شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


یک سادگی شاعرانه


یک سادگی شاعرانه
● آشنایی با ادبیات پیشرو نروژ
ادبیات اسكاندیناوی در ایران ناشناخته است. با این حال وضع زندگی، شرایط محیطی و نكات ریزی كه در فردیت و دنیای شخصی آدم های این سرزمین ها وجود دارد، هر لحظه امكان خلق و تولید ادبی را فراهم می كند. گاهی این ادبیات و دنیای شخصی تا حدی عمیق است كه همواره انسان را به ستایش وامی دارد.
شاید فردیت و دنیای شخصی در مسیر تولیدات ادبی و بویژه شعر نیز، مهم ترین عامل به شمار می رود. گاهی هم این دنیای شخصی به حدی ظریف و مینیاتوری طراحی می شود كه با دنیای فردی ما، تفاوت چندانی ندارد و این امر در نگاه نخست تعجب برانگیز است، اما در نگاهی دیگر كیفیت و قابلیت زبان شعری را به عنوان یگانه عامل ارتباط آدم ها مطرح می كند؛ زبانی كه در عین سادگی، عمیق و حس آفرین است و براحتی با آدم های دیگر ارتباط برقرار می كند. بنابراین در این گفتار به آشنایی با زبان، ذهنیت و جهان شعری شاعری ناشناس، اما قدرتمند می پردازیم. شاعری كه از سرمای نروژ می آید و شعر او تداعی گر زندگی در سرزمینی سرد و روابط عاطفی بر باد رفته است.
شاید برای آشنایی با «گیرگولیكسن» شاعر قدرتمند نروژ، خود شعر و زبان شعری او كافی است، اما در هر حال، زندگی، تولد و نوع نگرش افراد ناشناس برای فرد دیگری خود به خود جذاب بوده، جزو كنجكاوی های درون انسان به شمار می رود.
از این رو این گفتار خود را ناگزیر از معرفی شاعر می داند. گیرگولیكسن متولد ۱۹۶۲ است. بیشتر با رمان لحظه تاریكی بر سر زبان ها افتاد، اما از سال (۱۹۹۰) و با انتشار مجموعه شعر «فضا در بازار» توانست خود را به عنوان یكی از جدی ترین شاعران معاصر نروژ در جامعه ادبی تثبیت كند و هم اكنون شاعران و منتقدان این كشور از وی به عنوان شاعری صاحب زبان و سبك یاد می كنند و بر آثارش نقدهای فراوانی نوشته اند.
شعر گیرگولیكسن در ظاهر ساده می نماید، اما در عمق غریب، سوزناك و دور از دسترس است. رویكرد زبانی شاعر براساس صراحت گویی، مبتنی بر محور همنشینی شعر و دوری از محور جانشینی (استفاده از عناصر و اشیای شعری استعاری به جای كاركرد عادی زبان معیار) صورت می پذیرد.
وی برای آفرینش و شهود از ذات زبان و طبیعت واقعی گفتار سود می جوید، اما با این وصف طبیعت زبان گفتار در شعر این شاعر تا حد زیادی از زبان معیار هم عدول كرده، هسته اصلی پارل «parl» یا زبان محاوره منطقی را نیز درهم می شكند و به لهجه ای ساده و فردی نزدیك می شود كه بیش تر به درددل و حرف های انسانی ساده شبیه است؛ انسانی ساده كه دارای آرزو، عشق و نوستالوژی ای منحصربه فرد بوده، از یك تشخیص زبانی و فكری مستقل برخوردار است، اما در همان حال از دست هر نوع فلسفه خاص یا رویكرد فلسفی زبان می گریزد.
گولیكسن به نوعی به اصل اتفاق در شعر وفادار مانده است و این موضوع از یك سو او را از هرگونه بازی زبانی دور نگاه داشته و از سوی دیگر توجه او را به كشف و زیستن در لحظه شعری راستین و متقابلاً لحظه های نگارش ناب معطوف كرده است. شاید این شاعر «عمق زبان» را آنجا می بیند كه جهان با اتفاقی روبه رو می شود و ساده صحبت كردن از این اتفاق در نزد او همان «عمق زبان» است.
به لحاظ آفرینش تصویر نیز آثار او خالی از تصویر محض و تصاویر ملموس است. شاعر از كاركرد دراماتیكی زبان شعری می پرهیزد و بشدت تصاویر بیرونی را در عمق زبان خود استحاله می كند. بعد تصویری شعر او بیش تر درونی و در عمق صراحت و روشنی كلام او نمود پیدا می كند؛ نه در عینیت پیرامون و ترمیم فضا و اتمسفر ملموس و محسوسی كه در جهان پیرامون می بینیم. هرچند این قضیه در نخستین نگرش به شعر گولیكسن دقیقاً برعكس به نظر می رسد، اما در خوانش مجدد، اگر به منطق دیالوگ كلام توجه كنیم درمی یابیم او خطاب به آنیمایی سخن می گوید كه در خود متن حضور فیزیكی دارد و با كشف این مؤلفه زبانی در شعر او برداشت تصویرسازی مجرد و ترسیم محض از جانب این شاعر در ذهنمان پاك می شود.
در واقع اشیا، فضاسازی و عناصر بصری ای كه در عرض حركت شعر تكرار می شوند فقط جنبه ترسیم و تصویرسازی ندارند بلكه این عناصر بشدت در تقابل و تأثیر جهان شعری، شاعر و آنیما قرار گرفته اند و چون بر این فاكتورها (اشیا، تصاویر، شاعر، آنیما، جهان شعری) یك نوستالوژی مشترك حاكم است، منطق دیالوگ ناگزیر از حرف زدن از آنهاست و در واقع همین مغناطیس نوستالوژی است كه موجب می شود شاعر از دست اتاق، پنجره و دیگر عناصر تصویری گریز نزده و در عرض محور شعری، مرتب آنها را تكرار كند.
گولیكسن در سال ۱۹۹۵ مجموعه شعر مونوگرافی را به چاپ می رساند، كه بیش تر وصف خود، فردیت، و صدای تنهایی بشر امروزین است، اما كتاب شعرهای رسیده كه آخرین اثر او و در سال (۱۹۹۹) انتشار یافت، بازتاب زندگی خصوصی شاعر و در واقع یكی از فردی ترین زندگی های بشر معاصر است بخشی از این كتاب در برگیرنده نظرها و دیدگاه های او در مورد ژانر و تئوری شعر به شمار می رود.
مشهورترین شعر این كتاب شعری به نام «بی نام و نشان» است و در مورد یكی از شعرهای خود كه ترجمه آن در این نوشته آمده، می گوید: برای انسان همیشه باید بهانه ای وجود داشته باشد كه ازجریان عادی زندگی سرپیچی كند و روزمرگی را درهم بریزد. او می گوید «شعر بحران روحی یا یك نوع ویران شدن احساسی است، زیرا انسان سالم از این جهان معمولی نمی تواند شعر بیافریند» برای من شعر نوعی تمدید مهلت بحران روحی است تا به ویران شدن احساسی رسیده و در گوشه و كنار جهان سرگردانی را پیشه كنم.
او اعتقاد دارد كه شعر بر مؤلفه هایی استوار است كه با مؤلفه های این جهان كاملاً مغایر است. وی زندگی بشر را تكرار، چرخیدن در سیكلی بی هدف و عاقبت بن بستی خودخواسته می داند و در تعمیم جزء به كل این نوع زندگی و سرنوشت آدم های سالخورده را مثال می زند، آدم هایی كه از اداره بیمه جیره ماهیانه می گیرند یا بازنشسته هایی كه دلخوش به حقوق بازنشستگی خود هستند و با پول های خود به كافه تریا می روند، در جای مخصوص سیگاری ها می نشینند، با ژست خاصی صفحه های روزنامه را نگاه و بعد در مورد فلسفه زندگی، جهان، هستی و مؤلفه های آن صحبت می كنند.
گولیكسن علاوه بر درخشش در ژانر شعر در زمینه نمایشنامه نویسی نیز دستی توانا دارد و در كنار این دو ژانر (شعر و نمایشنامه) به نوشتن مقاله های ادبی بویژه در زمینه تئوری شعر می پردازد. در كنار این فعالیت های هنری، ترجمه های فراوانی را نیز از ادبیات سوئد به زبان نروژی برگردانده است.
امید بی نیاز
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید