیچ ربطی ندارد ولی خیلی به آن نزدیک است . یعنی از کوچه ی ما اتوبان و پل صدر معلوم نیست ولی زمانی که از کوچه وارد خیابان منظریه میشویم به انتهای کوچه های روبه رو که نگاه میکنیم پل صدر به وضوح قابل دیدن است . که بیشتر خانه های انتهای کوچه را شهرداری خریداری کرده است و مردم از آنجا به دلیل آلودگی های صوتی نقل مکان کرده اند) عکس شماره :76-75-79 )

کوچه ای که در خیابان منظریه به اتوبان صدر راه دارد کوچه آناهیتا نام دارد . در این کوچه تردد ماشین بسیار کم است و بیشتر شبیه یک پیاده روی بزرگ است . در انتهای کوچه به خیابان عرفاتی میرسیم که روبه روی آن پل هوایی میدان پیروز دیده میشود . بعد از پل هوایی هم به اتوبان صدر میرسیم . (عکس شماره :91-92-93 ) از طریق یک کوچه در کمتر از دقیقه وارد خیابان اصلی و اتوبان میشویم . محله منظریه از این نظر بسیار سودمند است . و راه و کوچه هایی که از آن استفاده میشود بیشتر مناسب پیاده روی است و از نظر من محله ی منظریه دارای مکان یابی غیر رسمی است . و تمام کسانی که در این محله زندگی میکنند اکثرا 10 سال به بالا ساکن این محله هستند . در نتیجه زمانی که وارد خیابان میشوی ممکن است افراد آشنا که پیاده به مقصد میروند را ببینی .

یکی دیگر از مکان یابی های غیررسمی محله منظریه انتهای این خیابان است . بعد از خیابان منظریه خیابان چهارقنات وجود دارد که بافت بسیار قدیمی و محلی دارد . زمانی که واردش میشوی احساس میکنی وارد یک روستا کوچک شده ای . مغازه های مشابه زیادی در این محل وجود دارد . به عنوان مثال بیش از سه تا مرغ و گوشت فروشی در این خیابان صد متری وجود دارد . تنوع مغازه ها در این محل بسیار زیاد است . طلافروشی عینک فروشی میوه فروشی نجاری ساعت فروشی و هرمغازه ای که فکرش را بکنی در این محله وجود دارد و شبیه یک روستای کوچک است . مغاز دارها باهم رفیق هستند و بیشتر اوقات را صرف گپ و گفت و گو با یکدیگر میکنند و علاوه بر این ها بیشتر خانه های این محله در اعیاد و شهادت ها مراسم برگزار میکنند . این محله از این نظر بسیار معروف است و آشنایان ما برای شرکت در این رسوم در بیشترمواقع به این محله می آیند و همیشه می گویند : خوش بحالتان که انقدر روضه و تفسیر قرآن اطرافتون هست .

با توجه به این شاخص ها قدیمی های محل به یکدیگر آدرس میدهند . به عنوان مثال میگویند : کنار خانه ی خانوم کاغذی یک میوه فروشی باز شده . یا اون مغازه که هر سال یه چیز میشه امسال فرش فروشی شده . کوچه کناریه شیرینی نخلک یک مغازه جدید باز شده . قدیمیهاز مغازه ها و خانه هایی که در آنها سالهاست مراسم برگزار میشود به یکدیگر آدرس میدهند و تمام این آدرس ها را به راحتی با پای پیاده میشود پیدا کرد .( بیشتر عکس ها مربوط به این محل میشود )

نظام نشانه شناختی محل زندگی شما در روز و شب چه تفاوت هایی دارد ؟

یکی از بزرگترین مشکلات محله ما نداشتن چراغ در کوچه ها و خیابان هایش است . هنگام روز همه چیز متعادل و واضح است . تمام مغازه ها باز هستند و همه ی نشانه های دیده میشوند ولی در شب مخصوصا زمانی که ساعت از 9 میگذرد سکوت و تاریکی شدیدی محله را در بر میگیرد . خیابان فقط با نور ماشین روشن میشوند و اگر به این محله وارد نباشید حتما در آن گم میشوید . افراد این محله هم سعی میکنند تا قبل از تاریکی هوا خود را به خانه برسانند چرا که بعد از تاریکی هوا کوچه ها بسیار تاریک میشوند و احساس ناامنی پیدا میکنند . من بارها از آشنایانمان شنیده ام که گفته اند : شما چطوری شب ها از این کوچه ها رفت و آامد میکنید ؟ نمی ترسید ؟ البته با تاریک شدن هوا نشانه های محلی از بین نمیروند شاید چون من سالها در این محله زندگی کرده ام این احساس را دارم  اما از کس دیگری هم نشنیده ام که در شب در اینجا گم بشود . زیرا به دلیل کمبود نشانه در این محله شب و روزش خیلی فرقی نمیکند .

در هنگام اعیاد و مراسم های دیگر محله در شب بهتر میشود . چرا که مسافت زیادی از خیابان را داربست میبنند و چراغانی میکنند و این چراغ ها در شب روشن میمانند یا حداقل از چند خانه در میان صدای نوحه می آید و احساس امنیت بیشتری ایجاد میشود . امنیت این محله بالاست و جرم و تخلف درونش صورت نمیگرد ولی تاریکی و سکوتی که به کوچه ها سرازیر میشود یک حس ناامنی ناخودآگاهی را در فرد ایجاد میکند .

جمع بندی

قبل از اینکه شروع به نوشتن این مقاله بکنم و صرفا به آن فکر میکردم این احساس را داشتم که محله ی ما نام و نشانه است و از سادگی بسیاری برخوردار است . اما زمانی که کار عکاسی و نوشتن را شروع کردم و تجربه های زیسته ی زمان بچگی خودم را به یادآوردم متوجه شدم که اینطور نیست

در واقع نشانه های زیادی وجود دارد که به دلیل عادت ما به آنها دیگر از حالت نشانه بودن خارج میشوند و بدیهی فرض میشوند . یعنی نشانه های به صورت ناخودآگاه همرنگ زمینه ی شهری میشوند و به چشم نمی آیند . نشانه های فقط به چشم افراد غریبه می آِیند . کسانی که سالها در یک محل زندگی کرده اند متوجه جزییات محله خود نمیشوند و فقط تحولات بزرگ نظرشان را جلب میکند .

از نظر من شهرداری برای جلوگیری از روزمرگی و ایجاد تنوع در شهرها باید هر چند وقت یکبار از نظام های نشانه شناسی جدید استفاده بکنند . به عنوان مثال شکل و رنگ تابلوها را تغییر دهد یا در خصوص خانه ساختند یک سری مقرارتی را برای نمای خانه ها در نظر بگیرد یا نورپردازی در شب راه به گونه ای انجام دهد که احساس امنیت را به افراد منتقل کند .

نشانه ها  فقط تصویر نیستند و صرفا انتقال دهنده ی پیام نیستند بلکه میتوانند احساساتی مثل ترس و خوشحالی و امنیت را نیر انتقال دهند . میشود از این ویژگی استفاده کرد و زندگی را برای مردم راحت تر کرد . کاربرد نشانه ها میتواند زندگی در سطح شهر را خوشایند تر کند و مردم به جای اینکه کل روز خود را در خانه سپری کنند به بیرون بی آیند و از امکانات شهری خود استفاده کنند . از نظر من نشانه های توانایی انجام چنین کاری را دارند .