شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


تهمورس دیوبند


تهمورس دیوبند
● داستان تهمورس و افسانه‌ی مرگ او
نام تهمورس تخمو اوروپَ است. جزء اول این نام همان است که در فارسی تهم شده است و در ترکیباتی چون تهمتن دیده می‌شود. معنی بخش دوم روشن نیست. در اوستا تهمورس مزین به صفت «زیناوند» (مسلح) است. وی بر هفت کشور فرمان‌روایی داشت و سی سال بر اهریمن سوار بود. در رام یشت بندهای ۱۱ تا ۱۳ ذکر او رفته است.
در این بندها تهمورس از ایزد اندروای طلب پیروزی بر دیوان و مردمان دروند و جادوان و پریان و در آوردن اهریمن به پیکر اسبی و سواری بر او را می‌کند و ایزد اندروای وی را کام‌یابی می‌بخشد. هم‌چنین در زامیاد یشت، بندهای ۲۸ و ۲۹، و یشت ۳۲، بند ۲، یاد تهمورس آمده است.
صورت پهلوی نام تهمورس تخمورب است که به صورت اوستایی آن بسیار نزدیک است. نسب تهمورس در متن‌های پهلوی با نسب تهمورس در شاه‌نامه متفاوت است. برای نمونه در بندهشن بزرگ میان تهمورس و هوشنگ دو تن فاصله است: تهمورس پسر ویونگهان پسر انگهت پسر هوشنگ.
در شاه‌نامه از وی با لقب دیوبند یاد می‌شود و پسر هوشنگ است. لقب دیوبند یادآور چیره‌گی او بر دیوان و جادوان است که در متون کهن‌تر هم به آن اشاره شده است. تهمورس در ابتدای پادشاهی هدف‌اش را شستن جهان از بدی‌ها، کوته کردن دست دیوان از هر جا و آشکار کردن چیزهای سودمند در جهان اعلام داشت. چیدن پشم بُز و رشتن آن از آموزه‌های تهمورس برای مردمان بود. وی هم‌چنین مردم را به ستایش جهان‌آفرین تشویق کرد. با راه‌نمایی‌های شَهْرَسْپ، دستور خردمند تهمورس، شاه از بدی‌ها پالوده گشت و از او فره ایزدی تابید.
به چیره‌گی تهمورس بر اهریمن در شاه‌نامه هم اشاره شده است. پس از تابیدن فره ایزدی از تهمورس، او رفت و اهریمن را به افسون ببست و بر وی زین نهاد و زمان تا ‌زمان سوار بر وی گرد گیتی می‌تاخت. دیوان چون چنین دیدند به جنگ شاه برخاستند. تهمورس دو بهره از ایشان را به افسون ببست و باقی را با گرز گران تار و مار کرد.
دوران تهمورس زمان پیروزی بر دیوان است. نبرد به انجام رسیده و فرهنگ و یک‌جانشینی پیروز شده است. کار بافتن و رشتن و ساختن ارج یافته و دیو و دشمن به بند آمده است:
پس از پشت میش و بره پشم و موی
برید و به رشتن نهادند روی
ز مرغان همان آن که بد نیک ساز
چو باز و چو شاهین گردن‌فراز
چو این کرده شد، ماکیان و خروس
کجا برخروشد گه زخم کوس ...
تهمورس دیوان را به بند می‌کشد و از آنان خط نوشتن را می‌آموزد:
نبشتن به خسرو بیاموختند
دل‌اش را به دانش برافروختند
دیو که هنوز یکی از خدایان محبوب هندی‌ست، از زن‌خدایان بزرگ ایران بوده است. واژه‌ی دیوانه به معنا عاشق و دوست‌دار نیز از همان ریشه آمده است. زیرا دیو نماد عشق و زن بوده است. واژه‌ی دیوار نیز از همان‌جاست. زیرا این زنان و دیوان بودند که خانه‌سازی و ساختن چهاردیواری را به آدمیان آموختند. هم‌چنین واژه‌ی دیوان به معنی مکان نوشتن حساب و کتاب شعر، نیز از این‌جاست، زیرا این دیوان هستند که نوشتن می‌دانند و آن را به مردمان می‌آموزند. دیوان یا این زن‌خدایان باید که در بین مردم در جاهای مختلف پیروان بسیار داشته باشند، زیرا که خط بسیار می‌دانند:
نبشتن یکی نه که نزدیک سی
چه رومی چه تازی و چه پارسی
چه سغدی چه چینی و چه پهلوی
نگاریدن آن کجا بشنوی
پس در این دوران است که زنان یا دیوان از مقام خدایان پایین کشیده می‌شوند و دیو برابر دشمن و پتیاره می‌گردد. داستان تهمورس در شاه‌نامه، به همین کوتاهی نشان می‌دهد که زنان یا دیوان آفریننده‌گان خانه و خط و هنر‌ها بوده‌اند. در داستان جمشید نیز دیدیم که دیوان هستند که خانه‌سازی را به وی می‌آموزند. در افسانه‌ی مرگ تهمورس نیز نقش زن و فریب وی دیده می‌شود.
● افسانه‌ی مرگ تهمورس
تهمورس اهریمن را سی سال در بند داشت و بر او زین نهاده بر پشت او سوار می­شد و هر روز سه بار گرد گیتی را می­گشت و بر سرش گرز پولادین می‌کوفت و با او دریا و کوه و فراز البرز را می­پیمود. وقتی از گردش بر می­گشت او را در بند كرده، جز از زخم گرز خوراکی نداشت. زن تهمورس واقعه‌ی اسب بی‌خواب و خوراک را از شوهرش باز پرسید. تهمورس گفت: "من نیز خود از این کار اهریمن در شگفت بودم. راز کار را از او جویا شدم. به من گفت که خوراک من از گناه مردم است.
هر آن روزی که از مردم بیش­تر گناه سر زند، من بیش‌تر خوراک یافته شاد و خرم شوم." اهریمن سال‌ها در بند بود تا این که برای رهایی خود چاره اندیشید و به زن تهمورس وعده‌ی بخشیدن انگبین و ابریشم داد، تحفه­هایی که در جهان کسی ندیده بود. زن به دستور اهریمن از شوهرش پرسید که به هنگام تاخت و تاز در فراز و نشیب البرز در کجا از سرعت اهریمن در هراس می­افتد. تهمورس در پاسخ گفت: "هنگامی که او را از البرز به تندی به نشیب می‌رانم، مرا بیم فرا گیرد و گرز پیاپی بر سرش کوبم تا جان از گزند به در برم."
زن سخن تهمورس را به اهریمن باز گفت و عسل و ابریشم را دریافت کرد. روز دیگر در بامداد، تهمورس بر پشت اهریمن سوار و بر گرد گیتی تاخت تا بر فراز البرز رسیدند و از آن‌جا رو به نشیب نهاد. آن‌گاه اهریمن سرکشی كرد، هر چند تهمورس گرز بر سر اهریمن نهاد و فریاد بر آورد و بر او نهیب زد، سودی نداد. اهریمن تهمورس را از زین بر زمین افکند و او را فرو بلعید و رو به گریز نهاد. آن‌گاه سروش جمشید را از مرگ تهمورس آگاه ساخت و به او تدبیری آموخت که لاشه‌ی تهمورس را از شکم اهریمن بیرون کشد و شست و شو دهد و به خاک سپارد.
داستان تهمورس در شاه‌نامه، یادآور دوران گذر از زن‌سالاری به سوی مردسالاری در این جامعه است. دوران فراز آمدن یک‌جانشینی و تمرکزگرایی. پس از وی، جمشید می‌کوشد تا نخستین شاهی را در ایران بنا نهد. این شاهان هستند که تمدن و فرهنگ ایرانی را به سامان می‌رسانند و نخستین دولت‌شهرها را بنا می‌نهند، دولت‌شهرهایی آزاد که تا زمان هخامنشیان می‌پایند. این دوران که از باشکوه‌ترین دوره‌های اساطیری در جهان است با یورش ضحاک تازی به پایان می‌رسد.
تا هزاران سال پس از آن، مردمان این سرزمین، یادبودهای این دوران را فراموش نکردند و از آن چونان بهشتی زیبا که از آن رانده شده‌اند، یاد می‌کردند. دورانی که مردمان آزاد و در صلح و آرامش و آفریننده‌گی در کنار یک‌دیگر می‌زیستند و بنا به سروده‌ی شاه‌نامه:
چنین سال سیصد همی رفت کار
ندیدند مرگ اندر آن روزگار
و چنین است که: ز رامش جهان پر ز آوای نوش!
با آرزوی آن که جهان‌تان پر ز آوای نوش!
محمود كویر
منبع : انجمن دوستداران اندیشه


همچنین مشاهده کنید