دوشنبه, ۱۸ تیر, ۱۴۰۳ / 8 July, 2024
مجله ویستا


جایگاه علمی تقویم ایرانی


جایگاه علمی تقویم ایرانی
● نگاهی به گاهشماری ایرانی و دستکاری های صورت گرفته در آن
گاهشماری ایرانی دستاورد کوشش های خستگی ناپذیر دانشمندان این سرزمین در گذر هزاران سال است. گمان نمی رود که هیچ ملت و تمدنی به اندازه ایرانیان تا این اندازه به بررسی و پژوهش در تقویم شناسی پرداخته باشند. فهرست نسخه های خطی استاد احمد منزوی، خود به تنهایی نشان دهنده بیش از دو هزار نسخه تقویمی و خطی منتشر نشده به زبان فارسی است. بیشترین کتیبه های باستانی در زمینه نجوم و گاهشماری که در میاندورود به دست آمده اند، به دوران فرمانروایی کاسیان و هخامنشیان منسوب هستند.
کوشش و پیگیری شگفت انگیز دانشمندان ایرانی، منجر به پیدایی دقیق ترین گاهشماری جهان در ایران شده است. اگر نمی توانیم چیزی بر آن بیفزاییم، آن را قربانی خواسته های خود نکنیم. گاهشماری ایرانی سند افتخار علمی ایرانیان است، نه ابزاری برای خواست های ساده انگارانه و دلخواهانه ما.
گرایش شکوهمند و غرورآفرین جوانان میهن به باورها و آیین های کهن، بی تردید می باید مبتنی بر پاسداشت آنها باشد و نه تباهی و آسیب به آن. بسیاری از دستکاری های وارد شده به گاهشماری ایرانی، با هدایت کسانی که از دقت این نظام گاهشماری رنج می برند، به دست دوستداران فرهنگ ایران انجام می شود و هر یک از ما نیز تصور می کنیم که این حق و اجازه را داریم که سلیقه دلخواه خود را در آن انجام دهیم.
یکی از کوشش های همیشگی ایرانیان باستان، تنظیم تقویمی بوده است که با تقویم طبیعی و دوره رویدادهای کیهانی، حداکثر انطباق را داشته باشد. این کوشش منجر به ایجاد و بهره برداری از تقویم ها و نظام های گاهشماری بسیار متعدد و متنوعی شده بود که در نهایت با ایجاد و تنظیم تقویم اعتدالی ایرانی به حداکثر دقت ممکن برای تطبیق تقویم قراردادی با تقویم طبیعی دست یافته شد و امروزه نیز این تقویم همچنان دقیق ترین تقویم تاریخ بشر شناخته می شود. تقویم هجری خورشیدی امروزی با تغییر مبداء گاهشماری، ادامه همان تقویم شهریاری ایرانی است و منظور از شهریاری دلالت بر هیچ پادشاهی نمی کند، بلکه منظور «شهریار تقویم ها» است.
ایجاد مبدأهای ساختگی و مجعول چند هزار ساله و نام های ساختگی (مانند آریایی، میترایی، خیامی، مادی، زرتشتی و غیره) برای گاهشماری ایرانی، به جز اینکه تحریف تاریخ یک ملت و سخنانی دروغین و بدون اسناد و مدارک است، می تواند ضررهای جبران ناپذیری به ساختار گاهشماری ایرانی وارد می کند.
