شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

ریخت شناسی حمله هوایی اسرائیل به سوریه


ریخت شناسی حمله هوایی اسرائیل به سوریه
نفوذ دو جنگنده رژیم صهیونیستی به آسمان سوریه و بمباران یک مخزن سوخت در نزدیکی روستای «تل ابیض»- حوالی نقطه مرزی سوریه و ترکیه- و سپس ورود آنان به فضای استان سوری«دیوانی» در روز پنجشنبه گذشته گمانه زنی های زیادی را سبب شده است.
▪ این قلم درصدد است تا به باز کردن ابعاد این ماجرا بپردازد:
۱) انکار مقامات ارشد رژیم صهیونیستی- رئیس جمهور و نخست وزیر و فرمانده ارتش- بیان کننده آن است که رژیم جعلی تل آویو درصدد هشدار دادن به دولتمردان سوریه بوده است هشداری که با بمباران یک مخزن سوخت جلوه ای جدی به خود گرفته است. اما اسرائیلی ها در مورد چه چیزی هشدار داده اند؟ رژیم صهیونیستی گمان می کند سوریه کانون اصلی حمایت از حزب الله در لبنان و حماس در فلسطین است و این حمایت آنقدر تأثیرگذار بوده که به حزب الله در لبنان قدرتی به مراتب فراتر از زمان آغاز حمله تابستان گذشته اسرائیل به لبنان بخشیده و آن را در موقعیت برتری نسبت به رژیم صهیونیستی نشانده است.
در این روند حماس نیز اگر چه از سوی تل آویو، امان، قاهره، ریاض، قطر، پایتخت های اروپا و تشکیلات خودگردان فلسطین- محمود عباس- تحت فشار و محاصره شدید قرار دارد به دلیل حمایت سوریه سرپا ایستاده و به شلیک موشک به شهرک های صهیونیست نشین ادامه می دهد. یک بعد تهدید هوایی رژیم صهیونیستی علیه سوریه به وادار کردن سوریه به توقف حمایت های خود از حزب الله و حماس بازمی گردد.
۲) رژیم صهیونیستی احساس می کند در سطح جامعه بین الملل دچار «افت موقعیت»(position drop) شده است. این احساس بخصوص پس از آنکه پیش نویس گزارش «کمیته نظارت بر اجرای قطعنامه ۱۷۰۱»- که یک ماه پیش در خصوص جنگ ۳۳ روزه منتشر گردید- بارها ترقیق شد و عملا به یک بیانیه بی خاصیت- که در آن همزمان سوریه و اسرائیل به نقض مفاد قطعنامه فوق متهم شده بودند- تبدیل گردید، تشدید شد. به نظر می رسد صهیونیست ها از یک سو خواسته اند به سوریه بگویند که اگر اقدامات چند جانبه علیه دمشق به بن بست برسد به اقدام یک جانبه روی می آورند و از سوی دیگر به جامعه بین المللی یادآور شده اند که «وانهادن تل آویو در منطقه ای پر از دشمن» می تواند منطقه را درگیر بحران نماید اما آیا به طور واقعی امروزه صهیونیست ها در موقعیتی هستند که بحران جدی به وجود آورند؟
۳) صهیونیست ها پس از شکست در جنگ ۳۳ روزه با حزب الله لبنان در یک بحران عمیق فرو رفتند. فرماندهان نظامی آن یکی پس از دیگری استعفا داده و یا کنار رفتند، کابینه در آستانه سقوط قرار گرفت و دامنه بی اعتمادی میان ارتش و دولت از یک سو و مردم و دولت از سوی دیگر رو به فزونی گذاشت و در طول یک سال گذشته هر روز عمیق تر شده است، رژیم صهیونیستی برای برون رفت از بحران کنونی به ترفندهایی دست زد. آنان از یک طرف بار دیگر به سیاستمداران کهنه کار -پرز و نتانیاهو- روی آوردند و چنین وانمود کردند که خطای کنونی به نسل دوم- اولمرت، حالوتس، پرتز، لیونی و...- تعلق دارد و این با بازگشت نسل اول به صحنه جبران می شود. از طرف دیگر نسل اولی ها با ارائه رویکرد انتقادی به سیاست های دولت اولمرت از آینده ای خبر دادند که توأم با اقتدار باشد.
از این رو حدود دو هفته پیش رئیس جمهور جدید رژیم صهیونیستی- شیمون پرز- در جریان سفر به ایتالیا اعلام کرد که اسرائیل سیاست گفت وگو با سوریه را کنار گذاشته است. دقیقاً ۱۵ روز بعد دو جنگنده این رژیم در مرز مشترک سوریه و ترکیه ظاهر شده و به بمباران نقطه ای در خاک سوریه پرداختند. اما در عین حال اقدام صهیونیست ها- چه در بازگشتن نسل اولی ها و چه در تهدید سوریه- نمی تواند تاریخ را به نفع آنان بازگرداند چرا که این کافی نیست که چهره های سابق صهیونیست بازگردند و نیروی هوایی اسرائیل در نقطه ای از خاک همسایگان فلسطین ظاهر شود بلکه برای اعاده اقتدار رژیم صهیونیستی باید شرایط منطقه ای هم دگرگون شود. آنان به درستی می دانند که لبنان، اردن، مصر و سوریه از موقعیت بهتر امنیتی در مقایسه با رژیم صهیونیستی برخوردارند. لبنان واقعاً در مقوله ای امنیتی- چه در خصوص سرویس اطلاعاتی و چه در خصوص نیروی رزم- دست برتر را دارد و سوریه نیز می تواند با تلفیق نیروی رزم خود با نیروی رزم منطقه ای برتری خود را نشان دهد. با این وصف عقربه زمان به هیچ وجه به سال های ۱۳۲۷ تا ۱۳۶۱ بازنمی گردد.
۴) اقدام رژیم صهیونیستی در تداوم سیاست «سخن گفتن با اسلحه»(speak with weapon) محسوب می شود. اگر خبرهای یکی- دو ماه اخیر را مرور کنیم، حمله هوایی به سوریه معنا پیدا می کند.
در خبرهای یکی- دو ماه اخیر در مراودات جبهه منطقه ای آمریکا، قرارداد فروش گسترده سلاح به چند کشور عربی و رژیم صهیونیستی مطرح شد، یک خبر دیگر که خود آمریکایی ها درز دادند، از توزیع گسترده سلاح آمریکایی- ۱۳۰ هزار قبضه از انواع آن- در میان مخالفان دولت نوری مالکی حکایت می کرد. یک خبر دیگر که باز آمریکایی ها خود آن را منتشر کردند از حمل بمب اتم توسط یک هواپیمای آمریکایی بر فراز یکی از ایالت های آمریکا حکایت داشت. به نظر می آید مجموعه این خبرها درکنار حمله هوایی سمبلیک اسرائیل به سوریه برای تولید این احساس است که: «اوضاع منطقه به سمت گسترش تهدیدات امنیتی و نظامی پیش می رود» در این میان روند لبنان- چشم انداز استقرار دولت دائمی- روند فلسطین- استقرار دولت حماس-، کاهش قدرت سکولارها در ترکیه و متقابلا اقتدار اسلام گراها، نزدیک شدن برنامه هسته ای ایران به نقطه «پایان موفقیت آمیز»، توافق اخیر سه جانبه میان کردها، شیعیان و سنی های عراق همه از بهبود وضعیت منطقه خبر می دهند. بنابراین اقدام اسرائیلی ها برای بازگرداندن سایه ترس در منطقه بیان کننده نارضایتی آنان- و جبهه آمریکا در منطقه- است و طبعاً با هوشیاری ملت ها خنثی می شود.
۵) آمریکایی ها و اسرائیلی ها و نیروهای مرتبط با آنان مدت هاست که تلاش می کنند «طلسم خاورمیانه» را بشکنند، اقدام اسرائیلی ها علیه سوریه می تواند گامی در این راستا تلقی شود. اگر به تحولات اخیر خاورمیانه نگاه کنیم آمریکا را در تداوم برنامه های خود در یک بن بست می بینیم. آنان در اوایل دوره بوش برای خروج آمریکا از «شرایط شکست» چندین طرح را دنبال کردند. ابتدا مسئله استفاده از «مشت آهنین» در دستور کار قرار گرفت و افغانستان و عراق در این راستا اشغال شدند.
