پنجشنبه, ۱۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 6 February, 2025
رواج غریبگی ها زوال معاشرت ها
در ایران امروز اشتراکات خویشاوندی، زبانی، محلی (جغرافیایی)، حرفهیی و شغلی، آموزشی و تحصیلی، مدنی و داوطلبانه و بهطور فزاینده فراغتی و مصرفی و سبک زندگی (چه مجازی و چه غیرمجازی) بستر معاشرتپذیریها را فراهم میسازند. معاشرتها همچنان بیشتر مبـنایی درونگروهی دارند که البته قابل انتظار و فینفسه مفید است
اهمیت زبان در ارتباطات بین فردی اساسا خاص فرهنگ ایرانی نیست و در برخی رویکردهای نظری و فلسفی نقش زبان در تفکر، کنش و معناسازی پدیدههای اجتماعی تعیینکننده است. جای بسط بیشتر این موضوع در اینجا فراهم نیست. با این حال منصفانه است بگوییم تنوع و پیچیدگی زیادی در الگوها و قالبهای زبانی برای برقراری و مدیریت ارتباطات بین فردی در ایران وجود دارد
میترا فردوسی/ هم را میبینیم. دلتنگ هم میشویم. تمام زندگی روزمره ما در احاطه کامل معاشرتهاست. از سلام علیک با همسایهها توی آسانسور و حال و احوال با مغازهداران محل و چاق سلامتی کردن با آبدارچی تا مدیر در سر کار گرفته تا لایک کردن و چت کردن و کامنتها در شبکههای اجتماعی. هرجایی که بشود تجربهیی از با هم بودن را به دست آورد مورد علاقه ما است. حس امنیت و تنها نبودن کمترین چیزی است که انواع معاشرتها به افراد در بطن جامعه مدرن شهری میدهد. شاید برای پیرترها گونههای جدید و بعضا مجازیشده معاشرتهای جوانترها بیمعنا بیاید و پشت سر روابط و با هم بودنهایشان بد بگویند اما واقعیت این است که در دل جامعه مدرن شهری افراد به هر دری میزنند تا از هر فضایی به نفع معاشرت و با هم بودن بهره ببرند. در رابطه با مفهوم معاشرت خصوصا کارکرد آن در اکنون جامعه ایرانی با دکتر محمدسعید ذکایی، استاد دانشگاه و کارشناس مطالعات فرهنگی به گفتوگو نشستم که ماحصلش آن شد که در زیر میخوانید.
بگذارید برای شروع کمی مفهوم «معاشرت» و «با هم بودن» را باز کنیم. لطفا بگویید از نظر شما این دو مفهوم را با توجه به خصوصیات جامعه ایران چگونه باید توضیح داد.
مفهوم معاشرت یا معاشرتپذیری که بیشتر مورد پسند من است اگر چه در معنای عمومی آن تشابهاتی با واژه با هم بودن دارد و فضای مفهومی و عملی مشترکی را به ذهن متبادر میکند، با این حال یکی نیستند. در زبان جامعهشناسی ایدههای اولیه مربوط به معاشرتپذیری را در آرای زیمل میتوان یافت. به نظر او در فضای بیگانهکننده اقتصاد و فرهنگ شهری مدرن، معاشرتپذیری صورتی اصیل و ارزشمند از تعامل به شمار میرود که آشکارا از عرصه مصرف و مبادلات و ملاحظات حاکم بر آن فاصله دارد. زیمل معاشرتپذیری را فعالیتی میداند که قابل تقلیل به صورتهای پر کردن خالی زمان و مکان نیست و در حقیقت افراد با پرداختن به آن تمرینی از بازی جامعه را انجام میدهند. شاید تنها در اینگونه معاشرتپذیریهاست که هیچ هدف متعالیتری مد نظر نیست و خود فینفسه هدف است. بنابراین نوعی تعامل خالص است که لذت افراد در آن همیشه مشروط به لذت دیگران است. هر شرکتکننده طوری عمل میکند که گویی همه برابرند. با هم بودن ضرورتا در بر دارنده این فلسفه نیست و در معنای تخصصی مدرن جامعهشناسانه آن را میتوان تمهیدی از جانب طیفی از نحله اجتماعگرایان با پیشگامی افرادی مانند بلا، اتزیونی و پاتنام دانست که با نگرانی از عوارض غیرفردیکننده و غیرانسانیکننده مدلهای لیبرال در سیاست اجتماعی، دنبال راهی برای احیای ارزشهای اجتماعگرایانه و تقویت همبستگیها در حول اجتماع محلی هستند. در این معنا طبیعتا با هم بودن مولفه مهمی از واژه پر مصرف و گاه ابهامبرانگیز سرمایه اجتماعی نیز میتواند به شمار آید که اینجا مجال بحث آن نیست.
در فرهنگ عمومی ما معاشرتپذیری به عنوان یک صفتی فردی و اجتماعی ارزشمند مطرح است که با توصیههای فرهنگی سنتی و دینی مورد تاکید قرار میگیرد. معاشرتپذیری در تاریخ فرهنگی ایران همیشه شاخصی برای قضاوت درباره اعتبار، مردمداری، مدارای اجتماعی، تواضع و احترام و جایگاه اجتماعی افراد بوده است. توصیههای اخلاقی و دستوری زیادی را درباره کدهای معاشرتپذیری در متون تاریخی، دینی و ادبی میتوان جست که در مجموع اهمیت آن را به عنوان سرمایهیی انسانی و البته فرهنگی نشان میدهد. در بازنماییهایی که از خود ارائه میکنیم یا دیگران (خارجیها) از ما داشتهاند نیز گرم و صمیمی بودن، توجه کافی به احوالپرسی و خوش و بش و تعارف و مردمداری برایمان اهمیت داشته و دارد. در ارزشگذاریهای عمومی جامعه عموما و در شرایط برابر ارتباط با افراد معاشرت پذیر را اولویت میدهیم و به همانسان برای بالا بردن احساس لذت در زندگی و فاصله گرفتن از تنشها و مسائل آن، دیگران را در اینگونه ارتباطات صمیمانه و فردی (غیر رسمی) همراه میکنیم یا خود مستقلا ابتکار عمل را در ایجاد فرصتی برای آن پدید میآوریم.
آقای دکتر، انسان ایرانی مدرن چه با هم بودنهایی را تجربه و تولید میکند؟ به عبارت دیگر همگان میگویند در قرن معاصر انواع تکنولوژیها و فناوریهای ارتباطی انسانها را از هم دور کرده است، به نظر شما آیا انسان ایرانی نیز در این سراشیبی افتاده یا توانسته با ابداع گونههای جدیدی از معاشرت و با هم بودن به نیاز طبیعی بشر به زیست جمعی پاسخ گوید؟
مهمترین خطری که معاشرتپذیریهای امروزی را تهدید میکند غلبه نگرشهای ابزاری در ارتباطات افراد و رقابتجوییهای مادی است. تا پیش از دوره مدرن (مثلا تا ۵۰ سال گذشته) در میادین، معابر و مراکز عمومی برخی شهرهای بزرگ مانند تهران، تبریز و اصفهان و بهواسطه نمایشهای عمومی شهری، گفتوگوهای صمیمانه زیادی در میگرفت و با هم بودن مردم لذت زیادی را نصیب آنها میساخت. به نظر میرسید حوزه عمومی کوچک و کمتر تفکیکیافته ایرانی بیش از حوزه عمومی پیچیدهتر و گستردهتر امروزی ظرفیت برانگیختن و نیز پاسخگویی به نیازهای معاشرتی را داشت. بنابراین جای طرح این سوال جدی هست که مشکل کجاست؟ در ذهنیتها و سلیقههای ایرانی است یا به میدان عمومی باز میگردد. تا آنجا که اطلاعات تجربی نشان میدهد فرهنگ گپ وگفتوگوهای دوستانه، خانوادگی و اجتماعی در رتبههای بالای اولویتهای فراغتی اقشار مختلف اجتماعی و سنی است. این نیاز و جاذبه با وجود تنوع میدانهای فراغتی و مصرفی در شهرهای بزرگ و رشد صنایع فرهنگی عامهپسند همچنان پر کشش و جدی است. بنابراین حتی با رواج تجدد در جامعه ایران همچنان شاهد تداوم این نیاز به با هم بودن هستیم. بدیهی است که اصیل بودن و غیرجایگزین بودن نیاز به معاشرتپذیری مهمترین دلیل برای این تداوم است. با این حال به نظر میرسد موانعی جدی، بازتولید این عادتوارهها یا مبادرت ورزیدن جدی به آن را دشوار میسازد.
برای این گزاره چه مثالی میتوان زد؟
برای مثال طراحیهای فضای عمومی شهری ما هنوز بهصورتی نیست که آن را برای مقاصد چندگانه کارآمد و دلپذیر سازد تا مثلا افراد بهانههای دیگری برای ماندن در آن و لذت بردن از آن جز انجام کارهایی در فضاهای عمومی شهری و دریافت خدمات از آن داشته باشند و مثلا راغب شوند بیشتر و با نگرانی کمتر با هم تعامل داشته باشند. میادین شهری ما در خدمت حرکت ماشینهاست. پیادهروها امکان رفت و آمد سهل و بیدغدغه را به بسیاری از افراد نمیدهد. پیاده بودن و حرکت غیرسواره منزلت چندانی ندارد و اساسا امکان زیادی هم برای آن، حداقل در تهران نیست. فضاهای جدیدتر فراغتی یا مصرفی (تجاری) نیز حتی با منطق کسب سود و جلب مشتری هنوز پاسخگوی بسیاری از نیازهای اجتماعی فراغتی آنها نیستند. بودن و لذت بردن از شهر تحتالشعاع اولویتها و ملاحظات دیگر است. شهر محیط کار، رقابت، پول در آوردن است تا میدانی برای آرامش و احساس تعلق. بازنمایی غالب از شهر آن را محیطی خشک، رسمی و نامهربان میداند که جای زیادی برای درد دلهای روزمره و صمیمیتهای بیغل و غش باقی نمیگذارد. زیر ساختها هنوز کافی نیست و طراحیها بیشتر با نگاه فنی و عمرانی و هنوز کمتر با ملاحظات اجتماعی و روانشناختی صورت میگیرد. البته تلاشهای زیادی برای جاذیه بخشیدن و امن ساختن برخی میدانهای عمومی صورت میگیرد. زیباسازیها، نورپردازیها و نظارت و کنترل بر برخی فضاهای تفریحی از آن جمله است. با این حال برای ایجاد تغییر از بالا در فرهنگ غالب شهرهای امروز و تعدیل فرهنگی مادی و رقابتجویانه شهری یا حداقل همزیستی این فرهنگ با نیازها و احساسات غیرابزاری تلاش بسیار بیشتری لازم است. یادآوری نیاز واقعی مردم به با هم بودن و چشاندن لذت ارتباطات صمیمانه بدون این تمهیدات ساختاری دشوار است. اگر حوزه عمومی تنها در خدمت بازار، اقتصاد، رفت و آمد سواره و آهنگ سریع و پرشتاب زندگی شهری باشد، در آن صورت بیشتر میدانی برای نمایش، تفاخر و تظاهر خواهد بود و معاشرتپذیریها به دایره کوچک محفل خانوادگی تنزل خواهد یافت. تنزل معاشرتپذیریها به حلقههای کوچک خانوادگی و گروههای دوستانه کوچک نیز کمک چندانی به افزایش سرمایههای اجتماعی و ارتقای کیفیت زندگی نمیکند. بنابراین چرخه مدرنیته شهری با پارادوکسهای بومی و غیربومی آن، به کیفیت معاشرتپذیریهای ناب ما لطمه زده است. معاشرتپذیریهای جدید هنوز نتوانستهاند تعادلی را درارتباطات اجتماعی بین فردی درحوزه عمومی پیشامدرن (مثلا در محلات و خیابانهای شهر) برقرار سازند.
به نظر شما گونههای جدید و بسترهای جدیدی که تکنولوژی برای با هم بودنهای ما فراهم کرده است به این خاطر که به زعم شما اصالت موجود در نظامهای ارتباطی گذشته مانند آنچه مثلا نظام خویشاوندی انجام میداد نمیتوانند کارکرد ارتباطی موثری در معاشرت داشته باشند؟
روندهای جدید بهشدت متاثر از تحولات تکنولوژیک و به ویژه رسانهیی هستند. رسانهیی شدن و مجازی شدن، به عنوان روندهای اصلی جهانی روابط اجتماعی ما را نیز تحت الشعاع قرار داده و آن را کمتر به فضاهای عینی و میدانهای واقعی حوزه عمومی پیوند میزند. ممکن است در آینده بتوان به ثمرات تعاملات مجازی و واقعی شدن بیشتر عرصه مجاز در زندگی روزمره دل بست، اما واقعیت این است که هنوز با دسترسی و پوشش گسترده و درگیر شدن تمام عیار جامعه ایرانی با این فضا فاصله داریم و بهعلاوه نمیتوان مطمئن بود لذت و سرخوشی ناشی از با هم بودن، گفتن، شنیدن، خندیدن و همدردی نشان دادن، ضرورتا با توسل به فضای مجازی تامین شود. باید نگران تغییر در ذایقههای سرخوشیجویانه ایرانیها و بهویژه شهرنشینان بود. ابزاری شدن، نمایشی شدن، مصرفی شدن و در آیندهیی
نه چندان دور مضمونی شدن شهر و میدانهای عمومی آن نگرانکننده است. حوزه عمومی شهرهای بزرگ ما به سرعت در استعمار منطق بازار و سودآوری بخش خصوصی قرار گرفتهاند. نتیجه این فشردگی و کوچک شدن میدانهای در دسترس و جذاب برای حضور و همدلی و گفتوگو، گاه کندن و دور شدن بیشتر مردم از آن و ترسیم خط مرزی قاطع بین خانه و خیابان و به شکلی خصوصی شدن فرهنگ خواهد بود. البته قصد ندارم تصویری تیره و ناامیدکننده ارائه کنم. انعطافپذیری و ضرورت انطباق با شرایط تغییر یافته زندگی الزاما واکنشها و استراتژیهای ترمیمی، جبرانی یا تکمیلی را در اختیار قرار میدهد.
به علاوه روندهایی که به آن اشاره کردم، میتواند نویددهنده ظهور راههایی جدید برای لذت بردن از با هم بودن باشد. تکنولوژی و تحولات جامعه مدرن میتواند تجربیاتی را فراغتی سازد. در حال حاضر در بسیاری از شهرهای بزرگ دنبال کردن تحصیلات دانشگاهی اسبابی برای فراغت و ایجاد شبکههای دوستانه اجتماعی نیز هست و با دور شدن از نگاه نخبهگرایانه به آموزش عالی عملا کارکرد این میدانها فقط ارتقای سرمایه فرهنگی نیست بلکه ارتباط، گسترش شبکههای اجتماعی و پرکردن لذتبخشتر زمان نیز هست. نیازهای جدید مربوط به نگرانیهای غیرمادی و انسانی در سطوح مختلف (محلی، شهری) میتواند توقف کوچکی را بر بده و بستانها و رقابتهای مادی زندگی مدرن تحمیل کند. به همانسان نوقبیلههای مجازی میتوانند اسبابی برای گردهماییهای واقعی و تقویت تعهدات دوستانه بین افرادی که در شرایطی دیگر امکانی برای شناسایی و ارتباط نمییافتند، مهیا کنند. جنبشهای جدید اجتماعی در موضوعاتی چون محیط زیست، حقوق کودکان و مسائل مشابه ممکن است با تغییر سلیقه مردم و حساس کردن آنها به مسائل حیاتی زندگی خود، نگاه آنها را به زندگی تغییر داده و میل به مسوول بودن، اعتماد سپردن و دوست داشتن را در آنها زنده کنند. بنابراین نگاه منفی مطلقی نمیتوان داشت با این حال واضح است که مقطعی که فعلا در آن قرار داریم با اختلالهای جدی در اولویتبخشی و نمایش این عواطف و رفتارها روبهروییم.
دورهمیهای ایرانیان محلی برای دستیابی به هر آنچیزی شده است که در بیرون امکان وقوع نمییابد. به عبارتی هر خردهفرهنگی جوانان، نوجوانان، زنان و... - در دورهمیهای خود میل به تولید آزادانه لذت و عاملیت و عبور از مرزهای ممنوع بیرون دارند. همین جمعها خود زیرزمینهای جامعه هستند. چقدر این موضوع در تعمیق خصلت منفی ریاکاری در ایران تاثیر میگذارد؟ از طرف دیگر چه کارکردهای مثبت و منفیای دارد؟
البته تغییر در ذایقههای معاشرتجویانه به عنوان یک روند فرهنگی و تاریخی کلان در سطحی میتواند همه گروهها را تحت الشعاع قرار دهد. بهطور سنتی گروههای سنی جوانتر در استقبال و پیشگام بودن در نوآوری، تغییر و تعلق به خرده فرهنگ ظرفیتهای بیشتری دارند و طبیعی است که ممکن است برای مواجهه با کاستیها، محدودیتهای اعمال شده از جانب فرهنگ رسمی و در مواردی خانواده واکنشهایی نشان دهند. اما به هر حال معاشرتپذیریها در کلیت خود باید با عرصه عمومی سرو کار داشته باشند و در عرصه عمومی محقق شوند. کندن یا دل کندن از عرصه عمومی و خصوصی کردن فرهنگ، تقویتکننده بیاعتمادی است. بخش مهمی از ظرفیت معاشرتپذیریها در خصلت مری بودن و تغییر در هندسه روابط اجتماعی است و از این جهت هر زمینهیی که به پنهان ماندن (خانگی شدن یا زیرزمینی شدن) آن بینجامد، نگرانکننده است. روشن است که در معنای کلی همه خردهفرهنگهای الزاما معاشرتپذیری را تقویت نمیکنند. نگرشهای خاصگرایانه در برخی خرده فرهنگهای صنفی یا قومی و زبانی یا توسل به نشانهها، شعایر و کدهای ارتباطی که در مغایرت جدی با ارزشهای رسمی هستند (مثلا برخی خردهفرهنگهای تفریحی جوانان) کمکی به فضای گفتوگو و صمیمت در حلقههای کوچک و بزرگ نخواهد کرد. از سوی دیگر نیز نمیتوان منکر این مساله شد که جرم انگاری غیر ضروری برخی صورت عامهپسند، به بیاعتمادی برخی گروههای اجتماعی و پناه بردن آنها به عرصههای کمتر آشکار (مانند فضای مجازی) ختم میشود. شاید اقبال شدید جوانان ایرانی به شبکههای اجتماعی مجازی را تا اندازهیی با این منطق میتوان درک کرد. در مجموع آشکار بودن تعاملات و وجود میدانهایی برای تخلیه تنشهای زندگی روزمره در ظرفیت بالاتر جامعه برای نقد و مدارا و پرهیز از ریاکاری موثر است.
همچنین از آنجا که تعامل اجتماعی انسانها حول تامین مجموعه نیازهای زیستی و اجتماعی مشترک صورت میگیرد، میان تمام فرهنگها الگوهای ثابت و مشترکی از آداب معاشرت وجود دارد. معاشرتهای ما ایرانیان نیز با فهرست بلند بالایی از تعارفات قرین است. درباره آداب معاشرت در ایران کمی توضیح دهید. انسانشناس امریکایی ویلیام بیمن در کتاب زبان، پایگاه اجتماعی و قدرت در ایران «کلید فهم نهادهای اجتماعی و سیاسی ایران در فهم دینامیسمهای «رفتار بین فردی»نهفته است، بیمن نتیجه میگیرد که رفتار بین فردی در ایران به نحو گستردهیی با زبان درهمپیچیده است. آیا با این گزاره موافقید؟
اهمیت زبان در ارتباطات بین فردی اساسا خاص فرهنگ ایرانی نیست و در برخی از رویکردهای نظری و فلسفی نقش زبان در تفکر، کنش و معناسازی پدیدههای اجتماعی تعیینکننده است. جای بسط بیشتر این موضوع در اینجا فراهم نیست. با این حال منصفانه است بگوییم تنوع و پیچیدگی زیادی در الگوها و قالبهای زبانی برای برقراری و مدیریت ارتباطات بین فردی در ایران وجود دارد. علاوه بر این باید به نقش ارتباطات غیر کلامی هم در پیشبرد تعاملات دوستانه و کیفیت آن اشاره کرد که در فصلی از کتاب تاریخ فرهنگی بدن به آن پرداختهام. تعارف نیز که در برخی فرهنگها از جمله ایرانیها رواج دارد، نوعی کاربرد زبان است. برخی رواج تعارف را با تکیه بر رویکرد روانشناسی سیاسی پاسخی به احساس ناامنی و استراتژی برای در کنترل داشتن دیگری (مخاطب) میدانند و آن را دارای کارکرد اجتماعی و روانی میدانند. به بیان دیگر در این نگاه تعارف به فرد امکان میدهد با بالا بردن تصویر دیگری و بزرگ کردن و قدرتمند جلوه دادن او، از دردسرهای بعدی یا حتی محتمل در صحنه مواجهه پرهیز کند. در این مناسک البتهگیرنده (مخاطب) تعارف نیز از واقعی نبودن یا بزرگنمایی احتمالی در احترام دریافت شده مطلع است با اینحال در این حالت طرفین دست به نوعی بازی اجتماعی میزنند. این نگاه سویههایی از واقعیت را میتواند داشته باشد با این حال تغییرپذیریهای الگوهای ارتباطی در اقوام ایرانی و نیز دورههای تاریخی، آن را به چالش میکشاند. اگر تعارف را نیز پدیدهیی فرهنگی و الزاما بر ساختهیی اجتماعی بدانیم انتظار منطقی این است که معانی و پیامدهای آن را نیز در متن تاریخی و اجتماعی آن ببینم. اشتراک در زبان همچنان اصل و معیار مهمی در برقراری پیوندهای دوستانه در بسیاری از گروههای اجتماعی (بهویژه مردان بزرگسال) است که بر کیفیت معاشرتپذیری آنها تاثیرگذار است. گویش و زبان مشترک در بسیاری موارد بهانه کافی برای آغازگری ارتباط و در مواردی تداوم آن را فراهم میسازد. این اشتراک با خود اعتماد، خاطرات مشترک و آگاهی نسبی از علایق و سلیقههای طرفین بحث را همراه دارد و شاید همین زمینهها برای استحکام و تداوم انگیزش برای حفظ دوستیها کافی باشد. در مجموع در ایران امروز اشتراکات خویشاوندی، زبانی، محلی (جغرافیایی)، حرفهیی و شغلی، آموزشی و تحصیلی، مدنی و داوطلبانه و بهطور فزاینده فراغتی و مصرفی و سبک زندگی (چه مجازی و چه غیرمجازی) بستر معاشرتپذیریها را فراهم میسازند. معاشرتها همچنان بیشتر مبنایی درونگروهی دارند که البته قابل انتظار و فینفسه مفید است. با این همه تردیدی نیست که سلامت اجتماعی و نشاط روانی در هر جامعه پیوند نزدیکی با تکثر میدانهای معاشرتپذیری و مهمتر از آن برقراری خودجوش، فارغالبال و غیرحسابگرانه این روابط صمیمانه دارد.
با این حساب چه چیزی از نظر شما در معاشرتهای ما در میدانهای اجتماعی مبادله میشود؟ به عبارت دیگر محور دورهمیهای ایرانیان را چه چیز یا چیزهای دیگری تشکیل میدهد؟
با وجود تنوع میدانهای معاشرتپذیری و الگوهای حاکم بر آن، فلسفه اصلی حاکم بر این روابط باید صمیمیتهای خودجوش و فیالبداههیی باشد که فینفسه انگیزه و هدف آن را شکل میدهند. در معاشرتپذیری وارد بازی میشویم که هدف از آن برانگیختن حس خوب در دیگران است. در این بازی سالم و اصیل، انسان بودن و زندگی جمعی را تمرین میکنیم. علاوه بر ارتباط و عملی که در این روابط شکل میگیرد، تصویر اجتماعی و بهاصطلاح بازنمایی آن نیز معنیدار است و دلالت زیستن در اجتماعی امن و صمیمی را در خود دارد. البته متاسفانه منطق ابزاری در فرهنگ اقتصادی و روابط اجتماعی بسیاری از میدانهای شهری، در عمل عنصری از مبادله و انتظار بازگشت از این روابط را پدید آورده است. نشان دادن موقعیت اقتصادی یا اقتدارجویی در این روابط از جمله آنهاست. در این موارد بیشتر به تصویری که دوست داریم از خود نمایش دهیم، توجه داریم تا ابراز واقعی خودمان. طبیعی است که میتوان گونههای متنوعی از معاشرتپذیریهای شهری را شناسایی کرد که دامنه آنها بسته به تداوم، انگیزهها، میدانها، تعداد شرکا و همراهان، شیوههای ارتباط، درجه برنامهریزی، درجه بده و بستان همراه با آن، گروههای اجتماعی و سنی و مواردی از این نوع تفاوت مییابد. مسیر حرکت ما غلبه یافتن تدریجی ملاحظات نمایشی و نفع طلبانه در اغلب میدانهای روزمره شهر و در بیشتر زمانهاست. تجلی معاشرتپذیریهای نابتر در میدانها، مقاطع یا دورههایی بیشتر است و به تناسب اخلاق عمومی و توزیع عاطفه در جامعه را تغییر میدهد (صمیمیتهای شکل گرفته در جشنهای ملی یا مراسم مذهبی اینگونهاند) با این همه باید بابت رواج غریبگی بیشتر در شهر و فراموش کردن عادات ریشهدار فرهنگیمان نگران باشیم.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست