چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

لاکان، سوژه، سوبژکتیویته و سیاست(2)



      لاکان، سوژه، سوبژکتیویته و سیاست(2)
محمدرضا تاجیک

بخش دوم
روان‌کاوی و سیاست

در برداشتی آزاد، چنان‌چه از روان‌کاوی پسافرویدی بیاموزیم: (1) شناخت و بازنمایی جهان، خود و دیگران، جز در پرتو زبان ممکن نمی‌گردد؛ (2) جز در بازنمایی، سوژه‌ای وجود ندارد (به تعبیر لاکان: انسان سخن می‌گوید، ... اما به این دلیل که نماد او را به انسان تبدیل کرده است) ؛ (3) چیزی به نام فرازبان وجود ندارد؛ (4) شیء منتظر واژه‌ای برای بازنمایی خود نیست، بل‌که واژه است که شیء را می‌آفریند؛ (5) زبان، در واقع «استعاری» است، به این معنا که چیزها را نه با مفاهیم عقلانی، بل‌که با تصاویری وصف می‌کند که در اثر خواسته و نیاز انسان شکل گرفته‌اند؛ (6) رابطه‌ی بین دال و مدلول، رابطه‌ای قراردادی و نه جوهری است؛ (7) دال همیشه از مدلول جدا است و از استقلالی واقعی برخوردار است و بنابراین، در نهایت هیچ دالی برای همیشه دال یک مدلول باقی نمی‌ماند؛ (8) قلمرو دال، عبارت است از قلمرو نظم نمادین – نظم انواع گوناگون نشانه‌ها، نمادها، دلالت‌ها، بازنمایی‌ها و تصویرها ؛ (9) زیان، نظامی از تفاوت‌ها است؛ زبان نه صرفا حامل اندیشه و اطلاعات است، و نه صرفا واسطه‌ی ارتباط، بل‌که آن‌چه موجب نقض ارتباط می‌شود نیز معنادار است؛ آن‌گاه، (1) می‌توانیم «امر سیاسی»، «سوژه‌ی سیاسی» و «سوبژکتیویته‌ی سیاسی» را برساخته ی زبانی بدانیم. (2) هم‌چون فمینیست‌ها سیاست را صرفا آن ندانیم که حکومت انجام می‌دهد و آن را به عرصه‌های دیگر هم‌چون بدن، جنسیت، خانواده و روابط شخصی  تسری دهیم. (3) هم‌چون پسامارکسیست‌هایی نظیر لاکلاو و موفه، سیاست را مهار دال‌های شناور و تثبیت نسبی آن‌ها در یک مجموعه‌ی معنایی، و یا نظم دادن به مناسبات سیال و متکثر دال و مدلول بدانیم. (4) مطالعه و تحلیل امر سیاسی را از رهگذر مطالعه و تحلیل نظم نمادین (زبانی) آغاز نمائیم. (5) به قدرت به مثابه یک امر منتشر (لانگ) در فضای نظم نمادین بنگریم. (6) هر پدیده‌ی سیاسی را به مثابه یک نشانه که دارای معنا و دلالت خاص است، مورد مطالعه قرار دهیم. (7) دوانگاری میان ذهنیت و عینیت را در تحلیل امور سیاسی نادیده انگاریم (8) شکاف میان «تصور یا تخیل سیاسی» و «واقعیت سیاسی» را توسط زبان (یا امر نمادین) مرتفع سازیم. (9) به مفاهیم و پدیده‌های سیاسی نه آن‌گونه که می‌نمایانند، بل‌که آن‌گونه که جای چیز دیگری قرار می‌گیرند (هم‌چون استعاره) بنگریم.

برای خواندن این بخش در زیر کلیک کنید:

 



همچنین مشاهده کنید