جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

زنان و شلاق فیلسوف


زنان و شلاق فیلسوف
نیچه ، فیلسوف آلمانی،در كتاب چنین گفت زرتشت از زبان پیرزنی میگوید “ سراغ زنها میروی، شلاق ات را فراموش مكن! “. گرچه به نظر محققین نباید از نقل قولهایی مانند ؛ مرگ خدا ، یا ؛ شلاق را فراموش مكن، استفاده غرض ورزانه كرد وآنهاراازمتن مربوطه برید و جداكرد.بیوگرافی نویسان ، نیچه راانسانی خجالتی وكمرو توصیف میكنند كه حتا شهامت نگریستن درچشم زنان رانداشت وچنان حساس ودل نازك بودكه موقع جدایی و بدرقه دوستان ،هرهر به گریه می افتاد.اودركتاب فوق،زنان رااسباب بازی مردان معرفی میكند ومیگوید،مردان راباید برای جنگ سرنوشت ساز تربیت كرد وزنان رابرای استراحت وپرستاری ازجنگجویان.
مورخین فلسفه،اورا بدنام ترین فیلسوف آلمانی میدانند،چون هیچ فیلسوفی مانند اومورد سوء تفاهم نژادپرستان قرارنگرفت وازآثارش سوء استفاده سیاسی نشد. به نظر صاحبنظران، فلسفه نیچه، شكل آكادمیك ودانشگاهی بخودنگرفت و پر از تناقض وتضاد است، همانطور كه زندگی خصوصی اوبود. اودركنار فویرباخ یكی دیگر از منتقدین دین و مذهب درغرب است.به نظر او هدف فلسفه باید جواب مثبت به زندگی باشد ونه رد و انكار آن.مهمترین موضوع فلسفه نیچه، عشق او به سرنوشت بود، آنطور كه یونانیهای باستان درباره سرنوشت عقیده داشتند.او میگفت، نیروی محرك جهان،تراژدی انسان است. اوبزرگترین دستاورد فرهنگ یونان را تئوریزه كردن تراژدی میدانست.تراژدی كه نتیجه ناتوانیها وشكستهای انسان بود ومیكوشید سرنوشت انسان را ایده آلیزه نماید.درحالیكه دین، علت بدبختی انسان رادرگناهان مرتكب شده او می جوید، یونانیها درد و رنج انسان را نشانه زندگی تراژدیكش میدانستند.نیچه مینویسد، اخلاق یونان باستان براساس كوشش و اعتماد به نفس بود، ولی ادیان ابراهیمی،ازجمله مسیحیت،براساس تحقیر،تهدید،توهین وفشار به غریزههای طبیعی انسان، قصد افساركردن اورادارند. اومیراث فرهنگ یونانی غرب را درتضادبا مسیخیت آن میدید. به نظر او هدف دین این است كه تمام كوشش انسان، آن گردد كه درزندگی به گناهان احتمالی روزانه جاخالی دهد. اودراین رابطه میگوید، تاریخ تكرار میشود وفقط دور میزند. نه بهشتی وجود دارد و نه اوتوپی و جامعه آرمانی.به این دلیل باید قدر این زندگی و این چند دهه را دانست.
نیچه همچون معلم فلسفی اش یعنی شوپنهاور،نیروی حركت تاریخ رادر اراده انسان میدید ونه در خردگرایی. او اراده گرایی شوپنهاور را برعقل گرایی كانت-هگل-سقراط ترجیح میداد. نیچه همچون هراكلیت و شوپنهاور دامه دهنده فلسفه روشنگری درغرب شد.اواز خویشاوندان فلسفه ای موسوم به فلسفه زندگی برگسن نیز میباشد. نیچه بالحنی اغراق آمیز مینویسد، فیلسوفان خردورزی مانند : سقراط-كانت-هگل موجب آسیب مغزی وعقدههای بشرشدند، و در تحسین از فلسفه شوپنهاور میگوید، درآثار او :
▪ بیماری و درمان
▪ غم تبعید و پناهگاه
▪ جهنم و بهشت،
درخدمت خواننده تیزهوش هستند.
مدافعین نیچه می نویسند، او نه ناسیونالیست و نه نژادپرست و نه یك فالانژ متعصب وبنیادگرای ژرمن بود ،گرچه فاشیستها كوشیدند از جملات قصار او، آمده در كتاب اراده به قدرت رسیدن سوء استفاده نمایند.اوحتا میگفت، تاثیر فرهنگ آریایی باعث فساد جهان وتاریخ گردیده.لودویك ماركوزه ،روشنفكر آلمانی مینویسد، اوبدشانس ترین آدم تاریخ فلسفه است،چون بیسوادان و لمپن های خیابانی فاشیسم، این جنین مغرضانه ازجملاتش سوء استفاده كردند. آلبركامو تكیه ماشین تبلیغات نازی برآثار اورا یك ناحقی ماجراجویانه وفرصت طلبانه نامید. ماكس هایمر ، یكی ازنظریه پردازان مكتب فرانكفورت می پرسد، آیا نیچه متفكری بزرگتر از ماركس نبود؟
رورنامه نگار چپی ،از یوگسلاوی سابق نوشت ، نیچه برای ما نماینده اعلان انسان خلاق مدرن بود.درباره مسیر فكری نیچه باید اشاره كرد كه او از ایده آلیسم آغازین به ناتورالیسم درفلسفه رسید.و كوشید تا ابتذال وسقوط زمانش رابا اشاره به یكه تازی مذهب و اخلاق مسیحی نشان دهد. نیچه عشق به همنوع در مسیحیت را اخلاق برده داران نام گذاشت و مینویسد، فلسفه ایده آلیستی با طرح اصطلاح حقیقت جهانی، فاصله ای بین انسان و جهان انداخت، چون جهان را بدو بخش :
۱) حقیقی
۲) ظاهری
تقسیم كرد.
متفكرین چپ مقیم كشورهای بلوك شرق سابق پیرامون نیچه نوشتند كه او مبلغ حكومت جامعه برگزیدگان بود ودرآثارش هیچگاه جویای حقیقت نشد، بلكه دنبال حقیقت خود بود.آنها با تكیه برآثار نیچه میگویند، او علیه جنبش كارگری مبارزه كرد واز موضع اشرافی، اخلاق اربابی انسان برتر را تبلیغ كرد.اودركتاب اراده به قدرت رسیدن از بورژوازی خواست كه باقیمانده ایده آلهای هومانیستی و دمكراتیك خودرا به دور اندازد. اواز فیلسوفان وشاعران آته ایستی و از پیشگامان “فلسفه زندگی“ امپریالیستی وعرفانی خردگریز است كه تعداد زیادی از نویسندگان بورژوازی راست را تحت تاثیر قرار داد. اواز موضعی راست به انتقاد از بورژوازی نوپا پرداخت وخواهان انقلاب راستگرایان و بقدرت رسیدن آنها شد. از جمله عنوانهای تحریك كننده در نوشته های او :
▪ اراده بقدرت رسیدن
▪ نیهلیسم
▪ تغییر ارزشها
▪ انسان برتر
▪ خدا مرده
▪ تكرار تاریخ
▪ بازگشت دورانی اوضاع ،و غیره میباشند.
نازیها از واژههای او مانند :
▪ زن خونخوار بلوند
▪ رهبر
▪ ابرمرد و غیره سوء استفاده كردند. بعدها فلسفه زندگی نیچه موجب تولد فلسفه اگزیستنسیالیسم درغرب گردید. فلسفه سیاسی جماعت برگزیدگان نیچه ، فقط خوشبختی قشر مرفه و برگزیدگان را درنظر داشت. تئوری ابرمرد او با تئوری تكامل و تنازع بقا داروین خویشاوند شد، گرچه نظریه داروینیسم براساس عوامل بیولوژیك وتئوری نیچه برپایه خواست و اراده گرایی است . در ۴۰۰۰ مقاله ای كه تاسال ۱۹۸۰ در ۳۰ زبان درباره نیچه منتشر شد، او را به تحقیر فیلسوف شاعر نامیدند و نه فیلسوف متفكر.
نیچه میگفت با فراگیر شدن علم و صنعت درقرن جدید،باید به تعریف نوی از انسان پرداخت. به نظر او، انسان حلقه ای است میان میمون و انسان برتر. او میگفت، انسان ، جهان را نساخته، بلكه خود میتواند جهانی باشد.او هنرمند نیست، بلكه یك اثر هنری است. به تاكید او، انسان برتر نیچه، انسان است و نه خدا، انسانی كه همیشه به حالتی تكراری باید درمقابل یك زندگی بدون هدف و وسیله مقاومت كند. به اشاره او امكان انسان برتر، از آن روزی شروع شد كه مذهبی نمایان، خدا را به قتل رساندند.اوبه اغراق و طنز، خودرا جانشین خدای بقتل رسیده میدانست . براساس دفتر یادداشت های روزانه اش ، نیچه در سال ۱۸۶۱ به این نتیجه رسید كه مسیحیت یك دین خیالی است، چون نه خدایی وجود دارد و نه روح ابدی، و نه معجزههای آمده در كتاب انجیل حقیقت دارند.
فریدریك نیچه Friedrich Nietzscheدر سال ۱۸۴۴ درجنوب شرقی آلمان زمان پروس بدنیا آمد و درسال ۱۹۰۰ درحالت جنون درآنجا درگذشت. بنظر منتقدین ادبی، او بدون شك، غیر از فلسفه، یكی از مهمترین شاعران زبان آلمانی است.
نیچه چون كیركگارد میگفت، باید به انتقاد زبان فلسفی پرداخت كه تاكنون مورد استفاده فلسفه ایده آلیستی قرار گرفته، چون واژههای فلسفی به سبب وابستگی ایده ئولوژیكشان قادر به بیان منظور نوی نیستند. زبان قرنها است كه وسیله اعمال قدرت گروهی شده كه زندگی را بطرق گوناگون نفی میكند. زبان ،ریشه در بقدرت رسیدن گروهی ازحاكمان دارد كه اولین بار برای تسلط برمردم وزیردستان از آن استفاده نمودند.
اثر اصلی نیچه كتاب “ چنین گفت زرتشت“ نام دارد كه حاوی مهمترین افكار فلسفی اومیباشد. زرتشت در این رابطه نامی ادبی-خیالی است و نه حقیقی-تاریخی، یعنی پیامبر ایرانی عصر جاهلیت !.مشهورترین كتابهای نیچه :
▪ اراده بقدرت رسیدن
▪ انسانی، خیلی انسانی
▪ درآن سوی خیر و شر
▪ نسب نامه اخلاق
▪ شامگاه بتان
▪ حكت مسرت بخش
▪ دجال، ضد مسیح
▪ ملاحظات نابهنگام
▪ تولد تراژدی ار روح موسیقی
▪ موضوع واگنر
▪ ماشااله، عجب مردی! هستند. كتاب آخر، نوشته اتوبیوگرافیك او میباشد.
درروستای محل اقامت نیچه درخارج، در روی تخته سنگ صخره ای، شعر معروف سرود سرمستی ،از بخش چهارم كتاب “ چنین گفت زرتشت “ بصورت زیر آمده:
آه انسان ! هشدار !
این نیمه شب ژرف چه میگوید ؟
خواب بودم ، خواب بودم ؛
از خواب ژرف برخاستم.
جهان ژرف است ؛
ژرف تر ازآنكه روز گمان كند
رنج آن ژرف است
لذت، ژرفتر از محنت
رنج میگوید: بگذر !
اما لذتها جاودانگی میخواهند
ژرفی، ابدیتی ژرف !
سارا ارمنی
منبع : وبلاگ سلطان سایه‌ها


همچنین مشاهده کنید