جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


نجدی و راز سال های سکوت


نجدی و راز سال های سکوت
بیژن نجدی نخست شاعر بود و در دهه ۱۳۴۰ شعرهایش در نشریات ادبی چاپ می شد و در میان اهل ادب به مثابه شاعری پیشگام و متفاوت تا حدودی نام و آوازه ای داشت. در آن ایام شاعران نوپرداز به طیف های مختلفی تقسیم می شدند؛ عده ای دنباله رو راه نیما بودند. تعداد بیشتری از فروغ و نصرت رحمانی و سهراب سپهری تبعیت می کردند.
شعر سپیده شاملو نیز دوران طلایی خود را طی می کرد و در میان شاعران جوان رهروان زیادی داشت. احمدرضا احمدی با شعر موج نو هیاهویی به راه انداخته بود و از اواخر این دهه نیز رویایی با حجم گرایی عده ای را به دور خود جمع می کرد.
اما نجدی به راه خود می رفت و تحت تاثیر موج های موسمی نبود. همچون هر شاعر اصیلی اراده گرایانه شعر نمی سرود و سروده هایش را بر اساس تئوری های وارداتی بنا نمی کرد و خود را به دست شعر می سپرد تا شعر او را بسراید اما از آغاز دهه ۱۳۵۰ از نجدی و شعرهایش دیگر نامی در محافل و نشریات ادبی در میان نبود و حتی در زادگاهش لاهیجان، از محافل ادبی غایب بود. این بود و بود تا اواخر دهه ۱۳۶۰ یعنی حدود بیست سال نجدی به کمای ادبی رفته بود. علت چه بود؟ این راز سر به مهری است که می باید توسط همسر گرامی اش، خانم پروانه عزیز، رازگشایی شود.
در زندگی هر هنرمند اصیلی رازهایی وجود دارد. نگویید که متن از زندگی شخصی مولف جداست و داوری هنری را می باید بر اساس زندگی متن بنا کرد. این درست. اما زندگی شخصی هنرمند می تواند به فهم بهتر متن و درک موقعیتی که یک متن خلق شده یاری برساند.
باور کنید که هیچ چیز در جهان زیباتر از زندگی شخصی افراد نیست و به قول چزاره زاوتینی بر اساس زندگی هر فرد می توان فیلمنامه ناب و منحصر به فردی ارائه داد. ژان پل سارتر در کتاب ابله خانواده، زندگی شخصی گوستاو فلوبر و تاثیرش در خلق رمان مادام بواری را مورد بررسی قرار می دهد.
از دید سارتر، فلوبر روح اش را عریان می کند و امیال سرخورده اش را از طریق مادام بواری به نمایش می گذارد، در واقع در جلد این زن سرکش می رود تا جهان شخصی خود را روایت کند. پوشکین، شاعر و نویسنده نامی روس، به زنی عاشق بود و زن روی خوش به او نشان نمی داد و این ناکامی تاثیر دیرپایی در زندگی شاعر به جا گذاشت.
اما پوشکین عشق اش را پنهان کرد و هرگز نامی از این زن به میان نیاورد. سال ها بعد بسیاری از پژوهشگران درصدد رازگشایی از این راز برآمدند و پاسخی نیافتند. تا اینکه نوبت به یوری تنیانف نویسنده رمان های تاریخی مرگ وزیر مختار و زندگی پوشکین رسید و این نویسنده نشان داد که این بانوی ناشناس کارامزینا نام داشت و پوشکین از دوران دبیرستان تا واپسین سال های زندگی عاشق این زن بود و هرگز به خواست خود نرسید.
آنا گریگوری یونا همسر و همیار داستایوفسکی بود و در راه حفظ میراث ادبی این نویسنده بسیار کوشید و از جمله خاطرات زندگی مشترکشان را به رشته تحریر درآورد. این خاطرات هم اکنون موثرتر از ده ها کتاب پژوهشی می تواند به خواننده در فهم بهتر متن های این نویسنده و درک مناسبات اجتماعی روزگاری که این آثار خلق شده اند، یاری برساند. آنا در خاطراتش از شوهرش حماسه نمی سازد و ضعف ها و قوت هایش را به شکل شفاف و راست گویانه ای روایت می کند.
کاری که در این سوی جهان ما توانایی اجرایش را نداریم و در خاطراتی که می نویسیم از خود چهره ای حماسی می سازیم و وابستگان ما نیز ملهم از فرهنگی قبیله ای از ما چهره ای آرمانی می آفرینند. اما اگر خاطرات به شکل راست گویانه ای نقل شود بسیار می تواند به درک حقایق اجتماعی دوره های مختلف تاریخی یاری برساند و به باور من هیچ چیز در دنیا زیباتر از حقیقت نیست و گاهی زیبایی شناسی حقیقت از هر زیبایی شکل گرایانه ای زیباتر است. در سال های پایانی دهه ۱۳۶۰، به همراه یکی از دوستانم به دیدار بیژن نجدی رفتیم. نجدی در سال های سکوت فقط دو شعر و یک قصه نوشته بود.
نجدی را به عنوان شاعر می شناختیم و قصه نویسی اتفاق تازه ای در زندگی هنری او بود. قصه از زبان عروسکی نقل می شد که همدم اش را، که دخترک کوچکی بود، بر اثر بمباران هواپیماهای عراقی از دست داده بود. قصه لحنی شاعرانه و کودکانه داشت و نوعی وارونگی و خیال انگیزی و شکستن هنجارهای معمول زبان در آن دیده می شد و بسیار شبیه زبان بنجی، قهرمان نیمه دیوانه رمان «خشم و هیاهو»ی فاکنر بود.
در آن ایام از سر ناگزیری گرداننده فرهنگی نشریه ای محلی بودم. قصه را گرفتم و در این نشریه چاپ کردم. نجدی به شوق آمد و سکوت چندساله را شکست و قصه های دیگری نوشت و این قصه ها جلب توجه کرد و بعدها در مجموعه یوزپلنگان که با من دویدند، چاپ شد. نجدی در بهترین دوران خلاقه اش از دنیا رفت و اگر بود می توانست قصه های بهتری بنویسد و پروانه خانم دیگر مجبور نبود که سیاه مشق ها و زیرخاکی هایش را به چاپ برساند.
به باور من اگر پروانه خانم به جای این زیرخاکی، خاطرات سال های سکوت نجدی را بنویسد، بیشتر می تواند به جامعه فرهنگی ایران یاری برساند. این خاطرات شخصی نیست و متعلق به ملتی است که نویسنده خود را دوست می دارد و می خواهد بهتر او را بشناسد.
بهزاد عشقی
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید