شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

معمای امنیتی: بمب و آمریکا


هر زمان یك واحد جغرافیایی به وسایلی دسترسی پیدا كند كه امنیتش را افزون نماید به طور اتوماتیك منجر به تقلیل امنیت دیگر بازیگران می شود. بدین روی كشورهایی كه با كاهش امنیت مواجه می شوند رو به بهبود وزن امنیتی خود می كنند و به وجود آوردن شرایطی متفاوت را كه حداقل آن بازآفرینی موقعیت قبلی است با حدتی گسترده اختیار می گزینند. این منجر به تسلسل فرایندی می شود كه پایانی بر آن متصور نیست. بدین گونه است كه «معمای امنیتی» شكل می گیرد. با توجه به این واقعیت تاریخی و معتبر است كه بازیگرانی كه درصدد دگرگون كردن موقعیت استراتژیك از نقطه نظر نظامی هستند قبل از توسل به اقدامی از این دست جست وجوگر شدند كه اولاً چنین سیاستی تا چه حد توازن نظامی را علیه دشمن اصلی آنها متحول می سازد و از سوی دیگر چه پیامدهایی در رفتار و سیاست كشورهای همسایه و منطقه به وجود می آورد.
۱-عدم رویت توازن وحشت
هدف از به دست آوردن سلاح استراتژیك از یك سو می بایست ایجاد توازن و برابری در حیطه سلاح های غیرمتعارف در رویارویی با دشمن اصلی باشد و از سویی دیگر دسترسی به این سلاح، بالا بردن موقعیت چانه زنی، برای افزایش هزینه دشمن اصلی، برای تحت فشار قرار دادن و بالا بردن بازده در هنگام چالش سیاست های تهدیدگر موجودیتی و یا باج خواهانه او را حیات دهد. تلاش برای كسب سلاح استراتژیك به ضرورت هستی بخشیدن به توازن وحشت است. اگر دستیابی سبب ساز توانایی در داشتن امكان برای هدف قرار دادن دشمن اصلی در صورت بروز بحران داغ نشود، توجیه عملیاتی تصاحب سلاح استراتژیك محو می شود. سلاحی كه فاقد ظرفیت عملیاتی در قلمرو دشمن اصلی باشد نه تنها هزینه های موجودیتی دشمن اصلی را بالا نمی برد بلكه به جهت ماهیت عملیاتی خنثی، آسیب پذیری شدید استراتژیك به وجود می آورد. زمانی كه دشمن اصلی به لحاظ برتری گسترده در حیطه سلاح های غیرمتعارف، توانایی غیرقابل رقابت در حیطه «تحویل» این سلاح ها از موقعیت متمایز برخوردار است، بدین معنا است كه او از ظرفیت عملیاتی برخوردار است. حال اگر بازیگر به سلاح غیرمتعارف دسترسی پیدا كند اما نتواند آن را به كشور دشمن «تحویل» دهد در حالی كه دشمن اصلی از این توان برخوردار است عملاً موقعیت برد برای كشوری ایجاد می شود كه ظرفیت عملیاتی دارد و وضعیت باخت برای بازیگر مقابل شكل می گیرد. اگر هر دو كشور سلاح استراتژیك داشته باشند این به معنای آن است كه استفاده از آنها در صورت ایجاد بحران داغ توجیه پذیر است اما اگر یكی از دو طرف نتواند سلاح را به سرزمین دشمن «تحویل» دهد عملاً مشروعیت به فرصت یافتن عملیاتی برای سلاح های استراتژیك به طرف مقابل می دهد در حالی كه خود با وجود مشروعیت، ناتوان از مقابله به مثل است. در عین حال داشتن سلاح غیرمتعارف به منظور بالا بردن قدرت چانه زنی برای بهبود موقعیت در برابر دشمن اصلی است. ولیكن اگر این آگاهی واضح و مشهود باشد كه امكان تحویل سلاح به سرزمین دشمن اصلی وجود ندارد و تفاوت عددی وسیع بین سلاح های استراتژیك دو طرف است، چانه زنی حیات نمی یابد. قدرت تنبیه باید واقعی و نه انتزاعی باشد تا شرایط چانه زنی به وجود آید. اگر سلاح استراتژیك قادر به رسیدن به سرزمین دشمن اصلی نباشد فرصتی برای تنبیه هم نیست پس ضرورتی هم برای امتیاز دادن به وسیله طرف مقابل پیش نمی آید. سلاح استراتژیك كه قابلیت ضربه زدن به دارایی های مادی و انسانی دشمن اصلی را دارا نباشد و او را به امتیاز دادن ترغیب نكند محققاً «بار استراتژیك» است. چون كه توقعات را افزون می سازد، هزینه ها را بالا می برد درحالی كه دستاورد ملموس تبلور نمی یابد. گاهی ممكن است كه دشمن اصلی حركتی را انجام دهد كه امتیاز محسوب شود مثلاً كمك به عضویت در سازمان های بین المللی را اعطا كند اما باید آگاه بود كه این نهادها شكل گرفته اند كه ارزش ها قواعد خاصی را جهانشمول سازند كه افزون كننده جایگاه جهانی بازیگر خصم هستند. عضویت در این سازمان ها امتیاز محسوب نمی شود بلكه اعتباردادن به مقوله های هنجاری دشمن اصلی است پس باید هزینه محسوب شوند.
۲-گریز كشورهای منطقه: اولویت ثانویه برای در اختیار داشتن سطح استراتژیك تضعیف موقعیت منطقه ای دشمن اصلی و ترغیب ساختن كشورهای همسایه به همكاری های وسیع تر، انگیزش فراخ تر آنان برای اعطا كردن فرصت های اقتصادی، سیاسی، نظامی و فرهنگی و حیات دادن به محیط امنیتی متمایز منطقه ای است كه دور شدن از بازیگر نافذ فرامنطقه ای و نزدیكی منطقه ای را براساس ارزش ها و قواعد كشور صاحب سلاح استراتژیك اعتبار دهد، اما به جهت شرایط خاص جهانی، تعارضات تاریخی كشورهای منطقه، تمایزات وسیع ایدئولوژیك و ملاحظات سیاسی، امنیتی و اقتصادی، معرفی سلاح استراتژیك به منطقه منجر به نزدیكی اجباری كثیری از بازیگران فاقد سلاح استراتژیك به جهت حادث شدن معمای امنیتی به كشور فرامنطقه ای خواهد گردید. این به معنای وسیع تر شدن حضور بازیگر نافذ بین المللی در منطقه و بالا رفتن توانایی او برای شكل دادن به هزینه های موجودیتی خواهد بود. هدف اصلی برای دسترسی به سلاح استراتژیك بالا بردن هزینه های موجودیتی طرف مقابل است و نه اینكه داشتن آن باعث حضور وسیع تر دشمن در همسایگی و بالا رفتن هراس امنیتی دارنده سلاح استراتژیك شود. پرواضح است كه حق دارای ماهیت مطلق است اما سیاست ها جدا از كیفیت آنها دارای پیامدهای مشروط و مقید هستند. سلاح استراتژیك به ضرورت حقوقی، چالش گریز باید باشد اما بازتاب های داشتن آن به شدتی وسیع متاثر از شرایط بین المللی، نظرات قدرت نافذ جهانی، كیفیات حیات منطقه ای و ملاحظات داخلی است. حق فی نفسه برتری نمی بخشد اما محققاً داشتن سلاح استراتژیك بدون توانایی عملیاتی در بهره برداری از آن بر علیه دشمن اصلی و سوق دادن همسایگان در منطقه به شدتی وسیع تر به سوی دشمن اصلی، هزینه ها را فزاینده می سازد و آسیب پذیری را افزایش می دهد.
منبع : باشگاه اندیشه


همچنین مشاهده کنید