شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


رومن پولانسکی


رومن پولانسکی
با خواندن این مطلب به یک شناخت کلی از سینمای رومن پولانسکی دست خواهید یافت.
● رومن پولانسكی، راوی شر و شرارت در دنیای معاصر
رومن پولانسكی كارگردان,فیلمنامه نویس و بازیگر در ۱۸ اگوست ۱۹۳۳ در پاریس متولد شد. از ۱۹۵۰ تا ۱۹۵۳ در مدرسه هنر های كراكوف لهستان واز ۱۹۵۴ تا ۱۹۵۹ در مدرسه سینمایی لودوز تحصیل كرد.در سال ۱۹۵۹ با (باربارا كویاتكوسكا) ازدواج كرد ودر سال ۱۹۶۱ از او جداشد. همسر دومش (شارون تیت) بود كه در سال ۱۹۶۹ به قتل رسید. پولانسكی از ۱۹۴۷ تا اوایل دهه پنجاه در رادیو وتئاتر فعالیت می كرد. بازیگری در سینما را از سال ۱۹۵۳ آغاز كرد. فیلم كوتاه (دو مرد در یك گنجه) را در سال ۱۹۵۷ كارگردانی كرد. دو سال بعد در مقام دستیار( آندری مونك) به گروه فیلمسازی (كامرا) پیوست.
در سال ۱۹۶۳ فیلم چاقو در آب پولانسكی توسط (گومولكا)دبیر حزب كمونیست لهستان مورد اتهام قرار گرفت. در پی این امر پولانسكی به پاریس رفت. او در سال ۱۹۶۵ فیلم (انزجار) را در لندن تكمیل كرد. سال ۱۹۶۸ به لوس آنجلس رفت و اولین فیلم آمریكایی خود (بچه رزمری) را در آنجا ساخت. سال ۱۹۷۴ اپرای (لولو) را در جشنواره (اسپولتو) ایتالیا كارگردانی كرد. دو سال بعد فیلم (مستاجر) را در فرانسه ساخت. او در سال ۱۹۷۷ به اتهام رابطه نا مشروع با یك دختر ۱۳ ساله دستگیر وبه ۹۰ روز زندان محكوم شد. پولانسكی بعد از این واقعه از آمریكا به فرانسه مهاجرت كرد.
رومن پولانسكی ابتدا به عنوان یك دانشجوی مدرسه سینمایی لهستان وبعد در مقام یك كارگردان تحت سلطه سانسور حكومتی موفق شد با مقداری زیركی وكاردانی فیلم هایی بسازد. او با استفاده از فقط چند بازیگر تعلیم یافته _ در اولین فیلمش تنها ۳ شخصیت وجود داشت_ و یك دوربین دستی آثاری خلق كرد كه موجب افزایش شهرت جهانی سینمای لهستان شد. همین محدودیت ها به رشد وگسترش یك سبك بصری ویژه كه به خوبی با نگاه كارگردان به زندگی مدرن تطبیق یافته بود كمك كرد.
مشخصه های این سبك بصری عبارت بودند از: تاكید برتزلزل و ناپایداری جهان معاصر(از طریق یك دوربین دستی), حس انزوا و دورافتادگی از یك جامعه بزرگتر(از طریق گروه بندی كوچك شخصیت ها). درواقع می توان كار پولانسكی را تلاشی برای تشریح دقیق و جزبه جز رابطه مستقیم میان ناپایداری جهان معاصر وگرایش فزاینده به خشونت وناتوانایی های فردی برای غلبه بر حس دور افتادگی از اجتماع قلمداد كرد.
در این رابطه آنچه كه مخصوصا قابل توجه است همانا پس زمینه فرهنگی پولانسكی است. ازاو كه محصول یك دولت سوسیالیست و مدرسه سینمایی آن در لودوز بود انتظار می رفت ایدئولوژی و علائق اجتماعی دولت لهستان را در فیلم هایش مطرح كند در حالی كه اولین فیلم بلند او (چاقو در آب) خشم حزب كمونیست را بر انگیخت به طوری كه در كنگره این حزب در سال ۱۹۶۴ فیلم پولانسكی بخاطر نشان دادن مناظری منفی از زندگی لهستان معاصر مورد اتهام قرار گرفت. نمایش (چاقو درآب) و واكنش هایی كه در پی داشت سبب شد كه پولانسكی به سرعت به یك فیلمساز جهانی مبدل شود.
او طی دوران حرفه ای اش در جست وجوی فرصت هایی برای نوشتن ,كارگردانی وبازیگری به فرانسه, انگلستان ,ایتالیا و بالاخره ایالات متحده سفر كرد. پولانسكی با سماجت ترجیح می دهد آثارش نمایش دهنده انگیزه های فردی, فشارهای ناخودآگاه, و ناراحتی های روحی پنهان در زندگی بشر باشند وازاین كه به موشكافی در فعل وانفعالات سیاسی اجتماعی متفاوتی بپردازد كه وی در كشور های گوناگون جهان شاهد آنها بوده می پرهیزد.
بدون تردید استفاده پولانسكی از جغرافیای سرزمین های متنوع در فیلم هایش به این منظور بوده كه دور شدن شخصیت ها از ساختارهای معمولی زندگی اجتماعی وبه همان اندازه دور شدن شان از دیگر مردم را بهتر تصویر كند. قایق روی آب(چاقو درآب), آپارتمان غیرقابل تحمل وافراد حاضر در آن (انزجار), قصر دورافتاده در جزیره ای متروك(بن بست), آپارتمانهای زندان مانند (بچه رزمری- مستاجر) ومزارع خالی وخانه های اربابی متروك (تس) همگی از یك جغرافیای دور افتاده كه اغلب به طور نمادین تفسیری ازیك جغرافیای ذهنی سرشار از تردید, هراس, آرزو وحتی جنون است خبر می دهند.
بسیاری از عناوین فیلم های پولانسكی_ برای مثال (بن بست)و (محله چینی ها)_ بر غربت ودور افتادگی ماهوی مكان های انتخاب شده توسط وی وحس الیناسیون واز خودبیگانگی ای كه شخصیت هارا مبتلا كرده تاكید می كنند.قهرمان پولانسكی در چنین محیط هایی كه به واسطه شرایت فرهنگی (محله چینی ها), فشارها وتحریكات روحی ناشناخته(انزجار- مستاجر), ویا سرنوشت محتوم شخصیت ها(مكبث) غیر قابل تحمل به نظر می رسند. در تلاش هستند تا آنچه راكه طبیعی است غیر طبیعی جلوه دهند. نتیجه عمل به صورتی نمادین همواره تراژیك (مكبث) ویا پوچ (بن بست) به نظر می رسد.
پولانسكی به سبب تمایلش به درام های پوچ گرای (ساموئل بكت) خصوصا در فیلم های آغاز دوران حرفه ای اش توجه انتقادی بسیاری را جلب كرده است. همانگونه كه در نمایش های بكت نیز دیده می شود زبان ونارسایی های آن _حول تفسیری از فقدان یا شكست ارتباطات در جامعه مدرن_ نقش مهمی را در فیلم های پولانسكی بازی می كند.
استفاده دراماتیك از سكوت در (چاقودرآب) عملا, بیشتر از دیالوگ های پرتنش فیلم موثر واقع می شود.در مكالمه های معمولی وكلیشه ای (بن بست) می توان تشخیص داد كه چگونه زبان, به جای وسیله تبادل معنا ومفهوم, برای فریب و نیرنگبه كار می رود. این زبان آنچنان كه كارگردان در (محله چینی ها) به وضوح نشان می دهد به سادگی برای مغلوب ساختن و یا آشكار كردن سرشت رمز آلود وپیچیده وضعیت بشری تكاپو نمی كند.
انگیزه تمایل به سكوت، نیروی خشنی است كه همه فیلم های پولانسكی در جستجوی تجزیه وتحلیل آن هستند. البته زندگی خصوصی پولانسكی او را به این انگیزه آشفته كننده نزدیك تر كرده است. هنگامی كه او فقط ۸ سال داشت او و والدینش در یك كمپ آلمانی نگهداری می شدند و در همین جاست كه او مادرش را از دست می دهد.
در سال ۱۹۶۹ همسر باردارش (شارون تیت)وعده ای از دوستانش به شكل بی رحمانه ای توسط پیروان (چارلز مانسون) _كه شیطان پرست بودند_ به قتل می رسند. خشونت ناگهانی وافراطی پولانسكی در اقتباس خونین او از (مكبث) تاثیر مرگ همسرش را عیان می كند. و بعد از آن نیز در تمامی آثار او ادامه می یابد.
وی در این آثار بارها سعی كرده علل متنوع خشونت شخصیت های بشری را توضیح دهد. وكلا بشر در جهان معاصر, موضوعی است كه او بسیار بدان می اندیشد. محور اصلی حوادث (بچه رزمری) كودكی است كه ناخواسته رفتاری شیطانی دارد ومادری كه در عین حالی كه از بچه اش می ترسد, به دلیل عشق مادرانه از او مراقبت می كند. شاید این فیلم آیه مقدسی است كه از نگاه تیره پولانسكی وعملكرد او به جهان ما نازل شده است.
در واقع از این نگاه, فرد معصوم یا بی گناه, حتی انسانی با بهترین نیت ها می تواند به صورت غیر عمدی , زاینده و گسترش دهنده شر یا خشونت باشد. برای مثال قهرمان ( رقص خون آشام ها) در تلاش است تا لانه خفاش را نابود سازد و معشوقش را از چنگال وی رها كند. با وجود این در طی این عمل, طعمه خفاش می شودو سپس به پراكندن این بلای شوم در سرتاسر جهان كمك می كند.این پایانی تیره برای یك فیلم كمدی است اما در عین حال نشانه ایست از مایه ونگاه پیچیده ای كه فیلم های پولانسكی دارا می باشند.
پوچ گرایی فیلم های كوتاه پولانسكی خصوصا(دومرد در یك گنجه)و (چاق ولاغر) پاسخی منطقی به این تناقض به شمار می رود. روایت های پولانسكی كه به مرور زمان غنی تر وپیچیده تر شده اند, تعهد او را در موافق ساختن نظر انسان ها وبر طرف كردن موانع توافق نظر آنها, شهادت می دهند. به هرحال پولانسكی در تاریخ سینما جایگاه خاص خود را دارد وكماكان شاهكارهای بی بدیل وی در تمام فیلمخانه ها ودانشگاه های سینمایی بازبینی وبررسی می شود هرچند كه زندگی پر آشوب این لهستانی پر شوروشر آثار هنری اش را تحت تاثیر قرار داده و سبك خاص و منحصر به فرد پولانسكی مخالفین پیگیری را در طول سالیان متمادی در برابر وی قرار داده است.
پولانسكی در سال ۲۰۰۲ ناگهان با افتخاری كه سال ها از وی دریغ شده بود مواجه گشت و با غیر پولانسكی ترین فیلم خود (پیانیست) هم نخل طلای جشنواره كن و هم اسكار بهترین كارگردانی را از آن خود نمود هرچند كه به علت یك پرونده قدیمی( اتهام تجاوز به یك دختر ۱۳ ساله) در دادگاه های آمریكا نتوانست به آمریكا برود وجایزه اسكارش را شخصا در یافت كند. كوتاه سخن آنكه (رومن پولانسكی) به عنوان مردی بدون وطن, سعی كرده با آثارش به مواجهه با موضوعاتی چون دور افتادگی, خشونت, ازخود بیگانگی وشر برود.
● فیلم شناسی رومن پولانسكی:
▪ دوچرخه (۱۹۵۵)
▪ بهم ریختن یك رقص / جنایت (۱۹۵۷)
▪ دو مرد دریك گنجه (۱۹۵۸)
▪ چراغ / وقتی فرشته ها سقوط می كنند (۱۹۵۹)
▪ چاقو در آب / پستانداران (۱۹۶۳)
▪ چاق ولاغر (۱۹۶۴)
▪ انزجار (۱۹۶۵)
▪ بن بست (۱۹۶۶)
▪ اپیزود خانه الماس ازفیلم زیباترین كلاهبرداری های دنیا (۱۹۶۷)
▪ رقص خون آشام ها (۱۹۶۷)
▪ بچه رزمری (۱۹۶۸)
▪ یك روز در ساحل(فقط تهیه كننده) / مكبث (۱۹۷۱)
▪ پایان هفته قهرمان(فقط تهیه كننده) (۱۹۷۲)
▪ چه؟ (۱۹۷۳)
▪ محله چینی ها (۱۹۷۴)
▪ مستاجر (۱۹۷۶)
▪ تس (۱۹۸۰)
▪ دزدان دریایی (۱۹۸۶)
▪ دیوانه وار (۱۹۸۸)
▪ ماه تلخ (۱۹۹۲)
▪ مرگ و دوشیزه (۱۹۹۴)
▪ دروازه نهم (۱۹۹۹)
▪ پیانیست (۲۰۰۲)
▪ الیورتوییست (۲۰۰۵)
منبع : وب سایت سینمائی هنر هفتم


همچنین مشاهده کنید