آنان گمان می کردند مشت آهنین می تواند سایه ای از رعب بر منطقه حاکم کند و هرگونه مانعی را از سر راه آمریکا بردارد مقاومت ایران- و بخصوص رهبر تیزبین آن- در برابر اشغالگران و تبدیل ماجرای عراق به «بحران معکوس» ، یکسال پس از اشغال عراق به آمریکایی ها فهماند که دچار خطای بزرگی شده اند. پس از آن بنا گذاشتند که کار را از نقطه سوریه- بعنوان حلقه وصل ایران به لبنان، فلسطین و آفریقا- دنبال کنند. ترور رفیق حریری نخست وزیر لبنان- که به احتمال زیاد توسط صهیونیست ها صورت گرفت- مقدمه اقدام حقوقی- گزارش مهلیس- علیه سوریه شد آنان در این راه تا پشت کاخ بشار رفتند و همه چیز از سرنگونی رژیم اسد در سوریه حکایت داشت اما یک سال بعد این وضعیت به نحوی تغییر کرد که آمریکایی ها بهت زده شدند و ناچار گردیدند با سوریه از در مسالمت وارد شوند.
دیدار رایس با معلم وزیر خارجه سوریه و سفر رئیس مجلس نمایندگان آمریکا به دمشق در این راستا بود. پس از این آمریکایی ها ریشه کن کردن حزب الله را در دستور کار قرار دادند و این به جنگ سخت ۳۳ روزه اسرائیل علیه لبنان انجامید ولی نتیجه این جنگ نیز کاملا به ضرر جبهه آمریکا تمام شد. با شکست از حزب الله، آمریکا روی پرونده هسته ای ایران متمرکز شد و در این فاصله سه قطعنامه-۱۶۹۶، ۱۷۳۷ و ۱۷۴۷- از سوی شورای امنیت صادر گردید و همه از وقوع جنگ با ایران حرف می زدند ولی یک سال بعد با وقوع شکاف در جبهه بین المللی آمریکا از یک سو و مقاومت سرسختانه ایران در مقابل تهدیدات آمریکا از سوی دیگر، سیاست آنان علیه برنامه هسته ای ایران از نفس افتاد. گزارش اخیر محمدالبرادعی بر شکست سیاست آمریکا در مواجهه با ایران مهر تأیید کوبید. اسرائیل بار دیگر به سراغ سوریه رفته است، تا نشان دهد که از ضربه های پی درپی دچار چنان گیجی شده است که نمی داند سوریه ای که در جنگ ۳۳ روزه نترسید چگونه از یک حمله هوایی کم اهمیت خواهد ترسید؟!
۶) اقدام نظامی علیه سوریه در عین حال از یک وضعیت منطقه ای نیز خبر می دهد. اگر به واکنش ها توجه کنیم، می بینیم کشورهای عربی عمدتاً در سکوت به سرمی برند. تجاوز به سوریه موضوع کم اهمیتی نبود، اعراب به موارد بسیار کم اهمیت تر از این نیز واکنش نشان می دادند. به نظر می رسد نوعی تبانی میان تل آویو و برخی از پایتخت های عربی به وجود آمده است- نظیر تبانی که میان آنان در جریان جنگ ۳۳ روزه وجود داشت و افشاء گردید- اگر واقعاً در اینجا نیز تبانی صورت گرفته باشد از یک سو ابعاد مسئله را برملا می کند و از سوی دیگر غیر جدی بودن آن را نشان می دهد. شاید اسرائیلی ها قبلا به پایتخت های عربی یادآور شده اند که تأثیرپذیری سوریه از تهدید نظامی اسرائیل به میزان زیادی به عدم همراهی دولت های عربی با دمشق بستگی دارد.
در همان حال ذکر این نکته هم خالی از فایده نیست، صهیونیست ها و آمریکایی ها در شرایط کنونی زیست خود را در بحران جست وجو می کنند. آمریکایی ها در عراق به بحران کنونی دامن می زنند تا بلکه در سایه آن به تغییر شرایط به نفع خود نایل گردند، ماجرای نهرالبارد، -و افشا شدن دست های ۱۴ مارسی های وابسته به آمریکا در آن- نشان داد که آمریکا برای حل مشکل خود در لبنان به بحران آفرینی روی آورده است. این سیاست می تواند برای سوریه و ایران مخاطراتی داشته باشد. اگر در مواجهه با این مخاطرات ایستادگی نکنیم، با مخاطرات بیشتری مواجه می گردیم در حالی که تجربه اخیر جبهه ایران در منطقه نشان داد که مقاومت رمز پیروزی است.
سعدالله زارعی
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید