جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


شرح عاشقی


شرح عاشقی
جای اكران فیلمهای خارجی بر پرده سینماهای كشور همچنان خالی است.نگاه سیاستگذاران سینمای ایران تاكنون این بوده كه فیلمهای خارجی، رقیب تولیدات داخلی اند و از این نظر نباید فرصت اكران داشته باشند، مبادا كه جای تنگ فیلمهای داخلی، تنگ تر شود!
با این نظر موافق باشیم یا نباشیم، این جالی خالی ، هست و خواهد بود. قبول دارم كه با این سقف تولید فیلم در سینمای ایران و اكران نشدن انبوهی فیلم در هر سال و یا اكران كوتاه مدت و محدود برخی فیلمها ، جایی برای اكران فیلمهای خارجی نمی ماند، اما به نظرم یكی از آن چیزهایی كه كمك می كند تا سطح سلیقه مخاطبان سینماها كمی ارتقا پیدا كند، همین دیدن فیلمها، روی پرده سینماست . لذتی كه نمی توان آن را با دیدن DVD خوش آب و رنگ همان فیلم در منزل عوض كرد.
سینماهای ما سالهاست در تسخیر فیلمهای ایرانی ای هستند كه یكی از یكی بدترند. خدا زیادترشان كند! اما به نظر من اكران فیلمهای خارجی خوب(نه اینكه باز برویم از میان آن همه فیلم خوب خارجی ، آشغال ترینشان را بخریم و اكران كنیم !) می تواند موازنه اكران را در سینمای ایران برقرار كند . تازه با اكران این فیلمها، می توانیم كلی از دستگاههای صوتی دالبی دیجیتال سینماها را كه خریده و نصب كرده ایم، اما فیلمی برای نمایش با این دستگاهها نداریم را هم به كار بیندازیم. تازه، می شود با این كار، یك رودست هم به قاچاقچیان نازنین فیلم بزنیم كه با این كار، دیگر نمی توانند فیلمی برای قاچاق پیدا كنند!
اما فارغ از این شوخی ها، سینمای ما همچنان به اكران فیلمهای خارجی خوب نیازمند است و بیشتر از سینمای ما، مخاطبان این سینما نیازمند اكران فیلمهای خارجی اند. آنها برای اینكه بتوانند تفاوت سطح تولید سینمای ایران با سینمای جهان را بدانند، نیازمند آنند كه فیلمهای خوب ببینند. آن وقت بعید می دانم كه فیلمهای كمدی نازل سینمای ایران بتوانند مجالی برای «پرفروش» شدن پیدا كنند.
واین یادداشت را برای احترام به صدای گرم"محمد نوری"می نویسم و آهنگی كه در كاست"دلاویزترین"اش برای ایران خوانده. همان آهنگی كه بارها از صدا و سیما پخش شده و همه آن را شنیده ایم.
در روح و جان من، می مانی ای وطن
به زیر پا فِتد آن دلی، كه بهر تو نلرزد
شرح این عاشقی، ننشیند در سخن
كه بهر عشق والای تو، همه جهان نیرزد
نمی توانم از حس عاشقانه ای كه این شعر و موسیقی از آن سرشار است چیزی نگویم. حسی كه تا كنون نتوانسته ام آن را در همه آن مثلاً موسیقی هایی كه به اسمهای مختلف، برای نشان دادن حس ارادت به این آب و خاك ساخته شده، بیابم.
نوای دل انگیز سازهای زهی اركستر و گاه صدای دور سازهای بادی، در پس زمینه صدای گرم و مسحور كننده(و به تعبیر كیومرث پوراحمد"مخملین") محمد نوری، تصویری عاشقانه و دوست داشتنی از این سرزمین در ذهن هر شنونده ای ترسیم می كند كه دیگر از ذهن و روح پاك نمی شود.
(به اینجای مطلب كه می رسم، عباسعلی سپاهی یونسی روی شانه ام می زند و در حالی كه به نوشته روی مونیتور كامپیوتر اشاره می كند- با لحن نه چندان دوستانه ای- یادآوری می كند كه گویا تصنیف استاد شجریان كه درباره ایران اجرا كرده را فراموش كرده ام!
ارادت من نسبت به استاد شجریان كم نیست، اما هر چه برایش دلیل می آورم كه حس عاشقانه صدای"محمد نوری"با حس و حال اسطوره ای"محمدرضا شجریان"در كاست"سپیده"اش متفاوت است، راه به جایی نمی برم. او دلبسته شجریان است و معتقد كه: استاد هر چه ساخته و خوانده، حرف ندارد!
من اما معتقد به این گفته نیستم. در میان آثار هر هنرمند، اوج و فرودهای بسیاری است كه آثارش را در مراتب ارزشی متفاوتی قرار می دهد. شاید آن اثر، در موقعیت زمانی ای كه ساخته شده بوده، دارای ارزشهای بسیاری بوده، اما حس امروز چیز دیگری است و یا اینكه امروز، آن قطعه، موسیقی چندان مورد علاقه من نیست.)
همه آنان كه برای ایران-این سرزمین دوست داشتنی- سروده، خوانده و نوشته اند، بزرگ اند و شایسته احترام. نامشان بلند باد.
علی جعفری
منبع : روزنامه قدس


همچنین مشاهده کنید