جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


افسانه جهانی شدن


افسانه جهانی شدن
در انگلستان، آلمان، لهستان، آفریقای جنوبی و اكوادور نیز مكرراً شاهد بودیم كه از «جهانی شدن» سخن به میان م ی آمد. تقریباً همه تصور می كردند به گونه ای به روند «جهانی شدن» پیوسته اند. اما در واقع، این خواست و هدف سیاستمداران، اقتصاددانان و مدیران شركت های بزرگ بود كه ما به چنین باوری برسیم.مقوله «جهانی شدن»، صرف نظر از اقتصاد، در حوزه های دیگری نیز مطرح می شود. برای مثال از جهانی شدن فرهنگ و اكولوژی نیز سخن به میان می آید. اما بیشترین تكیه آن در حوزه اقتصاد است. آیا جهانی شدن به معنای ورود به عصری جدید است كه سلسله حوادث و پیامدهایی را خواه مطلوب و خواه نامطلوب، برای عموم به همراه دارد؟ یا صرفاً واژه ای است جدید كه در یك فرآیند طولانی در افواه مرسوم شده است؟ یا اینكه واژه ای معمولی است برای مقاصد سیاستمداران برای شانه خالی كردن از بار مسئولیت و توجیهی است برای آنچه رخ می دهد و از كنترل انسان خارج است؟ آیا این روند جبری تاریخی و اجتناب ناپذیر است؟ كدام را باید پذیرفت؟ در اواخر دهه نود در سوئد مقالات و كتب بسیاری درخصوص «جهانی شدن» منتشر شد كه نظرات متفاوتی درباره مفهوم این پدیده و تحلیل هایی از پیامدهای این روند در نظام اقتصادی جهان از سوی گروه های مختلفی به همراه داشت. جملگی بر یك نكته متفق القول بودند:جهانی شدن طرف بازنده و برنده دارد. برای مثال صاحبان بورس همواره طرف برنده این روند هستند.سئوال این است كه جایگاه مردم عادی و حاشیه نشینان اقتصاد در این میان كجاست؟ و این روند چه تاثیری بر وضعیت اقتصادی این طبقه دارد؟نتایج پژوهشی در این زمینه حاكی از عمیق تر شدن شكاف طبقاتی است. در خلال سال های ۱۹۴۸ تا ۱۹۹۸ حجم دارایی های كشورهای ثروتمند جهان دو برابر شده است. این كشورها حدود ۸۶ درصد تولید ناخالص ملی كل جهان را به خود اختصاص داده اند و سهم فقیرترین بخش جهان تنها چیزی حدود یك درصد از این میزان است. دارایی های دو یا سه نفر از ثروتمندترین افراد جهان برابر با مجموع دارایی های ۴۰ كشور فقیر است.با نگاهی به این تاثیرها، «جهانی شدن» را چه می توان نامید؟ روندی اجتناب ناپذیر یا طبیعی؟ یا حتی استراتژی ای آگاهانه؟ آیا می توان این روند را متوقف ساخت یا راستای آن را به سمتی تغییر داد تا به كاهش این شكاف و تفاوت های طبقاتی منجر شود؟طبیعی است كه این سئوالات اساسی را طراحان و كسانی كه این بحث را طرح می كنند نپذیرند. برای درك علل و تاثیرات جهانی شدن می توان در سه حوزه به این پدیده پرداخت:
•جهانی شدن به منزله یك دام
نخستین بار دو روزنامه نگار آلمانی، مارتین و شومان، كتابی را تحت عنوان «جهانی شدن» منتشر كردند. این كتاب كه به چندین زبان ترجمه شد، بیشترین فروش را در كشورهای اروپایی داشت.در این كتاب سناریوی مخوفی ترسیم می شود كه در آن شركت های بزرگ به جای دولت ها بر مردم حكومت می كنند و دولت ها در واقع فاقد قدرتند. شركت های عظیم زنجیره ای تصمیم می گیرند تولیداتشان به چه منطقه ای سرازیر شود (و یا نشود). این شركت ها هستند كه كشورهای بزرگ را رودرروی هم قرار می دهند. سهام در این شرایط با سرعتی سرسام آور از طریق اینترنت رد و بدل می شود.به باور نویسندگان این كتاب سه عامل در ایجاد این شرایط تاثیرگذار بوده اند: اولین عامل فناوری اطلاعات (IT) است. با به كارگیری فناوری نوین اطلاعات رده جدیدی در علم اقتصاد پدید آمده كه رابرت رایش اقتصاددان آمریكایی آن را «تحلیل گر نماد» می نامد. صاحبان بورس، مدیران شركت ها، و كاركنان شركت های رسانه ای در این رده جدید طبقه بندی می شوند. فناوری نوین اطلاعات باعث تسریع و توسعه گستره بازارهای تجاری و در نتیجه گسترش اقتصاد جهانی شده است. به طوری كه بیشترین میزان معاملات دهه نود- با سهمی برابر با ۹۰ درصد گردش پولی جهان - مربوط به خرید و فروش ارز، سهام و اوراق بهادار بوده است. دومین عامل كاهش هزینه های حمل ونقل است. شیوه نقل و انتقال كالا از روش های سنتی (كشتی های باری، كامیون های بزرگ و..) به روش های ساده تر و كارآمدتر تبدیل شده است. فناوری نوین اطلاعات در این بخش نیز تاثیرگذار بوده است: فاكس و پست الكترونیكی جایگزین شیوه های مرسوم قدیمی شده اند و آخرین عامل موافقت نامه های عمومی (گات) و تعرفه و بازرگانی استاز طریق گات و سازمان تجارت جهانی موانع گمركی و بازرگانی پیش رو به تدریج برداشته شده است، به گونه ای كه می توان تعبیر «تجارت بدون مرز» را بدان اطلاق كرد. البته درخصوص كشورهای جهان سوم همچنان استثناهایی وجود دارد.نویسندگان در بخشی از این كتاب می نویسند كه جهان یكی بازار بی انتها است كه شبكه هایی نظیر سی ان ان و شركت های دیزنی و كوكاكولا بر آن حكم می رانند و معتقدند حادثه ای بنیادین در عرصه اقتصاد جهانی روی داده است كه مركز ثقل بازار را دیگرگون كرده است. البته این آغاز كار است و تحولات اساسی بیشتری در آینده، به خصوص در زمینه فرصت های شغلی چشم انتظار دنیای اقتصاد خواهد بود. عصر اشتغال ثابت و دائمی به سر آمده است و كاركنان شركت ها در واقع پرسنل موقتی هستند كه به صورت پاره وقت و برای دوره های كوتاه مدت استخدام می شوند تا كارهایی موقت انجام دهند. زیرا در این شیوه، تولید كالای بیشتر مستلزم نیروی انسانی كمتری است.در دنیای ترسیمی مارتین و شومان جامعه با سرعت سرسام آوری به سوی غایت ۸۰ : ۲۰ حركت می كند. به عبارتی صرفاً ۲۰ درصد جمعیت فعال یك جامعه برای تولید كفایت می كند.بخش دیگری از نیروی كار صرف امور مالی می شوند؛ تحلیلگران نماد، افرادی دانش آموخته و مسلط به كامپیوتر هستند و امر رهبری را مشاورین و خبرنگاران رسانه های گروهی بر عهده دارند. بخش دیگر اشتغال نیز اختصاص به مردم عادی دارد كه كارهای خدماتی را بر عهده دارند: نظافتچیان و فروشندگان همبرگر.گستره دولت در بخش آموزش و خدمات درمانی نیز محدود می شود. دولت هایی كه در تكمیل این روند كمك كرده اند، حالا دیگر زمام امور از دستشان خارج شده است.خصوصی سازی و اصلاحات مالیاتی بسیاری از كشورها در دهه نود توازن قدرت را به نفع بخش خصوصی تغییر داده است. فرار از پرداخت مالیات برای شركت های فرا ملیتی نظیر اریكسون و ولوو سوئد بسیار ساده تر شده است. به این ترتیب دولت ها نه تنها در معاملات خارجی و كنترل نرخ ارز تحلیل می روند بلكه در اجرای سیاست های پولی و كنترل نرخ بهره نیز ناتوان می شوند.«جهانی شدن» كه به عمیق تر شدن شكاف طبقاتی منجر می شود تهدیدی جدی برای رفاه و دموكراسی است. رفاه اجتماعی تهدید می شود، زیرا دولت توانایی تخصیص بودجه لازم برای بخش های درمانی و بهزیستی را ندارد. دموكراسی تهدید می شود چون افراد در مواجهه با هجوم بیكاری فزاینده، كاهش رفاه اجتماعی و كاهش مدیریت معیشت، خود را ناتوان می بینند. و این خود می تواند عاملی برای مهاجر ستیزی (دیگران كار ما را گرفته اند) و گرایش به «راست» بشود. برای مثال، در اتریش، شرق آلمان و جنوب فرانسه به دلیل افزایش سطح بیكاری، جنبش های راستگرایانه گسترش چشمگیری یافته است.«تله جهانی شدن» را یوران گریدر، مدیر مسئول نشریه «دالار» در سوئد صراحتاً ترسیم كرده است. وی این روند را «ژانر جهانی شدن» می خواند؛ پدیده ای كه بهبود وضعیت جامعه را تهدید می كند، نظام قدرتمند و لجام گسیخته سرمایه داری كه در آن اتحادیه های صنفی و حكومت ها فاقد قدرتند.در كتاب «جایگاه نوین عدالت»، كه از سوی یكی از سندیكاهای سوئدی موسوم به LO چاپ شده، آمده است: «در دهه های آینده عملاً جایگزین های دیگری جز بازارهای آزاد جهان و شركت های فرا ملیتی وجود نخواهند داشت.» در این كتاب نویسندگان امید خود را از دست نمی دهند. آنان استراتژی «افزایش قدرت بازار مشترك اروپا» را پیشنهاد می كنند: «بدین ترتیب سیاستمداران می توانند قدرتی را كه در ۲۰ سال اخیر از دست داده اند با تاسیس بانك مركزی اروپا و نیز پول مشترك پس بگیرند.»مارتین و شومان بر این باورند كه اگر كاری در این زمینه انجام نشود، جوامع با سرعتی سرسام آور به سمت عصری میل خواهند كرد كه در آن دولت های مركزی، تشكل های صنفی، استخدام دائم و رفاه اجتماعی پدیده هایی منسوخ محسوب می شوند. به رغم اینكه نویسندگان آلمانی تداوم این روند را بسیار خطرناك خوانده اند، اقتصاددان های برجسته نظر دیگری دارند: آنها معتقدند این روند طبیعی است و نباید متوقف شود..•افسانه جهانی شدن
چگونه می توان از «جهانی» شدن صحبت كرد، در حالی كه تنها بخش كوچكی از جهان را شامل می شود؟توسعه اقتصادی در آمریكای مركزی، اروپای غربی و جنوب شرق آسیا كه از آن به «مثلث اقتصادی» تعبیر می شود، در دهه های اخیر بسیار چشمگیر بوده است. بسیاری از محققان انگلیسی از جمله پل هیرست و گراهام تامسن بر این باورند كه تحولات اخیر اقتصاد در سطح جهان چندان فراگیر و چشمگیر نبوده: «كمتر از یك سوم مجموع تولیدات جهانی در سطح فرا ملیتی معامله می شود و نیز حجم كل دادوستد های كالا در مقایسه با آمار معاملات در سال های پیش از جنگ جهانی دوم كاهش یافته است. به طور كلی، جهانی شدن افسانه ای بیش نیست و این ایدئولوژی نو لیبرالی محصول كارخانه ها و شركت های سیاستمداران و اقتصاددانان است، زیرا آنها درصدد كاهش رفاه اجتماعی و مالیات و انحلال تشكل های صنفی و اتحادیه ها هستند. واژه «جهانی شدن» در دهه ۱۹۸۰ از قلب لیبرال ها و از دانشكده های عالی اقتصادی آمریكای شمالی بیرون آمد.»یوهان ارنبری یك از كارشناسان سوئدی نیز جهانی شدن را یك افسانه می خواند كه از یك ویژگی شاخص سود می جوید: «جهانی شدن در یك ایدئولوژی ریشه دارد كه انگیزه و هدف آن تقسیم ثروت های كلان جهان به سود طبقه ثروتمند و به ضرر طبقه محروم جامعه است.»ارنبری با هیرست و تامسن هم عقیده است. وی می نویسد كه بخش اعظم «فناوری اطلاعات» افسانه است: «اختراع تلگراف در یك قرن پیش، تحول به مراتب عمیق تری در تسریع معاملات تجاری و مالی به نسبت دوران اخیر ایجاد كرده است.»از منظری دیگر می توان گفت كه كسانی كه داعیه جهانی شدن دارند، به واقع نظرگاه تاریخی ندارند. عصر ما از تاریخ جدا نیست. جهانی شدن واقعه ای تاریخی است و در واقع ما با تحولی تاریخی مواجهیم كه مبتنی بر دگرگون شدن مالكیت خصوصی است. ماحصل این دگرگونی ایجاد شركت های خصوصی كمتر با توان مالی بالاتری است كه به دلیل به كار گیری از شیوه های مكانیزه باعث حذف نیروی انسانی می شوند. جیوانی آریگی، با بررسی تاریخی سرمایه داری در اروپای سده سیزدهم تاكنون، نتیجه گیری می كند كه «توسعه و رشد اقتصاد سرمایه داری به نوسان تمایل و گرایش دارد. دوره ای كه تولید افزایش یافته و به تبع آن سرمایه گذاری رونق می گیرد و در دوره ای دیگر با كاهش تولید، حجم معاملات مالی افزایش می یابد. در اواخر سده پانزدهم با توقف و ركود تولید در شمال اروپا شاهد رونق معاملات مالی هستیم. وضعیتی مشابه را در مورد هلندی ها در سده شانزدهم و نیز انگلیسی ها در سده هجدهم شاهد هستیم.»در عصر كنونی، مقطع سال های ۱۹۴۰ تا ۱۹۷۵ را می توان دوران توسعه تولید كالا و معاملات صنعتی نامید. این در حالی است كه از سال ۱۹۷۵ تولید كالا با ركودی مواجه شده و حجم معاملات مالی (بورس) افزایش چشمگیری یافته است.چرخش های اقتصادی از این دست در نیم قرن اخیر بی سابقه بوده است و یكی از عوامل آن را می توان وسعت یافتن دامنه اقتصاد جهانی در دهه های اخیر ذكر كرد. هر دوره رونق اقتصاد جهانی از كانونی برخوردار بوده است. بی تردید ایالات متحده در پنجاه سال اخیر مركز و كانون اقتصادی جهان بوده است. این مركزیت در سده هجدهم از آن لندن و در اواخر قرون وسطی در اختیار ایتالیا و بازارهای شمال اروپا بوده است.دیدگاه های قابل تامل آلگاریس را می توان با نظریه نظام جهانی والرشتاین مقایسه كرد. این دو معتقدند كه دوران مركزیت ایالات متحده كه تا سال ۲۰۰۰ یك ابر قدرت و امپراتوری جهان تلقی می شد، به سرآمده است.از اوایل دهه ۱۹۸۰ نظریه ای مطرح بوده مبنی بر اینكه این قطب اقتصادی (آمریكا) جای خود را به كشورهایی نظیر ژاپن، كره جنوبی، چین، تایوان و اندونزی سپرده است. اما در پی بروز بحران های اقتصادی در جنوب شرق آسیا در خلال سال های ۱۹۹۸ و ۱۹۹۹ این نظریه مسكوت ماند.•جهانی شدن؛ یك واقعیت
شیوه سوم جهانی شدن را به مثابه یك واقعیت می پذیرد ولی در عین حال تصدیق می كند كه علاوه بر مشكلات و موانع پیش روی آن، این روند فرصت هایی نیز فراهم می كند. بنابراین، پیروان این عقیده بر این باورند كه باید با یك ایدئولوژی صحیح و كارآمد با جهانی شدن مقابله كرد. این گروه خواهان اعمال سیاست هایی كارآمد و پویا در سطح جهانی، منطقه ای و كشوری در این خصوص هستند.آنتونی گیدنز، جامعه شناس انگلیسی، سردمدار این نظریه است. نظریه ای موسوم به «بلریسم» محور برنامه ها و استراتژی جدید سوسیال دموكرات های انگلستان است. گیدنز از نزدیكان تونی بلر نخست وزیر انگلستان است. براساس این نظریه نظام احزاب، تشكل های صنفی و حتی فعالیت سیاستمداران متحول می شود. این دگرگونی سیری منفی ندارد زیرا عصر نظام رفاه اجتماعی به سر رسیده و این سیستم دیگر نمی تواند پاسخگوی نیازهای جامعه باشد. بك جامعه مرفه و مدرن مستلزم اصلاحات و تحولی درونی است تا بتواند متناسب با ضرورت ها و اقتضائات بازار جهانی عمل نماید.
•افسانه یا واقعیت
بسیاری از نظریه پردازان بر این باورند كه جهانی شدن را نولیبرال ها درست كرده اند و با بزرگ نمایی آن سعی دارند به مثابه یك ایدئولوژی برای دفاع از «انقلاب طبقه غنی» به خورد كشورهای دیگر بدهند.بی تردید می توان گفت كه فرآیند جهانی شدن انتقال قدرتی است از «كار به سرمایه»، از «طبقه كارگر به غنی» و از «توده مردم به صاحبان شركت های بزرگ چند ملیتی». علل این تغییرات را می توان در پنج عامل بررسی كرد:۱- روش های نوین تولید ۲- بازارهای جدید ۳- فناوری اطلاعات ۴- بازارهای مالی ۵- سرمایه گذاری و صندوق بازنشستگی
•روش های نوین تولید
شیوه های جدید تولید از دهه ۱۹۷۰ آغاز شد. تولید به سبك پیشین، یعنی تولید كالای صنعتی در كشورهای توسعه یافته و استخراج مواد خام در كشورهای در حال توسعه، متحول شد و اصطلاح «كشورهای صنعتی جدید» به وجود آمد.بسیاری از كشورهای در حال توسعه و در راس آنها هنگ كنگ و كره جنوبی به سرعت صنعتی شدند. در پس این توسعه، بذر شیوه جدیدی از تولید نیز پاشیده شد كه طی آن شركت های فرا ملیتی كه هزینه های تولید را در كشور خود بالا می دیدند، كارخانه های خود را به كشورهایی منتقل كردند كه كارگر فراوان و دستمزدها به نسبت بسیار پائین بود. در گام نخست، این كارخانه ها در كشورهای جنوب شرق آسیا، نظیر چین و چند كشور اروپای شرقی تاسیس شد كه در آنها دستمزد كارگران بسیار ناچیز بود و كارگران، به ویژه كودكان كارگر، از حداقل و بدوی ترین قوانین حمایتی بی بهره بودند. از جمله این كارخانه ها را می توان به شركت «نایك» اشاره كرد. بدین ترتیب، مردمان بیشتر سراسر جهان در واقع به تولیدكننده سود برای كشورهای سرمایه داری تبدیل شدند. امروزه ۳۰ درصد از اسباب بازی های سراسر جهان در چین تولید می شود و تقریباً نیمی از نیاز پوشاك بازارهای جهانی را چهار كشور آسیای جنوب شرقی یعنی چین، هنگ كنگ، تایوان و كره جنوبی تامین می كنند.سرمایه داران سوئدی در استونی كارخانه تولید پوشاكی راه انداخته اند كه در آن زنان كارگر به ازای هر ساعت كار تنها چند كرون دستمزد دریافت می كنند.واژه «رقابت» نیز بسیار بزرگ شده است. بیش از ده درصد كالاهای صنعتی آلمانی یا سوئدی كه با فناوری پیشرفته تولید می شوند، در معرض تهدید رقابت قرار دارند. تحلیل هایی از این دست از سوی شركت های بزرگ غالباً برای راه انداختن جو روانی علیه اعضای اتحادیه ها و سندیكاهایی مطرح می شود كه غالباً در برابر تقاضاهای صنفی كارگران خواهان افزایش دستمزد هستند.یكی دیگر از پیامدهای این وضعیت عمیق تر شدن شكاف بین مصرف كننده و تولیدكننده است. پیشتر در جوامع تولیدكننده، كارگران و كارمندان خود مصرف كنندگان كالاهای تولیدی بودند. به این معنا كه كارگران و كارمندان، هم تولید می كردند و هم مصرف. براساس این سیكل، ارتباط تشكل های صنفی، افزایش دستمزد و برنامه ها و طرح های رفاه عمومی بسیار تنگاتنگ بود. زیرا افزایش توان خرید كارگران به سود همگان بود. امروزه با جهانی شدن اقتصاد درآمد فرد حقوق بگیر تهدیدی برای افزایش هزینه ها و نیز تهدیدی علیه رقابت جهانی تلقی می شود. تولید كننده و مصرف كننده اقشار قبلی نیستند و لزوماً در یك كشور زندگی نمی كنند.•بازارهای جهانی
با فرو ریختن دیوار برلین و نیز فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در اوایل دهه نود درهای كشورهای اروپای شرقی به بازارهای جهانی به سرعت گشوده شد و دامنه بازارهای جهانی گسترش چشمگیری گرفت.سهم چین نیز در تحولات اقتصادی جهان بسیار تاثیرگذار بود. چین با تغییر سیاست های اقتصادی خود، بیش از پیش به این روند -ایجاد بازارهای جهانی جدید- نزدیك شد. اما نكته بسیار مهم اینكه سهم سایر بخش های جهان، به خصوص آفریقا، غرب آسیا و بخش اعظم آمریكای لاتین از این رویداد بسیار اندك بود. امروزه سهم این بخش كه یك پنجم از جهان را شامل می شود و بیشتر كشورهای آفریقایی را پوشش می دهد، تنها یك درصد معاملات جهانی است. در حالی كه ثروتمندترین بخش جهان (یك پنجم) بیش از ۸۰ درصد این معاملات را در اختیار دارد. دامنه استفاده از واژه های «یكپارچگی» و «ارتباط متقابل» نیز به شدت گسترش یافته است.
•فناوری اطلاعات
نسل جدید كامپیوترهای قابل حمل و تلفن های همراه وضعیت زندگی روزمره را متحول كرده است. البته این تغییر برای كسانی كه به این تجهیزات دسترسی دارند ملموس بوده است. امروزه از دید یك سوئدی، رایانه و دسترسی به اینترنت جزء لاینفك زندگی مردمان محسوب می شود. براساس آمار، در پائیز ۱۹۹۹ در سوئد بیش از ۲/۵ میلیون نفر به اینترنت دسترسی داشته اند. در سال ۲۰۰۰ در سوئد، فنلاند و ایالات متحده و چند كشور ثروتمند دیگر، تعداد كامپیوترهای شخصی و تلفن همراه به نسبت جمعیت افزایش چشمگیری را نشان می دهد. كارخانه های اریكسون، نوكیای فنلاند و مایكروسافت پیشتازان این فناوری جدید هستند.طبق آمار، در سال ۲۰۰۰ دویست و پنجاه تا سیصد میلیون نفر در سراسر جهان با كامپیوترهای شخصی خود به اینترنت دسترسی داشته اند. به عبارتی، می توان تخمین زد از ۶ میلیارد نفر جمعیت كره زمین، حدود ۸/۵ میلیارد نفر از اینترنت بی بهره اند. از هر ده نفری هم كه به اینترنت دسترسی دارند، ۹ نفر در كشورهای پیشرفته صنعتی زندگی می كنند.حقوق یك ماه یك شهروند آمریكایی برای خرید یك رایانه شخصی كفایت می كند. در حالی كه یك بنگلادشی برای خرید همان كامپیوتر باید دستمزد هشت سال خود را بپردازد. این توزیع نابرابر فناوری صرفاً باعث عمیق تر شدن این شكاف می شود و دسترسی به اطلاعات نامحدود اینترنت را فقط برای درصد اندكی از جمعیت جهان امكان پذیر می كند.استفاده از كامپیوتر تاثیرات عمیقی نیز در زمینه اشتغال داشته است. براساس گزارشی، با استفاده از كامپیوتر در بخشی از امور اداری نظیر صدور فاكتور، پرداخت و... می توان چهل هزار فرصت شغلی در بخش دولتی را حذف كرد. این شیوه امروزه در بانك ها، شركت های بزرگ بیمه و سازمان های توزیع كالا امری مرسوم است و به سرعت نیز شیوه های آن به روز می شود. تقسیم كار در سطح بین المللی، عنصر رقابت و دستمزد از عوامل تسریع كننده در گسترش این شیوه است.الكترونیك سیتی در بنگلور هندوستان اكنون مبدل به نمایشگاه دائمی تجهیزات الكترونیك در سطح دنیا شده است و پرواضح است كه زیمنس، توشیبا و مایكروسافت نیز شركت كنندگان فعال این نمایشگاه باشند.هند نیز با تاسیس شركت ان آی تی، ۱۲۰ هزار نفر را در استخدام خود دارد. سهم این شركت از درآمدهای صادراتی اش در سال ۱۹۹۹ چیزی حدود ۳۲ میلیون كرون بوده است. دستمزد یك برنامه نویس هندی یك سوم دستمزد یك برنامه نویس سوئدی یا سوئیسی است. این در حالی است كه دپارتمان تحقیقاتی انفورماتیك هند خدمات عظیم و چشمگیری را به جامعه جهانی ارائه داده است. ۴ میلیون هندی در این بخش مشغول به كارند، اما این كشور همچنان جزیره ای است در اقیانوس فقر. از هر ۱۰۰ نفر هندی تنها سه نفر كامپیوتر شخصی دارند. ریگا و مینسك جزء شهرهایی محسوب می شوند كه شركت های بزرگ چند ملیتی به دلیل فراوانی نیروی متخصص ارزان به آنها روی آورده اند. حال سئوال این است كه كشورهای بزرگ صنعتی دنیا چرا دچار بحران هستند؟سهم عظیمی از فناوری اطلاعات در بخش رسانه ای تخصیص یافته است. سی ان ان و ام تی وی از پیشتازان آن به شمار می روند. در سال ۱۹۹۷ بیش از ۲۵ / ۱ میلیارد نفر تماشاگر تلویزیون بوده اند و بیشتر آنها را مخاطبان كانال های بزرگ آمریكایی تشكیل می داده اند.
منبع: Freetrade.org
ترجمه: داریوش دل آرا
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید