یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


«جایی که حقیقت پنهان است» به روایت کارگردان


«جایی که حقیقت پنهان است» به روایت کارگردان
اتوم اِگویان، کارگردان ارمنی تبارِ ساکن کانادا، یکی از مشهورترین فیلمسازانی است که منتقدان سینمایی و تماشاگران حرفه ای، همیشه منتظر فیلم های تازه اش هستند. بدیع بودن سینمایش، همان چیزی است که جماعت سینمادوست را کنجکاو کرده و تازه ترین فیلم سینمایی اش، «جایی که حقیقت پنهان است» هم از این قاعده مستثنا نیست؛ هرچند آنها که فیلم را دیده اند، می گویند تفاوت های عمده ای با دیگر فیلم های او دارد. آن چه در ادامه می خوانید، گزیده یک مصاحبه از اِگویان درباره این فیلم و سینما به طور کلی است.
از نخستین فیلمی که ساخته ام تا این آخری، جایی که حقیقت پنهان است، سینما را به شکل های مختلفی تجربه کرده ام. در هر فیلمی که ساخته ام، دلم می خواسته سینما را به شکلی تازه تجربه کنم.گاهی این اتفاق افتاده، و گاهی همان تجربه های قبلی را تکرار کرده ام. درواقع، این فیلم ها تجربه های کامل تری بوده اند. بنابراین، از این کار که من آن را تجربه کردن می نامم، نمی ترسم. فکر می کنم فیلمسازی چارچوب و قاعده خاصی ندارد و نمی شود آدم ها را در قالب ها و شکل ها محدود کرد و گفت باید این طوری فیلم ساخت و آن طوری نساخت.
هر کارگردانی باید روش فیلمسازی اش را مُدام تغییر بدهد، وگرنه درجا می زند و کسی به فیلم هایش رغبتی نشان نمی دهد. رُمانِ «روپرت هولمز» را که خواندم می دانستم فیلمی براساسش خواهم ساخت. آن قدر پُرشاخ وبرگ بود که به درد یک فیلم سینمایی می خورد. من دو سه مشاور دارم که جزء صمیمی ترین دوست هایم هستند و همیشه در انتخاب پروژه هایم از آنها کمک می گیرم. برای هرکدام شان نسخه ای از کتاب را فرستادم، اما در کاغذی که ضمیمه کتاب ها کرده بودم، ننوشته بودم که می خواهم این رُمان را به فیلم برگردانم. وقتی رُمان را خواندند، اول از آنها پرسیدم که فکر می کنند داستان خوبی است یا نه و بعد هم از آنها سئوال کردم به درد یک فیلم سینمایی می خورد یا نه. جوابشان مثبت بود. بنابراین، معطل نکردم و گفتم من هم همین طور فکر می کنم و می خواهم از روی آن فیلم بسازم. برخورد دوستان من شگفت انگیز بود: گفتند نه، تو نمی توانی این کار را بکنی.
رُمانِ هولمز ربطی به سینمای تو ندارد، به فیلم هایی که قبلاً ساخته ای شبیه نیست. اگر چنین فیلمی بسازی، دست به خودکشی زده ای. هیچ کس توقع ندارد تو فیلمی با این نوع داستان بسازی. مگر می شود بعد از فیلمی مثل آرارات (فیلمِ ماقبلِ آخرِ اِگویان درباره نسل کشی ارمنی ها) چنین فیلمی ساخت؟ جواب من هم روشن بود: خب، دقیقاً به همین دلیل می خواهم این کار را بکنم. چون کسی فکر نمی کند اِگویان از این نوع فیلم ها می سازد. این فیلمِ جایی که حقیقت پنهان است را ساختم تا سینمایم را متحول کنم. از آن قالب قبلی خسته شده بودم و این داستان پیچیده، تنها چیزی بود که می توانست مسیر بعدی را به من نشان بدهد. طبیعی است است که در رُمانِ روپرت هولمز، مایه های مورد علاقه من وجود داشته اند. چیزهایی که همیشه گوشه ای از ذهنم را اشغال می کنند و در فیلم هایم نیز دیده می شوند. مثلاً مقوله فساد، یا چشم چرانی. یکی از دلایلی که این رُمان را برای فیلم شدن انتخاب کردم، همین چیزها بود. پس همین چیزها کفایت می کرد که دنیای خودم را در داستانی که در اصل متعلق به من نبوده جست وجو کنم و به نتیجه برسم. می دانستم جایی که حقیقت پنهان است یک فیلم دلهره آور از کار درمی آید. بنابراین همه سعی ام را کردم تا فیلم، جذاب و دیدنی باشد. اولین چیزی که در مورد فیلم های دلهره آور باید مدِ نظر داشت، همین است. فیلم های دلهره آور زیادی تا حالا ساخته شده اند که خیلی هایشان هم دیدنی بوده اند. بنابراین اگر می خواهیم در این محدوده کار کنیم، باید حواسمان باشد که فیلم هایمان را با کارهای آلفرد هیچکاک و کارگردان های مشهور دیگر می سنجند. خیلی سخت است که در این امتحان مردود نشویم و اسممان حذف نشود. قبول دارم که در بعضی صحنه های فیلم تحتِ تأثیرِ کارهای هیچکاک بوده ام. تقریباً هر منتقدی که درباره جایی که حقیقت پنهان است نقدی نوشته بعضی صحنه های فیلم را با سرگیجه مقایسه کرده است. از این بابت خوشحالم و به خودم افتخار می کنم. بله، من هم مثل هر سینمادوست دیگری سال هایی از عمرم با سینمای هیچکاک گذشته و زن های موطلایی فیلم هایش بخشی از خاطره فیلم دیدن های من هستند.
درعین حال موسیقی فیلم هم به این مقایسه دامن زده است. این هم عمدی است، می خواستم مایکل دانا به آن موسیقی های شگفت انگیز ادای دین کند. او هم این کار را کرد. همان کاری که من از او خواسته بودم. آیا در فیلم بعدی ام دوباره به همان سبک و سیاق قبلی ام برمی گردم یا راهی را که از جایی که حقیقت پنهان است شروع کرده ام ادامه می دهم؟ نمی دانم، هر جوابی بدهم ممکن است بعداً به عکس عمل کنم. ولی فعلاً دلم می خواهد چندتا فیلم با این سبک و سیاق بسازم. چند رُمان خوب دیگر خوانده ام که فکر می کنم فیلم های خوبی می شوند. هیچ چیز قطعی نیست، اما یکی از این رُمان ها مرا به یاد غرامت مضاعف (فیلم نوآرِ مشهورِ بیلی وایلدر) انداخته و حسابی وسوسه ام کرده. فکر می کنم به زودی اولین نسخه فیلمنامه اش را بنویسم.

اتوم اِگویان
ترجمه: سالومه سیاح
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید