شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


شعر ایران در آلمان


شعر ایران در آلمان
شعر شاعران معاصر ایران چندی است كه در سرزمین های آلمانی زبان شروع به نشو و نشر كرده است. گرچه هنوز ترجمه و انتشار سروده های شاعران معاصر ایران به گستردگی شعر شاعران عرب نرسیده است و هنوز نیما و فروغ و شاملو، آوازه آدونیس و درویش و قبانی را نیافته اند اما اینان نیز اندك اندك به انجمن شاعران رخت از جهان بربسته و نام آشنای شرق می پیوندند. البته دلخوشی ما حداقل در آن است كه در كنار «شاعران حرفه ای» فیلمسازان و نقاشانمان هم، اگر نه در ایران، حداقل در اروپا، كمابیش شهرت شاعری یافته اند؛ كسانی چون عباس كیارستمی كه ترجمه هایكو گونه هایش با عنوان «همراه با باد» با پی گفتاری از «پتر هاندكه» ، نویسنده سرشناس اتریشی، سال گذشته در آلمان انتشار یافت.
در سال گذشته میلادی، مجموعه ای نیز از شعرهای شاعران زن سرزمین های شرق مسلمان كه آن ماری شیمل در واپسین سال های زندگی خود به آلمانی ترجمه كرده بود با عنوان «كتابی به نام شادی» در آلمان منتشر شد كه شعرهایی از پانزده تن از سرایندگان زن معاصر ایران هم در آن یافت می شد؛ از جمله پروین اعتصامی، سیمین بهبهانی، فروغ فرخزاد، پری توانگر، طاهره صفارزاده، بهار رهادوست، گیتی خوشدل و فرشته یمینی شریف.
شیمل در اثنای پژوهش های خود پیرامون عرفان و ادبیات مشرق زمین از دوره های نخستین تا سده بیستم میلادی، از میان سروده های زنان عرب و ترك و ایرانی و ازبك و اردو، زیباترین شعرها را برگزیده و با زیبایی و گویایی توصیف ناپذیری به زبان آلمانی ترجمه كرده و پیشگفتاری بسیار جالب و آموزنده نیز درباره نقش عارفان زن در جایگاه شاعران و جهان اسلام بر كتاب افزوده بود. او تاكید دارد كه «در این مقدمه میان شاعران معاصر زن، فروغ فرخزاد بی تردید از جایگاهی والا برخوردار است» و در ادامه می نویسد: «این نخستین بار نیست كه شعرهای فروغ به زبان آلمانی ترجمه می شود؛ پیشتر نیز مجموعه ای از سروده های او را كورت شارف و برخی را سیروس آتابای به آلمانی ترجمه كرده بودند.» اشاره شیمل بیشتر به ترجمه های كورت شارف از سروده های فروغ فرخزاد است كه چند سال پیش از این در دفتری با عنوان «آن روزها» منتشر و پس از اندك زمانی كمیاب شد. و اینك در حال حاضر نایاب است.
شارف سرپرست انستیتوی گوته در لیسبون پرتغال است. میان سال های ۱۹۷۳ تا ۱۹۷۹ میلادی (۱۳۵۱ تا ۱۳۵۷) سرپرستی انستیتوی گوته را در تهران به عهده داشت و در دوران انقلاب با همكاری «كانون نویسندگان ایران» شب های شعر و داستان خوانی را كه به «ده شب» شهرت یافت، برپا كردند. او از همان سال ها به شعر معاصر ایران دلبستگی بسیار داشت و با برخی از نویسندگان و شاعران ایرانی طرح دوستی ریخت و با بسیاری از اهل قلم نشست و برخاست داشت.
به تازگی كورت شارف ترجمه گزیده ای از شعرهای معاصر ایران را در آلمان به چاپ رسانده است. این مجموعه در سپتامبر ۲۰۰۵ میلادی، تقریبا همزمان با نمایشگاه كتاب فرانكفورت، منتشر شد. ناشر آلمانی این دفتر شعر را در مجموعه «كتابخانه جدید شرقی» منتشر كرده و نسخه ای از آن را پیش از انتشار در اختیار من گذاشته است. بر روی جلد این دفتر شعر، در كنار عكسی هنری از شیرین نشاط، عنوان یكی از زیباترین شعرهای فروغ فرخزاد نقش بسته است: باد ما را خواهد برد. شارف هم مقدمه ای بر این مجموعه نگاشته است و هم مدخلی درباره تاریخچه شعر فارسی و هم در فصلی به معرفی شاعران این دفتر پرداخته است.
افزون بر اینها، «سعید» شاعر ایرانی تبار كه به زبان آلمانی شعر می سراید، پی گفتاری بر این مجموعه افزوده است. مترجم دقیقا صد شعر از بیست و دو شاعر معاصر ایران را برای این دفتر برگزیده است كه به باور او در شمار «مهمترین شاعران ایران در قرن بیستم» قرار دارند. البته او تاكید می كند كه شعرهای برگزیده برای این جنگ- به استثنای سروده های دو شاعر- تماما پس از كودتای بیست و هشت مرداد و در فاصله زمانی میان سال های ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۷ كه شارف آن را دوران اوج «شعر نو فارسی» می نامد، منتشر شده اند.
او این دو دهه را كه با دگرگونی های اجتماعی گسترده ای همراه بود، به لحاظ تحولاتی كه در گستره ادبیات ایجاد شد، دارای اهمیت بسیار می داند و ویژگی شعر این دوره را در بیان استعاری و زبان نمادی آن می خواند كه شاعران ناگزیر برای گریز از سانسور و ممیزی برگزیده بودند.اما در مقدمه كتاب، گذشته از این اشارات كلی و نیز شرحی تكراری كه شارف از چگونگی برگزاری ده شب شعر و داستان خوانی در دوران انقلاب نوشته است، مطلبی دندان گیر یافت نمی شود. مدخلی هم كه مترجم با عنوان «تاریخچه شعر فارسی» نگاشته، بیشتر مروری است شتابزده بر تحولات زبان فارسی از شش قرن پیش از میلاد مسیح تا حمله اعراب به ایران و برآمدن شاعرانی چون رودكی و فردوسی كه تجدید حیات زبان فارسی را در پی داشت.
او به دگرگونی های تاریخی و اجتماعی از صدر اسلام تا دوران قاجار و جنبش مشروطه و سلطنت پهلوی و كودتای بیست و هشت مرداد و رویدادهای انقلاب پنجاه و هفت هم اشاراتی دارد. افزون بر اینها نه تنها از چگونگی خلع ید از احمدشاه و «اصلاحات» و مدرنیسم دوران رضا شاه و «كشف حجاب» و قانون كاپیتولاسیون نوشته است بلكه پس از «سوسیالیست» خواندن نیما، تحلیلی نیز از كودتای بیست و هشت مرداد و پیامدهای «انقلاب سفید» و علل بروز انقلاب پنجاه و هفت به دست داده است.
او البته همه اینها را كافی ندانسته و آخر سر به «مهاجرت توده وار ادبا و اهل قلم» به خارج از ایران پرداخته و آن را با مهاجرت مولانا به قونیه مقایسه كرده و نتیجه گرفته كه «اینك ادبیات تبعید پدیده ای فراگیر و توده وار شده است.»
جالب آنكه كورت شارف این همه را با تردستی اعجاب انگیزی در هفت صفحه گنجانده است و خواننده از این همه آگاهی های تاریخی و سیاسی كه شعارگونه در مقدمه این دفتر شعر پشت هم ردیف شده است انگشت به دهان حیران می ماند. حال می توان خواننده آلمانی زبان را مجسم كرد كه با مطالعه این مقدمه و مدخل به چنان سرگیجه ای گرفتار آمده كه از به دست گرفتن این كتاب پشیمان شده است؛ چرا كه او دفتر شعری را به قصد آشنایی با شعر شاعران معاصر ایران در دست گرفته است و نه به منظور گذری سطحی بر سیر تحولات تاریخی و سیاسی این سرزمین وگرنه به سراغ خیل بی شمار كتاب هایی می رفت كه در دو سه دهه گذشته درباره وقایع تاریخی و رویدادهای اجتماعی ایران و كشورهای همسایه ایران به زبان های گوناگون نوشته و منتشر شده است.
«سعید» هم در پی گفتار خود، گرچه یكی دو اشاره جالب به پیوند شعر و سیاست در ایران دارد، اما موضوع «شعر و سیاست» را بیش از حد گسترش و كمابیش به تمام گونه های ادبیات تعمیم داده است. او در واقع نیمی از نوشته خود را به ستایش از «شعرهای سیاسی» احمدشاملو اختصاص داده است. در این میان متاسفانه اطلاعاتی نادرست نیز در اختیار خواننده آلمانی زبان قرار داده است؛ از جمله آنكه شعر «در این بن بست» از «دفتر ترانه های غربت» هرگز در ایران منتشر نشد و مسئولان ممیزی همواره با اشاره به این شعر از انتشار دیگر آثار شاملو نیز جلوگیری می كردند.
درحالی كه كتاب های شاملو چه پیش و چه پس از انقلاب به طور گسترده نشر و پخش می شد و اكنون نیز آثار او در بازار كتاب ایران به حد وفور یافت می شود.
جالب آنكه او هم در پی گفتار خود فرصت را از دست نداده و بار دیگر از شب های شعر انستیتوی گوته در دوران انقلاب یاد كرده و آن را «نقطه عطفی در پیوند ادبیات ایران و آلمان» نامیده است. در صورتی كه ۱۰ شب شعر و داستان خوانی در انستیتوی گوته فرصتی مناسب برای نویسندگان و شاعران عضو و نزدیك به «كانون نویسندگان ایران» در آن دوره فراهم آورد تا صدای اعتراض خود را به سانسور و نبود آزادی به گوش مردم برسانند و گمان ندارم كه به منظور پیوند میان ادبیات ایران و آلمان برگزار شده بود و یا چنین پیوندی را موجب گردید. به هر حال سعید آنجا هم كه از شعر فروغ و اخوان و نادرپور می گوید، همه را به عنوان سرایندگان «شعر سیاسی» معرفی می كند كه گویا شعرشان عین سیاست است. شعر سپهری را هم «به ظاهر غیرسیاسی و ظاهرا ساده دلانه» می خواند.
متاسفانه در سال های اخیر رسم شده است كه در مقدمه و موخره هایی كه مترجمان و اهتمام گران به اغلب ترجمه های آلمانی آثار نویسندگان معاصر ایران می افزایند، بیشتر بر سیاست های فرهنگی حاكم و تاثیرات آن بر ادبیات و نیز تلاش های اجتماعی نویسندگان و شاعران تاكید می كنند و كمتر به نقد ادبی و بررسی جنبه های هنری آثار می پردازند.
اصولا پیشگفتارها و پی گفتارها و مدخل و مقدمه ها را می توان به طور كلی به دو نوع تقسیم كرد: برخی با معرفی كوتاه نویسنده و شاعر و با اشاره به آثار و نیز با برشمردن ویژگی ها و سبك و شیوه نوشته های او امكان آشنایی خواننده را با نویسنده كتاب كه برای اكثر قریب به اتفاق خوانندگان اروپایی ناآشنا است، فراهم می آورند. چنین اطلاعاتی كه بهتر است به عنوان موخره و پی گفتار در صفحات پایانی كتاب بیاید، به نظر من برای آمادگی ذهنی خواننده ناآشنا به ادبیات فارسی مفید است و باید كوشش شود در حدی باشد كه ذهن خواننده را پیش از مطالعه كتاب دست كاری نكند و نیازارد.چون گونه ای دیگر از مقدمه و موخره نویسی هم رواج پیدا كرده كه بر مبنای آن مترجم یا اهتمام گر و یا حتی گاه شخصی ثالث، دست به تحلیل های «جامعه شناسانه» و «روانشناسانه» آنچنانی می زند و یا همه چیز را با عینك تیره سیاست روز نظاره می كند و خواننده ای را كه می خواهد ساعتی با دنیای خیال نویسنده رمانی یا با قطعه شعری از شاعری ایرانی خلوت كند، پیشاپیش با مسائلی درگیر می كند كه از این طریق و به این شكل نه قصد آشنایی و نه خیال رویارویی با آنها را داشته است؛ چرا كه خواننده به جای خریدن اثری از ادبیات داستانی یا دفتر شعری، می توانست به سراغ كتاب هایی رود كه مسائل اجتماعی و سیاسی ایران در آنها طرح شده است و در حال حاضر در هر كتابفروشی و كتابخانه ای به سادگی انواع گونا گون آن را می توان تهیه كرد. این همه را من در مخالفت با مباحث اجتماعی و نقد سیاسی و انتقاد از سیاستمداران و زمامداران نمی گویم، بلكه بر مصداق سخن حافظ كه می فرماید: «با خرابات نشینان ز كرامات ملاف/ هر سخن وقتی و هر نكته مكانی دارد.»
با این همه باز جای شكرش باقی است كه در این مجموعه شعر، مترجم در صفحاتی از كتاب به معرفی و بررسی سبك و شیوه كار شاعرانی پرداخته كه سروده هایشان در این دفتر گرد آمده است و ای كاش مترجم به همین معرفی متین و مفید بسنده كرده بود.
در این بخش كورت شارف با شناختی كه از شاعران و شعر معاصر ایران دارد، به خوبی توانسته است آگاهی هایی جالب و جذاب در اختیار خواننده كتاب قرار دهد. او ویژگی های شعرهای شاعران این دفتر را به طور موجز و مفید برشمرده و حتی گاه با اشاره ای، مقایسه ای میان برخی از آنان انجام داده است؛ مثلا میان سبك و سیاق شاملو و سپهری.
این بخش كه عنوان «درباره شاعران این جنگ» را دارد، در بیش از ۳۰ صفحه تنظیم شده و هر یك از شاعران، به نسبت معروفیت و تاثیرگذاری و نیز دلبستگی مترجم به شعر و شخصیت آنان، صفحاتی را به خود اختصاص داده اند؛ نیما و شاملو و فروغ و سپهری بیش از توللی و ابتهاج و اوجی. به هر حال، این بخش از كتاب بی تردید ارزش آن را دارد كه به فارسی ترجمه و منتشر شود؛ به ویژه آنكه كورت شارف آگاهی هایی را در اختیار خواننده قرار می دهد كه بعضا در سال های اقامت خود در ایران در گفت وگوهای شخصی با برخی از شاعران این دفتر به دست آورده است.
كورت شارف ترجمه هایی رسا و روان از شعرهای سرایندگان معاصر ایران به دست داده است و هر كه دستی و تجربه ای در كار ترجمه شعر داشته باشد به وضوح می بیند كه با مترجمی تازه كار سر و كار ندارد. او حتی در ترجمه شعرهای مقفی، وزن و قافیه سروده ها را نیز رعایت كرده و در زبان آلمانی انعكاس داده است؛ كاری كه مثلا زنده یاد سیروس آتابای حتی در مورد ترجمه اشعار حافظ و مولانا و رباعیات خیام، آگاهانه و به نفع فهم بهتر مضمون شعرها، از آن گذشته و ترجمه ای بدون قافیه به دست داده است.
پیشتر اشاره كردم كه شارف دفتری از گزیده های شعرهای فروغ را چند سال پیش از این ترجمه و منتشر كرده بود. «من هنوز در فكر آن كلاغم» (۱۹۸۱) و «ندای آغاز» (۱۹۹۴) عنوان دو مجموعه دیگر از ترجمه شعرهای شاعران معاصر است كه شارف در فهرست آثار خود دارد. افزون بر اینها او با سایتی اینترنتی كه سروده های شماری از شاعران سرزمین های گوناگون را منتشر می كند، همكاری دارد و گهگاه ترجمه های او از سروده های شاعران معاصر ایران در این سایت انتشار می یابد. نباید فراموش كرد كه افزون بر دشواری های ترجمه شعر به طور كلی كورت شارف دست به ترجمه سروده های شاعرانی با سبك های گوناگون زده است و از این رو دشواری كار او دو چندان بوده است، ولی با این همه از عهده كار به خوبی برآمده است.
البته نمی توان انتظار داشت كه ترجمه شعر- هر چند هم خوب و نزدیك به متن اصلی- همان تاثیر را بر خواننده بگذارد و همان لذت را نصیب او كند كه با خواندن و شنیدن شعر به زبان اصلی بر دل و جان آدمی می نشیند. «هانس كریستف بورگل» ایران شناس سرشناس و مترجم اشعار شاعران كلاسیك ایران، در پیشگفتار كتاب ترجمه رباعیات مولانا آرزومند است كه خوانندگان آلمانی زبان با مطالعه ترجمه گزیده رباعیات مولانا به شوق و ذوق آیند و چنان برانگیخته شوند كه زبان فارسی بیاموزند و زمانی خود قادر باشند غزلیات و رباعیات مولانا و دیگر شاعران پارسی زبان را به زبان اصلی بخوانند!
معرفی شاعران و گزیده شعرهایشان در این كتاب به ترتیب زمانی تنظیم شده است؛ از نیما یوشیج تا علیرضا حسنی آبیز. احمد شاملو با ۱۵ شعر بیش از دیگران در این دفتر شعر حضور خود را به رخ می كشد و فریدون مشیری تنها با شعر «كدام غبار» از دفتر «بهار را باور كن» فروتنانه در آخر صف ایستاده است. البته جای سروده های منوچهر آتشی، سیاوش كسرایی و محمدعلی سپانلو در این جنگ خالی است. جالب آنكه آن ماری شیمل در كتاب «جایگاه مریم و مسیح در عرفان اسلامی» هم ترجمه ای از شعر «مرگ ناصری» شاملو به دست داده و هم شعر «گر من مسیح بودم» آتشی را ترجمه و منتشر كرده است. اما من در حیرتم كه چرا در این كتاب ۲۰۲ صفحه ای حتی با اشاره ای از منوچهر آتشی نامی به میان نیامده است.
هر چه جوانب امر را بررسی كردم، به نتیجه ای منطقی برای عدم حضور سروده های آتشی در این كتاب دست نیافتم. آخر آتشی از نسل شاعران نامدار سال های سی و دو تا پنجاه و هفت است، یعنی دوره ای كه كورت شارف آن را مبنای گزینش خود برای ترجمه شعرهای این مجموعه قرار داده و بر آن تاكید خاص داشته است. آیا آتشی شخصا اجازه ترجمه و انتشار شعرهایش را به مترجم این دفتر نداده است؟
یا شارف شعرهای منوچهر آتشی را به حد كافی سیاسی ارزیابی نكرده است؟... در این مورد و هم در مورد معیارهای انتخاب شاعران این دفتر و نیز دو شاعر از نسل تازه شاعران معاصر كه ترجمه شعرهایشان در این مجموعه منتشر شده است، هم می توان گمانه زنی كرد و هم می توان سكوت. مترجم هر جا ضروری دیده است، مفاهیم و واژه های ناآشنا برای خواننده آلمانی زبان و نیز اسامی خاص غریب را در زیرنویس صفحات كتاب توضیح داده است.
این حاشیه نویسی ها از ویژگی های خوب این دفتر شعر است كه جز چند مورد دقیق و برای درك و دریافت بهتر مضمون شعرها مفید است. شارف در مورد معنای «ری را» عنوان یكی از شعرهای معروف نیما كه در این مجموعه نیز ترجمه شده، در زیرنویس نوشته است كه «این واژه چند معنای مختلف دارد، از جمله: زیركی، بیداری، نامی برای بازی كودكان و در شمال ایران جزء نام های زنانه است.» اما محمود فلكی، نویسنده و منتقد ادبی در كتاب «نگاهی به شعر نیما» در توضیحی كه درباره واژه «ری را» در شعر نیما به دست می دهد، معتقد است كه «ری را» نام كسی نیست و معنای خاصی ندارد و فقط «صدا» است كه به شكل «ری را» شنیده می شود و شاید به همین خاطر نیما پس از واژه «ری را» چند نقطه می گذارد تا كشش یا پژواك صدا را بنمایاند.
شاعرانی كه در این دفتر با یك یا چند شعر حضور دارند: نیما با ده شعر و از آن جمله با «افسانه» كه از ۱۲۷ بند آن فقط شانزده بند ترجمه شده است. فریدون توللی با چهار شعر، احمد شاملو با پانزده شعر، سیمین بهبهانی با دو شعر (شیمل در «كتابی به نام شادی» دو غزل بلند و معروف «نغمه روسپی» و «مردی كه یك پا نداشت» سیمین بهبهانی را با زیبایی تمام ترجمه كرده است)، هوشنگ ابتهاج با سه شعر، سهراب سپهری با ده شعر و از آن جمله فقط بخشی از «صدای پای آب» ، فریدون مشیری با یك شعر، نصرت رحمانی با سه شعر، میمنت میرصادقی با دو شعر، طاهره صفارزاده با دو شعر، مهدی اخوان ثالث با ده شعر و از آن جمله «زمستان» و «پنجره» و «آواز كرك» ، نادر نادرپور با پنج شعر و از آن جمله «بت تراش» ، یدالله رویایی با چهار شعر، فروغ فرخزاد با ده شعر از آن جمله شعر «باد ما را خواهد برد» كه عنوان اصلی این دفتر شعر است، بیژن جلالی با سه شعر، محمود كیانوش با دو شعر (البته من محمود كیانوش را بیشتر به صفت داستان نویس و مترجم می شناسم تا شاعر)، اسماعیل خویی با پنج شعر، محمدرضا شفیعی كدكنی با شش شعر و از آن جمله با ترجمه ای بسیار زیبا از «حلاج» و چه جای حیرت كه شارف نیز از جادوی جاذبه شعر «سفر به خیر» كدكنی درامان نمانده است، منصور اوجی با دو شعر، احمدرضا احمدی با دو شعر، ناهید كبیری با دو شعر و علیرضا حسنی آبیز با دو شعر.
خسرو ناقد
برگرفته از: شرق
منبع : شورای گسترش زبان و ادبیات فارسی


همچنین مشاهده کنید