یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا


در گریز گم می شویم


در گریز گم می شویم
● بحثی پیرامون شعر حاد متن
از سال ۱۹۸۰ میلادی ژانر جدیدی در شعر شكل گرفت كه آن را «شعر الكترونیك» یا «الكتروشعر» می نامیم. الكتروشعر در شعرهای كانكریت، میل آرت، شعر جنبشی، شعر صوتی، شعر تركیبی، ادبیات و هر امر دیگری كه به این موارد آشنا نزدیك باشد، ریشه دارد. بسیاری از این ژانرها هنوز هم به طور جداگانه ساخته می شوند و شاعرانی هستند كه حركت در یك ژانر خاص را به تركیب و تداخل ژانرها ترجیح می دهند.
به خصوص این كه علاقه ای به فضا و رسانه های الكترونیكی ندارند. با شكل گرفتن و گسترش فضای «Web» یا شبكه اینترنت بنیان الكتروشعر به صورت «آن لاین» یا در حین كار تغییر كرد. پس اگر به دنبال ساختن تاریخی برای «Hypertext poetry» باشیم، می توانیم به هنر آوانگارد و جنبش های دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ میلادی هم اشاره كنیم، اما این كار صرفا ردیابی تاریخ شباهت ها بین ژانرهایی است كه تفاوت بسیاری با هم دارند. پس ضمن آگاهی از تاریخ شباهت ها باید تاریخ تفاوت ها را هم بسازیم، و هم ادامه دهیم.
«Hypertext poetry» را شعر «ابرمتن» یا شعر«حاد متن» می نامیم، «Hypertext poetry» به متن هایی اطلاق می شود كه موقعیت «شعر بودن» در آنها از فضای الكترونیك جدا نشدنی است و از ساختاری خطی پیروی نمی كنند. حضور ساختارهای غیرخطی یا چند وجهی در شعر«حاد متن» امكان آرایش مجدد شعر را در هر بار خوانش خواننده احتمالی فراهم می كند. به طور معمول این ساختار غیرخطی در شبكه پیچیده ای از «Links» یا راه های ارتباطی صفحه ها در فضای وب صورت می گیرد. در شعر«حاد متن» خواندن نوستالژی كتاب ندارد. صفحه قبل و صفحه بعد مفهومی ندارند.
هر صفحه ای كه زودتر باز شود صفحه اول است و هر لینك یا راه ارتباطی ای كه در حال خواندن انتخاب كنید، شما را به نشانی صفحه ای می برد كه نامش را صفحه بعد می گذارید. پس همواره شبكه ای از راه های متفاوت در شعر«حاد متن» وجود دارد كه هر خوانشی را متفاوت از مسیر خوانشی دیگر از درون خود عبور می دهد. با این همه خواندن شعرهای حاد متن برای خوانندگان سنتی شعر به دلیل تلقی ذهنی ای كه از مفهوم «شعر بودن» دارند، كار دشواری محسوب می شود. حتی می توان گفت آنها را نگران می كند.
در برابر حق انتخابی كه برای چگونگی ادامه شعر دریافت می كنند همواره نگران اند كه بخشی از شعر را از دست بدهند. ناپدیدی بخشی از شعر برای آنها بیشتر نشانه فقدان معنا و بی ارزشی آن است تا امكان افزودگی و گسترش معناها. وقتی كل یك شعر را در اختیار نداریم چطور قادر به درك آن هستیم. اما مفهوم «كل» در فضای حاد متن مثل بسیاری از مفاهیم دیگر تغییر نمی كند
خواندن شعر«حاد متن» خوانش راه های ارتباطی آن است و معناهای شعر درست مثل مسیر متغیر خوانش ها به طور مستمر در حال تغییر هستند.
تعیین حد و مرز شعر«حاد متن» كار دشواری نیست، امری غیرممكن است چرا كه با هنرهای دیداری و «Hypertext fiction» یا قصه نویسی «حاد متن» و فضاهای سه بعدی الكترونیكی تداخل پیدا می كند و آنقدر تفكیك ناپذیر می شوند كه شعر«حاد متن» بیشتر ویژگی حاد بودن و تشدید شدن شبكه ارتباط های در حال افزایش خود را بروز می دهد. یك شعر«حاد متن» می تواند تصاعدی هندسی از افزایش راه های ارتباطی خود باشد.
مفهوم چنین امری این است كه شعر«حاد متن» هیچ نظم ثابت و پایایی را نمی پذیرد، شعر در حال حركت دایم است، به بیان دیگر، در حال اجرای خود است. مفهوم تولید، خلق یا پدید آمدن شعر را به طور زنده و هم زمان می توان در آن مشاهده كرد. با اشاره شما به عنوان خواننده، بیننده، كاربر یا هر نام دیگری كه دلخواه شما باشد، شعر در حال حركت از صفحه ای به صفحه دیگر یا شعر سه بعدی و متحرك در نمونه های هولوگرافیك در جای خود و در برابر نگاه شما متوقف می شود اما این توقف صرفا نشان دهنده مكث شما و پاسخی است كه شعر به خواسته شما داده و نه دلیلی بر ایستایی آن. بدیهی است اشاره بعدی شما به شعر برای ثابت شدن، وجه دیگری از شعر«حاد متن» را نشان خواهد داد.
پاسخ لینك ها یا راه های ارتباطی به انتخاب خواننده بیننده كاربر می تواند منجر به باز شدن صفحه هایی در ادامه شعر شود كه دربردارنده همنشینی و آرایشی از كلمات تثبیت شده، عبارت ها، سطرها و دیگر موارد آشنای شعر در سنت نوشتاری خود باشد. موارد یاد شده می توانند در صفحه های دو بعدی یا سه بعدی به صورت ثابت یا متحرك با نظم های متغیر در حال اجرا باشند.
شعر«حاد متن» می تواند براساس تصادف و اتفاق یا با هدایت و راهنمایی خواننده كاربر شكل بگیرد. البته در فضای وب شاهد نمونه هایی هستیم كه تركیبی از هر دو مورد را نشان می دهند. نكته ای را نباید از یاد برد: خواننده شعر«حاد متن» برای این كه در موقعیت خواننده بودن قرار بگیرد و در این موقعیت باقی بماند ناچار است به طور مرتب دست به انتخاب بزند.
اساس شعر«حاد متن» بر مشاركت خواننده در بازی در حال اجرا است به بیان دیگر خواننده هم بخشی از خود بازی است كه اتفاقا پیش برنده بازی هم هست. از خواننده صرفا نظارت بر آنچه قبلا رخ داده یا حتی در حال اجرا است، خواسته نمی شود. خواننده باید در بازی دخالت كند چرا كه مسیر حركت اوخوانش او مسیر ادامه بازی است و بدون این ادامه اصلا بازی ای وجود نخواهد داشت. به همین دلیل بیشتر شعرهایی كه موقعیت «شعر بودن» آنها یك موقعیت حاد متنی است، شعرهایی تعاملی اند كه به طور مرتب با خواننده احتمالی خود درگیر بازی كنش واكنش هستند.
حال می توانم به آنچه خواندید اضافه كنم: حتی انتخاب هایی كه بر مبنای شانس و تصادف و اتفاق توسط خواننده اختیار می شود هم بخشی از بازی كنش واكنش است. اگر خواننده چنین شعری هستید، شعر از جایی شروع می شود كه شما وارد بازی شده اید و درست جایی تمام می شود كه نخواهید به هر دلیلی به بازی ادامه دهید. شاید همین مسئله باشد كه برخی از كاربران را از وارد شدن به بازی یك شعر«حاد متن» باز می دارد.
كاربرانی كه نوستالژی كتاب دارند تمایل دارند كه هدایت شوند، دوست دارند بدون این كه در بازی دخالتی داشته باشند از دیدن خواندن آن لذت ببرند. نمی خواهند جای خود را با جایگاه مولف عوض كنند. از این كه مفهوم مولفیت و اقتدار در چنین بازی ای به پرسش كشیده می شود، خوشنود نیستند. از فرهنگ تلویزیونی رضایت خاطر كامل دارند، حداكثر آنچه را نخواهند نمی بینند اما آنچه را می خواهند چرا نمی سازند شعر«حاد متن» از ژانرهایی است كه می تواند پاسخ های تازه ای به پرسش «مولف چیست» و مفهوم مولفیت و اقتدار، ارائه كند.
وقتی شعر «حاد متن» را یك ژانر جدید هنری می نامیم، معنای ضمنی سخن ما این است كه با زمینه ای جدید و یك سر متفاوت از آنچه تا به حال می شناخته ایم، مواجه ایم. این امر متفاوت، خواه ناخواه دارای مخاطبان متفاوتی هم خواهد بود. مخاطبانی كه از امر «زیبا» و موقعیت «شعر بودن» تعریف های تازه ای دارند، همان طور كه از مسیر خوانش و نحوه تفكر متفاوتی نسبت به مخاطبان سنت شعر چاپی برخوردارند.
شعر«حاد متن» شعری است كه امكان تكثیر الكترونیكی به شرط حفظ تمام لینك ها و راه های ارتباطی آن، وجود دارد اما غیر قابل چاپ است. به بیان دیگر، تهیه یك نسخه خطی از آن غیرممكن است چرا كه منجر به انهدام و زوال موقعیت «شعر بودن» آن می شود. حتی شعرهای حاد متنی كه در فضای وب یا هر فضای الكترونیك دیگر روی صفحه های دو بعدی قرار دارند، از آن جایی كه با لینك های خود واجد مسیرهای خوانش غیرخطی هستند، در یك نسخه چاپی به فرض چاپ تمام صفحات مرتبط با هم گرفتار یك مسیر خوانش خطی شده و معلوم نیست توان توجیه خود به عنوان شعر را دارا باشند.
علاوه بر این مفهوم فیزیكی راه های میان بر كه دربردارنده یك نشانی درونی به صفحه ای خاص هستند، به طور قطع از بین می رود. راه های میان بر امكان های انتخاب مسیر خوانش شعر هستند كه بدون ترتیب اند و لزوما با یك قصد و نیت معنایی خاص هم شكل نگرفته اند، پس روی كاغذ و در موقعیت چاپی، فاقد هرگونه كاركردی در شعر خواهند بود. به این ترتیب شعر«حاد متن» و شعر چاپی همان طور كه دارای دو نوع خلق و آفرینش اند، نشان دهنده دو موقعیت «شعر بودن» هم هستند. شباهت بین همه ژانرهای هنری وجود دارد، اما به نظر من یك نكته بنیادین در خلق و پدید آوردن یك اثر هنری به مثابه نامیدن یك ژانر جدید یا دست كم نمایندگی آن نباید فراموش شود: تبدیل پیرامتن و آنچه ابزار و امكانات آن ژانر محسوب می شود، به متن اثر هنری. به بیان دیگر هر اثر هنری باید مرز بین خودش و فضایی را كه در آن قرار گرفته بردارد.
شعر چاپی وقتی می تواند چنین نامی را حمل كند كه تحمل یكی شدن همه امكانات چاپ با موقعیت «شعر بودن» را داشته باشد به همین ترتیب شعر «حاد متن» تنها وقتی توانایی توجیه این نام را بر خود دارد كه شعریت آن از فضای حاد متنی اش قابل تفكیك نباشد. نور، رنگ، صدا، گرافیك، نوشتار، تصویر به صورت نقاشی یا عكس، انیمیشن، فیلم، برنامه نویسی زمان بندی شده، حركت، فضای سه بعدی و هر امر دیگری كه در شعر «حاد متن» از آن نام می بریم، در واقع تشكیل دهنده موقعیتی هستند كه آن را شعر بودن می نامیم.
بیشتر شعرهای قابل چاپ و نه چاپی، شعرهایی «شنیداری» یا «آوایی» هستند كه حتی از سطح دوبعدی كاغذ و پیرامتن خود غافل اند. معتقدم كه بین شعر نوشتاری و شعر چاپی هم باید تمایز قائل شد چرا كه شعر چاپی گونه ای از شعر نوشتاری محسوب می شود. اما ظاهرا شارحان شعرهای قابل چاپ، هنگام بررسی تفاوت موقعیت این گونه شعرها با شعرهای«حاد متن» این نكته را فراموش می كنند. خب بیایید یك نمونه از شعرهای شنیداری قابل چاپ را كه نرمال ترین نوع از موقعیت «شعر بودن» را نشان می دهند با یك شعر«حاد متن» كه هنوز برای شعرخوان ها وضعیتی آنرمال محسوب می شود، مقایسه كنیم.
اولا هدف از چنین مقایسه ای صرفا توضیح تفاوت دو موقعیت یاد شده است و در پی نفی یا اثبات یكی بر دیگری نیستم. اگرچه پنهان نمی كنم كه موقعیت های غریبه و ناآشنای هنری همیشه برای من جذابیت بیشتری دارند. دوم این كه نمونه هایی كه معرفی می شوند، شعرهایی هستند كه تئوری پردازان ادبی درباره آنها مطالبی منتشر كرده اند و آنچه در نوشته حاضر می خوانید شامل خوانش و انتقاد شخصی من نسبت به شعرها و بحث های پیرامون آنها است.● بی خوابی نلسون آنگ
شعر «بی خوابی» اثر «نلسون آنگ» برخلاف تعریفی كه ممكن است درباره اش بخوانید، البته اگر اهل وبگردی باشید، شعری نوشتاری نیست. بلكه بسیار ساده شعری است شنیداری كه می توان آن را نوشت. همین جا باید بین شعر شنیداری و شعر صوتی هم تفاوت قائل شویم، چرا كه شعر صوتی شعری است كه همه امكانات صوتی را به موقعیت «شعر بودن» فرامی خواند. هر حاشیه صوتی در چنین شعری بخش جدایی ناپذیر متن شعر می شود و از طرف دیگر امكان انتقال و ترجمه از زمینه صوت به زمینه ای غیرصوتی مثلا نوشتاری برای شعر «صوتی» امری غیرممكن است. آنچه منتقل می شود صرفا وجهی از روایت كلامی است كه حتی ممكن است روی كاغذ، دیگر نسبتی با شعر نداشته باشد.
شعر «بی خوابی» نلسون آنگ روایتی است ایماژیستی از موقعیت آدمی كه دچار بیماری عذاب آور بی خوابی شده. این شعر روایتی است نرمال و قابل انتظار كه از همان ساخت زبانی تاویلیتوصیفی شعرهای ایماژیستی پدید آمده و سرشار از تصویرپردازی های زبانی است. «آلیتریشن» یا هم حروفی یكی از تكنیك های رایج با بسامد بالا در این شعر است. از یك سو هم حروفی در یك شعر شنیداری قابل چاپ، می تواند نشان دهنده روزمر گی و تكرارشوندگی یك وضعیت باشد، همان طور كه در این شعر به طور تلویحی به وضعیت بیماری بی خوابی اشاره می كند، از سوی دیگر نشان دهنده وفاداری به ابتدایی ترین موقعیت «شعر بودن» است. موقعیتی زیباشناختی كه در آن شعر سروده می شد و فقط تولید صداهای خوش و بهنجار از شعر انتظار می رفت.
سطرهای این شعر گرفتار چنین تناقضی هستند، عذاب تكرار و استمرار بی خوابی را با یك آلیتریشن گوش نواز، منتقل می كنند. ترجمه فارسی قطعا هم حروفی عبارت ها را تغییر می دهد، همان طور كه معنا ها نیز دست نخورده باقی نمی مانند اما چاره ای نیست:
عبارت های «دست های او آیا تحملش را دارند» و «پیچیدن و چرخیدن وقت طاقتش را طاق كرد» ترجمه عبارت هایی در متن انگلیسی هستند كه می توانند تناقض یاد شده را آشكار كنند. شعر بی خوابی روایت آدمی است كه در دیروقت شب در بسترش دراز كشیده و به جای خواب رفتن دارد لحظه به لحظه زندگی اش را مرور می كند و قادر نیست حتی برای یك لحظه این جریان عذاب آور را متوقف كند.
هم بی خوابی برای او به امری روزمره تبدیل شده و هم برگه های گذشته و آینده تقویم: «هر صفحه هر دقیقه بالای روزهایش تشدید می شود.» نلسون آنگ شعری بیان گرا نوشته و برای درگیركردن مخاطب احتمالی با موقعیت تراژیك كاراكتر شعر و ارائه تصویری توصیفی از آنچه كه كاراكتر مدام به آن فكر می كند، نیازی به فرارفتن از آرایه های مرسوم ادبی نداشته. از عكس و گرافیك در این شعر خبری نیست و «ایماژ» با عبارت هایی توصیفی مثل «سیاه سیاه تر می شد» خود را نشان می دهد. شعر ساختی پاراگرافیك و خطی دارد به نحوی كه هر بند شعر به بند قبل و بعد خود مربوط است. بیان گری به منظور ایجاد ارتباط، این شعر موضوعی را به كلیشه ارتباط تبدیل كرده. شعر ناچار است ایماژهای خود را در عبارت هایی بسیار تكراری كه از فرط تكرار به كلیشه های زبانی مخاطبان تبدیل شده اند، رو كند.