تقویم های متنوعی که در ایران باستان وجود داشته و هنوز نیز برخی اقوام از آن استفاده می کنند، در انتخاب مبداء سال و تعداد روزهای هر ماه خورشیدی با یکدیگر تفاوت هایی دارند. به طور نمونه آغاز سال نو در تقویم خوارزمی با ششم فروردین ماه شهریاری، در تقویم کوهدشتی با چهاردهم فروردین ماه، در تقویم سنگسری با پنجم اردیبهشت ماه، در تقویم طبری/ تبری با دوم مردادماه، در تقویم دیلمی با هفدهم مردادماه، در تقویم میترایی با یکم دی ماه، در تقویم پشتکوهی با ششم بهمن ماه و در تقویم محلی نطنز و کاشان با یکم اسفندماه مطابق است. اما نکته مهم در این است که در همه این تقویم ها نام ماه ها و نام روزها به یک ترتیب و به گونه کم و بیش یکسانی ثبت شده است و در نتیجه، هر یک از آن تقویم ها برای برگزاری جشن ها و آیین های سالیانه، در مقایسه با تقویم های دیگر، زمان های مختلفی را به دست می دهند. به طور نمونه جشن تیرگان (سیزدهم تیرماه) با تقویم سغدی و خوارزمی در هجدهم تیرماه، با تقویم طبری در سیزدهم آبان ماه و با تقویم دیلمی در بیست وهفتم آبان ماه برگزار شده است و می شود. اما برای همه آنان این روز مطابق با تیـرروز از تیـرمـاه است.
از سوی دیگر، همانطور که گفته شد، تقویم ها در ترتیب نام ماه ها و روزها با یکدیگر شباهت دارند و این نام ها در بین آنها متداول است. اگر امروزه استفاده از نام روزها در تقویم خورشیدی هجری ایرانی متداول نیست، این به آن معنا نیست که این نام ها نمی تواند در این تقویم وجود داشته باشد؛ بلکه استفاده از آن به دلیل رسمیت نداشتن و نبود کاربرد عمومی، مهجور مانده و از آن غفلت شده است. به عبارت دیگر نام روز های ماه را می توان در همه تقویم های ایرانی به کار گرفت؛ همانگونه که پیشینیان ما نیز چنین کرده اند.
در تقویم های ایرانی، «هرمزدروز» نام روز نخست ماه، «بهمن روز» نام روز دوم ماه، «شـهریـور روز» نام روز سوم ماه و “ است و این ویژگی منحصر به تقویم خاصی نیست. در واقع نام روزها، جانشین شماره روزها شده و می توان آن را به هر تقویمی که از آن استفاده می کنیم، تعمیم داد. با توجه به نکات بالا و نیز اینکه تقویم فعلی هجری خورشیدی ایران، ادامه تکامل یافته تقویم های باستانی ایرانی و منسوب به زرتشت و در عین حال تقویم رایج و پذیرفته شده کشور، و نیز دقیق ترین تقویم شناخته شده تاریخ بشری است؛ هر یک از جشن های سالیانه، دقیقاً برابر با شماره همان روز در تقویم خورشیدی هجری است و برگزاری مراسم سالیانه با استفاده از تقویم های محلی و نیز کتابچه شبه تقویم برخی از زرتشتیان که در چند سال اخیر با دستکاری در گاهشماری ایرانی ساخته شده است، بـرای کاربردی در گستره ملی، به چند دلیل اشتباه است.
۱) نخست اینکه زمان برگزاری جشن های سالیانه به روایت متون کهن، تنها با تقویم ایرانی سازگاری داشته و با تقویم دستکاری شده بالا هماهنگی ندارند. به طور نمونه هنگام برگزاری جشن سـده در منابع قدیم، روز دهـم بهمن برابر با آبان روز از بهمن ماه و در فاصله چهل روزه از یلدا آمده که دقیقاً مطابق با تقویم ایرانی است در حالی که در آن تقـویم به اشتباه برابر با مـهرروز از بهمن ماه شده است.
۲) دوم اینکه همه اقوام محلی و ایرانی تباران کشورهای همسایه، با وجود تقویم محلی، مراسم ملی را طبق تقویم ایرانی نیز برگزار می کنند و عجیب است که ما مراسم ملی را به تقویمی محلی انطباق دهیم.
۳) سوم اینکه برگزاری مراسم در زمان های گوناگون موجب آسیب به همبستگی و وفاق عمومی می شود. به یاد داشته باشیم که همه کشورها و اقـوام دنـیا بـا وجـود تـقویم های گوناگـون محـلی (به طور مثال چندین گونه از تقـویم میلادی در کشورهای مختلف وجود دارد)، مراسم عمومی را بـرای پـاسداشت همبستگی مـردم، تنها از یک تقـویم استخراج می کنند.
۴) چهارم اینکه با این کار زمان مراسم سالیانه را از هنگام طبیعی آن خارج می کنیم. به طور نمونه، برگزاری اشتباه جشن شب چله یا یلدا در بیست و چهارم آذرماه که به هیچ وجه با واقعه طبیعی آن که انقلاب زمستانی و زایش خورشید باشد، ارتباطی ندارد. این شیوه در ناسازگاری کامل با خواست ایرانیان باستان و معاصر است.
۵) پنجم اینکه دستاورد درخشان پیشینیان خود را که هزاران سال برای تطبیق تقویم قراردادی با تقویم طبیعی کوشش و ممارست به خرج داده اند نادیده می گیریم و از جایگاه ایران به عنوان خاستگاه دقیق ترین تقویم جهان، می کاهیم.
کتابچه یی که حدود ده سال اخیر به نام «سالنمای دینی زرتشتیان» با اقتباس و تلفیقی ناهمگون از تقویم های رسمی ایرانی، یزدگردی کهن و نو، اوستایی، گاهîنباری، جلالی و کïردی؛ و نیز افزودن بعضی عناصر نوظهور (مانند مبداء گاهشماری و مبداء شباروز) و دخل و تصرف در نظام کبیسه گیری، به وجود آمده، پدیده یی نوساخته بوده و دارای سابقه تاریخی نیست. منتشرکنندگان این کتابچه، برای کسانی که از نظام کبیسه گیری، سابقه تاریخی، شیوه محاسبه مبداء سالشماری، طول متوسط سال تعریف شده آن و بسیاری نکات دیگر می پرسند نیز هیچ پاسخی ندارند و در این چند سالی که از این بدعت می گذرد، تنها پاسخ ممکن سکوت بوده است، چرا که پاسخی برای این پرسش ها وجود ندارد.
در اینجا اعلان می دارم که نگارنده آمادگی دارد در زمینه پرسش های بالا با منتشرکنندگان این کتابچه به بحث و مناظره بپردازد و امیدوار است که اینان چنانچه دلایلی برای این کار خود دارند، از این مناظره دوری نکنند. اشتباه برخی از دوستداران آیین های ایرانی، از اعتماد به این کتابچه موسوم به گاهشماری دینی زرتشتیان سرچشمه گرفته و تصور اینکه تغییراتی در گاهشماری ایرانی به وجود آمده است، پنداری نادرست و ناشی از آگاهی کمتر از نظام های استخراج تقویم و سالشماری بوده است. در سال های اخیر هیچ گونه «تغییری» در گاهشماری اعتدالی ایرانی به وجود نیامده و هنوز دانش بشری امکان ایجاد تغییر یا اصلاحی در ساختار بسیار دقیق و منطقی آن را به دست نیاورده است.
البته تقویم اصیل زرتشتیان هنوز هم در روستاهای زرتشتی نشین اطراف یزد و کرمان رایج است و جا دارد که برای حفظ آن کوشش فراوانی انجام شود. در این تقویم، اکنون روز نوروز و آغاز سال در اول ماه مرداد قرار دارد. این تقویم که بازمانده تقویم یزدگردی است، دارای ۱۲ ماه ۳۰ روزه و ۵ روز اضافه در پایان آبان ماه (و گاه اسفندماه) است و نظام کبیسه گیری آن یک ماه در هر ۱۲۰ سال (و گاه ۱۱۶ سال) است. یعنی روز نوروز و در نتیجه همه ایام سال تا یک ماه از جای حقیقی آن جابه جا می شوند. در گونه دیگری از این تقویم (یزدگردی پîـرسی)، نظام کبیسه گیری وجود ندارد و روز نوروز و دیگر روزها و مناسبت های سالیانه در تمام ایام سال جابه جا می شوند.
البته شناخت و شناساندن همه دستاوردهای کهن ایرانیان و از جمله تقویم های محلی، و حتی انتشار آنها، کاری شایسته و برای پاسداشت آیین نیاکان و تحلیل هایی در تاریخ و به ویژه در تاریخ، علم ضروری است؛ اما به کار گیری آنها در روزگار فعلی و با وجود تقویمی بسیار دقیق تر، موجب پریشانی و آشفتگی در قراردادهای آیینی ایرانیان می شود. فراموش نکنیم که تقویم نیز همچون ساعت و همه دیگر ابزارهای اندازه گیری و سنجش، یک «قرارداد» است و همانگونه که استفاده از ساعتی با سازوکار اندازه گیری متفاوت از معمول می تواند نظم و سامان جامعه را مختل سازد، تقویم نیز به همانگونه یک قرارداد اجتماعی است و آشفتگی در آن، آشفتگی جامعه را پدید می آورد.
دستکاری در تقویم ایرانی و مناسبت های آن منحصر به نمونه های یادشده بالا نیست. برای نمونه یی دیگر می توان گفت که اشخاصی مناسبت های تاریخی منتشرشده در جدول های کرونولوژی اروپایی را به سادگی و با تقویم جیبی خود به روز و ماه ایرانی تبدیل می کنند.
اینان، به گونه یی نادرست و ساده انگارانه و با استفاده از یک تقویم رومیزی تقویم میلادی را به تقویم ایرانی تبدیل کرده و به این نکته بدیهی توجه نداشته اند که نظام های گاهشماری ایرانی و میلادی، هر کدام از مبنای طول سال و قاعده کبیسه گیری خاصی برخوردارند که موجب نبود برابری دائمی در روزهای آنها می شود. به ویژه که تقویم میلادی، خود از دو گونه متفاوت گریگوری و یولیانی (پیش و پس از سال ۱۵۸۲) با قواعدی متفاوت تشکیل شده است و هر چه به عقب بازگردیم، فاصله روزهای فعلی این تقویم ها نسبت به تقویم ایرانی از یکدیگر بیشتر می شوند. به عبارت دیگر، این فاصله همواره ثابت نمی ماند و تابع الگوریتمی خاص در ازدیاد فواصل است. تطبیق تقویم ها به یکدیگر، عملی با قواعد و فرمول هایی خاص و پیچیده است. از سوی دیگر در ثبت زمان مناسبت های ایرانی، می بایست یکراست به سراغ منابع و تقویم های ایرانی رفت و معمولاً نیازی به تطبیق تقویم میلادی به ایرانی نیست.
این گروه اخیر، گاه چنین اشتباه های فاحش و مهمی را حتی در سالنامه هایی منتشر می کنند و با آوردن نام های ایرانی برای آن تقویم و انبوهی از تصویرهای زیبای باستانی، استفاده کنندگان آن را دچار پریشانی و گمراهی می کنند.
برخی دیگر نیز بر این سخنان کهنه و اثبات نشده پای می فشارند که اعتدال بهاری، نوروز و آیین های آن از اقوام بین النهرین اقتباس شده، گاهشماری ایرانی از گاهشماری مصری الهام گرفته شده، روزهای هفته در ایران از اقوام سامی تقلید شده، تقویم قمری از آن عرب ها است و بسیاری دیگر. در پایان توجه خوانندگان را به گفتاری که همواره از شادروان استاد احمد بیرشک می شنیدم، جلب می کنم که تقویم ایرانی، حیثیت و آبروی علمی ما در جهان است؛ مباد که به خود حق بدهیم تا به دلخواهی و نا آگاهی در آن نو آوری کنیم و به اعتبارش صدمه بزنیم.
پاسداشت یادمان های ایرانی، تنها منحصر به کوشش های گرانقدر برای آثار ملموس باستانی نیست. پاسداشت گاهشماری ایرانی و خودداری از تغییر و دستکاری های دلخواهانه در آن، به مانند هر یادمان کهن دیگر، وظیفه بزرگ همه ماست.
باشد تا با شناخت و دریافتن جایگاه بلند تقویم ایرانی، در پاسداشت و گسترش یکی از بزرگترین دستاوردهای نیاکان خود که هنوز رقیبی در جهان ندارد، کوشا باشیم، به آن مهر بورزیم و بدان افتخار کنیم.
رضا مرادی غیاث آبادی