جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

اولین مقابله‏ی ترکان و اعراب در دره‏ی جیحون به روایت طبری‏


اولین مقابله‏ی ترکان و اعراب در دره‏ی جیحون به روایت طبری‏
چگونگی ورود تركان به عالم اسلام از موضوعات قابل توجه تاریخی است. اعراب پس از فتح ایران به سوی ماوراءالنهر تاختند و روند پیشروی آنان در سرزمین‏های تركان در دوره‏ی امویان تكمیل شد. این مقاله به بررسی اولین رویارویی تركان و اعراب در روزگار خلیفه‏ی دوم پرداخته و فضای فرهنگی حاكم بر این رویارویی را ترسیم كرده است. این مقابله آغاز تعاملات مذهبی، اجتماعی و سیاسی بین تركان و اعراب بود كه تا سلطه تركان بر تمام جهان اسلامی در قرون بعدی تداوم یافت.
به جز اشعاری چند متعلق به شعر عربی قبل از اسلام كه چشم‏اندازی از نظریات در مورد تركان بیابانگرد در جامعه عربی در اختیار ما می‏نهد۲ و تعدادی حدیث كه در كتب حدیث معتبر ضبط شده است.۳ ارتباطات اولیه اقتصادی، اجتماعی و سیاسی كه احتمالاً بین اعراب و تركان در طول دوران قبل از اسلام و صدر اسلام وجود داشته به صورت یك ابهام باقی مانده و موضوع مهمی است كه در صفحات تواریخ عمومی توضیح داده نشده است.هر چند ممكن است، عوامل مؤثری مانع توسعه‏ی ارتباط اولیه بین این دو ملت‏۴ شده باشد، شواهد مضبوطی در ادبیات اسلامی وجود دارد كه مربوط به اولین دیدار اعراب و تركان در اطراف مَرو است. مرو پایگاه نظامی ثابت اعراب بود كه برای تهاجمات بعدی به آسیای میانه در شرق (خراسان) تأسیس شد و این زمانی بود كه دولت كوچك اسلامی در مدینه در روزگار عمر، تبدیل به یك دولت قدرتمند شده بود.
بسیاری از منابع، خصوصاً طبری، مورخ بزرگ عرب، شرح كامل و جذابی از اولین مقابله‏ی پادشاه تركان «خاقان» برضدّ فرمانده عرب، احنف بن قیس در دره‏ی جیحون (نزدیك مرو ۲۲ه / ۶۴۲م) ارائه می‏دهد. قبل از اینكه مطالعه‏ی دقیق واقعه را از طریق طبری دنبال كنیم، شرح فعال یت‏های نظامی اعراب در ایران، ما را در فهم موضوع كمك می‏كند.
با وفات پیامبرصلی الله علیه وآله (۶۳۲م) اسلام، دین مسلّط در بخش جنوبی شبه جزیره‏ی عربستان شد. دوران ابوبكر، اولین خلیفه از خلفای راشدین تنها دو سال طول كشید و این دوران خلافت در دفع تهاجم رؤسای قبایل و تلاش برای توقف جنگ‏های داخلی و حركات ارتداد، پایان یافت.هنگامی كه عمر با آخرین توصیه‏های مؤكد ابوبكر، به خلافت رسید (۶۳۴ - ۶۴۴م)؛۵ مراكز آشوب در میان سران قبایل خاموش شد، دولت نوبنیاد اقتدار یافت و آرامش و ثبات سیاسی - اجتماعی مانند روزگار پیامبرصلی الله علیه وآله به شبه جزیره‏ی عربستان بازگشت. بنابراین، دلی لی برای تأخیر در سلطه بركشورهای همسایه چون بیزانس و ایران كه پیامبر در زمان حیات خود به فتح آنها مژده داده بود، وجود نداشت.
در واقع، سپاهیان مسلمان عرب در چند محور جهان قدیم، شامل غرب، شمال و شرق تحت رهبری فرماندهانی توانا پیشرفت كردند و پیروزی‏های مهمی خصوصاً بر ارتش بیزانس در سوریه و مصر و هم‏چنین ایران در دوره‏ی عمر، كسب كردند. مسلمانان پس از كسب یك پیروزی بزرگ بر لشكر بی زانس‏۶ در سوریه، با كسب اجازه از مدینه راهی ایران شدند.
اعراب با اعتقاد و الهام جدید اسلامی، لشكر شكوهمند ایران را در نبرد مشهور قادسیه (۶۳۰م) شكست دادند و در سال بعد، در جلولا (۶۳۱م) آنان بخشی‏۷ از ایران، شامل گذرگاه سوق‏الجیشی كوه‏های زاگرس در داخل كشور را اشغال كردند. آخرین پادشاه ایران، یزدگرد سوم، لشكر بزرگ دیگری برای مقابله با اعراب به نهاوند فرستاد تا تاج و تخت خود را نجات دهد. این نبرد، بار دیگر با پیروزی درخشان اعراب پایان یافت (۶۴۲م) كه دروازه‏های ایران را كاملاً به روی ایشان گشود.
اعراب از جانب دیگر، تحت نظر فرمانده‏ی بزرگ، احنف بن قیس به پیش رفتند و سراسر شمال ایران را فتح كردند.۸ ربعی بن عامر در یك غزل به این موفقیت نظامی اعراب اشاره می‏كند:
و بلخ و نیسابور قد شقیت بنا
و طوس و مرو قد ازرنا القنابلا
انخنا علیها كورهٔ بعد كورهٔ
نفضهم حتّی احتوینا المناهلا
فلله عین من رأی مثلنامعا عذاهٔ
ارزنا الخیل تركاً و كابلاً
بلخ و نیشابور توسط ما، سقوط كردند و طوس و مرو با تاخت و تاز ما، خراب شدند. شهر به شهر هجوم آوردیم و در هر یورش آنها را متفرّق كردیم و در پایان، تمام مناطق سرنوشت‏ساز را تسخیر كردیم. منظره‏ی عجیبی بود، ما هر كدام حمله می‏كردیم و تركان‏۹ و كابلی‏های سواره بر اسب را غارت می‏كردیم.۱۰
آنها سرانجام به دولت كهنسال ایران خاتمه دادند و به این ترتیب، مرز امپراتوری نوبنیاد و اسلامی از جانب شرق تا رود جیحون گسترش یافت و رود جیحون به عنوان «مرز رسمی»۱۱ پذیرفته شد، همان‏طور كه خط دفاعی طبیعی بین تركان و ایرانیان از زمان‏های دور وجود داشت. قطع اً ماوراءالنهر یا تركستان سُفلی به عنوان منطقه‏ی عبور مهاجمان ترك صحراگردی كه به طرف آسیای میانه می‏آمدند حتی قبل از تركان سلجوقی و عثمانی مطرح بود.
حال، اعراب همسایه‏ی تركان شده بودند و خودشان را برای هجوم به آن طرف رود مشهور جیحون در مسیر سرزمین‏های تركان آماده می‏كردند. قبل از اینكه، حمله اعراب و سلطه بر آسیای میانه را از دیدگاه تركان مورد نقد قرار دهیم،۱۲ شرحی روشن از آغاز تماس بین این دو ملت كه البته كل جزئیات سیاسی و تاریخی فیزیكی جهان را تغییر داده ارائه می‏شود.
بدین منظور، لازم است مكاتبات سیاسی بین خلیفه عمر و سردار او در شرق، احنف بن قیس در شروع این وقایع مطرح شود. بر طبق روایات مشروح در منابع اسلامی خصوصاً طبری، احنف بن قیس پس از تكمیل عملیات نظامی خود در شمال ایران، نامه‏ای به مدینه فرستاد و اطلاعات كاملی درباره‏ی فتوحاتی كه او در شمال شرقی امپراتوری تازه تأسیس مسلمانان به دست آورده بود، ارائه كرد. او هم‏چنین به طور غیرمستقیم تلاش كرد كه اجازه رسمی مدینه را برای پیشروی به سوی تركستان كسب كند.
به طور یقین، عمر از اینكه اطلاعات كافی درباره‏ی سلطه نظامی سپاه مسلمانان در شرق و اقدامات درخشان آنان بدست آورد، خوشحال بود. بر طبق نظر مورخ بزرگ، طبری نامه‏ی احنف، چنان عمر را هیجان زده كرد كه او ناگهان فریاد زد «او احنف است»، كنیه‏اش «آقای مردم مشرق» شد! (سید اهل المشرق).۱۳ اما می‏شود، فهمید كه این شادی و هیجان خلیفه، بسیار كوتاه بود، خصوصاً وقتی كه این هیجان موقت، جای خود را به قضاوتی واقعی داد. به نظر می‏رسد حتّی او عمیقاً در مورد این پیروزی‏های درخشان در شمال ایران و مجاورت با تركان در آینده نگران بود. او نتوانست اندوه خود را پنهان كند و صراحتاً به همراهانش گفت: «من آرزو می‏كردم هرگز لشكری به خراسان نفرستاده بودم و ای كاش رودخانه‏ای از آتش بین ما قرار داشت».۱۴
ما از روایات طبری در می‏یابیم كه بعد از بهبودی اوضاع، عمر بار دیگر نامه‏ای به سردارش احنف نوشت و به او دستور داد كه پیشروی در مشرق و در مسیر تركستان را متوقف كند و گفت: «اما بعد فلاتجوزن النهر و اقتصر علی مادونه و قد عرفتم بای شی‏ء دخلتم علی خراسان فداو موا علی الذی یرم لكم النصرو ایاكم ان تعبر و افتنفضوا».
«هلا، از رود جیحون فراتر نروید و به این سوی آن بسنده كنید، می‏دانید كه شما چرا به خراسان وارد شده‏اید، پس بر آن بمانید تا پیروز بمانید. اگر شما این كار را انجام دهید، پیروزی برای شما باقی خواهد ماند. من تكرار می‏كنم از رود جیحون عبور نكنید، وگرنه پراكند ه می‏شوید.»۱۵
به احتمال زیاد، خلیفه چنین نامه‏ی جالبی را نوشت تا اصول سیاست خارجی پیامبراكرم‏صلی الله علیه وآله را كه در حیات خود بنیان نهاد، دنبال كند. پیامبرصلی الله علیه وآله در طول حیات خود توصیه می‏كرد كه نسبت به تركان بر مبنای «تجاوز نكردن» و «به خشم نیاوردن» آ نان،۱۶ رفتار كنید! در كنار احادیث بسیاری كه از پیامبرصلی الله علیه وآله نقل شده است، حدیثی در سنن ابن داوود (یكی از شش مجموعه‏ی حدیثی معتبر) ثبت شده است.
قال النبی‏صلی الله علیه وآله: «دعوا الحبشهٔ ما ودعوكم و اتركو الترك ما تركوكم»
حبشیان را تَرك كنید تا زمانی كه شما را تَرك می‏كنند و تُركان را رها كنید، تا زمانی كه شما را رها می‏كنند.۱۷
نه تنها عمر، بلكه بسیاری از رهبران مسلمان و فرماندهان از جمله خلفای اموی مانند معاویه، مؤسس سلسله‏ی امویان و عمربن عبدالعزیز، چنین سیاستی را برضد تركان داشتند و بنا به توصیه‏ی پیامبر اكرم‏صلی الله علیه وآله، به جای اینكه آنها را خشمگین و راهی میدان‏های جنگ كنند؛ با آنان با احتیاط رفتار می‏كردند.
به دلیل محدودیت موضوع اصلی، لزومی ندارد كه این مطلب را با جزئیات بیشتر به بحث بگذاریم، امّا می‏توانیم نظریات بسیار جالبی را در روایاتی كه توسط جاحظ در كتاب ارزشمند وی بنام «فضائل الاتراك» درج شده است، بیابیم كه حاكی از استفاده‏ی چنین سیاستی توسط رهبران اصلی عرب در اولین تلاش‏های آنان برضد تركان است. هر چند تحولات و روابط بعدی بیشتر با این نظریه‏ی اساسی، خصوصاً هنگامی كه اعراب در دوره‏ی امویان سعی در تسخیر آسیای مركزی داشتند، فاصله گرفت و بیانگر رفتار افراطی آنان با غیر عربها خصوصاً تركان می‏باشد. قتیبهٔ بن مسلم، یزید بن مهلّب و بسیاری دیگر از دولت‏مردان اموی در خراسان، بین تركان و سایر ملتها تبعیض قائل می‏شدند.۱۸
جاحظ به ما می‏گوید كه برای نمونه، یزید بن قتاده در طول كشمكش با تركان، این گفته‏ی عمر را به سربازان عرب یادآوری كرد كه آنان را هشدار داده بود: «تركان دشمنانی خشمگین‏اند» و مانع از حمله‏ی اعراب به تركان شد.۱۹ در حكایتی دیگر، جاحظ می‏گوید هنگامی كه حمزهٔ ب ن آذرك، والی بخشی از خراسان بود، یك گروه سواره نظام ترك به او حمله كردند. حمزه بن آذرك قوی‏تر از آن تركان بود، اما سربازانش را از جنگیدن با آنان باز داشت و گفت:
«اگر آنها تمایلی به جنگ ندارند، جنگ را آغاز نكنید، چون در حدیث آمده است كه تا زمانی كه شما را رها كرده‏اند، آنها را تنها رها كنید.»۲۰
در پایان این مقاله، خواهیم دید كه احنف بن قیس «سید اهل المشرق» فاتح شمال ایران‏۲۱ و سردار مقتدر خلیفه‏ی دوم، زمانی كه خاقان پادشاه تركان در مرز ظاهر شد، همین سیاست «تجاوز نكردن» و «خشمگین ننمودن» را نسبت به تركان در پیش گرفت.این بسیار جالب است كه جاحظ، دانشمند بزرگ عرب كه دلاوری سربازان ترك را می‏ستاید، توسط رهبران متعصّب عرب در طول دوره‏ی معتصم (۸۴۲م -۸۲۲م) بنیانگذار سپاهیان حكومتی ترك مستقر در بغداد و بعداً در سامرّا، مورد حمله قرار گیرد، در حالی كه او از تفوّق روحیه‏ی نظ امی ترك در مقایسه با دیگر گروه‏های متعلق به سایر ملتها در ارتش خلیفه دفاع می‏كرد. او نیز۲۲ این حدیث را یادآوری می‏كرد و می‏گفت: «حدیث پیامبراكرم‏صلی الله علیه وآله نصیحتی به تمام اعراب است. راه درست برای ما این است كه با آنان صلح‏آمیز زندگی كنیم و جنگ را كنار بگذاریم. چه می‏اندیشید در مورد ملتی كه حتّی هنگامی كه اسكندر بزرگ، بعد از تسلّط۲۳ بر جهان، تركان را دید به آنان نزدیك نشد و گفت: «آنها را تنها رها كنید» و آنها را «ترك» نامید.۲۴بگذارید، برگردیم و تحلیل روایات طبری را در ارتباط با نامه‏ی مهّم عمر به سردارش احنف بن قیس ادامه دهیم.
اتفاقات مهم دیگری بعدها رخ داد كه آشكارا نشان داد كه عمر در امور دولت چقدر دوراندیش بوده است. این نامه فوری را به احنف نوشت و او را از تدارك یك حمله جدید به سرزمین تركان بازداشت.در واقع، به دنبال شكست نهایی نهاوند كه اقتدار (دولت) ایران از بین رفت و ثروت ومنابع مالی آن تاراج شد، یزدگرد سوم - نامه‏هایی به فرمانروایان همسایه از جمله پادشاه ترك، «خاقان» حاكم محلی سغدیا و پادشاه چین(china) نوشت و از آنان برای خطری كه از قلب بیابان عربی برخاسته بود، تقاضای كمك كرد. اگر ما این نوشته را به منزله‏ی یك واقعیت ثبت شده بپذیریم، طبری روایت می‏كند كه یزدگرد، كشورش را به دنبال این پیروزی عرب‏ها، رها كرد و به خاقان در تركستان سُفلی پناهنده شد.۲۵
به هر حال، پس از انقراض دولت كهن ایران، اعراب به تهدید بزرگی برای تركان تبدیل شدند و شروع به تهدید حاكم محلی ترك بخارا و سمرقند كردند. بنابراین لازم بود به یزدگرد سوم، پاسخ دهند و او را در عقب‏نشینی اعراب به مواضع‏شان كمك كنند. به این منظور خاقان، لشكر بزرگی را از فرغانه‏۲۶ كه مركز اصلی تركان در آسیای مركزی بود و از مردم محلی تركستان سُفلی (اهل الصغد)۲۷ گرد آورد و از طریق دره‏ی جیحون وارد ایران شد و با یزدگرد به طرف بلخ كه پادگان نظامی نوبنیاد اعراب در ایران بود، راه افتاد.
اخبار پیشروی خاقان به طرف ایران، اعراب را پریشان كرد و هراسی در میان سربازان كوفی ساكن در بلخ ایجاد كرد. آنها به سرعت شهر را ترك كردند و به لشكرگاه نظامی اعراب مستقر در مرو پیوستند. خاقان با مشاهده وحشت و عقب‏نشینی از بلخ به جانب مرو پیشروی كرد. در این هنگام بسیاری از ایرانیان بومی در بلخ و شهرهای مجاور آن به لشكر خاقان پیوستند.۲۸ تعداد سربازان او توسط طبری ثبت نشده است، اما شكی نیست كه در مقایسه با اعراب، زمانی كه ناگهان در مرو ظاهر شدند، او لشكر بسیار بزرگی داشت.
زنگ‏های خطر دوباره برای اعراب به صدا درآمد، برای اینكه جنگ بین مردم صحراگرد آسیای مركزی و اعراب اجتناب‏ناپذیر شده بود. اما اگر اعرابی كه قبلاً از سرزمین‏های مادری خود جدا شده بودند از حمایت مردم بومی محروم می‏شدند، توسط تركان شكست می‏خوردند، امكان داشت تمام ایران را رها كنند. اگر یك بار مقاومت آنها توسط نیروی متحد ترك - ایرانی شكسته می‏شد، توقف عقب‏نشینی آنها غیر ممكن می‏نمود و قطعاً می‏رفت كه بخش شرقی امپراتوری اسلامی از هم پاشیده شود.
در این موقعیت دشوار، روشن شد كه هر تصمیم و عملكردی توسط احنف اخذ شود، سرنوشت آینده اعراب را رقم خواهد زد. احتمالاً برای اولین بار در تاریخ درگیری آنان، اكنون ایرانیان و تركان در كنار هم و بازو به بازو برضدّ دشمن مشترك و جدیدشان یعنی اعراب بودند تا آیا ا عراب را از ایران بیرون كنند و به بیابان‏های عربی باز گردانند و یا پادشاه ترك، خاقان یكباره برگردد و در یك تصمیم ناگهانی، یزدگرد سوم را در میدان جنگ تنها رها كند و با سپاه خود به داخل خاك تركستان بازگردد كه سرانجام، پادشاه ترك خاقان، راه دوم را انتخاب كرد .
از طرف دیگر بر طبق روایات طبری، احنف بن قیس سردار مسلمانان، قاطعانه عمل كرد تا بر تهدید جدید تركان غلبه كند. او به نوعی راهبرد دفاعی برضدّ دشمنانش دست زد و سربازانش را به گونه‏ای مستقر كرد كه از موقعیت جغرافیایی نهایت استفاده را ببرد. كوه‏ها برای نگهدار ی از پشت سرشان و رودخانه در جلو، نوعی پوشش امنیتی ایجاد می‏كرد كه حمله احتمالی تركان را متوقف می‏ساخت.
در همان صبحگاه او سربازانش را جمع كرد و برای آنها خطبه‏ای كوتاه و موعظه‏ای مؤثر خواند كه روحیه‏ی آنان را تقویت و احساس مذهبی‏شان را بر انگیخت، كاری كه بسیاری از فرماندهان بزرگ، قبل از شركت در جنگ انجام می‏دهند. بنابر منبع ما، طبری، او گفت:
تعداد شما بسیار كم و دشمن بسیار بزرگ است. این واقعیت نباید شما را نگران كند، چون «چه بسا در موارد متعددی اتفاق افتاده كه لشكری كوچك یك لشكر بزرگ را با كمك خداوند شكست داده، و خداوند با آنهایی است كه پایداری كنند».۲۹ حال از اینجا حركت كنید و به طرف كوه‏ه ا بروید، بگذارید آنها از پشت سر، شما را بپوشانند و بگذارید رودخانه بین شما و دشمنتان فاصله باشد. پس شما می‏توانید با آنها بجنگید در حالی كه آنها روبه‏روی شما هستند.۳۰
در همین زمان، او شروع به استفاده از ماشین تبلیغات به طرز مؤثری نمود تا اثبات كند كه او نمی‏خواهد با تركان بجنگد تا زمانی كه جنگ اجتناب‏ناپذیر شود. او اشاره كرد كه خلیفه عمر توصیه نموده كه از جیحون عبور نكنند و وارد سرزمین‏های تركان نشوند. در آغاز خاقان سردار بزرگ، این نوع اخبار را باور نمی‏كرد و گمان می‏كرد كه این تنها یك شایعه و یا یك حیله است كه توسط اعراب به كار می‏رود تا سربازان او را اغفال كنند. اما وقتی پس از چند روز، اعراب در مقابل چند حمله‏ی تركان هیچ حركتی نكردند، پادشاه تركان بر آن شد كه به ا ین تبلیغات اهمّیّت دهد. اما برای احنف، این موقعیت سخت و نامطمئن زمان زیادی طول نكشید.
هنگامی كه احنف خود را در مسائل و پرسش‏های بسیاری دید كه حاكی از موقعیت سختی بود كه در آن واقع شده بود، قبل از هر زمانی كه منتظرش بود، سرنوشت بار دیگر به او لبخند زد.
از داخل تركستان، اخبار تحولات مهمی رسید كه چینی‏ها میان رؤسای قبایل محلی، برضد خاقان و ریاست او خشم و مزاحمت ایجاد كرده بودند. تجارب گذشته به تركان آموخته بود كه چینی‏ها به مراتب خطرناكتر از دشمنان حاضر (عرب‏ها) هستند. در نتیجه، خاقان یك ملاقات اضطراری با فرماندهان نظامی‏اش انجام داد و بعد از ارزیابی موقعیت، گفت:
«ماندن ما طولانی شد و این مردم (عرب‏ها) مواضع سوق‏الجیشی را تسخیر كرده‏اند كه هیچ لشكری قبلاً نكرده بود به این ترتیب، معتقدم كه هیچ سودی از جنگیدن با آنها نصیب ما نخواهد شد، پس مجبوریم اینجا را ترك كنیم».۳۱
آنها تصمیم گرفتند تا میدان جنگ را در یك شب مناسب، مخفیانه ترك كنند و به تركستان برگردند و به حمله‏ی چینی‏ها پاسخ دهند. عرب‏ها بسیار شگفت‏زده شدند. آنها صبحگاه برخاستند و تمام میدان جنگ را خالی یافتند. نتیجه‏گیری سریع آنها این بود كه خاقان از مرو به سوی بلخ رفته است. وقتی گزارش این خبر به احنف رسید، سرداران فروتر او برای تعقیب خاقان و انجام عملیاتی سریع لشكر را تحریك می‏كردند، در حالی كه نظر احنف متفاوت بود. او عاقلانه گفت: «شما در جای خود بمانید و بگذارید آنها بروند»۳۲ زمان این حادثه تاریخی آن‏گونه كه طبری ثبت كرده است و به عنوان نقطه‏ی برگشت در تاریخ تركان محسوب می‏شود به سال (۲۲ه / ۶۲۲م) است.
در حقیقت مردم قهرمان آسیای مركزی، تركان و فرزندان سخت‏سر بیابان‏های عربی، عربها، برای اولین بار در تاریخ طولانی‏شان در اطراف رودخانه‏ی جیحون همدیگر را ملاقات كردند و به مبارزه طلبیدند. این آغاز مداخلات مذهبی، اجتماعی و سیاسی بین تركان و اعراب بود كه جری ان كلی تاریخ جهان قدیم را تغییر داد و تا سلطه‏ی تركان بر تمام جهان اسلام، تداوم یافت.
نویسنده:زكریا كتابچی‏
پی‏نوشت‏ها:
۱. عضو هیئت علمی و دانشجوی دكتری تاریخ و تمدن ملل اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران.
۲. مقاله حاضر، نوشته زكریا كتابچی، نویسنده ترك است. این مقاله در شماره ۳۲، مجله تاریخ از انتشارات دانشكده ادبیات دانشگاه استانبول، به زبان انگلیسی چاپ شده است. اگر چه در متن انگلیسی آن غلطهای فراوانی وجود دارد كه بیانگر عدم تسلط كامل نویسنده به زبان انگ لیسی است، اما عنوان مقاله و روش بررسی آن قابل توجه است. البتّه بدان شرط كه از بعضی تحلیل‏های جانبدارانه‏ی تركی نویسنده چشم‏پوشی شود.
آدرس كامل مقاله عبارت است از:
the first challange of the turks against the arabs in the oxus valley according to the narration of at-tabari, zekeriya kitapci, tarih degrisi, istanbul universities, edebiyat fakدlties, ord. prof.j.hakki uzun carsili, march, ۱۹۷۹. s. ۳۲.
از استاد گرانقدر و نكته بین جناب آقای دكتر هادی عالم‏زاده كه بزرگوارانه بر مترجم منت نهاده و ویرایش علمی متن را پذیرفتند، صمیمانه سپاسگزارم. بدیهی است نواقص احتمالی بر عهده مترجم است.
۳. ر.ك: اثر نویسنده «تحولات اقتصادی اجتماعی در سلطه عربی بر آسیای مركزی» (زیر چاپ).
۴. ر.ك: البخاری، مسلم و سنن ابن داوود و سنن ابن داود، فصل اختصاصی «باب فی قتال الترك» در این كتب مشهور، شما احادیثی می‏یابید كه خصوصیات ظاهری و فیزیكی تركان را وصف می‏كند و نیاز به یك بررسی انتقادی دارد.
۵. موانع اصلی كه تحولات در روابط سیاسی و اجتماعی تركان و اعراب را متوقف كرد، خصوصاً در طول دوره‏ی قبل از اسلام، عبارت است از جدایی جغرافیایی شبه جزیره‏ی عربستان از قاره آسیا و بیشتر دوری آن از راه‏های مهاجرت‏های تاریخی تركان است. از جانب قدرت‏های خارجی عربستان همواره دست‏نخورده باقی‏ماند (رابطه تركان و اعراب همیشه غیرقابل ارزیابی بود.)
۶. عربستان اكنون تحت حمایت ابوبكر، به وسیله‏ی شمشیر خالد بن ولید، متحد شده بود.
hitti, p.k. history of the arabs )loth editions(, great britain, ۱۹۷۰, p. ۱۴۱-۱۴۲.
m.al hudri, tarih al-umam al-islamiyyah, misr, i.p. ۲۹۶ from attabari
فانی قداستخلفت علیكم عمر بن الخطاب‏
۷. نبرد قاطعانه یرموك، كه راه را برای غلبه مسلمانان بر سراسر سوریه و بخشی از مصر باز كرد. ر.ك: همان، ص ۱۵۲.
۸. مؤلف در متن مقاله كلّ ایران، شامل گذرگاه... آورده بود كه به بخشی از ایران تصحیح شد چون تا آن زمان هنوز قسمت‏های بزرگی از ایران فتح نشده بود. (مترجم)
۹. تا زمان مورد اشاره مؤلف، هنوز شمال ایران به طور كامل به تصرف اعراب در نیامده بود. (مترجم)
۱۰. این ممكن است، شاهدی باشد بر وجود سربازان ترك در سپاه ایران در دوره‏های اولیه.
۱۱. ر.ك: الحموی، معجم البلدان، بیروت، ۱۹۶۵، ج ۲، ص ۳۵۲.
hitti, p.k. the arabs, chicago. ۱۹۶۲, p.۸۰.
او می‏گوید: گردبادی به جانب شرق وزید و پرچم پیامبر را با خود تا به میان رود جیحون، خط مرزی سنتی میان مردم فارسی زبان و ترك زبان برد.
۱۲. show, j.s. history of the ottoman empire and modern turkey, cambridge, ۱۹۷۶, p.۲.
۱۳. ر.ك: به اثر نویسنده تحولات اقتصادی و اجتماعی...» چاپ بیستمین سالگرد دانشگاه آتاتورك، ارزروم، ۱۹۷۷. هم‏چنین كتاب نویسنده با همین عنوان زیر چاپ.
۱۴. هوالاحنف و هوسید اهل المشرق المسمی بغیر اسمه.
attabari, husayniyah, printing hose, egypt, ۱۷, p.۲۶۴.
۱۵. الطبری، تاریخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۲۶۴، لوددت لوانی لم اكن دشت الی خراسان جنداً و لوددت انه لوكان بینما و بینها بحر من نار. همین تأمل از طرف عمر را در هنگام پیشروی سپاه اسلام به فرماندهی عمروعاص به جانب مصر و شمال آفریقا، مشاهده می‏كنیم.
۱۶. الطبری، همان، ج ۴، ص ۲۶۴.
۱۷. ر.ك: به اثر نویسنده «تركان در تألیفات جاحظ»، ۱۹۷۲، ص ۴۸ - ۴۷. توضیحات بیشتری راجع به موضوع خواهید یافت.
۱۸. ر.ك: به سنن ابوداوود، فصل مخصوص «النهی فی قتال الترك» این حدیث توسط نویسندگان متعدد به روش‏های مختلف نقل شده است، برای مثال جاحظ، فضائل الاتراك، (رسائل جاحظ) آماده چاپ بوسیله عبدالسلام، م. هارون، قاهره، ۱۹۶۳، ج ۱، ص ۵۸ و ۷۶، الحمولی، همان، ص ۲۳. او همین حدیث را به چهار صورت نقل كرده است. ابن فقیه، البلدان، ص ۳۱۶، لیدن، ۱۳۰۲.
۱۹. زكریا كتابچی، همان، ص ۶۱-۷۳ برای مثال، وقتی یزید بن مهلّب استاندار خراسان بعد از قتیبهٔ بن مسلم مشهور، جرجان را تسخیر كرد بر طبق حكایت طبری، او چهل هزار ترك را بعد از غارت شهر كشت. ان الذین قتلهم یزید اربعون الفا. الطبری، ج ۸، ص ۱۲۹.
۲۰. و ذكر قول عمر بن الخطاب فی الترك حیث قال «عدو شدید» فنهی العرب عن التعرض للا تراك. جاحظ، همان، ج ۱، ص ۵۸.
۲۱. افرجوالهم ما تركوا كم و لاتتعرضوا لهم فانه قد قیل «تاركوا هم ماتركوا كم». الجاحظ، همانجا.
۲۲. احنف بن قیس را باید فاتح شرق و شمال شرقی ایران دانست. (مترجم)
۲۳. برای اطلاعات بیشتر در مورد تركان در لشكر خلافت ر.ك: زكریا كتابچی، «الترك»، ص ۱۳۲ - ۹۶، هم‏چنین مقاله وی «تركان در كشورهای مسلمان»، بزرگداشت پروفسور طیب اِكچ، آنكارا، ۱۹۷۷، ص ۱۹۵.
۲۴. مؤلف از یك طرف اسكندر را با القاب «بزرگ» و «ذوالقرنین» وصف نموده و از طرف دیگر تسلط او را بر «جهان وحشیانه و بی‏رحمانه» توصیف كرده بود كه در ترجمه تصحیح شد. (مترجم)
۲۵. الجاحظ، همان، ص ۵۸، متن این موعظه‏ی مؤثر این است:
«وصیهٔ لجمیع العرب فان الرأی متاركتنا و مسالمتنا و ما ظنكم بقوم لم یعرض لهم ذوالقرنین و بقوله اتركوا هم (سموا الترك) هذا بعد ان غلب علی جمیع الارض غلبهٔ و قسراً و عنوهٍٔ و قهراً».
۲۶. الطبری، همان، ص ۲۶۳، «فهرب یزدجرد الی خاقان ملك الترك بماوراءِ النهر».
۲۷. جالب توجه است كه اكثر سربازان ترك سلطنتی معتصم (كه مادر او ترك بود) اهل فرغانه بودند.
۲۸. الطبری، همانجا و جمع جنوده من اهل فرغانه و الصغد ثم خرج بهم و خرج معه یزدجرد و اجتاز النهر.
۲۹. الطبری، همان، ص ۲۶۴.
۳۰. آیه‏ای از قرآن، سوره‏ی ۲، آیه‏ی ۲۵۰. «كم من فئهٔ قلیله غلبت فئهٔ كثیره باذن الله و الله مع الصابرین».
۳۱. طبری، همانجا.
۳۲. الطبری، همان، ص ۲۶۵.
«وقد اطال مقامنا و قداصیبا هؤلاءِ القوم بمكان لم یصبا بمثله قطاءِ و مالنا فی قتال هؤلاء القوم من خیرٍ فانصرفوانبا».
۳۳. الطبری، همان، ص ۲۵۶.
«قال المسلمون لِاحنف ما تری فی اتباعهم؟ فقال اقیموا مكانكم و دعوهم».
منبع:فصلنامه تاریخ اسلام ، شماره ۱۴
منبع : خبرگزاری فارس


همچنین مشاهده کنید