درواقع این شعر از طریق زبان رمزگشایی شده با مخاطب خود ارتباط برقرار می كند. ترجیح شعری با این استراتژی به یك شعر «حاد متن» آن هم با این توجیه كه شعرهای فاقد عكس و گرافیك دیداری به رویاهای خواننده اجازه آزاد شدن می دهند، از اساس این مقایسه محل انتقاد است. كلیشه های زبانی رمزگشایی شده چه به صورت تشبیه، چه به صورت استعاره، امری از زندگی واقعی را در اختیار خواننده قرار نمی دهند تا آن را با موقعیتی كه در شعر از آن حرف زده می شود، مقایسه كند بلكه تنها به او یادآوری می كنند كه این كلیشه قبلا به چه صورتی رمزگشایی شده است. پس عذاب «بی خوابی» نلسون آنگ عذاب بی خواب شدن از كلیشه های زبانی است.
مقایسه یك شعر شنیداری كه می توان آن را نوشت و چاپ كرد با یك شعر «حاد متن» دارای مبنای دقیقی نیست. تفاوت این دو شعر صرفا در چاپ و عدم امكان آن نیست، ولی شعرهای شنیداری معمولی تلقی فراگیری بین مخاطبان شعر دارند، تا آن حد كه در تمام بحث های غیر تخصصی به عنوان معیار سنجش كیفیت شعر به كار می روند. پس بحث را با توضیح تفاوت های یك شعر «حاد متن» كه موضوع مشتركی با شعر قبلی دارد، ادامه می دهم:
● بی خوابی استیو ویلسون
«بی خوابی» یك شعر«حاد متن» و تعاملی است، اثری است هنری كه به طور مداوم با خواننده اش در بازی كنش واكنش در حال اجراست. مثل شعر«نلسون آنگ» موضوع محور است و همین امر به خوانش هایی كه از آن می شود، جهت می دهد. گرافیك، موزیك ویدئو و كلمات با وجود زمینه متفاوتی كه نسبت به هم دارند، حول یك موضوع محوری كه نام شعر هم هست، قرار دارند. شاید شما هم یكی از خواننده هایی باشید كه بعد از خوانش شعر«استیو ویلسون» باور كرده اند احساس كاراكتر شعر كاملا به آنها منتقل شده. بسیار خب، اما هر یك از شما مسیر متفاوتی را برای رسیدن به چنین حسی طی كرده اید.
مسیر رسیدن به این باور حتی با وجود جهت تعیین شده برای آن، چندگانه و انتخابی است. در پایان هر صفحه از این شعر«حاد متن» هر یك از لینك ها و راه های ارتباطی به یك مكان متفاوت در داخل شعر باز می شود. داخل شعر چه چیزی جز قراردادی كه با خود لینك ساخته می شود، نشان دهنده بیرون و درون شعر است یك شعر«حاد متن» چطور می تواند بیرونی داشته باشد موقعیت «حاد متنی» موقعیتی است كه تمایز بین درون و بیرون را برمی دارد. غیاب لینك و راه ارتباطی كه خود واجد یك نشانی است، نمی تواند نشان دهنده مفهوم «بیرون» برای متن شعر باشد. همه شعرهای حاد متن، موضوع محور نیستند كه از هرخوانش متباین با موضوع، تلقی خروج از متن یا درك مفهوم «بیرون» صورت گیرد.
اگر موقعیت حاد متنی شعر توانایی به تاخیر انداختن مداوم خود را داشته باشد، این عدم قطعیت به از بین رفتن و برداشته شدن یا سیال شدن مرز درون و بیرون، شدت بیشتری می دهد. حالا یك بار دیگر «بی خوابی» استیو ویلسون را از مسیری متفاوت مورد خوانش قرار دهید، می بینید كه این بار با تغییر انتخاب لینك ها روایت شعر تغییر می كند. این اتفاقی است كه مدام در حال افتادن است و برخلاف تصور برخی از خوانندگان این شعر امكان رسیدن به یك نتیجه ثابت وجود ندارد. چرا كه هر جابه جایی در مسیر راه های ارتباطی شعر، منجر به تغییر در معناهای آن می شود.
زبان «بی خوابی» زبان محاوره است و كمتر از آرایه های زبانی ادبی استفاده می كند و اتفاقا زبان بی دقتی هم هست، شاید به این دلیل كه می خواهد موقعیتی «واقع نما» را در شعر به نمایش بگذارد. این واقع نمایی كه تكنیكی داستانی است، برای خواننده امكان مقایسه موقعیت زبانی شعر و موقعیت كاراكتر شعر را فراهم می كند. موقعیت كاراكتر شعر موقعیت یك بیمار گرفتار بی خوابی است، موقعیتی كه خصیصه آن فقدان دقت است. فقدان دقت و عدم قطعیت، نیازی به زبان قافیه پرداز و قابل پیش بینی ندارد.
برای مثال از كاراكتر شعر می شنوید: «لعنت به چكه های شیر آب... فقط می دونم وقتی سعی می كنم بخوابم این صدا این جاست.»
كاراكتر شعر مدام در شعر طرح سئوال می كند و مثل راوی شعر «نلسون آنگ» نگران گذشته و آینده خود است. مدام اشتباه های زندگی اش را با گفتن یك تكیه كلام تكرار می كند. هم روی اشتباه ها تكیه می كند و هم، آنها را تكرار می كند، زندگی او یك روایت زبانی پر از تكرار اشتباه است كه مثل بی خوابی او ادامه دارد.
موقیت «آن لاین» یا در حال اجرا بودن یك شعر «حاد متن» به اضافه تكنیك «واقع نمایی» روایی شعر برای بسیاری از خواننده ها، احساس ارتباط نزدیك و رو در رو را ممكن می كند. بد نیست همین جا بیننده هایی را به یاد آورید كه در سالن تاریك سینما در مقابل پرده بزرگ نمایش، یا در خانه خود، مقابل صفحه تلویزیون احساسات خود را بروز می دهند. وقتی از نزدیك ناظر یك اتفاق هستید، درباره آن قضاوت هم می كنید و فكر می كنید در قضاوت شما هیچ نقص و اشتباهی راه ندارد. مفهوم «نظارت» از رسانه های تصویری به فضای «وب» راه یافته، با مفهوم «دخالت» و «انتخاب» تركیب شده، ژانرهای جدیدی به وجود آورده و با این تغییرات به زودی به رسانه های تصویری باز خواهد گشت.
در شعر«بی خوابی» استیو ویلسون می توانید كاراكتر شعر را ببینید، با چشم های پف كرده، موهای آشفته و چهره درمانده و كوشش های بیهوده ای كه برای خوابیدن می كند. در یك شعر شنیداری یا نوشتاری كه فقط، فضایی از كلمات موقعیت «شعر بودن» را می سازد، همه موارد یاد شده به تصورات خواننده احتمالی احاله داده می شود. اما در این شعر«حاد متن» وقتی كاراكتر شعر از چكه های شیر آب حرف می زند، صدای آزار دهنده آن از خلال یك فایل صوتی شنیده می شود تا در عذابی كه او می كشد، شراكت داشته باشید، وقتی كه سیگار یا فنجانی قهوه می خواهد، شما تصویر سیگار و قهوه را می بینید.
ایده آل فضای حاد متن «Hypertext» ساختن یك فضای «كن فیكونی» است. فضایی كه اشاره به هر امری با ساخته شدن و محقق شدن آن هم زمان باشد. فضایی كه مرز بین نام بردن از «چیزها» با خود «چیزها» را بردارد. فضایی كه «بازنمایی» را ناپدید كند و تنها با خودش قابل مقایسه باشد. اما این ایده آل، ایده آل تفكر كاربری نیست. وقتی فضای بازنمایی به فضای «كن فیكونی» تبدیل می شود كه نام ابژه ها یا «چیزها» در خود حاد متن ساخته شوند و اشاره ای به جهان واقعی نباشند. در حال حاضر فضای حاد متن حتی برای هنر چنین نیست. فضای حاد متن سعی در تشدید واقعیت دارد. كمتر می نامد و بیشتر نام می برد. حاد متن در كار تشدید بازنمایی است.
محمد آزرم
منبع : روزنامه شرق