جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

سقوط شاه ایران


سقوط شاه ایران
عصر یكی از روزهای ۱۹۷۸، هنگامی كه در بار مجلل راهرو هتل كانتینتال تهران نشسته بودم، ضربه آهسته ای را بر شانه هایم حس كردم. برای دیدن این ایرانی چهارشانه درشكل و قیافه تجار سر برگرداندم.
«جان پركینس! من را به خاطر نمی آوری؟»
بازیكن سابق فوتبال وزن زیادی آورده بود اما صدایش كاملا مشخص بود. دوست قدیمی من در میدلبری، فرهاد بود كه دو دهه بود ندیده بودمش. همدیگر را در آغوش كشیدیم و كنارهم نشستیم. دیری نگذشت كه مشخص شد او همه چیز را در مورد من و كارم می داند. به همین ترتیب مشخص بود كه فرهاد نمی خواهد چیز زیادی در مورد كارش برای من بازگو كند.
«برویم سر اصل مطلب»، این جمله را در حالی می گفت كه دومین نوشیدنی خود را سفارش می دادیم.«من فردا به رم پرواز می كنم. همه چیز در این جا در حال سقوط است. تو مجبوری از این جا بروی» و یك بلیط هواپیما كف دست من گذاشت. لحظه ای به حرف او شك نكردم.
در رم با والدین فرهاد شام خوردم. پدر فرهاد كه ژنرال بازنشسته ارتش بود و یك بار نیز خود را جلوی گلوله ای كه می رفت شاه را هدف بگیرد قرار داده بود از تصور نادرست خودش نسبت به شاه صحبت كرد. به گفته او، طی چندین سال گذشته، شاه چهره واقعی خود، مغرور و حریص، را نشان داده بود. ژنرال، سیاست ایالات متحده را - مخصوصا به خاطر پشتیبانی از اسرائیل، رهبران فاسد و حكومت های مستبد - كه باعث تنفر روز افزونی كه خاورمیانه را در بر می گرفت بود سرزنش كرد و پیش بینی كرد كه شاه ظرف چندین ماه خواهد رفت.
او ادامه داد :« شما می دانید! این شما بودید كه بذر این شورش را اوایل دهه ء شصت، با سقوط مصدق كاشتید. شما - مثل من - تصور می كردید كه این یك كار هوشمندانه است در حالیكه
هم اكنون ضربه اش به خودتان بر می گردد.»
سخنان او من را متحیر كرد. چیزهایی شبیه به این را از یمین و دكتر نیز شنیده بودم اما شنیدن این حرف ها از زبان این مرد، معنای جدیدی داشت. این بار همه از وجود حركت زیرزمینی بنیادگرای اسلامی درایران اطلاعات داشتند، با این وجود همه ما قانع شده بودیم كه شاه آنقدر در میان ملتش محبوب بود كه اورا از لحاظ سیاسی شكست ناپذیر می ساخت. هرچند ژنرال در عقیده اش شكست ناپذیر می نمود.
او موقرانه ادامه داد «حرف های من را به یاد داشته باش »« سقوط شاه تنها یك آغاز خواهد بود. مقدمه ای بر مسیر حركت جهان اسلام. خشم ما آتش زیر خاكستری است كه بزودی سر بر خواهد آورد.»
سر شام، چیزهای زیادی در مورد آیت الله روح الله خمینی شنیدم. فرهاد و پدرش آشكارا از شیعه گری متعصبانه حمایت نمی كردند اما كاملا مشخص بود كه تحت تاثیراقدامات آیت الله علیه شاه قرار گرفته بودند. آنها به من گفتند كه این روحانی، كه نامش به «نشانه خدا» ترجمه می شود، در خانواده ای روحانی در روستایی نزدیك تهران به سال ۱۹۰۲ متولد شده است.
آیت الله خمینی در تنش های شاه و مصدق در اوایل دهه شصت شركت نداشت اما به دنبال انتقادات فعالانه وی از شاه در دهه ۷۰ ابتدا به تركیه و سپس به شهر مقدس شیعه، نجف، تبعید شد. جائیكه به عنوان رهبر اپوزوسیون شناخته شد و در آنجا بود كه با ارسال نامه ها، نوشته ها و پیغام های ضبط شده خود مردم ایران را به شورش علیه شاه، سرنگونی وی و برقراری حكومت مذهبی دعوت كرد.
دو روز بعد از شام من با فرهاد و والدینش اخباری حاكی از بمب گذاری و شورش در ایران منتشر شد. آیت الله خمینی و روحانیون نبردی را آغاز كرده بودند كه می رفت تا بزودی حكومت را در كنترل آنها قرار دهد. بعد از آن بود كه اوضاع به سرعت تغییر كرد. شاه در ژانویه ۹۷۹۱ كشور را به مقصد مصر ترك كرد و پس از آن به دنبال ابتلا به سرطان به بیمارستانی در نیویورك منتقل شد.
طرفداران آیت الله خمینی ارجاع شاه را خواستارشدند. در نوامبر۹۷ جمعی از مبارزان اسلامگرا سفارت ایالات متحده در تهران را به كنترل خود در آورده و پنجاه و دو آمریكایی را ۴۴۴ روز به گروگان گرفتند. كارتر ابتدا سعی كرد با گفتگو گروگانها را آزاد كند. اما هنگامی كه در این كار شكست خورد، آپریل ۰۸۹۱،عملیات نظامی ای را برای نجات آنها به اجرا گذاشت، عملیات مصیبت باری كه در واقع چكشی برای كوبیدن آخرین میخ بر تابوت ریاست جمهوری وی بود.
فشار شدید گروه های سیاسی و تجاری، شاه مبتلا به سرطان را مجبور به ترك ایالات متحده كرد. از روزی كه شاه تهران را ترك كرد، روزهای سختی را برای پیداكردن پناهگاه سپری كرد. دوستان پیشینش، از دادن پناهگاه به او خودداری كردند. هرچند، ژنرال توریجوس، شاه را در پاناما در پناهگاهی بسیار شبیه جائیكه مذاكرات كانال در آن صورت گرفته بود پناه داد.
روحانیون ارجاع شاه را در قبال آزادی گروگان های سفارت درخواست كردند. مخالفان پیمان كانال در واشنگتن توریجوس را به ساخت و پاخت با شاه و به خطر انداختن زندگی شهروندان آمریكایی متهم كرده و ارجاع شاه به ایران را خواستار شدند. طنزآمیز بود كه درست چند هفته پیش همین ها طرفداران دوآتشه شاه بودند. فردی كه زمانی به لقب شاه شاهان مفتخر بود، سرانجام به مصر، جائیكه از سرطان مرد، بازگشت.
پیش بینی دكتر درست از آب درآمد. MAIN همانند بسیاری ا ز رقبای ما میلیون ها دلار در ایران از دست داد. كارتر در انتخابات شكست خورد و اتحاد ریگان-بوش با وعده ء آزاد سازی گروگان ها، سرنگونی روحانیون ، بازگرداندن دموكراسی به ایران و درست كردن اوضاع كانال پاناما روی كار آمد.
برای من، درسهای این ماجرا غیر قابل انكار بود. ایران بی شك ملتی بود كه سعی در نفی حاكمیت ما بر جهان داشت. ناآگاهی ما از وضعیت شاه و جریان فزاینده تنفر از او در ایران غیر قابل درك می نمود. حتی آنهایی از ما كه در كمپانی هایی مانند MAIN ادارات و كاركنانی نیز در ایران داشتند از این امر ناآگاه بودند. یقین داشتم كه NSA وCIA ازاین جریانات مطلع بودند اما عامدانه ما را به بستن چشم هایمان تشویق می كردند.
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید