شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

مروری بر فلسفه رازی


مروری بر فلسفه رازی
نبوغ كم نظیر محمد بن زكریای رازی (قرن نهم- دهم میلادی) در پزشكی، شیمی و علوم طبیعی آشكار و مسلم می باشد و دارای شهرت جهانی بوده است؛ اما به اندیشه ها و اهمیت فلسفی او به دلایلی كمتر پرداخته شده است و این به دلیل آن است كه او از فلسفه رسمی عصر خود كه فلسفه ارسطویی- نو افلاطونی بود و در بین اهل فلسفهدرآن دوران بیشتر مطلوب و مقبول بوده و در طول تاریخ فلسفه اسلامی هم این مقبولیت را حفظ كرده و شرح و بسط یافته، پیروی نكرده و انفراد جسته و عقاید مخصوص به خود در پیش گرفته است و در نتیجه مورد رد و بدگویی بسیار اهل فلسفه و فیلسوفان هم عصر و پس از خود قرار گرفته است و در آثار فلاسفه اسلامی كمتر ذكری از آراء رازی می بینیم و فلسفه او به چیزی گرفته نشده است؛ و نیز به دلیل عقایدی كه درباره ادیان ابراز كرده، كه مورد پسند متكلمین و اهل مذهب از فرقه های مختلف نبوده، مورد تكفیر قرار گرفته است؛ بطوریكه بسیاری از تألیفات مهمش كه می توانست عقاید و اهمیت فلسفی او را بیشتر و بهتر نشان دهد، از بین رفته و اكنون در دست نیست.
رازی را می توان پیشوا و برجسته ترین چهره خردگرایی و تجربه گرایی در فرهنگ ایرانی و جهان اسلام و به جرأت جهان در قرون وسطا و در دوران قبل از عصر رنسانس و فلسفه جدید غرب دانست و احتمالا تنها فیلسوفی در جهان اسلام است كه مقلد گذشتگان نبوده و از دیگران دارای اصالت نظر و استقلال فكری بیشتری است؛ اما به دلیل همین دگراندیشی حتی در دوران اخیر نیز مورد اعتنا قرار نگرفته و افكار و آراء فلسفی او تقریبا ناشناخته مانده است. ابوریحان بیرونی، دانشمند بزرگ، تنها كسی است كه هم به اهمیت فلسفی و هم به ارزش علمی رازی پی برده است.
رازی در فلسفه متمایل به فیلسوفان یونانی قبل از ارسطو، یعنی سقراط و افلاطون و فیلسوفان پیش از سقراط بویژه فیثاغورس و دموكریتوس می باشد و نیز تأثیراتی از افكار هندی و مانوی در فلسفه وی به چشم می خورد. همچنیندر طب و فلسفه به جالینوس نظر دارد و او را بزرگ می دارد و استفاده فراوان از وی كرده است.
رازی به مقام علمی ارسطو واقف است؛ اما افلاطون را ترجیح می دهد و خود را پیرو افلاطون می داند و نیز احترامی فراوان برای سقراط قائل است. اما با این حال او به منزلت خود پی برده و در عین استفاده از استادان یونانی طب و فلسفه، هرگز تسلیم مشاهیر نمی شود و خود را كم نمی شمرد. رازی در استفاده از اندیشه های پیشینیان تنها به نقل قول اكتفا نمی كند؛ بلكه اطلاعاتی را كه از پیشینیان به دست آورده، خلاصه می كند و مورد مشاهدات و تجربیات خود قرار داده و به دید انتقادی به آنها می نگرد و سپس نظر و قضاوت خود را بیان می دارد و خود را محق می انگارد كه استنتاجات آنها را تغییر دهد و تكمیل كند و برخی را به نظر خود قابل قبول و برخی دیگر را مردود قلمداد كند و بخوبی محسوس است كه رازی استقلال فكری خود را حفظ كرده است.
رازی برخلاف همه كسانی كه در تمدن اسلامی عنوان فیلسوف دارند و دارای روشی قیاسی و نظری بودند ، روشی استقرایی و تجربی و متوجه امور و مسائل محقق محسوس داشت. او به اهمیت تجربه و مشاهده در علوم پی برد؛ اما پرداختن به سایر فعالیتها و موفقیتهایش در علوم از بحث این مقاله خارج است.
● مابعدالطبیعه
از آراء رازی در زمینه الهیات و طبیعیات اطلاع دقیقی در دست نیست؛ چون كتابهای او در این زمینه ها از بین رفته است و تنها آشنایی با مبادی افكار او به دست آمده كه محدود به منقولاتی است كه در نوشته های مخالفان او آمده است. رازی كتابی داشته به نام « علم الهی » كه در آن مطالب فلسفی و جهانشناسی را مورد بحث قرار داده و عقاید خاص خود را در آن بیان كرده است. از این كتاب بزرگ اثری بر جای نمانده؛ اما فقرات مختلفی از آن در كتابهای مختلف به وسیله دانشمندان دیگر و غالبا به منظور رد و نقض و بدگویی، نقل یا به آن اشاره شده است كه ممكن است نشان دهنده هویت واقعی این كتاب نباشد.
▪ رازی در مابعدالطبیعه معتقد به پنج اصل قدیم و ابدی است:
خالق (عقل، خدا) - نفس كلی - ماده نخستین (هیولی) - مكان مطلق (خلاء) - زمان مطلق (دهر، مدت)
از این پنج اصل قدیم، خالق و نفس كلی، دارای حیات و فاعل می باشند و ماده، فاقد حیات و منفعل است و دو قدیم دیگر یعنی، خلاء و دهر، نه دارای حیات، نه فاعل و نه منفعل هستند.
« خالق، عقل تام و محض است و سهو و غفلت بر او راه نمی یابد و حیات از او چون فیض نور از قرص خورشید فیضان می كند. از نفس كلی نیز حیات مانند نور پراكنده می شود؛ لیكن او مترجح بین جهل و عقل است؛ بدین معنی كه چون به خالق كه عقل محض است توجه یابد، از نور عقل برخوردار می شود و چون به هیولی كه جهل محض است نظر افكند ، غفلت و جهل بر او مستولی می گردد » .
رازی عقیده ذره گرایی دموكریتوس را پذیرفته است و معتقد است كه ماده نخستین از ذرات و اجزای ریز غیر قابل تقسیم و غیر مركب تشكیل شده است.
مكان مطلق و زمان مطلق غیر از مكان نسبی و زمان نسبی هستند؛ زیرا هریك وجودی جداگانه، عینی و مستقل از اشیا دارند. مكان و زمان نسبی، در ارتباط و نسبت با اشیای مادی درنظرگرفته و سنجیده می شوند؛ اما مكان و زمان مطلق وابسته به اشیا نیستند و قائم به ذاتند. زمان نسبی متناهی و محصور است و عبارتست از مقدار حركت میان مبادی و نهایات؛ همانطور كه ارسطو گفته است؛ اما زمان مطلق ابتدا و انتها ندارد؛ جوهریست گذرنده و رونده؛ موجودات چه باشند و چه نباشند، سیلان و گذشت زمان همچنان جاودانه ادامه دارد؛ پیش از خلقت عالم وجود داشته و بعد از فساد عالم هم خواهد بود.
نیوتن نیز درباره مكان و زمان چنین عقیده ای دارد. ابوریحان بیرونی نوشته است: « محمد بن زكریای رازی قدمت پنج چیز را از اوائل یونانیان حكایت كرده است و آن پنج عبارتست از باری سبحانه و سپس بترتیب نفس كلی و هیولی اولی و مكان مطلق و زمان مطلق و مذهبی را كه او بدان متأصل است، براین پایه نهاده است. او میان زمان و مدت فرق گذاشته باینكه عدد و لواحق آن كه تناهی باشد، بر زمان واقع می شود و بر مدت واقع نمی شود؛ همچنانكه فلاسفه زمان را مدتی می دانند كه اول و آخر دارد؛ ولی دهر مدتی است كه اول و آخر ندارد و گفته است كه وجود این پنج چیز اضطراری است؛ زیرا آنچه كه محسوس است، هیولی است كه با صورت تركیب یافته و چون آن متمكن است، مكان لازم دارد و چون معروض حالات مختلف است، زمان می خواهد؛ زیرا برخی از این حالات متقدم بر برخی دیگر است و بوسیله زمان قدم و حدث و اقدم و احدث دانسته می شود و برخی از موجودات زنده هستند؛ پس نفس برای آنها لازم است و در میان آنها خردمندان و صنایعی در غایت استواری وجود دارند؛ پس آفریننده ای حكیم و عالم و متقن و مصلح لازم است » (تحقیق ماللهند).
رازی عالم را قدیم نمی دانست؛ بلكه برآن بود كه تنها ماده قدیم است؛ چون معتقد بود كه در عالم چیزی پدید نمی آید، مگر از چیزی دیگر و ممكن نیست كه خالق چیزی را از هیچ و عدم به وجود آورد؛ پس لازم است كه ماده همراه او قدیم باشد تا اجسام از آن پدید آیند و چون ماده قدیم و همیشه نیازمند مكان است، از این رو مكان نیز مانند متمكن خود قدیم خواهد بود و از سوی دیگر، چون بدون زمان متصور نیست، پس زمان نیز قدیم است.
ماده و طبیعت در نظر رازی معتبر است؛ اما نه اینكه مبدأ حركت باشد؛ خدا علت تحولات ماده است؛ و چون هرگاه علت موجود شود، معلول آن نیز بناچار باید موجود باشد، پس خدا كه علت موجودات بوده، لازم است كه فعل او به اجبار صورت گیرد. رازی خدا را اصلی منظم می شمرده است و او را در تنظیم موجودات و ایجاد موجودات جدید از كهنه و انجام كارهای جهان مجبور می دانسته است؛ همانطور كه خورشید علت نور و روشناییست؛ اما در ایجاد آن مجبور می باشد.
چون خالق قدیم است و برای اینكه به خواست آفریدن بیاید ، باید قدیم دیگری با وی بوده باشد كه او را بدین فعل بیاورد؛ و آن قدیم دیگر نفس كلی است.
مرزوقی نوشته است: « آنانكه پنداشته اند كه ازلی بیش از یك است، چهار فرقه اند: اول آنانكه معتقدند كه ازلی فاعل و ماده است فقط و مقصود از ماده هیولی است. دوم آنانكه معتقدند كه ازلی سه است؛ فاعل و ماده و خلاء . سوم آنانكه می گویند چهار است؛ فاعل و ماده و خلاء و مدت. چهارم فرقه ای كه پیشوای آنان محمد بن زكریای متطبب است؛ زیرا او نفس ناطقه را نیز بدانها افزوده و با هذیان او عدد ازلی به پنج می رسد » ( الازمنه و الامكنه).
از تركیب نفس كلی و هیولی (ماده نخستین ) به صورتهای گوناگون، انواع موجودات زنده زمینی و آسمانی به وجود آمده اند.
اجسام از تركیب ذرات تقسیم ناپذیر هیولی و جوهر خلاء به وجود آمده اند و هرچه خلاء در بین ذرات هیولی كمتر باشد، سنگینتر و هرچه خلاء بیشتر باشد ، سبكتر و گشاده تر است. اختلاف كیفیات اجسام از قبیل سنگینی و سبكی، تاریكی و روشنی و جز آن به دلیل كمتری یا بیشتری خلاء (مكان مطلق) در تركیب با هیولی (ماده نخستین) است. هیولی كه پیش از تركیب با خلاء بسیط بوده، بعد از نابودی جهان، به همان حال نخستین باز می گردد.
رازی در چگونگی آفرینش اسطوره ای را بیان می كند. نفس كلی می خواسته در آرزوی رسیدن به لذات جسمانی با ماده درآمیزد و نمی دانسته كه با این كار از غایت خود دور شده و به اسارت ماده و این جهان در می آید. پس بنا به خواست خالق ، نفس كلی به هیولی تعلق جست و به صورتهای گوناگون با آن تركیب شد و از این تركیب انواع عناصر و اجسام و موجودات زنده زمینی و آسمانی به وجود آمدند و چون نفس عالم خویش را فراموش كرد و به رنج و افسردگی افتاد ، خداوند عقل را فرستاد تا در وجود آدمی ، نفس را آگاه كند كه این عالم جای وی نیست و آنچه او در هیولی می بیند و می خواهد ناممكن است و تا در عالم مادیست رهایی از رنج ممكن نیست؛ تا اینكه نفس عالم خود را یاد آورد و عشق و محبت خود به هیولی را رها سازد و مشتاق به عالم خود شود و بعد از جدایی از جسم به سوی آن جهان عروج خواهد كرد و برای همیشه در آن باقی خواهد ماند.رازی از معتقدان به تناسخ ارواح نیز می باشد.
به نظر رازی جهان جایگاه شر و رنج است. ابن میمون نوشته است: « رازی را كتابی مشهور است كه خود آن را الهیات نامیده و هذیانات و جهالات عظیم خود را در آن گنجانیده است؛ از میان آنها است آنچه كه او پنداشته است كه شر در عالم وجود بیشتر از خیر است؛ اگر تو راحتی آدمی و لذت او را در مدت راحتیش با رنجها و دردهای دشوار و بیماریها و زمین گیر شدنها و بدبختیها و اندوهها و نكبتها مقایسه كنی ، می بینی كه وجود انسان نقمت و شری بزرگ است كه گریبانگیر او شده است »(دلالهٔ الحائرین ).
اما به نظر رازی تنها راه نجات ، عقل و فلسفه است و روانها از تیرگی این عالم پاك نمی گردند و نفسها از این رنج خلاصی نیافته و از این عالم بیرون نمی روند ، مگر از طریق فلسفه و « ... هركه فلسفه بیاموزد و عالم خویش را بشناسد و كم آزار باشد و دانش آموزد ، از این شدت برهد »(ناصر خسرو ، زادالمسافرین ) و « ... هركه درفلسفه نظر افكند و حتی اندازه كمی از آن را دریابد ، روان او از این تیرگی پاك می شود و از این بند خلاص می گردد » (ابوحاتم رازی ، اعلام النبوهٔ ).
« فلسفه صرفا دانشی نظری نیست؛ بلكه راه حیات است و مفتاح دانش و عمل » .
اما نفسها چندان در این عالم باقی مانند تا هر نفسی تهذیب یابد و قصد عالم خویش كند؛ تا همه نفس بطور كامل از این عالم بیرون رود و چون تمامی نفس كلی از ماده جدا شود، نفس به عالم خود باز می گردد و راحتی خود را باز می یابد؛ پس عالم فرو می ریزد و هیولی از بند صورت گشاده شده و به حال نخستین باز می گردد.
« رازی خود آگاه بود كه نظر او [قدمای پنجگانه] از نظر ارسطو بدور است و از این رو آگاهانه به كرات متذكرمی شد كه « در این باره من چنین می گویم ... » ».
درباره اصل و منشأ عقیده قدمای پنجگانه عقاید متفاوت است. برخی نسبت این عقیده را به فیلسوفان قدیم یونان و بعضی به حرانیان داده اند و برخی دیگر نیز گفته اند كه رازی آن را از عقاید ایرانیان قدیم گرفته است.
ابوحاتم رازی ، متكلم و داعی بزرگ اسماعیلی كه معاصر و مخالف رازی بوده و مباحثاتی با او داشته، آورده است:
« در مجلسی دیگر او را به مباحثه خواندم و به او گفتم مرا از عقیده خود درباره قول به قدم اشیاء خمسه یعنی باری و نفس و هیولی و مكان و زمان آگاه كن تا بدانم آیا فیلسوفان با تو در این مسأله موافقت داشته اند یا مخالفت؟او گفت: فیلسوفان قدیم را در این باره عقاید مختلف است؛ ولی من این مطلب را با كثرت بحث و نظر در اصول آنان دریافتم و حقیقتی را كه ردی بر آن متصور نیست استخراج نمودم »( اعلام النبوهٔ ).
● اخلاق
در فلسفه اخلاق رازی مسأله لذت و رنج اهمیت زیادی دارد و بر آن استوار است. رازی در بعضی از كتابهای خود درباره ماهیت لذت بحث كرده است و نیز كتابی خاص در این مورد داشته كه خود آن را « مقالهٔ فی مائیهٔ اللذهٔ » نامیده است كه اكنون در دست نیست؛ اما ناصر خسرو به منظور رد عقیده رازی قسمت مهم آن را در كتاب زادالمسافرین نقل كرده است.
« قول محمد زكریا آنست كه گوید لذت چیزی نیست مگر راحت از رنج و لذت نباشد مگر بر اثر رنج؛ و گوید كه چون لذت پیوسته شود رنج گردد؛ و گوید حالی كه آن نه لذتست و نه رنج است از طبیعتست و آن بحس یافته نیست »( زادالمسافرین).
به نظر رازی لذت امر وجودی نیست؛ یعنی راحتی از رنج است و رنج یعنی خروج از حالت طبیعی بوسیله امری اثرگذار و اگر امری ضد آن تأثیر گذارد و سبب خلاص از رنج و بازگشت به حالت طبیعی شود ، ایجاد لذت می كند و این حال ادامه پیدا می كند تا زمانی كه تأثیر پیشین بطور كامل زایل شود و به حالت طبیعی برسد و لذت متوقف شود؛ اما اگر این امر اثرگذار كه سبب لذت و رهایی از رنج شد ، همچنان به تأثیر خود ادامه دهد ، سبب درد و رنج می شود؛ چون سبب خروج از حالت طبیعی از جانب دیگر می شود. حالت طبیعی ، حالیست كه در آن نه رنج است و نه لذت ، و لذت خالص نیست و در پی و به میزان رنجیست كه در نتیجه خروج از حالت طبیعی عارض شده باشد.
« آنگاه گوید و چون بیرون شدن از طبیعت اندك اندك باشد و بازگشتن به طبیعت بیكدفعت باشد ، درد پیدا نیاید و لذت پیدا آید؛ و چون بیرون شدن از طبیعت بیكدفعت باشد ، باز آمدن بدو اندك اندك باشد ، درد پیدا آید و لذت پیدا نیاید . پس گوید مرآن بازآمدن را به طبیعت بیكدفعت لذت نام نهادند؛ هرچند كه آن راحت بود ازرنج »(زادالمسافرین).
رازی مثالهایی در این موارد دارد كه در اینجا مجال آوردن آنها نیست. رازی در مسأله لذت هم عقیده با افلاطون و فیلسوفان طبیعی است؛ اما مخالفان او تابع ارسطو می باشند؛ زیرا در نظر ارسطو لذت امر وجودی است.
دو كتاب رازی یعنی « سیرت فلسفی » و « طب روحانی » كه اكنون موجود می باشند ، بهترین نمودار اصول اخلاقی او هستند.كتاب سیرت فلسفی را رازی در دفاع از سیرت عملی و درجه علمی خود در برابر كسانی كه او را شایسته عنوان فیلسوف ندانسته بودند ، نوشته است. رازی در این كتاب می گوید كمال مطلوب انسان با لذات جسمانی سازگار نیست؛ بلكه در طلب علم و به كارداشتن عدل است تا بدین وسیله از این عالم رهایی یافته ، به عالمی دیگر كه مرگ و رنج در آن وجود ندارد ، راه پیدا كند.
پس نباید به دنبال لذتی باشد كه رسیدن به آن او را از فیض عالمی روحانی باز می دارد و نیز نباید در پی لذتی رود كه رنج ناشی از آن در همین عالم ، در كمیت و كیفیت با لذتی كه جویای آنست برابری كند یا از آن بیشتر باشد. از این نوع گذشته در طلب سایر لذات مانعی نیست. فرد باید از هر چیز به مقداری كه از آن چاره نیست بهره برگیرد و باید از برخی لذایذ بیش از آنچه مورد نیاز جسم است چشم بپوشد.
از سوی دیگر ، هرگز نباید بناحق به موجود زنده ای رنجی برساند ، مگراینكه با این رنج ، رنجی شدیدتر از آن را از او دفع كند و چون حكم عقل و عدل آزار به غیر را روا نمی دارد ، در نتیجه رساندن آزار به خود نیز روا نیست؛ مانند اعمال مردم هند و روش مانویه و نیز رهبانیت و صومعه گیری عیسویان و اعتكاف مسلمین در مساجد.
« این امور همه ستمی است كه جماعتی بر نفس خود روا می دارند و تحمل رنجی است كه بوسیله آن رنجی بزرگتر زایل نمی شود ».
سپس رازی برای لذت طلبی دو حد تعیین می كند؛ حد اعلی و حد اسفل. حد اعلی ، سرحد بین لذت زیاد و فرو شدن در شهوانیات و ترجیح نهادن آن بر امور دیگر و لذاتی است كه رسیدن به آنها جز به ارتكاب ظلم میسر نمی شود و بیش از این حد مخالف حكم عقل و عدل است. از این نوع گذشته طلب سایر لذات رواست و این حد اعلای لذت طلبی است.
حد اسفل ، یعنی حدی كه سرحد بین لذت قلیل و ریاضت و امساك محسوب می شود ، آن است كه فرد آنقدر از لذتها بهره گیرد كه رنجی نبیند و به ناخوشی نیافتد . اما پایینتر از حد اسفل از حكمت خارج است؛ مانند سیرت هندیان مرتاض ، مانویان خود آزار ، رهبانان منزوی و مسلمانان معتكف؛ چون براثر تحمیل رنج بر نفس، روشی مخالف حكم عقل و عدل در پیش گرفته اند.
« آنچه بین این دو حد اعلی و اسفل هست رواست و كسی كه آن را به كار دارد ، از شمار فلاسفه خارج نیست؛ بلكه می توان سیره او را سیره ای فلسفی خواند؛ گرچه بهتر آن است كه فیلسوف به حد اسفل مایلتر باشد تا به حد اعلی ».
در نهایت رازی تعریف معروف فلسفه را پیش می كشد كه چون « فلسفه تشبه به خداوند عزوجل است به قدر طاقت انسانی » و چون آفریدگار بزرگ در نهایت علم و عدل و رحمت است ، پس نزدیكترین كسان به خالق ، داناترین و عادلترین و رحیم ترین ایشان است.
رازی در ابتدای كتاب طب روحانی عقل را می ستاید و همه سودها و بهره هایی كه در این دنیا و عالم دیگر از آن می توان برخوردار شد را به عقل نسبت می دهد؛ از جمله اینكه با خرد بر چارپایان برتری و حكومت یافته ایم و نیز تمام علوم و فنونی كه به ما فایده می رسانند در پرتو خرد حاصل شده اند و با خرد به شناخت عظمت جهان و زمین و آسمان و ستارگان و حتی آفریدگار بزرگ نائل شده ایم. هیچ چیز نیست كه در سود رسانی و بهره بخشی برآن سرآید و بی آن وضع ما همانند وضع چارپایان و دیوانگان خواهد بود.
احتمالا افكار رازی در این مسأله مورد استقبال كسانی كه معتقد بوده اند كه خداشناسی به عقل و نظر نیست؛ بلكه به تعلیم رسول و امام است و آنچه را كه بشر در زندگی و معیشت خود آموخته از منبع وحی و نبوت سرچشمه می گیرد و خرد را در آن راهی نیست ، قرار نگرفته است.
سپس رازی می گوید كه چون خرد را چنین پایه ایست و مایه سروری انسان است ، نباید آن را به پستی كشاند و آن را كه فرمانرواست ، فرمانبر گرداند. سپس مفهوم « هوی » را در مقابل عقل قرار می دهد و منشأ آن را نفس می داند و آن را آفت و مایه تیرگی خرد دانسته و بر لزوم مهار كردن هوای نفس و ریاضت دادن آن تأكید می كند تا بر خرد چیرگی نیابد و از آن فرمان برد تا نور عقل بر ما بتابد.
« هوی و طبع همواره ما را وا می دارند كه لذات حال را بجوییم و بی آنكه درباره عاقبت كار اندیشه و تأمل كنیم ، از آنها پیروی نماییم » ؛ اما عقل برعكس غالبا ما را از انجام این كار نهی می كند و به اموری شریفتر می خواند.شهوتی را باید ترك كرد كه آزار ناشی از خرسند ساختن شهوت برابر یا بیشتر از آزار ناشی از ترك و فرونشاندن آن شهوت باشد.
رازی پایه بحث خود را بر « عقل » و « هوی » قرار داده و فضائل و رذائل را نتیجه آن دو می داند . سپس یكایك رذائل نفس را كه در نتیجه غلبه هوی بر عقل می داند ، به تفصیل یاد می كند و بر لزوم ترك برخی تأكید كرده و در مورد برخی دیگر ، حالت اعتدال و دوری از افراط و تفریط را سفارش می كند.در نهایت درباره سیرت فاضله می گوید: « سیرت فاضله آنست كه آدمی با رفتار به آن از مردم در امان باشد و محبت آنان را به خود جلب نماید و این دو امر بوسیله به كار بردن عدل و عفت و رحمت و خیرخواهی حاصل می شود » و همچنین كوشش در تأمین سود و حفظ منافع همه ، مگر ظالمان و بدكاران.
رازی در فلسفه اخلاق خود متمایل به افلاطون است و كمتر اثر ارسطو در افكار او دیده می شود .
از جمله مسائلی كه در افكار رازی بحث بر انگیز بوده ، این است كه با وجودی كه معتقد به خدا و ماوراءالطبیعه بوده است ، اما وحی و نبوت را انكار می كند و ضرورت آن را نمی پذیرد.
رازی دو كتاب داشته به نام « فی النبوات » (نقض الادیان) و « فی حیل المتنبین » (مخاریق الانبیا ) كه در آنها به رد نبوت پرداخته است. اما او در كتاب « علم الهی » نیز بنا به نقل نویسندگان به مسأله نبوات پرداخته و آن را رد كرده است. از هیچ یك از این كتابها اكنون اثری موجود نیست؛ اما ابوحاتم رازی در كتاب خود « اعلام النبوهٔ » كه اكنون موجود است ، شرح مباحثات خود را با رازی درباره نبوت آورده و عقاید رازی را بیان كرده است .
گفته شد كه از نظر رازی نجات نفوس از این عالم در دست عقل است و در نتیجه اهمیت فیلسوف كه تفكر عقلی می كند از همین جا معلوم می شود و او بر همین مبنا منكر ادیان و نبوات می شود.
قبل از رازی ، « كندی » وحدت حقیقت عقل و وحی را مطرح ساخته بود و بعد از رازی ، « فارابی » كه عقل را برتر از خیال می شمرد ، اهمیت فیلسوف را برتر از پیامبری دانست و « ابن سینا » پیامبری را عالیترین درجه دانایی و كمال انسانی شمرد؛ اما رازی وحی و پیامبری را بی معنی دانست و ضرورت آن را قبول نكرد.
رازی معتقد است كه عدل خداوند چنین اقتضا می كند كه همه انسانها را مساوی خلق كند و كسی را بر دیگران برتری و فضیلت ندهد و كسانی را به نبوت اختصاص نبخشد و اگر بگوییم كه نیازی به راهنمایی انسانها بود ، خداوند نیازمند به میانجی و پیامبر نیست و حكمت او می بایست چنین اقتضا كند كه همه مردم را از راه عقلهایشان به سود و زیان و مصالح و مفاسد آنی و آتیشان آگاه سازد و كسی را از میان ایشان بر دیگران برتری ندهد و مایه اختلاف و نزاع آنان نگردد و باعث آن نشود كه هرگروه تنها از پیشوای خود پیروی و دیگران را تكذیب كند و با نظر بغض بدانان بنگرد و سبب ایجاد تفرقه و جنگها و ستیزه ها بین انسانها شود و گروههای بزرگی بر سر آن كشته شده و از بین بروند؛ چنانكه نبوت موجب چنین وضعی میان انسانها شده است.
زیان ادیان برای انسانها بیشتر از سود آنها بوده است. اگر انسانها را به حال خود می گذاشتند ، آنها می توانستند از راه تعقل و تفكر قوانین زندگی عاقلانه تری وضع كنند. اگر افراد بشر ، اختلافات خود را كه از مسأله نبوت برخاسته ، كنار گذارند و در راه كسب علم و تقویت عقل خود بكوشند ، دارای زندگی عاقلانه تر و خداپسندانه تری خواهند بود.
رازی پیامبران را دین آورانی می داند كه با خدا ارتباطی نداشته اند و آنچه را كه دیگران معجزات پیامبران می خوانند ، معجزه ندانسته و رد می كند و غالب آنها را هم از افسانه های دینی می داند كه بعد از آنان پدید آمده اند و معتقد است علت اعتماد مردم به ادیان و اطاعت از پیشوایان مذهبی تنها عادت است و ادیان و مذاهب علت اساسی جنگها و سبب ركود اندیشه های فلسفی و تحقیقات علمی هستند و كتابهایی كه به نام كتابهای مقدس آسمانی معروفند ، كتابهایی بی ارزش هستند و آثار فیلسوفان و دانشمندان بزرگی همچون افلاطون و ارسطو و بقراط و اقلیدس خدمت مهمتر و مفیدتری به بشر كرده اند. از بعضی نوشته ها چنین برمی آید كه رازی به جنبه و منشأ ماوراءالطبیعی ادیان واقف بوده است؛ اما نسبت به قدرتها و نیروهای ماوراءالطبیعی نظر كاملا موافقی ندارد و آن را نشانه یا دلیل بر رسالت از جانب خدا نمی دانسته است.
چنین افكاری در فلسفه و بخصوص در الهیات و نبوت كه مناسبتی با مبانی تفكر آن عصر نداشته ، سبب شد كه فلسفه رازی ، بزرگترین پزشك در جهان اسلام و بزرگترین شیمیدان دنیای قدیم ، مورد اعتنای متفكران بعد قرار نگیرد و در آراء فلسفی بعد از او كمتر تأثیر كند و نیز خشم گروه بزرگی از علمای اسلامی بر علیه او برانگیخته شود؛ بطوریكه برخی او را تنها متطبب خوانده و حق ورود در مباحث فلسفی ندادند و گروهی نیز وی را با عناوینی چون ملحد ، نادان ، غافل و مهوس بی باك خواندند و سخنانش را دعاوی و خرافات بی دلیل و هذیانات و جهالات شمردند و مورد تكفیر قرار دادند و كتابهای بسیار ، هم در حیات رازی و هم بعد از او در رد او نوشتند و در حقیقت عقاید رازی به حدی نزد فلاسفه و متكلمین اسلامی شهرت پیدا كرد كه غالب متفكران معاصر و بعد از او چاره ای جز رد و نقض آن ندانستند .
كیاوش ماسالی
با استفاده از :
فیلسوف ری (محمد بن زكریای رازی ) ، دكتر مهدی محقق
تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی ، دكتر ذبیح الله صفا
و با نظر به :
تاریخ فلسفه شرق و غرب ، جلد دوم ، هیئت نویسندگان زیر نظر سروپالی رادا كریشنان ، مترجم : جواد یوسفیان
منبع : شبکه فیزیکی هوپا


همچنین مشاهده کنید